دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
نقد اکران
● فیلمی فاقد مولفههای تاریخی
این روزها همه سعی دارند اثری ملودرام بسازند و این موج پس از تب کمدی و طنز و تب فیلمهای عاشقانه ، فضای سینمای ایران را فرا گرفته است . اصولا از بدو شکلگیری صنعت سینما در ایران ودرهر دورهای از آن یک جریان فکری و یک گفتمان غالب بر آن حاکم بوده واغلب آثار الهام گرفته از این جریان بودهاند.
انبوه فیلمها با موضوعات مشابه وهدف و ساختار یکسان، موید این موضوع هستند . ارزیابی فیلم سینمایی ناسپاس دقیقا از این زاویه میتواند یک چشم انداز روشن از اثر بعدی کارگردان به ما بدهد. این فیلم روایتگر تاریخ است.اما چگونه؟
بیش از یک دهه است که سینمای ایران روایتگر مثلث عشقی است و با هر فیلم جدید فقط ضلع آن تغییر میکند اما ماهیت و کلیت آن خیر؛ روزگاری دختران انتظار و عشق دو زن به یک مرد و روزگاری رقابت دو مرد برای تصاحب زندگی با یک زن.
این اثر چند مشکل ساختاری دارد که برخی به ماهیت موضوع ونوع ژانر برمیگردد و برخی دیگر به مهارت کارگردان مثلا لوکیشن ، جلوههای ویژه، قهرمان و ضد قهرمان ، پایان بندی، حرکت و ریتم ، باورپذیری ، دکوپاژ ، باورهای اجتماعی و تاریخی، اسطورهسازی و جذابیت زبان حاکم بر فیلم و نوع گفتار و متن فیلمنامه.
قصه فیلم از این قرار است که دو پسر عمو قصد دارند با یک دختر ازدواج کنند و برای انتخاب دست به رقابت میزنند اما یک رخداد این رقابت را تحت الشعاع قرار میدهد و آن ورود حضرت موسی(ع) است. ازجمله ایرادات حاکم به فیلم زبان گفتاری بازیگران است که بالاخره تاریخی است یا محاورهای و اساسا دلیل انتخاب این زبان ابداعی چیست؟ و چگونه به وجود آوردن این زبان تلفیقی به ذهن کارگردان و نویسنده رسیده؟ آیا الگوبرداری صرف از یک اثر و آنهم تک بعدی میتواند در موفقیت یک فیلم سهیم باشد؟ این فیلم فقط نام و شکلش تاریخ است ولی هیچ کدام از مولفههای آن را ندارد به عبارتی باید درروح اثر آنهم سینمایی و دراماتیک آن برهه تاریخی مربوط به آن نمایان باشد. به یاد بیاورید آثار فاخری چون امام علی(ع)، تنهاترین سردار و سربداران که آنچنان باورپذیری برآن حاکم بود که گویی مخاطب، خود را در آن دوره تاریخی مییافت و یک همذات پنداری عمیق و یک پیوند عاطفی با اثر برقرار میکرد. به قول ظریفی مثل فیلم" خواستگار محترم" سال ۸۷ فقط یک محترم با فیلم " خواستگار" سال ۶۹ فخیم زاده فرق داشت. شخصیت پردازی فیلم ناسپاس تداعی کننده آثار دیگراست .مثلا پوریا پورسرخ همان کاراکتر ژوپین سریال وفا راتداعی میکند و الناز شاکردوست همان شخصیت و نقش گل یخ را ایفا میکند. این فیلم را میتوان تجمیع کاراکترها و تلفیقی از ژانرهای گوناگون و فیلمهای مختلف دانست.
اصولا آثار سینمایی آن هم در ژانر تاریخی بستر خوبی برای بیان مفاهیم ومقاصد و اندیشهها است اما باید ظرفیت آن را شناخت و نمیتوانیم هرآنچه را که میخواهیم در آن عنوان کنیم. اشکال ناسپاس دقیقا در اینجاست چون در مدیوم سینما نمیتوانیم به مانند سریال، هرآنچه را که به نظرمان میرسد، بگوییم. نمیتوان هم فیلم سینمایی ساخت و هم حرفهای سریالی زد به عبارت دیگر سریال را میتوان طولانی کرد اما مدیوم سینما این ظرفیت را ندارد. از گریم بگوییم که نیما شاهرخ شاهی همان تیپ وگریم سامان سریال" فاصلهها" را دارد و یا شاکردوست و پوریا پورسرخ هم همان گریم همیشگی را دارند. از نظر مفهومی و اصالت، فیلم نتوانسته آن طور که باید، شاید به اهداف خود نایل آید. مفهوم عشق و کارکرد آن در گذشته و حال بیشتر یک اسطوره و آرمان بوده است. اصولا عشق اساطیری که در تاریخ ادبیات ما یک مفهوم عمیق و گسترده دارد در این فیلم به کلی مخدوش شده و در حد یک خاطر خواهی تنزل یافته است.
انتخاب بازیگر به تنهایی میتواند موفقیت ، شکست یک اثر هنری و دراماتیک را رقم بزند. در این فیلم این انتخاب کاملا اشتباه بوده است. چون ژانر تاریخی فیلم، کافی شاپی و دهه هفتادی نیست که پدر نقش اول فیلم تهیه کننده آن باشد و به زور پول، اورا کمدین کند و پدر پولدار که اساسا شغلش صنعتی است با خرید فیلمنامه، پسرش تبدیل به سوپراستار بشود و با این جریان اصالت هنر وزیبایی آن از بین میرود. از لوکیشن و جلوههای ویژه چیزی نمیگویم که در کل ژانر تاریخی را به زیر سئوال برده ، چون هیچ تلاشی برای پژوهش در شیوه زندگی آن دوره از تاریخ صورت نگرفته است.
از پایان بندی بگوییم که اصولا چه لزومی داشت که فیلم اینگونه به پایان برسد و قهرمان قصه همه چیز را به نفع خود به پایان برد.این فیلم در بدیهی ترین موضوع یعنی ژانر خود دچار مشکل است و به واقع معلوم نیست که ژانر تاریخی دارد ویا دختر و پسری مرسوم است؟ حرکت سینوسی جریان فکری حاکم بر فیلم موجب شده نتوان یک رویکرد مشخص را در آن به نظاره نشست.
یک فیلم قرار نیست به تنهایی آنچه را که کل سینما میخواهد بگوید یک جا به نمایش بگذارد ، چون از توان آن خارج است. آیا بهتر نبود به جای این کار به شرح بسط یک موضوع قناعت میکرد و آن را پربارتر به نمایش میگذاشت؟
این اثر اگر چه به قول حافظ " مرغ زیرک" بود ولی به دلیل آشفتگی و ماراتن بودن ژانر تاریخی و وفادار نبودن فیلم به تاریخ ، آنطور که باید وشاید دلنشین نیست و فیلم تبدیل به یک اثر چند تکه شده ، طوری که سعی میشود به هر نحو ممکن به هم چسبانده شود. بهراستی که شناخت ژانر و هدف و ظرفیت آن وکارکرد اولیه آن میتواند به تنهایی باعث موفقیت یک اثر شود نه اینکه هدف فیلمساز صرفا ساختن فیلم باشد.
شاخصهای فنی قوی و شخصیت پردازی ضعیف اقتباس و برداشت آزاد از آثار ادبی و ادبیات داستانی در آثار دراماتیک و نمایش فی نفسه خوب یا بد نیست. آنچه میتواند معیار این ارزیابی باشد محصول نهایی فیلم است. داستان فیلم سینمایی چهل سالگی اقتباس شده از رمانی با همین نام ، نوشته ناهید طباطبایی است.
قبل از ارزیابی فیلم باید گفت این رمان توانسته برای خود در ادبیات داستانی جایی دست و پاکند و یک رمان نسبتا مطرح، شناخته شده است. البته در مورد مسئله وفادار بودن به متن و یا وفادار نبودن به آن بین فیلمسازان اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. اما آنچه مهم است اثر تولیدی است که باید ازهویت واصالت کافی برخوردار باشد نه اینکه اثر ادبی را به کل ضایع کند. بسیاری از آثار ادبی هستند که به واسطه همین رویکرد یعنی فیلم ساخته شده براساس آن تصور و تصویر خوب ادبی را از دست دادهاند یعنی تصویر ذهنی مخاطب متحول شده است.
علیرضا رئیسیان، کارگردان گزیده کاری است و حاضر نیست به هر قیمتی و با هر کیفیتی فیلم بسازد ومثل بسیاری نیست که برای اینکه در بورس بمانند حاضرند هر فیلمی را بسازند و یا در آن بازی کنند. تعداد فیلمهای ساخته شده توسط رئیسیان ازانگشتان دو دست فراتر نرفته و این وسواس و گزینش فارغ از نتیجه، خود به تنهایی یک ارزش است چون توانسته خلاف جریان حاکم بر سینما حرکت کند.اولین آثار وی کاملا زن محور بود .البته او حق داشت چون آن روزها سینمای ایران این گونه نبودکه همه سعی کنند خود را مدافع حقوق زنان نشان دهند و فیلم شان توقیف شود و با هزار فشار و ترفند و جو سازی و شانتاژ اکران شود. و یاآنقدر سیاه نمایی کنند که حتی مورد اقبال زنان هم قرار نگیرد ، چه رسد به دیگران.
یکی ازآثار وی " سفر" نام داشت که آنهم اقتباس از یک اثر ادبی دیگر بود و فیلمنامهاش را یک اخراجی نوشته بود و سایه و ردپای او کاملا در اثر هویدا بود وتلاش کارگردان بر کمرنگ کردن این سایه بینتیجه بود واین ردپا آن قدر پر رنگ بود که با اسید سولفوریک هم پاک نمیشد.
حرکت و جریان فکری رئیسیان در این چند فیلم با اینکه از نظر کمی به تعداد انگشتان دو دست نرسید اما واقعا برای خود یک شاهکار محسوب میشود چون حرکت زیگزاگی اوتوانست رکورد کتاب معروف گینس را بشکند! چون طی پنج اثر چندین دیدگاه و جهان بینی متفاوت و نگاه متضاد را تجربه کرد. یکی از این انتخابها انتخاب سینمای جشنوارهای با آن شاخصهای معروف یعنی فقر فاخر بود و توانست از این نمد برای خود کلاهی دست و پا کند.
فیلم" ایستگاه متروک" دقیقا توانست این نظریه را اثبات کند و این حس را به تماشاگر پیگیر آثار او القا کند و کارگردان هم به اهداف خود رسید. این فیلم آن قدر ضعیف و بیهدف و بی معنی بود که تامدتها سایهاش بر آثار رئیسیان سنگینی میکرد و صدای همه را هم در آورده بود. در این فیلم کوچکترین اثری از رئیسیان نبود. انگار کارگردان نداشت.
فیلم ما قبل آخر او هم که از قضا "سرکنگبین، صفرا فزود" و قرار بود چه باشد و چه شد و من نمیدانم چرا هر کارگردانی که سعی دارد فیلم جدی ومخصوصا با ژانر تجربه نشده در ایران بسازد و تجربه کند دست آخر تبدیل به ژانر کمدی میشود و فیلم یک اثر کمیک میشودو با فلسفه و خواست کارگردان در تضاد کامل. برای فیلمساز هیچ چیز برتر از آن نیست که بخواهد مثلا تریلرترسناک بسازد اما فیلمش کمدی از آب در بیاید. فیلم آخروی یکی به نعل میزند یکی به میخ و نه مثل آثار اولیه او پرمایه و قوی است و نه مثل واپسین آثار او بیمایه، ضعیف و غیر قابل دفاع.
این فیلم از نظر مولفهها و شاخصهای فنی فیلمسازی مثل میزانسن ، طراحی و لوکیشن اثری قوی است اما از نظر محتوایی ، داستان پردازی و شخصیتپردازی و بنمایه و تم داستانی بسیار ضعیف است. با اینکه از یک اثر ادبی گرفته شده ، شخصیت پردازی آن قدر ضعیف است که نمیتواند در هیچ جای فیلم قرار گیرد. شخصیتها و کاراکترها نمیتوانند بار اصلی فیلم را به دوش بکشند و تکیه گاه فیلم باشند و این نکته پاشنه آشیل شده و فیلم گاهی یله و رها میشود. اصلا کاراکترهای فیلم هیچ کدام نتوانستهاند آن طور که باید و شاید از عهده اجرای نقش خود برآیند. بازیگران نخواسته و یا نتوانسته از قامت و پرسناژهای قبلی خود خارج شوند و این نه به دلیل ناتواناییبازیگران که ضعف فیلمساز و همین طور توجیه نشدن بازیگران است. من نمیدانم چرا باید سعی کنیم در هر فیلمی به شعار دادن روی بیاوریم و سعی کنیم با شعار دادن، چاله و چوله و ضعفهای فیلم را پر کنیم وبپوشانیم.
فیلم باید بتواند جدای از کارکردهای مرسوم یک حس خاص به تماشاگر القا کند و این حس آن قدر قوی باشد که تماشاگر کاملا با آن همذات پنداری کند وحضور خود را در فیلم حس کند و به نوعی باید فیلم باورپذیر باشد. در این فیلم این فاکتورها وجود ندارد . وجود رابطه رمانتیک در فیلم و تبادل حس عاطفی باید متبلور باشد واین تبلور باید در نت و کلام وموسیقی و حرکات به بازیگران وجود داشته باشد نمیشود ما بگوییم در این سکانس یک حس نوستالژیک وجود دارد اما این رویکرد هیچ نمود عینی نداشته باشد و برای تماشاگر ملموس نباشد.
بازگشت دلبسته و عاشق سالهای دور و تبادل حس عاشقانه آن طور که عنوان فیلم القا میکند در فیلم پررنگ نیست. اصولا فیلمی که خود نمیتواند آنچه را میخواهد بگوید لازم نیست به هر آنچه میتواند تکیه کند وآن را دستاویز خود قرار دهد چون پیرنگ و بنمایه به اشتباه اخذ شده است و فیلم فقط اعتبار کارگردان را به زیر سئوال میبرد. به نظر میرسد هر فیلمساز قبل از آنکه فیلمی بسازد بهتر است این موضوع را روشن کند که هدف او از فیلمسازی چیست؟ و چه ابزاری برای این اهداف در اختیار دارد. آیا هر اثر ادبی را هر کارگردانی میتواند تبدیل به فیلم کند و حکایت پیش گفته تکرار نمیشود.
به هر صورت این آثار نمیتوانند به اعتلای سینمای ایران که این روزها کیمیای واقعی سینمای ایران شده کمکی کنند. چون عزم و ارادهای برای نیل به اهداف وجود ندارد واگرهم ارادهای وجود دارد شرایط برای آن فراهم نیست.
احمد عراقی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
سلامت هواشناسی اصفهان شهرداری تهران تهران قتل فضای مجازی سیلاب سامانه بارشی سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
بانک مرکزی خودرو بنزین بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
کاهش وزن دیابت توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب