دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
کم کم سیاهی علمت دیده می شود
اولین نوحه تاریخ را خود امام حسین (ع) خوانده است. در مقاتل آمده که امام بر سر هیچ شهیدی گریه نکرد و نوحه نخواند، مگر برادر علمدارش. آوردهاند که آنجا بود که «و بانَ الإنکسارُ فی وجهِ الحسین و بَکا بُکائاً شدیداً» (و شکستگی در چهره امام (ع) پدیدار گشت و گریست، گریستنی شدید). آنگاه این نوحه را امام (ع) برای برادر خواند:
کَسَروُا بِقَتلِکَ ظَهرَ سِبطَ محمدٍ
و بِکسرِهِ اِنکَسَرت قُوَی الاسلامِ
قَطعُوا بِقطعَ یدَیکَ و اَنقَطَعَت
بِهِ اَیدِی النّبی السّامِی
(با قتل تو کمر سبط پیامبر شکست و با این شکست قوای اسلام شکسته شد. با قطع دو دست تو در حقیقت دستان پیامبر عرب را جدا کردند.)
اولین مجلس عزاداری امام حسین (ع) در دل پایتخت یزید برگزار شد. پس از ورود کاروان اسرا به شام، و خطابهخوانی امام سجاد (ع) در مسجد اموی، یزید به اهلبیت اجازه داد که عزاداری کنند و آنان به مدت سه روز، به طور رسمی، در شام عزاداری کردند. اهل بیت در راه بازگشت هم مدام مجالس عزا برپا میکردند. در مدینه، با ورود کاروان اهلبیت عزای عمومی بر پا شد و تمامی مردم شهر ناله و ضجه کردند. حضرت زینب (س) مدام برای برادرش مجلس عزاداری برپا میکرد. تا جایی که والی مدینه به یزید نوشت: «وجود این زن در مدینه، اندیشهها را تحریک میکند. او سخنور و دانا و باهوش است. او واقعه [عاشورا] را برای همه تعریف میکند و کسانی که با او همراهی میکنند، خون حسین را مطالبه میکنند.» تبعید حضرت زینب (س) به شام به همین دلیل بود.
سال ۶۵ قمری، آن دسته از اهل کوفه که به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کردند و توابین لقب گرفتند، نخست به کربلا آمدند و بر سر مرقد امام حسین (ع) به عزاداری پرداختند و آنگاه به جنگ لشکر شام رفتند.
امام محمدباقر (ع) در خانهاش مجلس سوگواری تشکیل میداد و و اهل خانه را به عزاداری میخواند. امام (ع) به شاعران دستور میداد در رثای جد شهیدش گریه کنند. از وصیتهای امام باقر (ع)، یکی برگزاری مجلس عزای امامحسین (ع) در روز عرفه و صحرای عرفات به مدت ۱۰ سال بود. یکی از مطالب اصلی این مجالس، ذکر حق اهل بیت و غصب خلافت از سوی بنیامیه بود.
روایت شده که امام جعفر صادق (ع) از عبدالله بنحماد بصری پرسید: «به من خبر رسیده که گروهی میآیند نزد حسین (ع)، از اطراف کوفه و غیر ایشان، و برای آن حضرت نوحهگری میکنند. پس بعضی [قرآن] قرائت میکنند، پارهای قصه [روز عاشورا را] میگویند، پارهای نوحهگری میکنند و گروهی دیگر مرثیه میخوانند. آیا این خبر درست است؟» عبدالله پاسخ داد: «فدایت شوم! آری؛ من آنچه را میفرمایید دیدهام.» امام صادق (ع) خوشحال شد. فرمود: «سپاس خدای را که در میان مردم گروهی را قرار داد که ما را حمایت میکنند و بر ما مرثیه میخوانند.»
درباره عزاداری حضرت رضا (ع) چنین نوشتهاند: امام(ع)، دعبل خزاعی، شاعر معروف را میخواست، به او به عنوان «یاریدهنده اهلبیت» خوشامد میگفت و از او میخواست در مصایب امام حسین (ع) مرثیه بسراید. وقتی که دعبل مرثیهاش را میخواند، حضرت (ع) پردهای نصب میکرد تا اعضای خانواده، پشت آن بنشینند و گوش کنند. مرثیههای طولانی و سوزناک دعبل، صدای شیون حضار را بلند میکرد و گاه میشد که امام رضا (ع) چند بار ازحال برود. ظاهراً امام رضا (ع) در دوره ولایتعهدی میخواست مجالس عمومی عزاداری برگزار کند که حکومت عباسی مانع شد.
ابناثیر در تاریخ «الکامل» خود ذیل حوادث سال ۳۵۲ قمری، یعنی پس از فتح بغداد به دست امیران شیعه آلبویه، مینویسد: «در دهم محرم این سال معزالدوله دیلمی به مردم دستور داد که برای حسینبن علی (ع) دکانهایشان را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و خرید و فروش نکنند و نوحه بخوانند و جامههای خشن و سیاه بپوشند و زنان موی پریشان و روی سیاه کرده و جامه چاک زده، نوحه بخوانند و در شهر بگردند و سیلی به صورت بزنند و مردم چنین کردند و به سبب زیادی شیعیان و نیز بدان سبب که خلیفه با ایشان بود، کسی قدرت نداشت که مانع شود.» این، اولین دسته تاریخ است. اولین سالی که در مرکز خلافت عباسی و در سطحی گسترده برای شهید کربلا عزاداری شد و سالی که علمای اهلسنت آن را «سال بدعت» نامیدند.
فناخسرو عضدالدوله دیلمی، در سال ۳۶۰ بنایی برای مزار امام حسین (ع) ساخت. حرم نجف هم به دستور او ساخته شده. او عید غدیر را «عید رسمی» اعلام کرد و برای بغداد دو بخش شیعهنشین (کرخ) و سنینشین (معین) ساخت.
در دوره غزنویان و بعد هم سلجوقیان، عزاداری عاشورا دوباره ممنوع شد. اما در نقطه نقطه عزادارایهای محدود و محلی برپا بود. در این عزاداریها بیشتر از رسوم قدیمی استفاده میشد، مثل مراسم نخلگردانی در مناطق مرکزی ایران. در مقابل متعصبان سنی، در برابر مراسم سوگواری امام حسین (ع)، آیین سوگواری مصعب بنعمیر (از صحابه پیامبر) را برگزار میکردند. روز عاشورا را روز عید اعلام میکردند. در «تحفه الابرار» میخوانیم: «خلایق به تبع یزیدیان، در دهه عاشورا، به عیش و شادمانی میگذرانند و در لیلهالعاشر [شب عاشورا] دست خود را حنا بسته، تا روز به سماع و غنا میبودند. چنانچه روز دهم محرم را کالعید دانسته، آن روز را «محیا» گویند و در آن روز به استماع دف و نی و سماع میپویند.»
پس از سلطه مغول، (جز در مورد سربداران) مراسم عزاداری از حالت اعتراض سیاسی خارج شده و به مراسم خاص مذهبی محدود، منحصر شد. نوشتهاند سلطان محمد خدابنده الجایتو، که در دوران سلطنتش شیعه شد، خود به میان دستههای عزاداری میآمد و سینه میزد.
از نوادگان تیمور؛ یکی سلطان حسینمیرزا معروف به بایقرا بود که از ۸۵۷ تا ۹۱۱ هجری قمری، در هرات و خراسان حکومت میکرد. او که عهدش درخشانترین دوران تیموریان است، از کمالالدین حسین بن علی بیهقی سبزواری، از عالمان آن روزگار معروف به کاشفی، خواست داستان کربلا را بنویسد. ملاحسین کاشفی کتابی نوشت با عنوان «روضه الشهدا فی مقاتل اهل البیت». «روضهالشهدا» کتابی است درباره تاریخ مصیبتهای پیامبران و تفصیل احوال امامان شیعه، بهویژه شرح وقایع کربلا؛ که به نثر فارسی-عربی نوشته شده است. این کتاب با حمایت دربار و بهزودی عمومیت یافت و تا مدتها تنها منبع مداحان بود. برای اطلاع از متن و محتوای «روضه الشهدا»، به خطابه امام حسین (ع) در روز عاشورا با اهل کوفه در این کتاب توجه کنید: «ای اهل عراق سوگند بر شما میدهم که میدانید که من نبیره مصطفایم و سبط رسول خدایم و جگرگوشه فاطمه زهرایم و قرهالعین علی مرتضایم. برادرم حسن مجتبی . عمم جعفر طیار. به چه وجه خون مرا حلال میدارید و آبی که بر دد و دام و یهود و نصاری حلال است، از من بازمیگیرید. ... اکنون که به قول شما آمدهام به مکرهای نهانی قصدهای ناگهانی میکنید و آبگینه نازک دلهای ما غریبان را به سنگ غدر و جفا در هم میشکنید؟ اگر از نایره مکر شما که متاع صبر و سکون مرا سوخته حرفی به گوش کوه فروخوانم فیالحال صفتِ «بسّت الجبال بساً» بر او پدید آید و اگر از صاعقه جور شما که بنای شکیبایی اصحاب مرا از بنیاد انداخته رمزی به روز روشن نمایم در زمان اثر ظلمات «بعضها فوق بعض» از او ظاهر گردد و حالی به سبب شما دارالملکِ راحت را از یغماگری لشکر اضطراب خراب میبینم و سفینه آمال را از هُبوبِِ عواصفِ ملال در انقلاب مییابم. دریای غصه را بُن و پایان پدید نیست / کار زمانه را سر و سامان پدید نیست...»
