پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مردی با روایت هایی جذاب


مردی با روایت هایی جذاب

مایک لی, فیلمساز کهنه کار بریتانیایی اصرار دارد بگوید شخصیت درام های خانوادگی که نشان دهنده سبک کار اوست و برای تصویر و تحلیل عمیق آنها به شهرت رسیده ملال آور نیستند او می گوید زندگی مسحور کننده است و درام, بخشی از زندگی آدم هاست »

مایک لی، فیلمساز کهنه‌کار بریتانیایی اصرار دارد بگوید شخصیت درام‌های خانوادگی (که نشان‌ دهنده سبک کار اوست و برای تصویر و تحلیل عمیق آنها به شهرت رسیده) ملال‌آور نیستند. او می‌گوید زندگی مسحور کننده است و درام، بخشی از زندگی آدم‌هاست.»

لی پسر یک طبیب بود که در منطقه کارگری لنکشایر انگلستان به دنیا آمد. او که در آکادمی‌‌‌ سلطنتی هنرهای دراماتیک تحصیل کرد، بعدها به مدرسه فیلم لندن رفت و کار هنری‌اش را با بازی در چند نقش کوچک در فیلم‌های انگلیسی شروع کرد.

لی اولین نمایشنامه‌اش را سال ۱۹۶۵ نوشت و اجرا کرد. بعد به سراغ نمایش تلویزیونی رفت و در دهه هفتاد، ۹ نمایش تلویزیونی ساخت. او در این سال‌ها با نمایش‌هایی مثل «دیوانه ماه می» و «شب‌نشینی ابی‌گیل» به سراغ قشر متوسط جامعه رفته و مسائل آنها را مطرح می‌کند.

او نگاهش به مسائل بیشتر تئاتری است و برای ساخت خط داستانی فیلم‌هایش، بدون آماده کردن داستانی پیچیده از قبل، به بازیگر‌ها امکان می‌دهد تا مسیر قصه را تعیین کنند و آن را پیش ببرند. از همین رو کشف لحظه‌های صمیمی‌ و استثنایی امری است که با دیدن آثار لی غالبا صورت می‌گیرد که تنها از خلاقیت کارگردان و درخشش لحظه‌های بداهه بازیگرها خلق می‌‌‌شوند. او حتی اطلاعاتی درباره شخصیتی که بازیگر باید ایفاگر نقش او باشد، در اختیار او قرار نمی‌دهد و می‌گذارد تا در مسیر داستان، بازیگر شخصیتش را پیدا کند.

هرچند آمریکایی‌ها لی را در دهه ۸۰ کشف کردند، اما او فعالیت حرفه‌ایش را از سال ۱۹۷۱ با کارگردانی فیلم «لحظه‌های بی‌پناهی» آغاز کرد و در همان سال به عنوان بهترین فیلمساز جشنواره لوکارنو معرفی شد. این فیلم که در واقع اولین فیلم بلند در کارنامه فیلمسازی لی است، درباره روزمرگی‌های دختری است به نام سیلویا (ریت) که منشی‌ است و مراقبت از خواهر عقب مانده‌اش را به عهده دارد. مشکل او اضافه وزنش است و او به دنبال راهی است که به کمک آن بتواند تغییری اساسی در زندگی‌اش به وجود بیاورد. «آرزوهای بزرگ» که ‌سال ۱۹۸۸ ساخته شده هم درباره یک خانواده کارگری از هم گسیخته است. در این فیلم لی به عنوان دومین ساخته بلند سینمایی‌اش باز هم به سراغ یک خانواده طبقه کارگر رفته که دچار آشوب و فروپاشی درونی هستند.

«برهنه» یکی از فیلم‌های خشن لی است که جایزه کن را برایش به ارمغان آورد و به عنوان مهم‌ترین اتفاق آن دوره جشنواره شناخته شد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین‌های دهه ۹۰ شخصیتی را در مرکز قرار داده که دچار زن ستیزی افراطی است. شخصیت اصلی این فیلم مردی تلخ‌اندیش است که خشونتش نه‌تنها هنجارهای اجتماعی قدرت، بلکه محروم‌ترین و شکنجه شده‌ترین انسان‌ها را هدف می‌گیرد.

«بی‌سر و ته» ‌سال ۱۹۹۹ ساخته شد. لی در این فیلم موزیکال، زندگی ۲ سازنده معروف اپرا در قرن هجدهم را به تصویر می‌کشد که یکی از آنها به بحران خلاقیت دچار شده و نمی‌تواند ترانه جدیدی برای اپرا بگوید و دیگری هم درگیر اختلافات خانوادگی است. طبیعی است که این دو هنرمند اولین شکستشان را تجربه کنند، اما آنها ناامید نمی‌شوند و سخت به کار می‌پردازند و سرانجام موفق می‌شوند تا «میکادو» یکی از شاهکارهای اپرا را خلق کنند. با وجود این که برخی منتقدان فیلم‌های او را ضدجامعه می‌خوانند و تماشاگرانی که به دیدن فیلم‌های داستانگو عادت کرده‌اند، گاه از دیدن آثار او سردرگم و خسته می‌شوند، اما فیلم‌های او خود زندگی است که در عین حال فیلمساز قصد ندارد در جریان آن شعار دهد و بازیگران و تماشاگران را تشویق کند که آستین‌ها را بالا بزنند و راه ترقی را در پیش بگیرند.

«ورا دریک» یکی از فیلم‌های برجسته لی از این جمله است. در این فیلم روابط خانوادگی میان ورا و شوهرش بتدریج کنار می‌رود و آسیب‌پذیری این شخصیت‌ها در نظامی‌ که آنها در آن موقعیتی متزلزل دارند، نشان داده می‌شود. ورا پیشخدمت یک خانواده بورژواست و استن در یک مکانیکی کار می‌کند و از همان سکانس‌های آغازین می‌توان حس کرد که تنهایی و از خودبیگانگی اجتماعی بر تمامی‌ لحظه‌های زندگیشان حاکم است. لی گرایش‌های انسان گرایانه‌اش را در این فیلم نیز مثل فیلم‌های دیگرش بروز می‌دهد و رنج ورا دریک را در جایی به اوج می‌رساند که او برای کمک به دیگری وارد میدان شده است. او که برای سقط جنین‌های غیرقانونی به زن‌های فقیر کمک می‌کند، سرانجام توسط قانون گرفتار می‌شود و این قانون بی‌گذشت و غیرشخصی او را در پس زندان‌هایی عظیم رها می‌کند.

در حالی که قانون ورا دریک را محاکمه می‌کند، لی به محاکمه سیستم اجتماعی می‌پردازد که سقط جنین اخلاقی را حق طبیعی ثروتمندانی می‌داند که می‌توانند در بیمارستان بستری شوند. ورا که این کار را بدون اطلاع خانواده‌اش انجام می‌دهد، با فاش شدن رازش، متلاشی شدن خانواده کوچکش را به چشم می‌بیند. با این حال همین مصیبت همسرش، استن را از موضع انفعالی خارج می‌کند و او برای نخستین بار می‌فهمد که برای حفظ آنچه فکر می‌کرد روی پاست، باید بسختی مبارزه کند.

«همه یا هیچ» فیلمی‌ که در سال ۲۰۰۲ ساخته شده، یکی دیگر از فیلم‌هایی است که مهر مایک لی را بر خود دارد. او در این فیلم زندگی کسالت‌بار و ماشینی ۳ خانواده اروپایی را روایت می‌کند که در آن تمام اعضای خانواده کار می‌کنند تا زندگی بهتری داشته باشند، اما روابطشان سرد و بی‌روح است.

این فیلم که به آثار برگمان شباهت دارد، بر ارزش‌های از دست رفته خانواده تکیه دارد. همه یا هیچ به عنوان سومین فیلم لی راهی کن شد و تنها اثر او بود که از این جشنواره جایزه‌ای نگرفت. خود او می‌گوید: ‌قبول دارم که فیلم ناراحت‌کننده است، اما فکر می‌کنم روح آن پر از چیزهای امیدوارکننده است. فیلم من، در مورد توانایی‌های بالقوه و آرزوهای ممکن ماست.

در فیلم‌هایی چون «جشن ابی‌گیل»، «دیوانگان در مه» و «بزرگسالان» در حالی که او تناقض‌ها و ابتذال کاراکترها را در بستر اجتماع تصویر می‌کند و با وجود این که انتقادهای تند و تیزی نسبت به سیاست‌های دولت دارد، اما به دام شعارهای سیاسی نمی‌افتد و از چپ‌گرایی صرف خودداری می‌کند.

او امسال با فیلم «سالی دیگر» به کن رفت. این فیلم هم به عنوان یکی از همان فیلم‌های شاخص لی دارای داستانی خطی است و یک روز از زندگی تان و گری، یک زوج میانسال خوشبخت از طبقه متوسط را تصویر می‌کند.

آرزو پناهی