جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
آزادی در نگاه شهید آیت اللّه محمدباقر صدر
از قرآن كریم برمیآید كه سابقه این بحث تا پیش از خلقت آدمی میرود. آن هنگام كه خدای سبحان به فرشتگان خبر داد میخواهد موجودی بیافریند و او را جانشین خود قرار دهد، فرشتگان از این موضوع دریافتند آن موجود باید دارای آزادی و اختیار باشد؛ زیرا منصب خلافت، متضمن آزادی و اختیار است. آنان حدس زدند كه به زودی باید شاهد فساد باشند؛ چیزی كه بر مخلوقاتِ مطیع پیشین كه طبق قانون تكوین حركت میكردند محال بود. پس گمان بردند خود بدین منصب سزاوارترند، چون هیچگاه به فساد نمیافتند و دستور خدا را انجام میدهند.۱ بدین سبب پرسیدند:
«آیا در زمین كسی را جا میدهی كه فساد كند و خونها بریزد، با آنكه ما به سپاس تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میكنیم؟! فرمود: من چیزی میدانم كه شما نمیدانید».۲فرشتگان نمیدانستند اطاعت، هنگامی ارزش دارد كه با آزادی و اختیار باشد، طوری كه بنده بر اطاعت و معصیت قادر باشد. نكته اساسی از دیدگاه اسلام در كمال و آزادی، همین است.نكته دیگر آنكه برای بیان موضع اسلام در باره آزادی، باید به منابع ناب فكری معاصر مراجعه كرد و ناگزیر باید آثار رهبران نهضت اسلامی معاصر، مانند سید قطب، مودودی، شهید مرتضی مطهری، شهید محمدباقر صدر و در رأس آنها امام خمینی(ره) را مطالعه نمود و از پژوهشهای بدیع آنها سود جست.پژوهش حاضر، تلاشی است در همین راستا؛ برای ارائه گزارشی از تفكر شهید محمدباقر صدر و نگرش بدیع او به آزادی.منابعی كه برای این پژوهش، مورد استفاده قرار گرفتند، عبارتند از:اقتصادنا، الاسلام یقود الحیاة، المدرسة الاسلامیه، نظرة عامة فی العبادات، المرسل و الرسول و الرسالة، المدرسة القرآنیة، فلسفتنا، مقاله الحریة فی القرآن، جواب سید شهید از پرسشی در باره فرق بین استعمار و فتح سلامی و بحوث فی علم الاصول.
تعریف آزادی
آزادی از جهات متعدد مورد بحث قرار میگیرد؛ گاه بحث در باره تعریف و تعیین معنای آن است، گاه در باره تحقق آن و مقدار آزادی كه انسان از آن برخوردار است، و سوم، در باره اقسام و میزان تأثیر آن در حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.بدیهی است در نوشتار حاضر مقصود آن نیست كه آزادی به صورت مستقل مورد بحث قرار گیرد، بلكه هدف آن است كه دیدگاه شهید صدر در این باره ارائه گردد. از اینرو، همه جهات یاد شده به مقداری كه شهید صدر به آنها پرداخته است، مطرح میشوند.در آثار شهید صدر از جهت اوّل (تعریف و تحدید معنای آزادی) بحثی دیده نمیشود، كه طبیعی است؛ چون ایشان محققی آكادمیك نیستند كه موضوع معینی را از آغاز تا انجام بررسی كند، بلكه اندیشمندی مسلمان است كه به مطالب فكری از زاویه پاسخگویی به نیازها و رفع خلاءهایی كه اندیشه ژرف میطلبد، مینگرند.
از طرف دیگر، آزادی از مسایلی نیست كه در اسلام ریشه داشته باشد و یا شعار تمدن اسلامی باشد، گرچه اسلام بررسی آن را از نظر دور نمیدارد. بدین سبب متفكر مسلمان به بررسی فراگیر آن نمیپردازد. بر خلاف متفكر غربی، كه به پژوهشی همهجانبه میپردازد؛ چون آزادی زیربنای تمدن غربی است. لذا در آثار غربیان تعاریف مختلف و متعددی یافت میشود. مونتسكیو میگوید:«در فرهنگ غرب هیچ واژهای، چون آزادی، معانی مختلف نگرفته است».۳
او در تعریف آزادی میگوید:
«آزادی آن است كه هر كس بتواند چیزی را كه سزاوار است بخواهد، انجام دهد، و گرنه به چیزی كه سزاوار نیست بخواهد، مجبور میشود. این، حق اوست كه بتواند هرچه را كه قوانین عادله اجازه میدهند، انجام دهد. اگر او بتواند بر خلاف فرمان درست رفتار كند، دیگران نیز چنین حقی خواهند داشت و در این صورت آزادی از هم خواهد گسست».۴
برخی گفتهاند تعریف آزادی محال است. چون در تعریف باید حدّ ذكر شود، كه شیء از حیث وجود و عدم بدان مقید است. چون حدّ آید، آزادی منتفی میگردد، و این، یعنی محال بودن تعریف آزادی.۵
شهید صدر(ره) گرچه به بحث در باره تعریف آزادی نپرداخت، ولی حس كرد برای كشف نظر اسلام باید زوایای بحث را كه مربوط به دین است، فهمید و به مباحث غربیان در باب تعریف آزادی توجه كرد. لذا میگوید:
«وقتی واژه آزادی به كار میرود، معنای عام آن منظور است، كه نفی حاكمیت و سیطره غیر است. این، مفهوم مشتركی است كه در هر دو تمدن اسلامی و غربی یافت میشود، گرچه چارچوب و اساس فكری هر كدام متفاوت است».۶
آنگاه آزادی را به دو مدلول، تحلیل میبرد: سلبی و ایجابی. شهید صدر با این تحلیل، مفهوم آزادی غربی را از اسلامی متمایز میسازد. آزادی غربی، تعبیری از ایمان انسان غربی به حاكمیت و مالكیتش بر نفس و اراده خویش است، پس از آنكه از خضوع در برابر هر قدرتی سر باز زد و با آن همعرض و برابر شد. معنای آزادی در دموكراسی سرمایهداری فقط طرد حاكمیت دیگران نیست، بلكه حاكمیت انسان بر رفتار و مذهب خویش نیز است، طوری كه ارتباط عملی انسان با آفریدگار و آخرت قطع میگردد. اما اسلام، مدلول سلبی آزادی را در نظر میگیرد، كه انسان را از حاكمیت دیگران آزاد میسازد و قید و بند را از او میگشاید.
محقق ساختن مدلول سلبی، از اهداف بزرگ رسالت آسمانی است:
«و از آنان قید و بندهایی را كه بر ایشان بوده است، برمیدارد».۷
دو مدلول ایجابی و سلبی ربطی به هم ندارند. در اسلام، آزادی و رهایی از اصنام و قیود ساختگی نتیجه عبودیت مخلصانه خدا و نفی سیطره غیر اوست،۸ ولی در غرب، آزادی از حاكمیت دیگران و همدوشی با آنان، نتیجه سلطه انسان بر خویش و اختیار او در انتخاب روش زندگی است. در اسلام، انسان قبل از هر چیز، بنده خداست. بنابراین، ممكن نیست سلطه غیر او را بپذیرد و در برابر بتها با هر رنگ و شكلی كه باشد، خشوع كند. او همسان با همه هستی در كار عبودیت خداست.در باره معنای آزادی، ویژگی بارز تفكر شهید صدر، توجه به مسایل اجتماعیِ انسان معاصر است. از نظر او غور در جوانب آكادمیك مسأله كه در مقایسه با مسایل اجتماعی، نتایج حاشیهای دارد، فرصت كافی برای ظهور نیافت. ایشان حتی در بحثهای كاملاً انتزاعیِ فلسفی و منطقی، جنبه اجتماعی بحث را از نظر دور نمیداشت. در كتاب «فلسفتنا» و «الأسس المنطقیة للإستقرا» نیز این گرایش را دنبال كردهاند.
وجود آزادی در انسان
شایسته بود ایشان، این بحث را در كتاب «فلسفتنا» كه ویژه رد بر ماتریالیسم دیالكتیك است، مطرح كند یا در «اقتصادنا» كه با عنایتی خاص به رد ماتریالیسم تاریخی میپردازد. او قبول داشت كه كاملترین فلسفه مادی موجود، ماركسیسم است، كه معتقد به جبر میباشد و منكر وجود آزادی انسان است. با این حال، در كتابهای یاد شده كه به بررسی ماتریالیسم اختصاص دارد، جبر ماركسیستی را بررسی نمیكند، جز اشارهای گذرا در پایان كتاب فلسفتنا:«تفكر علمی كه به مقتضیات منطقهای الزام كند، هدفمند نیست، بلكه اختیاری است كه از انگیزههای ارادی انسان برمیآید و او را به جعل نظام هماهنگ با محیط سوق میدهد».۹
وی تأكید میكند:
«مهمترین پدیده عالم هستی، پدیده اختیار آدمی است. انسان موجود مختاری است. انسان با شرایط قراردادی به مانند باد كه برگ درختان را حركت میدهد، به كار وادار نمیشود؛ زیرا نقش او به عنوان موجودی هدفمند ضایع خواهد گشت، ولی اوضاع قراردادی در انسان انگیزه ایجاد میكند كه به سمت اهدافش روانه گردد. این انگیزش مربوط به درك انسان از مصلحت در مواجهه با موقعیت عملی معینی است».۱۰
شهید صدر بیشترین بحث را در باره آزادی و اختیار انسان، در درس خارج اصول خویش مطرح ساخت، چنانكه عالمان اصولی به همین شیوهاند كه هرگاه به بحث طلب و اراده برسند، از جبر و تفویض سخن میگویند.شهید صدر جبر و تفویض ـ مورد اختلاف اشاعره و معتزله ـ را به دو مسأله تحلیل كرد:
۱ـ مسأله كلامی:
در مسأله كلامی، فاعل افعال آدمی، مورد سؤال است. فاعل افعال آدمی كیست؟ انسان یا خدا؟ اشاعره پاسخ دادهاند: خدا، و به جبر رسیدهاند، و معتزله گفتهاند: فقط انسان است، و امامیه معتقد است: هر یك ـ به تناسب ـ بهرهای از فاعلیت دارد.
۲ـ مسأله فلسفی:
در این مسأله، حقیقت افعال آدمی مورد سؤال است. فرقی نمیكند فاعل آن، كه باشد: خدا، انسان، یا هر دو.
این تقسیم، برای آن است كه برای اثبات جبر ـ اگر آن و مذهب اشاعره را بپذیریم ـ مسأله كلامی كفایت میكند، ولی برای اثبات اختیار ـ كه عدلیه (معتزله و امامیه) بدان معتقد است ـ علاوه بر مسأله كلامی به مسأله فلسفی نیز نیاز است؛ یعنی اگر در مسأله كلامی محقق شود كه فاعلِ افعال آدمی خود اوست، همه آنچه كه برای اختیار لازم است به دست نمیآید؛ زیرا ممكن است فاعلیت آدمی، چون فاعلیت آتش نسبت به احراق باشد.۱۱شهید صدر به اثبات نظری آزادی بسنده نكرد، بلكه نمود واقعی آن را در تاریخ نشان داد. بخش عظیمی از كتاب «المدرسة القرآنیه» به بحث در باره نقش انسان و اراده او در حركت تاریخ و جامعه اختصاص دارد. تاریخ عرصهای است كه در آن دیالكتیك آزادی میان انسان و خدا، نمایان میشود. قرآن كریم به خوبی نشان میدهد كه تاریخ چگونه میان قطب مطلق یعنی خدا كه همه چیز و همه كس به او باز میگردند و میان قطب نسبیِ محدود یعنی انسان كه در چارچوب تكوین معینی، آزادی به او بخشیده شده است، حركت میكند. پس نه جبر الهی مطلق است و نه تفویض انسانی مطلق، بلكه امر بینالامرین است. قرآن كریم از ارتباطی كه میان این دو قطب حاكم است و از قوانینی كه بدین رابطه، جهت و نظم میدهد و از حركت تاریخی كه از این ارتباط میجوشد، به نام «سنت» یاد میكند. این واژه در قرآن هفده بار تكرار شده است، در حالی كه آدمی تا قرن هفده میلادی و پیدایش فلسفه تاریخ و ماتریالیسم تاریخی، به آن پی نبرده بود.پس سنن قرآنی، قوانینی هستند كه حركت تاریخ را بر اساس آزادی و اختیار آدمی و در چارچوب اراده ازلی خداوند تنظیم میكنند. شهید صدر میگوید:
«توهم تعارض میان سنت یا قانون تاریخی و میان آزادی و اختیار آدمی را، قرآن میبایست برطرف میكرد. قرآن مستقلاً به این مسأله پرداخت و تصریح كرد كه محور تسلسل امور و حوادث، اراده انسانی است».۱۲
این سنت تاریخی را قرآن به صورت مشروط بیان فرمود؛ چون مرجع آن، ارتباطی است میان دو تغییر: «تغییر در ضمیر آدمی و تغییر در وضع ظاهری بشر».۱۳ از جمله سنن، این آیه است:«ان اللّه لا یغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم».۱۴گاه ملاحظه میشود سنن تاریخی، ساختار دومی دارد كه به صورت قضیه فعلی منجّز است، كه اندیشه اروپایی را به گمان تعارض سنن تاریخی و اختیار انسان واداشته است.۱۵وقتی كه از ساخت تاریخی كه ساحت ارتباط میان اراده تكوینی الهی و اراده آدمی است بگذریم، به ساحت تشریعی كه ساحت ارتباط میان اراده تشریعی الهی و اراده انسان است میرسیم. قرآن كریم این دو را در ساحت تشریع طوری تنظیم میكند كه هر دو یكسان و مرتبط با هم مورد تأكید قرار میگیرند. این، همان خلافت بشری است، شهید صدر در آن باره میگوید:«دورترین فهم از خلافت خدا این است كه به معنی تسلیم در برابر قَدَر و مقتضیات گرفته شود؛ زیرا خلافت متضمن مسؤولیت در برابر كسانی است كه بر آنان خلافت اعمال میشود، و مسؤولیت بدون آزادی و احساس اختیار و امكان تحكم در برابر مقتضیات معنی ندارد».۱۶در «مدرسة القرآنیه»، محاضره هشتم، نابترین اندیشه را در باب خلافت بشر از طرف خدا، ارائه داد. ایشان روشن میسازد كه مضمون اثباتی خلاق در ضمن خلافت دو چیز است: از جهت خلافت، تكریم و مراعات و مسؤولیت است و از جهت امانت، اختیار و آزادی انسانی است. او میگوید:«به گمان بیشتر، همین خلافت است كه در نفوس ملائكه خوف برانگیخت و در آنان نسبت به سرنوشت حقیقت خلافت و امكان انحراف آن با فرو رفتن در فساد و خونریزی دغدغه ایجاد كرد؛ پس ملائكه خود را از خلیفه جدید لایقتر دیدند و خدا همه «اسماء» را به آدم آموخت تا به ملائكه بفهماند این موجود آزاد، قابل تعلیم و رشد ربّانی است. پس خدا قانون تكامل او را از خلال خطی دیگر كه به سمت خط خلافت میرود، وضع كرد، كه خط شهادت است كه نمود راهبری ربانی در زمین است».۱۷قرآن كریم، مفهوم خلافت را «فاعلیت ربانی» توصیف میكند (انّی جاعل فی الارض خلیفة) كه نقش اثباتی و تكریمی خداوند برای انسان است كه آدمی آن را میپذیرد (انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولاً). امانت وجه پذیرش خلافت، و خلافت وجه فاعلی و عطایی امانت است.۱۸شهید صدر روشن میسازد كه خط خلافت در مرحله نبوت و امامت با خط شهادت در شخص نبی و امام به هم میرسند؛ چون این دو، از جهتی شهید هستند و از جهتی نماینده جامعه انسانیاند كه وظیفهشان كشاندن جامعه به سمت كمال است. شهادت در این مرحله، وعدهای آسمانی است كه انسان در آن اختیاری ندارد. پس از آنكه نبی و امام، توانستند توحید را در زمین به پا كنند و بشر را به عبودیت خدای سبحان درآورند، این دو خط از هم جدا میشوند و مرحله مرجعیت فرا میرسد و امت باید نقش خود را در انتخاب مرجع شهید ایفا كند. پس مرجع، استمرار خط شهادت، و امت، استمرار خط خلافت خواهد گشت.۱۹
دو شبهه
۱ـ منطق دینی به طبع و جوهرش، جبری است و دین، آزادی را به سود خویش مصادره میكند.
۲ـ منظور، آزادی انسان است و این، كاری به دین و مكاتب فكری ندارد. اصل انسان است، نه ادیان و مكاتب فكری.
پاسخ به شبهه اول
آزادی از مسایل مشترك دینی و مادی است، زیرا انسان موجودی آسمانی ـ زمینی و برخوردار از روح و غرایز است. آزادی در چارچوب فلسفیاش آن است كه عوامل طبیعی و تكوینی كه در كنترل انسان نیستند و انسان قادر به مقابله با آنها نیست، مانند محیط و وراثت و عرف و عامل اقتصادی و فشار نیازهای مادی كه در برابر اینها انسان ناچار به اتخاذ مواضعی معین میگردد، آیا آزادی آدمی را از بین میبرند؟
در پاسخ به این سؤال، ایمان و كفر، دین و بیدینی نقشی ندارد. هر دو، هم میتوانند پاسخ مثبت دهن&
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست