چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی انتقادی به مذاكرات ایران و اروپا


نگاهی انتقادی به مذاكرات ایران و اروپا

خشم اروپاییان ناشی از احساس عجز و ناتوانی همراه با ترس و بیم است آنان نیز ناگهان دریافته اند كه ما همچنان در جای نخستین خود ایستاده ایم و كلافی را كه در جریان دورهای طولانی مذاكره به صد شعبده بر دست و پای ما بسته بودند به طرفه العینی گسسته و آماده ایم تا دست به كاری بزنیم كه آنان ساده لوحانه می اندیشیدند برای همیشه ما را از آن برحذر داشته اند

دیپلماسی و مذاكره سیاسی میان دولت ها و سایر انواع موجودیت های سیاسی به اندازه جنگ و خونریزی قدمت دارد. این فن در طی دورانی طولانی توسعه و تكامل یافته و پیچیده شده است به گونه ای كه اكنون به ابزاری فوق العاده مؤثر در كنار دیگر ابزارهای سیاسی و نظامی برای تسلط و غلبه بر حریفان و البته در موارد معدودی توافق و تفاهم مبدل شده است. شاید بتوان دیپلماسی و مذاكره را شكلی از قدرت نرم به شمار آورد كه ماهیتاً همچون هر نوع ابزار سیاسی دیگری برای تولید و افزایش و اعمال قدرت بر دیگران بكار گرفته می شود.

نباید فراموش كرد كه دیپلماسی به خودی خود هدف نیست بلكه ابزاری است برای نیل به اهداف دیگر. این اهداف هرچه باشد به هر حال با اعمال قدرت و فشار و نفوذ بر رقیب یا رقیبان ارتباط دارد و لذا همچون جنگ ماهیتی ابزاری دارد.

مذاكره و دیپلماسی بیش از هرجای جهان در اروپا توسعه و تكامل یافته است زیرا اروپائیان در طول قرن ها تاریخ پرفراز و نشیب خود كه پر از جنگ و درگیری و خشونت بوده بیش از مردمان دیگر قاره های عالم نیاز به گفتگو را به جای جنگ و حل مسالمت آمیز مسائل اختلافی احساس كرده اند و در جا انداختن این روش چه در اروپا و چه در سطح جهان بسیار كوشیده اند. این نكته ای است بسیار مهم. اروپائیان اصولاً سیاست های خود را از طریق كاربرد ابزار مذاكره و چانه زنی سیاسی دنبال می كنند و در این زمینه مهارتی فوق العاده از خود نشان می دهند. مذاكرات سیاسی در نگاه اروپایی چند خصیصه دارد:

نخست اینكه: مذاكره لزوماً برای توافق و یا قانع كردن دیگری نیست بلكه مجموعه ای از مهارت های كنترل رفتار و مدیریت عملكرد حریف است. لذا می توان از مذاكره برای هدایت جریان های سیاسی، تهدید، اعمال فشار، فریب، وقت كشی، انحراف توجه رقیب و... بهره گیری كرد بدون آن كه قصدی برای حل مسائل اختلافی از راه توافق یا اقناع نهایی طرفین در میان باشد.

دوم اینكه: طول مدت مذاكره اهمیت چندانی ندارد. از دید اروپاییها طولانی بودن مذاكرات سیاسی به خودی خود چیز بدی نیست و حتی ممكن است بسیار مفید و ثمربخش باشد. با مذاكره می توان كلافی سردرگم و پیچیده از موضوعاتی را كه در ابتدای جریان مذاكرات اصولاً وجود خارجی نداشته اند به دور دست و پای حریف پیچید و هر بار كه دور تازه ای از مذاكرات آغاز می شود تلاش بر این است كه محدودیت های بیشتری برطرف مذاكره تحمیل شود. در این مسیر چه بسا بارها و بارها مقاطع و تاریخ های موهومی به عنوان نقطه عطف، برهه حساس و امثال آن در آستانه هر دور از مذاكرات و یا برگزاری نشست های مختلف در رسانه ها تبلیغ شود ولی «در غرب خبری نیست» .

وجه سوم مذاكره به روش اروپایی این است كه برخلاف اصل بنیادی مذاكره كه تبادل امتیاز میان مذاكره كنندگان است در این روش امتیاز فقط و فقط گرفتنی است و هرگز بحثی از دادن امتیاز به حریف مطرح نیست. مذاكره كننده اروپایی در صورتی خود را كاملاً موفق ارزیابی می كند كه تا آخرین حد امكان رقیب را به عقب براند و او را از همه خواسته هایش محروم كند و د مقابل ذره ای از موضع و موقعیت نخستین خود عدول نكند. با وجود این رقیب همواره باید احساس كند كه ادامه مذاكره برای او امتیازاتی در بر خواهد داشت و هرگز نباید اجازه داد كه طرف از دادن امتیاز خسته شود و یا از گرفتن امتیاز ناامید گردد. همچنین دادن شبه امتیازاتی كه در ظاهر می توان به آنها به عنوان نشانه پیشرفت بهره گیری تبلیغاتی كرد ولی به هیچ كاری نمی آید مفید تلقی می شود.

اروپا از این شیوه در كنار دیگر انواع روش های سیاسی و نظامی و تبلیغاتی در طی ده ها و بلكه صدها سال بهره گرفت تا آنكه توانست امپراطوری عثمانی را با كمترین هزینه به زانو درآورد. در مورد اتحاد شوروی و بلوك كذایی شرق نیز همین فرایند به شیوه های روزآمدتری دنبال شد. در این روند مذاكرات طولانی و پیشروی قدم به قدم تا نیل به هدف نهایی دنبال شد و امروز هم اروپا و آمریكا در موضوع گسترش ناتو به سمت شرق و یا فرایند به اصطلاح صلح خاورمیانه همان روش ها را دقیقا پیگیری می كنند.

همه اینها را گفتم تا بگویم كه چرا تصمیم تازه ایران برای راه اندازی مجتمع فرآوری اورانیوم در اصفهان تا این اندازه اروپائیان را خشمگین كرده است. امروز به رغم بیست ماه مذاكره با سه كشور اروپایی پس از مدت ها انتظار ناگهان دریافته ایم كه درشكه سه اسبه اروپا كه قرار بود تحفه موعود را به ارمغان آورد باز هم خالی و سبك بازگشته است و گویی درست در نقطه آغازین دیپلماسی هسته ای ایران و اروپا ایستاده ایم. اكنون دریافته ایم كه اروپا از آغاز هم نمی خواسته است امتیازی و حقی برای ایران در زمینه دانش و فن آوری هسته ای قائل شود و این ربطی به صلح آمیز یا نظامی بودن این فن آوری ندارد. هدف عمده و اساسی سه كشور اروپایی ادامه مذاكره، ادامه تعلیق غنی سازی، ادامه تهدید، ادامه تطمیع و ادامه انتظار است. زیرا این ادامه دادن موجب می شود تا تعلیق فعالیت های هسته ای ایران نیز در زمینه هسته ای ادامه یابد. اگر ادامه بی پایان باشد پس ایران نیز هرگز به هدف خود نخواهد رسید و چه روشی كم هزینه تر و مؤثرتر از این؟ گویی ما «در انتظار گودو» ایستاده ایم.

اما این ماجرا دو سو دارد. در این سو ایرانیانی ایستاده اند كه هدفی دارند و آرمانی و حقوقی كه نمی خواهند از آن صرف نظر كنند و یا آن را به آینده ای كه هرگز نخواهد آمد حواله كنند. ایرانیان نیز مذاكره كنندگانی هوشمند و توانا هستند و این چیزی است كه ناظران غربی و دیپلمات های اروپایی گاه با ناخشنودی از آن سخن می گویند. امروز ایرانیان به خوبی به نیت اروپا پی برده اند و می دانند كه اروپا قصد ندارد تا از خلال مذاكرات به تفاهمی واقعی با ایران دست یابد یا حقی استیفا كند و یا امتیازی برای این ملت قائل شود. ما اینك بهتر از همیشه اروپا را می شناسیم و این شناخت از خلال همین مذاكرات تقویت شده است.

آری این ماجرا دو سو دارد. از سویی اروپا تنها یك هدف را از آغاز مذاكرات تاكنون دنبال كرده است كه همانا محروم كردن ملت ایران از دانش و فن فاخر هسته ای است كه از نظر آنان مختص برخی ملت های قدرتمند است و ایرانیان نباید به آن دست یابند چه صلح آمیز و چه غیر آن. در سوی دیگر ملت ایران است كه از آغاز حق خود را طلب كرده و می خواهد آن را به چنگ آورد چه اروپائیان و دیگران بپذیرند و چه نپذیرند. ایرانیان این دانش و فن برتر را خود كسب كرده اند و وامدار هیچ كس نیستند. ما نه چون اكثر كشورهای اروپایی و ژاپن این دانش را از برادر بزرگتر آنسوی آتلانتیك دریوزه كرده ایم و نه چون برخی قدرت های وابسته به بلوك سابق شرق آن را از برادر بزرگتر سوسیالیست نواله گرفته ایم. بنا بر این چیزی از كسی نگرفته ایم كه كسی بتواند آن را از ما پس بگیرد. گرچه در كسب این دانش و فن هشیارانه جستجویی ثمربخش در جهان كرده باشیم.

بازمی گردم به این سئوال اساسی كه چرا اروپائیان امروز از تصمیم ایران چنین به خشم آمده اند؟ بی تردید این خشم ناشی از احساس عجز و ناتوانی همراه با ترس و بیم است. آنان نیز ناگهان دریافته اند كه ما همچنان در جای نخستین خود ایستاده ایم و كلافی را كه در جریان دورهای طولانی مذاكره به صد شعبده بر دست و پای ما بسته بودند به طرفه العینی گسسته و آماده ایم تا دست به كاری بزنیم كه آنان ساده لوحانه می اندیشیدند برای همیشه ما را از آن برحذر داشته اند و حكم میوه ممنوعه را كسب كرده است. بدین سان سحر دیپلماسی اروپایی این بار كارگر نیفتاده است و آنان ناامیدانه و وحشت زده نگران آن هستند كه چگونه پاسخگوی پیامدهای شكست دیپلماسی خود باشند. این شكستی است كه اروپائیان خود مسئولیت آن را به عهده دارند زیرا صداقت و اعتماد و تعهد به نتیجه بخشی برای همه طرف ها را فدای امیال و منویات شوم آمریكا و زیاده خواهی خود كردند و اینك چیزی برای عرضه كردن به افكار عمومی خود ندارند و نمی دانند به این سئوال چگونه پاسخ دهند كه ماحصل بیست و یك ماه مذاكره با ایران چیست؟ آنان می دانند كه تهدید و ارعاب نیز راه به جایی نمی برد زیرا مجموعه شرایط بین المللی فضای زیادی برای مانور دادن به آنها نمی دهد. اینك تا حدی روشن شده است كه ایران اسلامی هشیارانه از مذاكره و دیپلماسی برای تأمین اهداف خود در عرصه شفاف سازی، اعتمادآفرینی و دفع فتنه های رقیب بهره گیری كرده ولی از اهداف خود جدا نیفتاده است و شاید این بیشترین بهره ای بوده كه مذاكرات با اروپا حریفی چنین زیرك و سلطه جو و عهدشكن می توانست برای ایران به همراه آورد.

اینك سه اسب كشنده درشكه اروپا به دوراهی حساسی رسیده اند. یك راه همان است كه تاكنون پیموده اند؛ یعنی برخوردی از منظر خودمحوری و فریبكارانه اروپای كهنه با ایران نوین كه نتیجه آن همان خواهد بود كه اكنون مشاهده می شود. راه دیگر قائل شدن احترامی واقعی و عمیق به ملت ایران و به رسمیت شناختن ملت و دولتی جدی و هوشمند است كه اهدافی بزرگ و اراده ای نیرومند و تزلزل ناپذیر دارد و به هیچ ملت و دولتی اجازه نمی دهد از ارتفاع به او بنگرد و یا او را به مسیری بكشاند كه به حرمان و ذلت منتهی می شود.

دكتر محمدقلی میناوند

Minavand۲۰۰۱@yahoo.com