یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
حیدری میان خادمان و عاشقان
علیرضا حیدری، زنده یادش، نزد نویسندگان و مترجمان محبوب نبود. کمتر ناشری هست، مگر بعد وفات یا بعد مصادره اموال. او نزد همکارانش هم محبوب نبود، باز کمتر کسی در این ملک نزد همکاران خود چنان محبوب است که نزد دیگران. اما حیدری محبوب کتابخوانان خوشسلیقه و گزیدهخواه بود. توانست به آنها خدمت کند و هم به خویش. که این قدر او میافزاید.
از زمانی که از مجله سخن خانلری وارد عرصه امور آموزشی شد و سابقه سردبیری سخن را به سینه سنجاق کرد و از زبان خانلری از نثر خوب خود سخنها گفت، تا زمانی که ویراستاری شغل و حرفه و عشق او شد و توانست آن را به مجتبی مینوی آدمی سختگیر و تند خلق بفروشد دیر زمانی نگذشت. پس گزیدهشناس شد.
از خانلری به استاد سید حسین نصر رسید و در زمان ریاست وی بر دانشگاه صنعتی آریامهر [شریف امروز] انتشارات آن دانشگاه را پایه گذاشت و بهترین بود. اما نساخت با دکتر نصر و محیط دانشگاهی.
در ذات اهل جدل بود و گاه به نظر میرسید برای تجارت و سیاست ساخته شده نه فرهنگ، اما فرهنگی آدمی شناخته شد. به زحمتی که کشید حقش همین بود. مجموعه فرهنگی خوارزمی، در دهه چهل، زمانی که «هدف» هم با داشتن نامهای بزرگ داشت گسترده میشد، بنیانگذارانی داشت مثل دکتر محمود علی اوف که اینک نه کسی یادش میکند و نه او گوشه گرفته نامی میطلبد و پرویز شهریاری مرد بزرگ عرصه علم که نام از دانش خود میگیرد. از آن جمع تنها حیدری بود که به نشر خوارزمی چسبید و ماند. وقتی مدارس خوارزمی به تیر غیب انقلاب فرهنگی شاه گرفتار آمد و میان سهامداران که دبیران مدرسه بودند بیشتر با مدیران اختلاف افتاد، حیدری بود که بر نام پرویز شهریاری بادبان بست و انتشارات خوارزمی را به صاحب امیرکبیر فروخت. تا اینجا حکمی از خانلری داشت و حکمی از سید حسین نصر و حکمی از سهامداران خوارزمی، کوتاه مدتی بعد حکمی هم از جعفری گرفت و نامش با نشرخوارزمی یکی شد. در حالی که خوارزمی تا به اینجا رسد کسان بسیار بر آن سرمایه و از جان مایه گذاشتند.
پس سرمایه اصلی علیرضا حیدری شناخت کتاب و شناخت خریدار کتاب بود و البته ویراستاری دقیق، با شهامتی در نادیده گرفتن خواست نویسنده و مترجم، سروکله با مدعیان عرصه بازار و سیاست. میدانست بر کدام شماره شرط ببندد و کسی که توانست هم از خانلری، هم از آل احمد، هم از شاهرخ مسکوب، هم از هوشنگ وزیری، هم از عزت الله فولادوند و هم از بزرگمهر کتابهای درجه اول بگیرد. و بعد همه اینان را معترض و ناراضی کند اما همچنان به کار خود ادامه دهد. بزرگ آدمی باید میبود در پافشاری برخواست اگرچه نه بر عهد.
و جوانان امروز بیاموزند از وی. از زمانی که دانست چه میخواهد دیگر از دستش نداد. چندان به مدیریت نشر خوارزمی چسبیده بود که پیدا بود جز این خواستی و آرزوئیش نیست. ناسزا شنید از این و آن، رها نکرد. بد کرد به این و آنی که دل آدمی ریش است از داستانشان، اما رها نکرد. توفان شد رها نکرد و دودستیاش چسبید. بزرگترها کنده شدند اگر چه به زور، کوچکترها زیر دست و پا رفتند و گاه کتاب را به آبمیوهفروشی رها کردند. او رها نکرد. این از گوشه گریخت و آن به گوشهای انداخته شد. اما این علیرضا حیدری بود که همچنان آن نقش را که از جوادیپور گرفته بود بر زمینه لیموئی زد و نشر خوارزمی را نگاه داشت تا روزی که تن رها کرد.
همین خواستن قدرتش میداد که میان موجهای هایل شنا کند. مرد کشمکش هم بود. وا نمیداد. که اگر داده بود باید با همان کش اول روزگار خوارزمی را رها کرده بود در بغل صاحبان اصلیاش، دست از کار نشر شسته و عمری را به خوشنامی زیسته بود. که اگر این میکرد نه نگران گردش روزگار میماند، نه نرخ کاغذ و نوسان بازار، مطبعه، موعد سفته و نه مولف چشم به راه حقوق.
اما حیدری از آن جمله اهل کتاب نبود که بترسد. از جنس ترس و ناله نبود و شنا کردن در دریای نشر ایران، چه در کشمکش با سانسور و کارگزارانش که تا حکم میگیرند اولین تصمیمشان این است که گربه را دم حجله بکشند و چشم زخمی از باسابقهها بگیرند، چه در مقابله با اقتصاد بیماری که ایستادگی نمیدارد و امنیت خاطر نمیگذارد و چه با رقیبان که همواره آداب سنتی دوئل را رعایت نمیکنند و با شماره داور تیر نمیاندازند. زمانی که در راس نشر خوارزمی تنها ماند به جز ردیف کتابهایی از رنگینکمانی از چپهای آرمانخواه و نه متعصب، چیزی نداشت. میدانست کدام کتاب مناسب است و از کدام قلم مترجم یا مولف. گزیدهطلبیاش او را بیشتر به دامن ترجمه انداخت اما مولفان معتبر را هم رها نمیکرد.
آنقدر در این کار رفت تا اعتبارنامهاش به امضای سه صاحب امضای معتبر رسید؛ سیدحسین نصر که وی را به مسوولیت انتشارات دانشگاه صنعتی داد، مجتبی مینوی که حاضر شد همان اول کار نام علیرضا حیدری به دنبال نامش باشد در تصحیح اخلاق ناصری، و دیگری عبدالرحیم جعفری که حاضر شد سهام خوارزمی را بخرد. او را چه باک که برخی از اینان بعدا امضای خود پس گرفتند. او کار خود کرد. نقش خود بر زمانه زد.
در تاریخ نشر معاصر، از نسل خطاطان و ناسخان و اینجویان گذشته زمانی که کار به چاپ رسیده بعضی را خادمان کتاب ایران خواندهاند. از هر حرفه بودند کتابفروش مانند آقای پرویز، مدیر کتابفروشی تهران، رمضانی، مدیر کلاله خاور، علمیها و عبدالرحیم جعفری . بعضی استادان به نام: سعید نفیسی، پرویز خانلری، مجتبی مینوی، محمود افشار، ایرج افشار، گاهی نویسندگان مانند مشفق و ذبیحالله منصوری و کتابداران نامی ایرج افشار، آقای حائری و دکتر دانشپژوه، اهل مطبوعات مانند علی دهباشی، امیر فرخیار و اسماعیل جمشیدی. بعضی صاحب مقام و عاشق کتاب مانند محمد خاتمی، عطاالله مهاجرانی و مسجد جامعی. ناشران جوان امروزی را هم باید در زمره عاشقان آورد که جز عشق چیزی دلیل راهشان نیست. علیرضا حیدری در این میانه جائی برای خود دارد. میان خادمان و عاشقان.
تاریخ نشر ایران بدون اشارت به همه کاری که علیرضا حیدری کرد و بدون حکایت نشر خوارزمی نوشته نمیشود.
مسعود بهنود
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست