چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

معنویت و عقلانیت


معنویت و عقلانیت

ربط و نسبت معنویت با عقلانیت از جهات بسیاری اهمیت دارد

ربط و نسبت معنویت با عقلانیت از جهات بسیاری اهمیت دارد.

اولا، همان‌گونه که معنویت از مقومات هویت انسانی است، عقلانیت هم از مقومات هویت انسانی است. بنابراین، حفظ هویت انسانی و رشد آن اقتضا می‌کند که بکوشیم بین معنویت و عقلانیت جمع کنیم.

ثانیا، تنها معیاری که براساس آن می‌توان «معنویت» را از «خرافه‌اندیشی» و «خرافه‌پرستی» تفکیک کرد، عقلانیت است؛ یعنی با صرف‌نظر از عقلانیت هیچ فرقی بین سبک زندگی معنوی و سبک زندگی مبتنی بر خرافات باقی نخواهد ماند. معنویت قدسی هم که صورت‌بندی خاصی از معنویت است از این قاعده مستثنا نیست.

ثالثا، چنانکه «استاد ملکیان» گفته‌اند، افول تمدن‌های بزرگ به خاطر این بوده است که در این تمدن‌ها یکی از دو فضیلت بزرگ معنویت یا عقلانیت مغلوب دیگری شده است. انسان‌های مدرن و جوامع مدرن نیز اگر بخواهند به حیات خود به نحوی شایسته ادامه دهند، ناگزیرند بین این دو فضیلت جمع کنند و هر دو را با هم داشته باشند.

اما نکته مهم این است که معنویت و عقلانیت در عرض یکدیگر نیستند، بلکه در طول یکدیگر قرار دارند، یعنی عقلانیت چارچوب معنویت است. پیش‌تر وقتی دین مطلوب را تعریف می‌کردیم، گفتیم که دین مطلوب دو ویژگی اساسی دارد: یکی اینکه محتوای آن معنوی (و برآمده از تجربه معنوی) است و دوم اینکه چارچوب آن عقلانی است یعنی با عقلانیت تعارض ندارد. منظور از اینکه محتوای دین باید معنوی باشد این است که معنویت روح(گوهر) دین است، یعنی چیزی است که به کالبُد (جسد دین) حیات و معنا می‌بخشد. اما برای اینکه دین معنوی باشد، همه اجزای آن باید معنوی باشد. بنابراین، معنویت قدسی را می‌توان تفسیر معنوی سر تا پای دین دانست. در این نظریه کل آموزه‌های دینی اعم از آموزه‌های اعتقادی، اصول دین و آموزه‌های رفتاری، فروع دین تفسیر معنوی می‌شوند. از اندیشه خدا، نبوت و معاد گرفته تا آداب، مناسک دینی، عبادت‌ها و ریاضت‌ها همه وقتی جاندار و معنادار می‌شوند که ما تفسیری معنوی از آنها داشته باشیم. دین جاندار و معنادار دینی است که به پیروان خود جانی تازه و به زندگی آنان معنا می‌‌بخشد و نیز برای اینکه دین عقلانی باشد، همه اجزای آن، اعم از اصول و فروع آن، باید عقلانی باشند. اما چنان‌که به‌زودی خواهیم دید «عقلانی بودن» غیراز «عقلی بودن» است؛ چیزی می‌تواند عقلانی باشد، اما عقلی نباشد.

معنویت قدسی می‌گوید: «دین برای انسان است، نه انسان برای دین.» اما دین اگر بخواهد برای انسان باشد، ناگزیر است دو شرط را به‌طور همزمان استیفا کند: یکی اینکه نیازی از نیازهای اصیل انسان را برآورده سازد و دوم اینکه با عقلانیت سازگار باشد. برآوردن نیاز اصیل انسانی تعبیر دیگری است از عقلانیت عملی/پراگماتیستی. بنابراین، دین اگر بخواهد برای انسان باشد باید با عقلانیت به معنای اعم کلمه سازگار باشد؛ یعنی هم با عقلانیت نظری سازگار باشد و هم با عقلانیت عملی.

آن نیازی که دین می‌تواند و باید برآورده کند، نیاز انسان به معنویت است. البته انکار نمی‌توان کرد که دین در طول تاریخ کارکردهای دیگری هم داشته است و برخی از دینداران و غیردینداران از دین برای برآوردن نیازهای اصیل و غیراصیل دیگری نیز سود جسته‌اند، مانند نیاز به هویت جمعی. اما این کارکردها، حتی در مواردی که در چارچوب اخلاق به نیازی اصیل پاسخ می‌دهند، از مولفه‌های «ذاتی» دیانت و دینداری نیستند و کارکرد اصلی دین برآوردن نیاز معنوی انسان‌هاست. اگر این نیاز اصلی برآورده شود، البته پاسخ به نیازهای اصیل دیگر در حاشیه آن نیز مطلوب خواهد بود؛ اما اگر دیانت انسان‌ها را معنوی‌تر نکند، برای دیگر کارکردهای تدین، جایگزین‌های غیردینی نیز می‌توان جست.

برای اینکه ببینیم آیا معنویت با عقلانیت سازگار است و اصولا سازگاری یا ناسازگاری معنویت با عقلانیت یعنی چه، باید ببینیم «عقلانیت چیست؟» تلقی و برداشت نادرست از سرشت عقلانیت به سوءتفاهمات بسیاری دامن زده است.

عقلانیت چیست؟

در یک تعریف ساده و در عین حال گویا و مفید می‌توان گفت عقلانیت یعنی «سازگار بودن با حکم عقل»، یا «پیروی از حکم عقل»، یا «پیروی از شریعتِ عقل». به تعبیر دینی، عقل «پیامبر درونی» است. یکی از لوازم پیامبری هم داشتن شریعت است.

ابوالقاسم فنایی



همچنین مشاهده کنید