چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

هارولد پینتر زاده اضطراب جهان


هارولد پینتر زاده اضطراب جهان

نوبل ادبی این بار هم شگفتی آفرید و تمام شرط بندی های بنگاههای ادبی را نقش بر آب كرد

در چند سال اخیر به نظر می رسد داوران این جایزه جنجالی، تصمیم گرفته اند به سراغ انتخاب های دور از ذهن بروند. چنانكه طی سه سال گذشته امره كرتش؛ جی؛ ام؛ كوتزه و آلفرید یلینگ هركدام به تنهایی جنجال فراوانی را برانگیختند. نویسندگان خوش شانسی كه از حریفان قدرشان پیشی گرفتند و در كمال حیرت همگان نوبلیست شدند.شاید شهرت یك شبه ای كه این جایزه نصیب برندگانش می كند از عمده دلایل حساسیت منتقدان نسبت به انتخاب های صورت گرفته باشد.طی چند دوره اخیر ایرادات و خرده هایی همچون مشهور نبودن؛ بومی بودن داستان ها و اهدای جایزه به دلیل ملاحظات سیاسی از عمده انتقاداتی بود كه به انتخاب های داوران نوبل وارد شد. آن قدر كه پس از برنده شدن آلفرید یلینگ اختلاف چشمگیری میان هیأت داوران به وجود آمد؛ یلینگ نویسنده ای منزوی با رفتارهای عجیب و غریب بود كه فقط به واسطه فیلم استاد پیانو و نمایشنامه ای ضد جنگ كمی شناخته شده بود، از طرفی بسیاری معتقدند امره كرتش هم به این دلیل به نوبل ادبی رسید تا این جایزه را مرهمی كند بر زخم های قربانیان آشویتس و جنگ جهانی دوم .با این اوصاف منتقدان این جایزه، می گویند امسال هم موضع گیری های ضد جنگ و بیانیه های سیاسی هارولد پینتر این جایزه را نصیب او كرد.پینتر به عنوان برنده نوبل ادبی ۲۰۰۵ اعلام شد در حالی كه رقیبان قدری همچون میلان كوندرا؛ علی احمد سعید (آدونیس) و جویس كرول اوتس داشت و به تازگی فعالیت چشمگیری انجام نداده بود؛ آن قدر كه خودش هم اذعان داشت. چندی پیش طی مصاحبه ای كه با رادیو بی بی سی انجام داده بود اشاره كرده بود كه دیگر دوران نمایشنامه نویسی اش به سر آمده است و بیشتر به شعر روی آورده است. او گفته بود: تا به حال ۲۹ نمایشنامه نوشته ام و همین قدر به نظرم كافی است. اما كمی بعد منكر این حرف ها شد و گفت موقع آن مصاحبه از نمایشنامه نویسی دلسرد بوده و با این همه خودش را هنوز یك نمایشنامه نویس می داند و هیچ كس نمی داند در آینده چه اتفاقی برایش می افتد و واقعاً پینتر نمی دانست كه در آینده نزدیك چه بخت خوشی در انتظارش نشسته است. با وجود تمام این حرف ها و اینكه ممكن است دلایل سیاسی و موضع گیری های تند پینتر در گرفتن این جایزه دخیل شده باشند. هارولد پینتر بازمانده نسلی است كه نمایشنامه نویسی را به دوران طلایی اش بازگرداندند. او این روزها جزو سرآمدان تئاتر لندن و حتی برادوی است. آدم های نمایش پینتر به درد زندگی روزمره ما دچارند یعنی عدم ارتباط و پیوندهای از هم گسیخته انسانی. او ترس و اضطراب را محور اصلی نمایشنامه هایش قرار می دهد. مردی كه بیش از ۵۰ سال به عنوان بازیگر؛ كارگردان و نمایشنامه نویس كار كرده است؛ در بیانیه آكادمی نوبل سوئد آمده است: «او تئاتر را به دوران طلایی اش بازگردانده است؛ یعنی مكالمات غیرقابل پیش بینی». پینتر بعد از گرفتن این جایزه به ساندی تایمز گفت: «پنجاه سال است كه با تئاتر زندگی می كنم، اما از سویی خودم را در عرصه سیاست هم متعهد می دانم و به همین خاطر نمی دانم دریافت نوبل توسط من ربطی به این موضع گیری ها دارد یا نه؟»«جودی دایش» وكیل و نماینده پینتر می گوید: «به نظرم پینتر لیاقت دریافت این جایزه را از خیلی پیش ترها داشت و تازه همین الآن هم دیر شده است. دریافت این جایزه هم ربطی به موضع گیری های سیاسی او ندارد اگر این طور بود جایزه صلح می گرفت». پینتر ۷۵ سال پیش در چنین ماهی در حومه لندن متولد شد، كودكی هایش را لابه لای بمباران های هوایی گذراند. هنوز می توان صدای مهیب این بمب ها را در نمایشنامه هایش شنید. سال ۱۹۴۸ به جای دبیرستان به آكادمی بازیگری رفت و سپس به عنوان بازیگر تئاتر دور تا دور انگلیس سفر كرد. سال ۱۹۵۰ اولین آثارش را در قالب شعر نوشت. سال ۱۹۵۶ ازدواج كرد، ازدواج با ویوین مرچنت او را به ادبیات علاقه مند كرد و او پا به عرصه نمایشنامه نویسی گذاشت. اولین نمایشنامه هایش را با عنوان «اتاق» و «پیشخدمت لال» منتشر كرد، اما ورود او به عرصه تئاتر به طور جدی با نمایشنامه «جشن تولد» آغاز شد. پینتر برای اینكه جدی گرفته شود مشقت زیادی كشید منتقدان آن روزگار در مقابل اولین كارهای او موضع تندی گرفتند؛ آن قدر كه پینتر بعدها گفت: «آنها اولین كارهای مرا كشتند؛ آن قدر كه نزدیك بود دیگر دست از نوشتن بردارم».پینتر البته بعدها به تلافی برخاست؛ وقتی از جایگاه تثبیت شده ای برخوردار شد هیچ وقت منتقدان را جدی نگرفت و درباره منتقدان ادبی می گوید: «منتقد موجود بی خاصیتی است... تماشاگر به تنهایی شعور ارتباط با اثر را دارد و می تواند كار را تفسیر كند، لازم نیست كسی به او دیكته كند».پینتر از اولین نمایشنامه هایش سعی در ارائه آثار متفاوت داشت؛ نمایشنامه های اولیه اش را با «تئاتر پوچی» یكی می دانستند؛ اما دیالوگ های متفاوت و مضطرب تئاتر، او را به سمت و سوی دیگری سوق داد. مكث های طولانی، سكوت های عمیق و فاصله گذاری ها آثار او را آن قدر متمایز كرد كه برخی منتقدان از اصطلاح «پینتر یسم» در تعریف آثارش استفاده كردند. او در نمایشنامه هایش در وهله اول نوك تیز پیكان اش را به سمت دولتمردان نشانه گرفته است. آدم های فقیر و بی خانمان از شخصیت های ثابت نمایشنامه های پینتر هستند. او با این آدم ها زندگی كرده است و به این ترتیب می توان گفت بخشی از وقایع نمایشنامه هایش از زندگی و تجربیاتش نشأت می گیرد؛ پینتر در این باره می گوید: «هیچ وقت موقع نوشتن نمی خواهم چیز خاصی را در نمایشنامه بگنجانم؛ اما بعد از نوشتن می بینم هرچه كه در این سال ها با آن برخورد كرده ام سر از نمایشنامه ام درمی آورند. حتی هیچ وقت منكر تأثیر نویسندگانی چون برشت، همینگوی و جویس روی آثارم نیستم؛ اما فقط ساموئل بكت و كافكا بودند كه هیچ وقت مرا رها نكردند؛ زندگی و جهان داستانی من با بكت گره خورده است و این بزرگترین افتخار جهان داستانی من است».او هیچ وقت مخالفت اش را با دولتمردان و سیاست های سلطه طلب سیاستمداران انگلیسی پنهان نكرد و همیشه منتقد سرسخت مارگارت تاچر باقی ماند. در بیشتر آثارش به اضطراب ها و پریشانی های قشر متوسط جامعه اروپا می پردازد. در آثار او شخصیت های خاص و عجیبی وجود دارند كه هیچ وقت از ذهن خواننده پاك نمی شود. بارزترین نمونه این كار نمایش «سرایدار» است كه سراسر آن تمثیل از دفاع انسان از آب و خاك اش در برابر دشمن غاصب است.آدم های پینتر همیشه از طبیعی ترین حقوق شان محروم اند؛ در یكی از نمایشنامه هایش حتی مردم حق ندارند به زبان مادری شان سخن بگویند.در نمایش وقت میهمانی همه چیز در دیالوگ ها جاری است؛ شخصیت اصلی نمایشنامه در یك میهمانی مشغول عیش و رقص است، در حالی كه بیرون از خانه مردم یك به یك به دست مهاجمان كشته می شوند.

آدم های پینتر به درد شخصیت های بكت دچارند و درست همین جاست كه می توان ردپای بكت را در آثار او دید. شخصیت هایی كه زبان یكدیگر را نمی فهمند، اما باید با هم بسازند و با این وجود با هم حرف می زنند. اوج این اتفاق نمایش «از خاكستر به خاكستر» است، زن و شوهری كه به هیچ وجه زبان همدیگر را نمی فهمند.حالا دغدغه های او بعد دیگری هم به خود گرفته است؛ جنگ و سیاست های توسعه طلبانه سران كشورش او را می رنجاند و پینتر در مقابل این سیاست ها موضع می گیرد. پینتر آمریكا را جانور خطرناكی می داند كه به سوی خاورمیانه خیز برداشته است. او درباره تمام اتفاقات این سال ها جنگ خاورمیانه؛ حمله به عراق و افغانستان مقاله های تند و تیزی نوشته است.آلیس جكسون، منتقد و روزنامه نگار درباره پینتر می گوید: «پینتر یك نویسنده واقعی است او نمی تواند نسبت به وقایع اطراف اش بی توجه باشد، او طعم تلخ جنگ را چشیده است و این تلخی گزنده در آثارش نمایان است. پیرمرد نمایش سرایدار ما را به یاد غاصبان جنگی می اندازد؛ آن قدر منفور است كه تماشاگر از دیدن اش حیرت می كند. مطمئناً اگر بكت سال ها پیش در انتظار گودو را خلق نمی كرد «سرایدار» جای این اثر را برای ما می گرفت. شاید بتوان تئاتر را سخت ترین گونه روایت دانست؛ روایتی سخت كه در عین حال باید همه چیز را به تصویر بكشد. پینتر خود اعتراف می كند كه از تكنیك زیادی برخوردار نیست او در این باره می گوید: «نویسندگانی همچون پیراندللو و برشت صحنه های نمایش بدیعی خلق می كنند، سراسر صحنه های نمایش پر است از تكنیك های تازه . من اعتراف می كنم كه اهل نوآوری نیستم. آدم های نمایش من در دیالوگ جان می گیرند همیشه از چند در تو می روند و بعد روبه روی هم قرار می گیرند؛ اما این مكالمات میان آنهاست كه تماشاچی را به صندلی می چسباند و این تمام كاری است كه من انجام می دهم».پینتر سال ۱۹۹۵ گفته بود: «این روزها خیابان ها و شهر لندن درست مثل صحنه تئاتر است؛ انگار هر آنچه كه می خواستم بنویسم در پیاده روهای مه آلود و شلوغ اجرا می شود؛ بی اینكه كارگردانی باشد. احساس می كنم آدم هایی كه باید برای نمایش هایم انتخاب كنم خیلی زیاد هستند و شاید همین كمی سبب تعلل من می شود».آخرین اثر پینتر با عنوان «صداها» بی هیچ پرده پوشی مضمونی سیاسی دارد؛ ترس و اضطراب در زندگی امروز كه از رفتار خشونت آمیز حكومت ها سرچشمه می گیرد؛ اما او سیاست خاصی را زیر شلاق نمی گیرد؛ بلكه می خواهد از حقوق انسانی دفاع كند و نگران از دست رفتن آرامش است. همین هاست كه به آثار پینتر غنایی بكتی می بخشد و نمایشنامه هایش را سرشار از ناگفته هایی می كند كه در سكوت میان یك دیالوگ نهفته اند.

امیلی امرایی