چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

آفرینش زن; تفاوت یا تبعیض, توازن یا تساوی, اصالت یا تبعیت


آیا آفرینش زن اصالت نداشته و به تبع مرد و به خاطر او آفریده شده است

۱. آیا آفرینش زن بیان‏گر تبعیض در خلقت و برتری یكی بر دیگری است; یكی معیوب است و دیگری بدون عیب؟

۲. آیا آفرینش زن اصالت نداشته و به تبع مرد و به خاطر او آفریده شده است؟

۳. آیا در آغاز آفرینش، زن از دنده‏ی چپ مرد آفریده شده و جزیی ناچیز از وجود مرد است‏یا مستقل آفریده شده و خلقت او اصیل است؟

۴. آیا زن و مرد در قوای دماغی و فیزیولوژی، امكانات و استعدادها مساوی هستند یا متوازن می‏باشند؟

۵. آیا نقصان عقلی كه در روایات به زن نسبت داده شده، عیب اوست‏یا بیان‏گر زیادی نیروهای دیگر او؟

۶. آیا فضیلتی كه در آیات قرآن كریم به مرد نسبت داده شده، علامت‏برتری اوست‏یا به معنای زیادی امكانات؟

پرسش‏هایی از این قبیل، از گذشته و چه بسا از آن هنگام كه این دو آیت‏حق به مرحله‏ی تفكر و تعقل پا گذاشتند مطرح بوده و تا امروز كه از یك طرف عصر پسامدرن و جهان فرا صنعت و عصر عقلانیت و فمینیزم افراطی است و از طرف دیگر عصر فتنه‏ها و شبهاتی است كه برای یك كاسه كردن جهان و تشكیل دهكده‏ی جهانی و نظم نوین آن، همه‏ی مرزها در هم شكسته و همه‏ی آرمان‏ها و باورها با شبهه افكنی‏ها درو می‏شوند تا «غرب‏» باشد و «دین‏» نباشد، ادامه دارد.

آن جا كه این گونه مباحث از حس كنجكاوی انسان بر می‏خیزد تا خود را بشناسد و به «قدر» و «اندازه‏» و ارزش دیگران واقف شود، این پرسش‏گری امری مقدس است، چرا كه آدمی را به حركت وا می‏دارد و فكر و عقل او را به كنكاش و سنجش فرا می‏خواند و با تامل و تدبر رو به رو می‏كند.

اگر طرح این مطالب از حس زیبای كنجكاوی و جست و جوگری الهام نگیرد، نشان از دل‏های لرزان و قلب‏های مریض و مضطربی دارد كه ریب، تردید و شك وجود آن‏ها را فرا گرفته و یا قبل از طرح این مسایل خود، تقدیر دیگری دارند و اغراض و اهوا و امیالشان چیز دیگری است، در نتیجه آن چه می‏پرسند حق نیست كه شبه‏ی حق است و باطلی است كه ژست‏حق به خود گرفته است و دیگربه آن پرسش نمی‏گویند، بلكه آن‏ها را شبهه می‏نامند كه امام علی (ع) فرموده‏اند: «سمیت الشبههٔ شبههٔ لانها تشبه الحق‏» . (۱)

بنابراین باید به پرسش‏ها پاسخ مناسب و هماهنگ داد و ریشه‏های بروز شبهات را درمان كرد و زمینه‏های شكل‏گیری آن‏ها را از بین برد، كه اهل شبهه افكنی به شهادت قرآن دو مرگ دارند; «فكر و قدر ثم قتل كیف قدر» (۲)

«ثم قتل كیف قدر» ; در حالی كه تقدیر كرده‏اند و غرض خاصی دارند، به این می‏اندیشند كه با چه شبهه و سؤالی به اهداف خود برسند، كه با این ترفند هم فكر خود را می‏میرانند و هم خود می‏میرند; هم مرگ فكر دارند و هم مرگ خود.

با بیان فوق (تفاوت پرسش و شبهه)، مشخص شد كه هر كدام از شبهه و پرسش، به برخورد مناسب خود نیاز دارد; به پرسش باید پاسخ داد و شبهه را باید از ریشه مداوا كرد و خشكاند.

حال در ادامه به پاسخ گویی از پرسش‏های بالا می‏پردازیم و چنان چه توفیق رفیق باشد، در شماره‏های آینده به پرسش‏هایی در همین راستا پرداخته می‏شود و سعی می‏گردد كه ترتیب منطقی و طبیعی بین آن‏ها رعایت‏شود تا ضمن جلوگیری از تكرار مخل، زمینه‏ی جمع‏بندی سریع و نتیجه‏گیری مناسب فراهم شود.

پرسش از اصل آفرینش انسان و در پی آن آفرینش زن و به بیانی دیگر پرسش از چگونگی آفرینش، از دیر باز توجه بشر را به خود معطوف داشته و هر كس شایسته‏ی فهم و فكر خود، با تكیه بر منابع اصیل یا بدون توجه به آن‏ها، پاسخی داده است. حق این است كه انسان از آن جا كه شاهد خلقت‏خود نبوده، از چگونگی پیدایش خود نیز عالم نیست و از آن جا كه با اختیار خود آفریده نشده، بر هدف آفرینش واقف نیست. اما آدمی یقین دارد كه خود، خود را نیافریده و او مصنوع و ساخته‏ی دست دیگری است و یقین دارد و یا می‏تواند به این علم و آگاهی برسد كه صانع و خالق او موجودی باشعور و حكیم است كه خلقتش خالی از غرض، هدف و حكمت نیست و اوست كه می‏تواند آن چه را كه انسان توان یادگیری آن را ندارد، به او تعلیم دهد; «و یعلمكم ما لم تكونوا تعلمون‏» ; (۳) ، در نتیجه اوست كه به این دو پرسش اصلی پاسخ می‏دهد. قرآن كتابی است كه خالق هستی در او تجلی یافته، بنابراین پر از گفت و گو از اصل آفرینش و به خصوص آفرینش انسان، گاهی از اصل خلقت انسان، گاهی از چگونگی خلقت و گاهی از مراحل خلقت و از قدر و اندازه‏ها و استعدادهای ما، از حالت‏ها، ضعف‏ها، قوت‏ها و وسوسه‏های ما سخن به میان آورده كه خود به تحقیق وسیع و مستقلی نیاز دارد. در آیات بسیار دیگری از هدف آفرینش انسان سخن به میان آمده: «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا لاترجعون‏» (۴) ; آیا گمان می‏كنید كه ما شما را بدون هدف آفریدیم و شما به سوی ما بازگشتی ندارید. «ایحسب الانسان ان یترك سدی‏» (۵) ; آیا انسان گمان می‏كند كه بی‏هدف رها می‏شود. چنین آیات كوبنده‏ای گمان بی‏هدف و بیهوده بودن خلقت انسان را نفی می‏كند. در آیات دیگر نیز خداوند به مقصد و نهایت و هدفمندی انسان اشاره دارد كه آدمی استمرار دارد تا به او باز گردد و با كدح و سعی و تلاش در صراط و راه قدم بردارد تا به مقامات پروردگارش نایل آید (۶) ; این صراط و راه همان عبودیتی است كه در این آیه به آن اشاره دارد; «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.