جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تلاش بد فرجام


تلاش بد فرجام

اگر انتخابات سوم تیر و پیروزی محمود احمدی نژاد هیچ دستاوردی برای اصلاح طلبان نداشت حداقل صف آرایی این جبهه را شفاف كرد

اگر انتخابات سوم تیر و پیروزی محمود احمدی نژاد هیچ دستاوردی برای اصلاح طلبان نداشت حداقل صف آرایی این جبهه را شفاف كرد. در طرفی چپ های سنتی قرار گرفتند با قرائتی دینی از اقتصاد و سیاست و در طرفی دیگر هم چپ های میانه رو یا به تعبیر مشاركتی ها از خود، سوسیال دموكرات ها، با قرائتی نو از دین و ارتباطش با سیاست با كمی اغماض طیف راست ملی مذهبی ها و نهضت آزادی را نیز می توان در این طیف گنجاند منتهی الیه راست نیز كارگزارانی بودند كه سخنگویش آنها را لیبرال دموكرات مسلمان می خواند كه از اقتصاد باز بیش از جامعه مدنی و رعایت حقوق شهروندی دفاع می كنند. اما در منتهی الیه چپ این جبهه كسانی قرار دارند كه از سوی طیف های دیگر، رادیكال خوانده می شوند و عموما تنها تشكل منسجمشان دفتر تحكیم وحدت است.

بیشترین تضاد را هم اینان با اصلاح طلبانی كه لقب حكومتی گرفته اند دارند. اما در این بین بیشترین نقدها و پاسخ ها بین اینان و مشاركتی ها رد و بدل می شود و هیچگاه ارتباطی بین دانشجویان با كارگزاران و مجمع روحانیون به وجود نیامد و دو طرف نیز چندان تمایلی برای این مهم ندارند. از این رو است كه وقتی در هنگامه انتخابات، دانشجویان به انتقاد شدید از اصلاح طلبان و كاندیدایشان دكتر معین می پردازند چند ماهی پس از انتخابات طرف مقابل هم جواب آن نقدها را با نقدهایی دیگر می دهد. اگر از سخنان آیت الله موسوی خوئینی ها پس از انتخابش به عنوان دبیركل مجمع روحانیون مبارز بگذریم كه با نقد تند و تیز جنبش دانشجویی عتابی هم به روشنفكران دینی داشت و از سخنان سیدمحمد خاتمی پس از اتمام دوره ریاست جمهوری اش چشم پوشی كنیم نمی توانیم بی تفاوت از كنار سخنان پركنایه برخی از اعضای جبهه مشاركت به راحتی بگذریم.

۱ منتقدان انجمن های اسلامی می گویند كه یكی از پیش فرض های دانشجویان در غفلت از هویت دینی این است كه آدمی در دوران كنونی نمی تواند به طور همزمان هم هویت مدرن مثل دموكرات بودن و هم هویت سنتی مثل دینی بودن را داشته باشد. سپس می گویند كه هزاران اصلاح طلب مسلمان در ایران و سایر كشورهای اسلامی هم دموكراتند و هم دین دار از مهندس بازرگان تا رجب طیب اردوغان در تركیه. اما ظاهرا در این بین پیش فرض نادرستی نهفته است. چه آنكه دانشجویان عضو انجمن های اسلامی معتقدند كه نمی توان دین را در كنار سیاست به خدمت دموكراسی گرفت نه آنكه هر سیاستمدار مذهبی ای نمی تواند دموكرات باشد. اگر منظور از هویت دینی احوال و نیات درونی اشخاص است كه ربطی به سیاست ندارد و هر انسان دینی می تواند در عرصه سیاست فارغ از دیدگاه های دینی اش تصمیم بگیرد. اصولا سكولاریسم به تعبیر ایرانی اش به دنبال حذف دین از عرصه اجتماعی نیست. مرحوم بازرگان یك چهره مذهبی بود اما بیشتر یك سیاستمدار لیبرال محسوب می شد یا طیب اردوغان یك مسلمان سكولار است در نظامی لائیك. بنابراین انجمن های اسلامی هم می توانند هم مسلمان باشند و هم به دنبال دموكراسی به معنای واقعی اش باشند. چون در سیستمی دموكرات هر آن كس كه آرای بیشتری دارد با حفظ حقوق اقلیت به قدرت می رسد و اقلیت هم ناگزیر تابع نظریات اكثریت است هرچند كه اهرم هایی برای مهار از خط خارج شدن اكثریت پیش بینی شده است. حال آنهایی كه با پیوند دیانت و سیاست، در عرصه حكومت داری به نوعی تعلق به ایدئولوژی مذهبی دارند آیا می توانند تابع قوانین دموكراسی باشند آیا آنها به دموكراسی مینیمال معتقدند یا اینكه دموكراسی ماكسیمال را قبول دارند آیا این دسته از اصلاح طلبان كه در پی پیوند دموكراسی و مذهب هستند تابع همه قواعد دموكراسی نیز هستند

۲ آقایان اصلاح طلب همواره از هویت مذهبی انجمن اسلامی و جنبش دانشجویی دفاع می كنند و اینگونه القا می كنند كه تنها هویت جنبش دانشجویی فعلی ایران باید مذهبی باشد به دو دلیل اول آنكه مردم ایران مذهبی اند و دوم آنكه انجمن اسلامی با پسوندی كه دارد خود معرف هویتش هست و در ضمن میراث دار جنبش دانشجویی دهه ۵۰ و ۶۰ است. اما برای رد این نظریه كه هویت ایدئولوژیكی جنبش دانشجویی همواره نباید ثابت باشد و اینكه بسته به شرایط زمانی متغیر است بهتر است كه نگاهی داشته باشیم به تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران. در دهه ۲۰ و ۳۰ كه سال های رشد و شكوفایی جنبش دانشجویی بود به تبع شرایط جهانی جنبش روشنفكری و دانشجویی ایران نیز متاثر از افكار چپ بود و همه یكسره ماركسیست و كمونیست و سوسیالیست. اكثریت احسان طبری خوان و عضو حزب توده. اكثریت كتاب های ممنوعه كارل ماركس در بغل گرفته و عاشق عكس های چه گوارا. آن زمان بخش كوچكی از جامعه به دانشگاه ها راه می یافتند و از این رو دانشجویان در ارتباطی سخت با روشنفكران بودند و روشنفكران آن دوره هم كه اكثریت سردرگرو چپ داشتند. در كنار اینان اما دانشجویانی بودند مرید دكتر مصدق و ملی گرا. اما با سركوب نهضت ملی شدن صنعت نفت آنها نیز رو به سكوت نهادند. اما سال های بعد یعنی اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ آغاز كار روشنفكران دینی بود. آنهایی كه پای خطابه های آتشین دكتر شریعتی در حسینیه ارشاد می نشستند و كتاب های جلال آل احمد را از بر بودند. اینگونه بود كه انجمن اسلامی دانشجویان توسط مهندس بازرگان و یارانش تاسیس شد تا معرف اكثریت جامعه آن روز و طبقه متوسطی باشد كه سرخورده از شعارهای چپ و خشمگین از سیاست های شوونیستی پهلوی ها بودند. روزهای پس از انقلاب روزهای پر از التهاب و شور و شوق انقلابی بود. این جنبش دانشجویی نیز معرف آن فضای رادیكال و انقلابی و مردم مذهبی آن جامعه بود. اما سال ها گذشته است و نسل ها تغییر یافته اند. نسل جدید با تجربه جنگ و با دید روشن ناشی از دهكده جهانی مك لوهان و عصر ارتباط الوین تافلر و اینترنت و ماهواره به نسل دیگری تبدیل شده است و اكنون هدف اكثریتش راهیابی به دانشگاه هاست. از این رو طیف های رنگارنگی در دانشگاه ها به چشم می خورند كه معرف جامعه شان هستند. اگر در سال های دور یا روشنفكران چپ بودند و جنبش دانشجویی به تبع آن چپ و یا بعدها جامعه انقلابی بود و جنبش دانشجویی نیز به تبع آن انقلابی و مذهبی اما در این زمانه اوضاع به گونه ای دیگر شده است. روشنفكرانش در كار بازتولید اندیشه های نو هستند و هیچ یكپارچگی ای بین آنها دیده نمی شود و نه جامعه اش كاملا یك دست است. بنابراین هویت جنبش دانشجویی در دستان كسی یا گروهی نیست بلكه جنبش دانشجویی به لحاظ خصلتی كه دارد فرزند زمانه اش است و صدای مطالبات جامعه اش.

۳ در تاریخ فعالیت های دانشجویی هیچ گاه تشكلی خود را صاحب تمام جنبش دانشجویی ندانست. چه در زمان چپ ها كه ملی ها هم در كنارشان به مبارزه پرداختند و حاصلش آن سه شهید اهورایی بود و چه در زمان فعالیت كنفدراسیون دانشجویان كه بعدها همزمان شد با فعالیت انجمن های اسلامی. اما تفاوت دوره كنونی در آن است كه هیچ تشكل اصلاح طلبی به جز انجمن اسلامی هم نمی تواند فعالیت كند. اگرچه برخی از اصلاح طلبان از طرح هایی سخن می گویند كه برای آزادسازی فضای دانشگاه داشتند و پیاده نشد. اما این شرایط مطلوبی كه از دوره اصلاحات ترسیم می كنند در عمل به گونه ای دیگر بود. همه از ندادن مجوزها و برخوردها با دانشجویان در سال های پس از ۱۸تیر ۷۸ خبردارند و لازم به یادآوری نیست. نقل روایتی در اینجا خالی از لطف نیست. در اواخر دولت اصلاح طلب خاتمی بود كه تعدادی از دانشجویان دانشگاه گیلان برآن شدند تا تشكلی مستقل به ثبت برسانند به نام «مجمع دانشجویان نوگرای دانشگاه گیلان» اما بازهم این تشكل به رغم موافقت اولیه نتوانسته است تایید كامل مسئولین را كه در دولت جدید چهره های جدیدی هم هستند بگیرد. می گویند كه چرا نیروهای دانشجویی كه یا به مرور عقیده اولیه آنها تغییر كرده و یا از اول چندان اعتقاد دینی نداشتند به دلیل راحت طلبی و تنبلی سیاسی هرگز حاضر نشدند تنها قالب و چارچوب حركت دانشجویی یعنی انجمن های اسلامی را گسترش دهند، به گونه ای كه حداقل جا برای حركت های دانشجویی متنوع و متكثر در دانشگاه باشد.

۴ اما به راستی اصلاح طلبان از چه می ترسند كه اینچنین بر هویت دانشجویان تاكید می ورزند و از عدم صداقت در انجمن های اسلامی سخن می گویند اصلاح طلبان از بی صداقتی نمی ترسند بلكه از عدم حمایت این بدنه عظیم و موثر اجتماعی در هراسند. مگر نه اینكه نقطه قوت جنبش دانشجویی در سالیان اخیر در «حمایت از حركت اصلاحات و به قدرت رساندن نسبی اصلاح طلبان» بوده است. مگر انجمن اسلامی دانشجویان كه دوران اوجش در زمان اشغال سفارت آمریكا و به رهبری دوستان اصلاح طلب امروزی بود با استفاده از میراث جنبش دانشجویی به پا نخاست و موجبات حذف اندیشه های دیگر را فراهم نیاورد سیاست هایی كه نتیجه اش را امروزه در ندادن مجوز به گرایشات فكری دیگر در دانشگاه ها می بینیم. چگونه است كه آن زمان حذف جریان های دیگر توسط انجمن اسلامی قابل دفاع بود اما امروزه همكاری گرایشات مختلف در یك تشكل كاری ناپسند تلقی می شود حال كه همفكران شما دیگر سهم چندانی در انجمن های اسلامی ندارند باز می خواهید كه با نگاهی حذفی با قضیه برخورد كنید آیا اصلا فكر می كنید گرایشات دیگر می توانند تشكلی برای خود داشته باشند جواب شما نیز قطعا منفی است پس چاره ای نمی ماند جز كاركردن در همین تنها تشكل اصلاح طلب. مگر دانشگاه ملك شخصی دوستان اصلاح طلب است آن زمان كه باعث حذف تمام گرایشات شدند چرا احدی از هویت چندده ساله تشكل های دانشجویی كه همواره در تغییر نیز بود حرفی نزد باید چشمانمان را باز كنیم به شرایطی كه در دانشگاه هایمان هست. در شرایطی كه تشكل های حكومتی در دانشگاه ها به قدرت بیشتری می رسند تنها راه همان حفظ یكپارچگی در بین تنها تشكل اصلاح طلب دانشجویی است.

۵ جامعه امروزی ایران جامعه در حال گذار است. مردمانش غیرقابل پیش بینی هستند و هریك ساز خود را می زنند. دانشجویان نیز نمایندگان اقشار مختلف هستند با تفكرات مختلف. هر تفكری به یك اندازه سهم در جامعه دارد و به تبع آن در دانشگاه ها، حال یكی بیشتر و یكی كمتر. دانشجویان هم كتاب های گنجی می خوانند هم كارل پوپر و هم هابرماس و هم كارل ماركس و هم دكتر سروش. از لیبرالیسم تا چپ ارتدوكس و كمونیسم. در مراسم سخنرانی شان هم خشایار دیهیمی حضور دارد هم فریبرز رئیس دانا، هم حاتم قادری و هم سعید حجاریان. اگر شرایط فعالیت آزادانه تشكل های مختلف وجود داشت شاید دفتر تحكیم وحدت نیز به چند طیف و تشكل مجزا تقسیم می شد كه در آن صورت یك ائتلاف سراسری تنها رمز موفقیتشان بود آن گونه كه در انقلاب ۱۹۶۸ فرانسه صورت گرفته بود. در شرایط فعلی بهترین راه همان تشكیل اتحادیه دانشجویان است نه راندن دیگر گرایشات از انجمن اسلامی. دفاع از دموكراسی و حقوق بشر هدف اصلی و مشترك گرایشات مختلفی است كه در انجمن اسلامی گردهم آمده اند. پس بی خود بر طبل هویت نباید كوبید كه هویت مند كردن تشكل دانشجویی آینده ای جز تكه تكه شدن این تشكل ندارد. توجه نیز باید داشت كه این دانشجویان دفاع از حقوق بشر و دموكراسی را هویت مشترك خود می دانند.

بابك مهدیزاده