مقایسه این تکه از متن با قسمت مشابه از یک متن کهن، ترجمه تفسیر طبری که ششصد سال پیش نوشته شده، گویای همهچیز هست. به لحن امام در این دو اثر خوب توجه کنید: «هرکه داند از شما که من کیستم خود داند، و هرکس که نداند، من پسر دختر پیغامبرم و پسر عمزاده ویام. ... شما بدین بیابان آهنگ کشتن من کردید و نه از خدای ترسید و نه از روز رستاخیز و نه از روان پیغامبر شرم دارید. من تا اندر میان شمام خون کس نریختم و خواسته کس نستدم؛ به چه حجت خون من حلال دارید؟»
با روی کار آمدن دولت صفوی، و رسمیت یافتن تشیع دوازده امامی، عزاداری ماه محرم و صفر جدیتر شد. به وسیله اراده حکومتی بر ایران حاکم شد. در این دوره، روضهخوانی و مناقبخوانی دیگر یک شغل به حساب میآمد. پیتر دلاواله، سیاح ایتالیایی در سال ۱۰۲۷ قمری از اصفهان، پایتخت صفویان، یکی از دقیقترین گزارشها در این مورد را به دست میدهد: «ایرانیان، تمام این مدت [دهه اول محرم] را بهطور مداوم عزاداری میکنند و ضمن تظاهرات عمومی عظیم، از پایان غمانگیز زندگی حسین، فرزند علی و فاطمه (ع) یاد، و به این مناسبت سوگواری میکنند. تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و غموم به نظر میرسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه - یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچوقت مورد استعمال قرار نمیگیرد- بر تن میکنند. هیچکس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود؛ به علاوه، نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهیز میکند، بلکه خود را از هر گونه تفریح و خوشی محروم میسازد. جمعی در میدانها و کوچههای مختلف و جلوی خانههای مردم، برهنه و عریان، در حالی که فقط با پارچه سیاه یا کیسه تیرهرنگی سترعورت کرده و سرتاپای خود را با ماده سیاه و براق رنگ زدهاند، حرکت میکنند. به همراه این افراد، عدهای برهنه نیز راه میروند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند؛ تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که در آن روز [عاشورا] نسبت به حسین (ع) انجام گرفته است، باشد و همه با هم آهنگهای غمانگیز در وصف حسین (ع) و مصایب وارد بر او میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به هم میکوبند و از آن صدای حزنانگیزی بهوجود میآوردند. پس از اینکه روز دهم محرم، یعنی روز قتل، فرا رسید از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههای بزرگی به راه میافتد که بیرق و علم با خود حمل میکنند و بر روی اسبهای آنان، سلاحهای مختلف و عمامههای متعدد قرار دارد و به علاوه، چندین شتر همراه دستهها هستند که بر روی آنان، جعبههایی حمل میشود که درون هر یک، سه چهار بچه، به علامت بچههای اسیر حسین شهید (ع) قرار دارند. علاوه بر آن، دستهها هر یک، به حمل تابوتهایی میپردازند که دورتادور آنها مخمل سیاهرنگی پیچیده شده و در روی طبقهای متعدد، بر سر عدهای قرار دارد که به آهنگ سنج و نای جستوخیز میکنند و دور خود، چرخ میزنند.»
قدیمیترین اطلاع موجود از تعزیه مربوط به عهد صفوی است. رواج بیشتر تعزیه اما مربوط به عهد قاجار و پس از حکم معروف مرحوم میرزای قمی در خصوص بلامانع بودن اجرای تعزیه از لحاظ شرعی است. با این حال به نظر نمیرسد که هنری با این درجه از شکوفایی سابقه کهن نداشته باشد. محققان حدس میزنند آیین تعزیه از مراسم سیاوشخوانی آمده باشد. یک نمونه از این مراسم در رمان «سووشون» سیمین دانشور توصیف شده که شباهت بسیار به تعزیه امروزی دارد.
فتحعلیشاه قاجار در بعضی از شبهای جمعه، بخصوص در ماههای محرم و صفر و رمضان، مجلس روضهخوانی برپا میکرد. در دوره او، تعداد زیادی تکیه در تهران برپا شد. معروفترین تکیه تهران را ناصرالدین شاه با نام «تکیه دولت» ساخت. بر اساس آمار موجود در سال ۱۲۶۸ قمری، تهران، با ۱۵۵۷۳۶ نفر جمعیت، ۱۰۷ مسجد و ۵۴ تکیه داشت. در این تکیهها تعزیه برپا میشد و روضه خوانده میشد. جز در سال ۱۳۴۲ قمری، که عباسمیرزا ولیعهد از عزاداری محرم برای ترغیب لشکریان به جهاد علیه روسها بهرهبرد، معمولا عزاداریهای عهد قاجار بیشتر به گریه کردن و گریاندن اختصاص داشته. قمهزنی از همین عهد رواج مییابد. کنتدوگوبینو، سیاح فرانسوی مینویسد: «خیابان، در ماه محرم، بیش از رمضان لبریز از قیافههای غمگین و افسرده است. روضهخوانها در راهاندازی دستهها نقش بسزایی دارند. این دستهها متشکل از مردان و کودکانیاند که علمهای سیاه یا سبز در دست دارند. این دستهها که شبهنگام، مشعل به دست، با قدمهای شتابان، از کوچهها میگذرند و پشت سر هم وارد تکیه شده، از تکیهای به تکیهای دیگر میروند و ضمن چرخیدن، به نوحهسرایی میپردازند، بسیار تماشاییاند. آنها که همواره کودکان و زنان به دنبالشان رواناند، در کوچهها با صدایی بلند فریاد «یا حسین» و «یا عباس» سر میدهند و در مساجد، مقابل جایگاه روضهخوان یا مداح قرار گرفته، به شیوهای عجیب و بینظم، همراه با او به نوحهخوانی میپردازند. در طول دهه [اول] ماه محرم، تمام ملت عزادارند.»
سال ۱۳۱۰ قمری مرض وبا در ایران و تهران شایع شد و تلفات زیادی گرفت. عینالسلطنه، از وزرای آن عهد در «روزنامه» خاطراتش مینویسد: «طوری شده است که چه بنویسم. مردم اهل هر ولایتی بودند گریخته. همهمه و اضطراب مردم طهران طوری شده که به نوشتن برنمیآید. طوری مردم ترسیدهاند که حقیقت، دیدنی و تماشایی است. همهچیز گران است. هیچ چیز پیدا نمیشود. اگر هم پیدا شود، خیلی گران است. شهر طهران اکنون بسیار خلوت شده است. چه تلف شدهاند و چه فرار کردهاند؛ کوچهها خلوت است. تمام دکانها بسته است. دل مردم پی کار نمیرود... بهرغم بروز این بیماری مهلک، مردم طهران که در شهر مانده یا به شمیرانات رفته بودند و حتی کسانی که به مناطق خارج از طهران گریخته بودند، در ایام محرم به عزاداری پرداختند. روضهخوانی و خیرات به حدی در طهران و شمیرانات زیاد شده که چه نویسم. آش امام زینالعابدین (ع) در تمام کوچهها و گذرها طبخ میشود. دستهجات سینهزن، متصل در گردش است...»
احسان رضایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست