پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
برخورد با مرگ و نیستی
«همین حالا داشتم چیزی میگفتم» جدیدترین مجموعه داستان احمدآرام،شامل پنج داستان است.احمد آرام را تا پیش از این با آثاری چون«غریبه در بخار نمک»،«مردهای که حالش خوب است» «آنها چه کسانی بودند؟» و «کسی ما را به شام دعوت نمیکند» میشناسیم. نویسندهای که در کتاب اولش نشان داد نه تنها با جغرافیای جنوب آشناست بلکه شناخت دقیقی از باورها،سنن و آداب این خطه دارد. اما آنچه که در کار جدید آرام دیده میشود،روایتهای تودرتویی لامکانی- لازمانی با موضوعاتی جهان شمول است.آرام درکنار نشانههای سنتی چون فرشهای دستباف با نقش ترنج،منصوربن عمار و نیشابور از اپرای اورفه،آهنگ گرل هپی الویس پریسلی و جعبه موسیقی سکهای و غیره میگوید. نویسنده، آدمهایی را خلق میکند که هم اینجاییاند و هم اینجایی نیستند. قاتلی که علاقه مند به والس جنگل وین و دانوب آبی است و کتاب کشتن درمانی میخواند(جعبه موسیقی..)،مردی که تغییر جنسیت میدهد و با موهای بوربلند به دیدن پسر ۱۰سالهاش میآید، کسی که همسایه او را آرسیتوکرات مینامد،فردی که مجذوب پرنده مفرغی است.
به غیر از لامکانی- لازمانی بودن داستانها از بن مایههای مشترک متنی در مجموعه باید به این نکات توجه کرد؛
۱) دیدگاه غالب من راوی در بیان روایت و ادغام زاویه دید در دو داستان( رویای مدور..، جعبه موسیقی...)
۲) چگونگی شکل گیری داستان و پروسه ساخت آن در دل متن مانند داستانهای اول و چهارم مجموعه
۳) استفاده از فضای گوتیک و دلهره آور در داستانها
۴) حضور چشمگیر مرگ در تمامی داستانها،چه این مرگ به صورت علنی مربوط به مرگ من راوی در داستان آخر این مجموعه باشد و چه مرگ پیر مرد آلزایمری در زیر متن ها.
۵) سخت خوانی اثر که گاه به علت روایتهای در هم تنیده است و گاه به علت حضور شخصیتهای درون گرا و پیچیده با سرنوشتهای محتوم و یکسان شان.
در داستان اول من راوی از خوابی میگوید که آن را به کرات پدر و برادر بزرگترش دیدهاند و راوی برای رسیدن به صدای زن داخل خوابهایش نه تنها مجبور به عبور از روایتهای متعدد(دانای کل و دوم شخص) است بلکه باید برای لحظاتی در قالب مرد معلوم الحالی در آید که خال سیاه چندشآوری در کنار لاله گوش چپاش خود نمایی میکند.او بعد از عبور از روایتهای متعدد و گرفتن کلید از پیر زن ارمنی،به دلیل اینکه خوابش میبرد،به مقصود نمیرسد و نمیتواند به دیدار زن در آید.حال که راوی باید تمام عمر در چهار دیواری به انتظار بماند، شببهخیری به خواننده میگوید و او را با پایان باز به امید خدا رها میکند. داستان با روایت تو در تو، با استفاده از ترکیب زاویه دید، بیان شگردهای داستان نویسی و تذکر متن بودن متن،دخالت راوی در امر روایت و مخاطب قرار دادن خواننده، استفاده از شخصیتهای تاریخی و طنز خفیف زیر پوستی؛ما را به سوی داستانی از نوع داستانهای پست مدرن میکشاند.داستان در داستانی که با ترکیب دو داستان و این همانی بین اتفاق جاری و اتفاق گذشته قصد دارد خواننده را به کشف استعاره گونهای از هستی و شناخت انسانی برساند.اما آنچه که در کار آرام بارز است روایتهای در هم تنیدهای است که گاه با تغییر دیدگاهی بیدلیل و گاه داستان در دل داستانش بانی اطناب متنی شده و در انتها قصه یا شناختی برای خواننده در پی ندارد و میتوان گفت شاید تنها برداشتی از تکنیکها و مولفههای پست مدرن باشد.
داستان دوم این مجموعه«نگاه خیره پرنده مفرغی» ارتباط تنگاتنگ و بینامتنی با داستان «ساحره و آرسیتو کرات» دارد. گویی داستان چهارم،برگردانِ راحتخوان تری از داستان دوم مجموعه است.در داستان دوم با دیدگاه دوم شخص با پسری آشنا میشویم که در روز تولد ۱۰ سالگیاش به انتظار پدر نشسته و در انتها با پدری به نام آزیتا که نه مرد است و نه زن،روبه رو میشود!
داستان چهارم با نظرگاه من راوی نویسنده از چگونگی شکل گیری داستانی میگوید که شخصیت اصلیاش زن داستان دوم است و جالب آن که در ادامه داستان،خیال نویسنده به واقعیت تبدیل میشود و شخصیت زن در پی دیداری در کافه او را به مهمانی تولد پسرک ۱۰سالهاش دعوت میکند تا پسرک او را به جای پدر بگیرد و بین زن و مرد نوعی ازدواج مجازی صورت گیرد،ازدواجی که شاید تنها بانی و باعث آن همان پرنده مفرغی (تصویر مرکزی ماندگار دو داستان) است و بس. اما داستان سوم کتاب که نام مجموعه را نیز به خود اختصاص داده با زاویه دید اولشخص از پیرمردی آلزایمری و کم حواس میگویدکه بعد از مرگ همسرش و گریختن بستگانش به دلیل بمبارانهای هوایی و نپرداختن شهریه به آسایشگاه دولتی نقل مکان یافته است.آرام در روایت داستان،با تکهتکه کردن ساختار روایت هم ذهنیت پیر مرد را میسازد و هم نشان میدهد که با روایت سنتی داستانی با آن آغاز و میانه و پایان بیگانه است. اما آنچه که داستان را سختخوان میکند،روایتهای گسسته راوی نیست؛بلکه اطنابی است که در متن آشکار دیده میشود.نکته دیگری که باید در باب این داستان متذکر شد،ذهنیت راوی است.راوی که گاه آنقدر پریشان است که خود را نیز فراموش میکند و به جای دیگری میپندارد(آبایی یا اصغر زاده) و گاه بسیار عاقلانه صحبت میکند و از گذشتهها میگوید. پیر مردی که پرستارها را با هم اشتباه میگیرد و گاه پرستاری را دختر خود میپندارد، به خوبی بر حرافی و اختلال حواسش به علت کهولت سن آگاه است و میداند اگر با پرستارها یکه به دو کند«دچار سر درگمی بیشتری خواهد شد. یعنی به آن یکنواختی روزهای ملال آور زندگیاش خواهد رسید»(ص۵۷)
در داستان آخر(بهترین داستان این مجموعه)با فضایی خاص و اتفاقی خاصتر رو به رو ایم.داستان با اپیزودهای متعدد،استفاده از ترکیب دیدگاهی،عدم تعادل داستانی،با نظرگاه اول شخص و با این جمله آغاز میشود«وقتش بود. کسی که نمیشناختمش میآمد تا مرا بکشد.»(ص۹۷)در ادامه با تلاش تلفنی من راوی برای یافتن مکانی مطمئن،برخورد خونسردانه پدر و مادر مطلقه راوی نسبت به مرگ پسرشان و تماسهای تلفنی قاتل برای گرفتن آدرس دقیق منزل مواجهیم و نمایش فیلم«آدم کش خیابان نخلهای زینتی» که ماجرای راوی را تکرار میکند.در انتها راوی به این نتیجه میرسد که به قاتل پیشنهاد بدهد هنگام آمدن به خانه او چند تخم مرغ بخرد تا با هم خاگینه بخورند و در را برای ورود قاتل باز میگذارد.
در برش بعدی،آرام بر روی عملکرد قاتل متمرکز میشود و دیدگاه محدود به ذهنیت قاتل را بر میگزیند.مردی چشم آبی،دقیقا شبیه «الکس،شخصیت فیلم»با صورتی نیمه سوخته و عاشق کتاب«کشتن درمانی و والس دانوب آبی»که در پی عادتی هرساله به قصد کشتن مرد از او آدرس منزلش را طلب میکند و قبل از کشتن به کافه سر مینزند. در برشهای سوم و چهارم داستان رخداد از دید دیگران بررسی و بازگو میشود و در انتها ما نه تنها با مرگ من راوی قسمت اول بلکه با مرگ شش مرد دیگری که از ترس قاتل فرار کردهاند در زیر لایهها رو به رو ایم.
اما آنچه که در این متن باورناپذیر است کنش انتهایی راوی و نگاه منفعلانه او نسبت به مرگ است.اصلا چرا باید راوی گوش به فرمان قاتل باشد و برای روز مرگش مرخصی بگیرد؟چرا باید آدرس دقیق و درست منزل را به قاتل بدهد و در انتها بعد از تلفن زدنهای مکرر و یافتن مکانی امن، در را برای قاتل باز بگذارد؟ به راستی این فضا و مکان کجایی است که همه آدمهایش تا این حد منفعلانه با مرگ برخورد میکنند و سرنوشت از پیش تعیینشدهشان را میپذیرند؟
فرحناز علیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست