یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ستیز علیه استبداد و استعمار


ستیز علیه استبداد و استعمار

به مناسبت سالروز شهادت دکتر سیدحسین فاطمی

در درازنای تاریخ کهن ایران بسیارند کسانی که شهرتی برای خویش دست‌‌و‌‌پا کرده‌‌اند. آنچه روشن است، شماری از اینان نیک‌‌نامی به ‌یادگار نهاده‌‌اند و برخی دگر بدنامی. بعضی چون ابوعلی سینا، مولوی، سهروردی، فردوسی و حافظ در وادی دین و دانش و ادب واجد نام نیکو گشته‌‌ و افرادی همانند وثوق‌‌الدوله، میرزا آقاخان نوری و عین‌‌الدوله در نابه‌‌کاری نامور و سرآمد شده‌‌اند.

دکتر سیدحسین فاطمی که در برهه‌‌ای از روزگار برکرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی تکیه ‌‌زد و به وقتی دیگر عضو کابینه دولت دکتر مصدق، در مقام‌‌هایی چون سخنگویی دولت، معاونت پارلمانی و ریاست بر وزارت امور خارجه قرار گرفت از آن دسته مشاهیر ایران است که با عملکرد خوبش در وادی سیاست و در عرصه قلم شهرتی نیک برای خویش تدارک دید.

برای آگاهی بهتر از نوع و چگونگی تفکر فاطمی می‌‌بایست به واکاوی دقیق مقاله‌‌هایش که در روزنامه‌‌های آن روزگار منتشر می‌‌نمود، پرداخت و همچنین به بازبینی نقادانه عملکردش در عرصه سیاست دست یازید.

سیدحسین فاطمی که در سال ۱۲۹۶ در شهر نایین و در خانواده‌‌ای روحانی چشم به جهان گشود و در سن ۳۷ سالگی در ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران توسط رژیم پهلوی اعدام شد از سن ۱۹ سالگی همکاری با مطبوعات را آغاز کرد. روزنامه‌‌نگاری برای وی چنان خوشایند بود که هنگام کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ همچنان به نگارش مقاله برای روزنامه‌‌های مختلف و از جمله روزنامه «باختر امروز» که امتیاز آن به نام خودش بود، دست می‌‌یازید.

آنچه روشن است قلم فاطمی بسیار شیوا و برّا بود، او بر هواداران استبداد و استعمار بشدت می‌‌تاخت و در این راه حتی از خاندان پهلوی ابا نمی‌‌کرد. سرمقاله ۲۴ اسفند ۱۳۲۱ روزنامه باختر که به مناسبت زادروز رضاخان از سوی او نگارش یافت تنها نمونه‌‌ای کوچک از بی‌‌پروایی‌‌های وی به شمار می‌‌آید:

«واقعا هر دل سخت در مقابل آن فجایع که به دست رضاخان صورت گرفت به لرزه درمی‌‌آید، افراد را بدون هیچگونه تقصیر فقط به جرم آزادی‌‌خواهی گرفته... پس از مدت ۵، ۱۰، ۱۵ سال... و جسد بی‌‌روحشان را به خانواده بدبخت و بلادیده‌‌شان تحویل می‌‌داد... این است آن یادگارها که رضاشاه برای ایران گذاشت و رفت.»

سرمقاله‌‌های صریحی که او در روزنامه باختر امروز، حتی در دوران حضور در دولت مصدق می‌‌نگاشت نیز گونه‌‌ای مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی بود. نگاهی کوتاه تنها به عناوین برخی از این مقالات خود بر صدق دعوی نگارنده گواهی می‌‌دهد:

«یا مرگ یا آزادی»، «درسی از مبارزه علیه زور»، «شما از اعلامیه حقوق بشر چه می‌‌فهمید؟»، «ملت بت‌‌شکن».

فاطمی نخستین فردی به شمار می‌‌آید که روحانی مبارز، سیدحسن مدرس را لقب شهید بخشید، پس از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ و ۳ روز پیش از اجرای کودتای ۲۸ مرداد با نوشتن مقاله‌‌ای با عنوان، «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه فاروق را سفید کرد» چنین اظهارنظر کرد:

«من... هرگز به آستان این جوان خوش‌‌خط و خال که مثل مار افسرده موقع ضعف و جبن سر در هم می‌‌کشد و در فرصت نیش جانگزای خود را می‌‌زند سر فرود نیاورده‌‌ام... من از محمدرضا شاه انتظار آن را ندارم که شهامت و شجاعت خودش را در برابر بیگانگان به کار ببرد. آقای دکتر مصدق... تا کی باید شاهد فجایع و رسوایی‌‌های پنهان و آشکار دربار بود؟»

دکتر فاطمی در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد و پس از فرار محمدرضا شاه، همانگونه که رمضان‌‌علی خسروی، نگارنده کتاب زندگی‌نامه دکتر سیدحسین فاطمی، نیز بیان داشته است نیش قلمش تیزتر از پیش شد. در قسمتی از سرمقاله باختر امروز‌‌ روز ۲۶ مرداد با عنوان «خائنی که می‌‌خواست وطن را به خاک و خون کشد فرار کرد» دکتر فاطمی خطاب به پهلوی دوم چنین بیان کرد:

«برو ای خائن... اکنون از غارتی‌‌های پدر و از دلارها و لیره‌‌های یغماشده خویش باید خرج کاباره‌‌های اروپا را تامین کنی. برو ای اسیر اراده اجنبی که تاریخ جنایت‌‌آمیز دودمان پهلوی را تکمیل کردی.»

وی در ۲۷ مرداد نیز در باختر امروز چنین نگاشت:

«اولین بتی که می‌‌بایست شکسته شود و با شکسته شدن آن انقراض یک خاندان جنایت‌‌پیشه و خیانتکار به جهانیان ثابت گردد، بتی بود که در میدان بهارستان از رضاخان قلدر قرار داشت.»

در حقیقت مقاله‌‌های دکتر فاطمی و قلم آتشین او از جمله دلایل اصلی اعدامش در روزگار بازپس‌‌گیری قدرت توسط محمدرضا شاه است و این مهم به آسانی از آنچه اسناد تاریخی و از جمله اعترافات روزولت، طراح آمریکایی کودتای ۲۸مرداد، به دست می‌‌دهند برمی‌‌آید.

هنگام حضور در عرصه سیاست نیز فاطمی مشی خویش را همچنان پی گرفت. موارد ذیل از جمله کارهایی است که در زمان حضور در مجلس به عنوان نماینده و به وقت حضور در کابینه دکتر مصدق به عنوان یک دولتمرد برای مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی انجام داد.

الف) ارائه پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت به اعضای جبهه ملی. این نکته‌‌ای است که دکتر مصدق خود در خاطراتش به آن اذعان داشته است.

ب) قطع کامل روابط با انگلستان و اخراج کارکنان سفارت آن کشور از ایران، در هنگامی که تنها ۲ روز از تکیه زدنش بر صندلی ریاست وزارت امور خارجه سپری شده بود.

ج) فسخ به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی دولت ایران. این کار در روزگاری که فاطمی وزیر امور خارجه بود انجام پذیرفت.

د) درخواست از مصدق، پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد، برای جمهوری اعلام کردن حکومت با آن استدلال‌‌ که شاه امرز مار زخمی است، مار زخمی اگر کشته نشود بازخواهد آمد و انتقام خواهد گرفت.

اسناد و مدارک تاریخی متعدد دیگری وجود دارد که شجاعت فاطمی را در مبارزه با استبداد و استعمار هویدا می‌‌سازند. به عنوان نمونه می‌‌توان به اسناد خانه سدان، جاسوس انگلیسی که تحت پوشش نماینده شرکت نفت به ایران آمده بود، اشاره داشت که حجم انبوهی از آنها مرتبط با دکتر فاطمی می‌‌شد و بر ضرورت حذف جانی یا سیاسی او به هر طریق ممکن تاکید می‌‌نمود.

نمونه‌‌ای دیگر از این دست گفت‌وگوی او با محمدرضا شاه پس از واقعه نهم اسفند ۱۳۳۱ است. به عنوان پایانی بر این جستار کوتاه خالی از لطف نیست بخشی از ماجرای ملاقات شاه و دکتر فاطمی و موضوع مورد بحث آن دو گفته شود:

در نهم اسفند دکتر مصدق توسط عوامل درباری و از جمله شعبان جعفری (بی‌مخ) مورد سوءقصدی نافرجام قرار گرفت که از آن به سلامت رهید. فاطمی در دیدار با شاه و در پاسخ به پرسش او مبنی بر آن‌‌که دکتر مصدق وی را مسبب واقعه می‌پندارد؟ با شهامت تمام گفت:

«من تردید ندارم اعلی‌‌حضرت به‌‌وجودآورنده این صحنه شرم‌‌آور بوده‌‌اید، به من بفرمایید تا کجا می‌‌خواهید بروید؟ آیا اعمال فاروق برای شما درس عبرت نیست؟ فاروق تا توانست نوکری انگلیس‌‌ها را کرد، پشت به ملت خود تا آنجا پیش رفت که تاج و تخت خویش را در روز موعود از دست داد، آیا شما هم از همان راه می‌‌خواهید بروید؟ دربار در تمام طول این سال‌های اخیر قبله‌‌گاه هرچه دزد،... و هرچه دلخورده اجتماع بوده قرار داشته و از همه بدتر تکیه‌‌گاه خارجیان و نقطه اتکای سفارت انگلیس این دربار گند و کثیف و لعنتی بوده است.»

امیر نعمتی لیمائی