یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بازشناسی جریان نفاق و نقش آن در تحقق انسجام اسلامی


بازشناسی جریان نفاق و نقش آن در تحقق انسجام اسلامی

درخصوص انسجام اسلامی و اتحاد ملی تا به امروز, صاحب نظران بسیاری بحث نموده اند در این میان محورهای عمده ای كه به عنوان پایه این مباحث مطرح گردیده است, اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد

● نگاهی تحلیلی به سوره مباركه برائت

درخصوص انسجام اسلامی و اتحاد ملی تا به امروز، صاحب نظران بسیاری بحث نموده اند. در این میان محورهای عمده ای كه به عنوان پایه این مباحث مطرح گردیده است، اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد. چرا كه هر صاحب نظری با تكیه بر علت و معلول های مدنظر خویش، میدانی علمی و عملی تعریف می نماید؛ و همین امر منجر به اجرایی تر شدن این مباحث می گردد. به عنوان مثال برخی انصاف را به عنوان عامل تحقق اتحاد ملی و انسجام اسلامی برمی شمرند و درخصوص آن صبحت می نمایند.

برخی دیگر آرمان خواهی را به عنوان راه حل عملی این انسجام معرفی می نمایند و عده ای، تكیه بر اشتراكات را عامل موثر در این زمینه قلمداد می كنند. محقق فاضلی نیز دین فطری را عامل این انسجام معرفی نموده است. در این میان ما نیز قصد داریم از همین دریچه اما با تاكید بیشتر بر روی آسیب ها، به بحث در این خصوص بپردازیم لذا محور بحث در این مقاله را به بررسی پدیده نفاق و تاثیر آن در جلوگیری از تحقق اتحاد ملی و انسجام اسلامی اختصاص داده ایم.

كلمه نفاق از ریشه «نفق» به معنی قطع تدریجی در جریان می باشد(۱) و منافق اسم فاعل آن بوده و به كسی اطلاق می گردد كه اولاً از یك طرف شخصیت او دچار این قطع تدریجی در جریان شخصیت و در واقع دوگانگی است.

ثانیاً و از طرف دیگر، ایجاد این قطع جریان و دوگانگی و گسست در پیكر اجتماع، عمده دغدغه و همت او را شامل می شود. جامعه ای كه تحت تاثیر این دغدغه و فعالیت مخرب مناطق قرار بگیرد، جامعه ای است نفاق زده كه در آن الزاماً همه افراد آن مناطق نیستند اما به هر حال این جریان نفاق است كه در آن جا تعیین مسیر و تحمیل شرایط می نماید و به مرور با بیماری و مرضی كه در قلب ها ایجاد می نماید بستر منافق شدن را برای افراد آن جامعه فراهم می كند.

كالبدشناسی نفاق و كنكاش در روحیات منافق، ما را به نتایج بسیار جالبی می رساند نتایجی كه دست یابی به آن ها می تواند در جهت درمان گسست و عدم انسجام در جامعه بسیار موثر و مفید باشد.

پیش از این گفته شد كه منافق قلبی دارد بیمار و درصدد تعمیم این بیماری در بین افراد دیگر برمی آید. سوالی كه مطرح است این می باشد كه این مرض قلبی ناشی از چیست؟ و چه نتایجی را دربردارد؟

علی (ع) به این سوال این گونه پاسخ می دهد: «من عشق شیئاً اعمی بصره و امرض قلبه فهو ینظر بعین غیر صحیحهٔ و یسمع باذن غیر سمیعهٔ ... (۲)» یعنی كسی كه عاشق چیزی شده چشمش كور (از حقیقت) می شود و دلش بیمار می گردد پس می نگرد با چشم غیر صحیح و می شنود با گوش ناشنوا...

با این تفضیل ما با یك عده عاشق پیشه طرف هستیم اما این چه عشقی است كه در قلب ایجاد مرض می كند و كوری و ناشنوایی نسبت به حقیقت را منجر می شود؟ و یا به فرموده سوره مباركه برائت، هنگام نزول آیات خداوند به جای افزودن ایمان (در قلب) رجس و پلیدی روی پلیدی می افزاید. (۳)

پاسخ این پرسش در سوال معنادار خداوند نهفته است كه: «آیا به حیات دنیا راضی شدید و از آخرت روی برگرداندید پس متاع دنیا در مقایسه با آخرت بسیار كم و اندك است. (۴)

جلوه های متنوع این دلبستگی در آیات دیگر قابل مشاهده است مثلاً در چند جای مختلف این سوره صحبت از اكراه و استنكاف منافقین از پرداخت صدقات شده است همین طور خشم و رضایتی كه آن ها در عكس العمل به اعطا و یا عدم اعطای صدقات از جانب رسول خدا (ص) از خود بروز می دادند گویای این حقیقت تلخ است. (۵)

در جاهای متعددی به خودداری و یا بهانه تراشی آن ها برای شركت در جهاد اشاره گردیده است (۶).

آیات متعددی نیز كه حاكی از رفاه زدگی منافقین است خطاب به رسول خدا می فرماید: مبادا مال و ثروت ایشان تو را به تعجب وادارد این ها همه عذابی است كه خداوند خواسته است و به واسطه آن در دنیا وجودشان را نابود و لگدمال نماید. (۷)

پس تا اینجا روشن شد كه عشق به دنیا عامل و ایجادكننده نفاق است لذا این نتیجه گیری بدیهی به نظر می رسد كه مقابله با نفاق به عنوان عامل از هم گسیختگی و عدم انسجام در جامعه اسلامی، مبارزه با دنیاطلبی را ایجاب می كند.

تاكید آیات این سوره مباركه بر پرداخت صدقات و انفاق در راه خداوند در راستای این مبارزه است و گویای این ظرافت حكیمانه است كه مطالبه صدقات از آحاد مومنین بیش از آن كه نفع رسانی به فقرا را مدنظر داشته باشد (البته این مقوله اهمیت همیشگی خود را دارا می باشد) جهت تربیتی و طهارت های قلبی ناشی از این پرداخت برای صدقه دهنده و انفاق گر را مورد توجه قرار داده است.

جلوه دیگر این بیمار دلی و دنیاخواهی منافقین، در دلبستگی های جنسی نمود تام دارد به گونه ای كه فضای عمومی جامعه تحت تأثیر دلبستگی های نامشروع قرار گرفته و بستر اجتماع، بستری مسموم و آسیب دیده از حیث عفاف و پاكدامنی است.

برخی از آیات سوره توبه (۸) و نیز عبارتی كه درخصوص بیماردلی از علی (ع) نقل گردیده گویای این مساله هستند.

دقت در تاریخ صدر اسلام و بررسی سال های آخر حیات شریف رسول خدا (ص) به ویژه جریاناتی كه در حواشی جنگ احزاب به وقوع پیوست و در سال های بعد امتداد یافت و در سال ۶۰ هجری یعنی در واقعه كربلا به اوج خود رسید، همگی موید فساد در بستر اجتماع اسلامی هستند. فسادی كه ناشی از قلب های بیمار جامعه ای نفاق زده است.

مطلب یاد شده هرگز اغراق آمیز نیست چرا كه وقتی راوی صحبت از ده نفری می نماید كه با اسب بر پیكر امام حسین (ع) تاختند و بعد تاكید می كند همه آن ده نفر متهم به ولادت نامشروع بوده اند حكایت از یك اجتماع آفت زده به لحاظ مفاسد اجتماعی دارد و این سوال را ایجاد می كند كه در این جامعه چه می گذشته است كه ده نفر را به عنوان اشخاصی كه ولادت نامشروع داشته اند می شد نام برد.

و نیز با توجه به این كه این افراد حتماً عمری را سپری كرده بودند و اگر سالخورده و یا میان سال نبوده باشند حداقل باید جوانانی ۲۰ تا ۳۰ ساله بوده باشند، مطمئن می شویم كه در صدر اسلام با اجتماع نفاق زده ای مواجه بوده ایم كه از جمله ویژگی های آن فراگیری مفاسد اجتماعی و روابط نامشروع بوده است. و همین نفاق زدگی عامل اساسی عدم انسجام و آسیب جدی برای یكپارچگی توأم با سلامت بوده است.

دقت در آیات سوره برائت فاكتورهای دیگری از اجتماع نامنسجم و نفاق زده را معرفی می نماید.

از جمله این فاكتورها می توان به روحیه استهزاءگری و گستاخی نسبت به مقدسات اشاره نمود كه البته ناشی از بی اعتقادی به این مقدسات است. مقدساتی همچون ذات باری تعالی، وجود مقدس رسول خدا (ص) ، آیات الهی (۱۰) و نیز مومنانی كه داوطلب پرداخت صدقه هستند. (۱۱)

شاخصه و فاكتور دیگری كه معرف اجتماع نفاق زده است، جهادگریزی و بهانه تراشی در این راستا است كه در جای دیگر این مقاله و نیز در مقاله ای مجزا قبلاً مورد تحلیل قرار گرفته است.

شاخصه دیگر اجتماع نفاق زده كه به عدم انسجام دامن می زند القای حس بی اعتمادی و بدبینی است كه بروز آن را می توان در سوگند خوردن های غیرضروری و شكستن آن ها ملاحظه نمود. آیات بسیاری از سوره برائت به این مورد اشاره دارند. (۱۲)

شاخصه بعدی بی قراری و عدم رضایت درونی است و تعمیم این بی قراری در بستر اجتماع است شاید این شاخصه مهمترین عامل و آسیب باشد و بحث بیشتر در خصوص آن كمك بسیار خوبی در حل مساله نماید.

منافقین دغدغه جلب رضایت دیگران را دارند و حاضر به انجام هر كاری هستند تا مردم از آن ها راضی شوند (البته هر كار زبانی و نه قلبی) اما از جلب رضایت خداوند و رسول او غافل هستند. (۱۳)

جوی كه آن ها ایجاد می كنند كار را به جایی می رساند كه مومنان به حیات دنیا راضی شوند و آخرت را وانهند و از جهاد باز ایستند و سستی و سنگینی پیشه نمایند. (۱۴)

دسته ای از منافقین خشم و رضایتشان وابسته منع و عطا است كه اگر ببخشی راضی می شوند و اگر بهره ای نداشته باشند خشمگین می گردند. (۱۵) در واقع بی قراری و آشفتگی آن ها را می شود در اعتراضات و نمود دیگر این بی قراری و آشفتگی در سوگندهایی است كه می خو رند تا مومنین از آن ها راضی شوند. (۱۶)

همین بی قراری ناشی از بی اعتقادی آن ها به اسلام است كه باعث می شود آن ها پشت جبهه را از شركت در صف جهاد ترجیح دهند. رضایتی كه مهر نادانی بر قلبشان را درپی دارد. (۱۷)

نكته جالب توجه آیاتی است كه خداوند در جهت مداوای این آشفتگی و برون رفت از نارضایتی ها و یا رضایتمندی های منفی نازل فرموده است. مثلاً خداوند علاوه بر بهشت از رضوان به عنوان پاداش برای مهاجران و جهادگران در راهش یاد می كند. (۱۸)

و یا در جایی دیگر بعد از تشریح نعمت های بهشتی كه برای زنان و مردان مومن در نظر گرفته است از رضوانی یاد می كند كه برتر و بزرگتر از این پاداش و نعمت ها می باشد(۱۹).

و در آیه ای دیگر خداوند حكایت از رضایت متقابل خود و مهاجر و انصاری می نماید كه به نیكویی تبعیت از او می نمایند. (۲۰)

ناگفته پیداست كه وعده رضایت و رضوان خدایی را اگر جامعه ای باور داشته باشد و هم و اراده خود را در جهت كسب آن مصروف بدارد چنین اجتماعی از نفاق زدگی و عدم انسجام رهایی یافته است.

● سخن پایانی:

از مجموع مطالب یادشده می توان این گونه برداشت نمود كه:

۱) بهترین راه عملی كه مسلمین بایستی برای حاصل شدن اجتماع منسجم اسلامی خود در پیش بگیرند مبارزه با نفاق و نفاق زدگی است.

۲) از مظاهر عمده نفاق، دنیا زدگی و میل به مال اندوزی است كه بیماری و مرض قلب و معنویت را منجر می شود. مسلمین بایستی با انفاق كردن قلوب خود را تطهیر نمایند و بدین شكل از خطر نفاق و عدم انسجام در اجتماع خود جلوگیری نمایند.

۳) از شاخصه های مهم دنیازدگی كه نفاق زدگی و عدم انسجام را درپی دارد آلودگی و انحرافات جنسی است كه بایستی جدی قلمداد شود.

۴) روحیه استهزا گرانه خصوصاً نسبت به مقدسات، انحراف و خطری جدی است كه نفاق و عدم انسجام در جامعه را درپی دارد.

۵) از علائم مهم یك اجتماع نفاق زده كه عدم انسجام اسلامی را منجر می شود عادت زشت سوگند یاد نمودن های بی مورد و یا زیرپا نهادن این سوگندها می باشد.

۶) اجتماع نفاق زده و بی انسجام، اجتماعی بی قرار و آشفته است كه در آن دغدغه رضایت و رضوان، به عنوان میل طبیعی و فطری دچار انحراف گردیده و تنها چاره رهیدن از این بی قراری و آشفتگی روی آوردن به رضوان و رضایت حقیقی و الهی است.

كاظم رجبعلی

پی نوشت ها:

۱- التحقیق ج ،۱۲ ص ۲۰۷

۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵

۳- سوره برائت آیه ۱۲۵

۴- سوره برائت آیه ۳۸

۵- سوره برائت آیه ۵۸

۶- سوره برائت آیات ۴۹ و ۸۱ و ۸۳

۷- سوره برائت آیات ۵۵ و ۸۳

۸- سوره برائت آیه ۴۹

۹- لهوف ص ۱۴۵

۱۰- سوره برائت آیات ۶۱ و ۶۴ و ۶۵

۱۱- سوره برائت آیه ۷۹

۱۲- سوره برائت آیات ۶۲ و ۶۶ و ۷۴ و ۷۵ و ۹۵

۱۳- سوره برائت آیه ۸

۱۴- سوره برائت آیات ۳۸ و ۸۳ و ۸۷

۱۵- سوره برائت آیات ۵۸ و ۵۹

۱۶- سوره برائت آیات ۶۲ و ۹۶

۱۷- سوره برائت آیه ۹۳

۱۸- سوره برائت ایه ۲۱

۱۹- سوره برائت آیه ۷۲

۲۰- سوره برائت آیه ۱۰۰



همچنین مشاهده کنید