سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آمار استنباطی با طعم قورمه سبزی


آمار استنباطی با طعم قورمه سبزی

چند پلان شب امتحانی از خوابگاه

پلان اول؛ داخلی، اتاق:وارد اتاق که می‌شوی، دیگر اثری از موکت یا فرش نیست. کف اتاق با کاغذهای A۴ مفروش شده است؛ کاغذهایی که هر کدام تا قبل از کنده شدن منگنه، بخشی از یک پیکر واحد بوده‌اند و حالا به هر سویی افتاده‌اند.

کار سخت شده است؛ باید برگه های مربوط به «تاریخ اسلام» را از میان «آمار استنباطی» ـ که امتحان فردای هم اتاقیت است ـ پیدا کنی. عملیات جستجو آغاز می شود. زیر تخت، پشت میز رایانه، زیر پتو و بالشت؛ با وجود این، هنوز چند صفحه ای گم مانده اند.

ناگهان چشمانت کنج اتاق را نشانه می رود. جایی که از ظرف و قابلمه های شسته نشده دیروز، برجی درست شده است و احتمالا بخش هایی از جزوه را بتوانی آن زیر پیدا کنی.

فی الفور جستی می زنی و بی توجه به استحکام برج، خانه را از پای بست ویران می کنی. هنوز سرمست از این کشف بزرگ جزوه ای هستی که در چشم برهم زدنی، روی سفید جزوه های امیر را سبز شده می بینی.

ته مانده های قورمه سبزی حالا جذب آمار استنباطی امیر شده اند. هم اتاقی بدعنقی که در شرایط عادی هم نمی توان تحملش کرد، شب امتحانی جنگ اعصابی به راه خواهد انداخت.

فعلا کاری از دستت ساخته نیست. باید صبر کنی تا از خواب بیدار شود. حول و حوش ساعت ۱۱ شب! درست همان موقعی که تو مهیای خواب می شوی؛ آخر امیر عادت دارد شب درس بخواند. البته مدت هاست که به خوابیدن «زیر نور مهتابی» خو گرفته ای؛ حتی با شکمی گرسنه.

چــــون دوشنبه ها ساچمه پلو (در ادبیات خوابگاهی به جای عدس پلو به کار گرفته می شود) را به لطایف الحیل هم نمی توانی قورت دهی. سعی می کنی روان شناس درونت را زنده کنی و با توصیه های او، ذهنت را روی جزوه لعنتی که هنوز نصف بیشترش هم مانده، متمرکز کنی.

یک صفحه، دو صفحه، سه، چهار، اوضاع دارد خوب پیش می رود که یکهو ترمزت کشیده می شود. صدای خنده و ریسه رفتن های اتاق پنج نفره بغلی که همه ورودی جدید هستند و پرانرژی و البته هنوز با مقوله افتادن و مشروط شدن غریبه اند. به همین دلیل ترجیح می دهند، بیشتر دور هم خوش باشند و از تجربه های شیرین روزانه خود برای هم بگویند.

● پلان دوم؛ بیرونی، حیاط خوابگاه

با گرم تر شدن هوا و طولانی تر شدن روزها، حیاط، دم دمای غروب مامنی می شود برای فرار از اتاق های دلگیر و خفه. می توانی به کلونی شکل گرفته در اطراف میز تنیس بپیوندی یا بدمینتون را انتخاب کنی یا بی خیال رقابت، به اندامت برسی و با دستگاه های ورزشی وقتت را بگذرانی. البته آمار تازه نامزد کرده های خوابگاه را هم می توانی از تلفن کارتی های حیاط خوابگاه دربیاوری.

فقط فصل امتحانات است که حیاط خوابگاه را از حالت میدان ورزشی خارج می کند و عرصه ای می شود برای رژه های دانشجویی. از مسعود، مرتضی و علی، می توان آمار دقیق موزاییک های حیاط خوابگاه را گرفت. چهره های معروفی که جزوه به دست طول و عرض حیاط را چند ساعت طی می کنند و با صدای های نخراشیده خود، شکل جدیدی از درس خواندن را ارائه می دهند.

«عموجان» هم که تا چند وقت پیش، بیشتر وقتش را صرف بازی با بچه ها می کرد، در ایام امتحانات، کسب و کارش رونق بیشتری گرفته است.

احتمالا بین درس خواندن، فسفر سوزاندن و فروش سیب زمینی، تخم مرغ و نان بیات می توان رابطه معناداری برقرار کرد. بخصوص که در ظهر جمعه و روزهای تعطیل رسمی، خبری از غذای خوابگاه نباشد و مجبور شوی خودت دست به روغن و ماهیتابه شوی.

● پلان سوم؛ داخلی، سالن مطالعه

خلوت ترین و دنج ترین مکان خوابگاه در طول ترم، سالن مطالعه است. همان جایی که فقط در ۱۴ روز امتحانات، با خیل عظیمی از دانشجو مواجه می شود وگرنه در سایر ماه ها، جز چند نفری که عشق ارشد و دکتری هستند، مشتری دیگری ندارد. میزهای سالن اما خود بخشی از تاریخ خوابگاه به حساب می آیند. انواع و اقسام حکاکی ها و نوشته ها که به بهترین شکل، درون پراسترس دانشجو در شب امتحان را روایت می کنند. برای فهم میزان محبوبیت استادان هم باز می توان به همین «میز نوشته ها» مراجعه کرد. پیشنهاد می کنم محققان برای تدوین تاریخ دانشگاه این مرز و بوم، این سندهای تاریخی را از خاطر نبرند.

وحید اقدسی



همچنین مشاهده کنید