انگشتر هوشمند

ایده ای که تلفن هوشمند را به انگشتر متصل می کند

راه‌انداختن یک کسب و کار تازه سختی و مشکلات زیادی دارد از جمله وارد شدن به فضایی رقابتی با شرکت‌های دیگری که فعالیت مشابه انجام می‌دهند، می‌تواند در همان ابتدا ایده و کار جدیدی را در نطقه خفه کند به همین دلیل خیلی از آنها که می‌خواهند کسب و کار دانش بنیانی راه‌اندازی کنند بسراغ عرصه‌های نوینی می‌روند تا در غیاب رقبای قدرتمند و ثروتمند، در آرامش و اطمینان پا گرفته و رشد کنند، درست مثل رویه‌ای که کریستینا در پیش گرفت.

ایده

کریستینا دختر پر شر و شوری بود که چند سالی در شرکت بزرگ خرید و فروش اینترنتی ای.بی (eBay) کار می کرد. با کار کردن در ای.بی و تجربه هایی که به دست آورده بود و همچنین اشتیاقی که برای کارآفرینی و خلاقیت در سر داشت، به این فکر افتاد تا کسب و کاری برای خودش راه بیندازد. ایده های مختلفی را مرور کرده بود، اما هنوز نتوانسته بود آن ایده ای اصلی مورد نظرش را بیابد. در حقیقت ترس از گیر افتادن در یک گود رقابتی اجتناب ناپذیر و خشن، عاملی بود که باعث می شد او ایده های خیلی خوب را براحتی کنار بگذارد و اصلا درباره اش فکر هم نکند. این ماجرا ادامه داشت تا این که یک روز در حالی که مثل همیشه مشغول کار روزانه اش بود خبری در مورد فناوری های هوشمند پوشیدنی دید. در آن خبر به این موضوع اشاره شده بود که آینده از آن ابزارهای پوشیدنی خواهد بود و شرکت های بزرگ بشدت در حال سرمایه گذاری روی این گجت ها برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار هستند. موضوع به نظرش جذاب آمد، ولی با کمی تحقیق متوجه شد که عمده توجه سازنده ها در فناوری پوشیدنی به ساعت یا مچ بند هوشمند معطوف شده است.

او هم دوست داشت دستی در آینده مسیر دنیای فناوری داشته باشد، اما همچنان دلهره رقابت سنگین برای ورود به عرصه فناوری پوشیدنی در دل داشت. به این فکر می کرد که سازنده های مطرح و بزرگ از مدت ها پیش با میلیون ها دلار پول روی این ایده سرمایه گذاری کرده اند و رقابت با آنها کاری بیهوده خواهد بود. بدون فکر کردن به این موضوع داشت بی هدف پشت میز کارش خستگی در می کرد که ناگهان توجهش به انگشتر همکار کنار دستی اش جلب شد. ذهنش جرقه زد شد که این یکی طلایی به نظر می رسید. او به این فکر افتاد تا به جای تمرکز روی ساعت هوشمند، گجت جدیدی در این حوزه خلق کند؛ انگشتر هوشمند. او نه تنها علاقه خاصی به جواهرات و زیبایی آنها داشت، بلکه به نظرش تمرکز روی این ایده می توانست کاملا خلاقانه و بی رقیب باشد.

نام رینگلی (Ringly) را برای آن انتخاب کرد و مدام به این فکر می کرد که چه کاربردها و مزایای رقابتی می تواند برای این انگشتر هوشمند در نظر بگیرد. یاد این موضوع افتاد که بارها پیش آمده منتظر تماس مهمی بوده، ولی از آنجا که خانم ها معمولا تلفن همراه را در کیف شان حمل می کنند، آن تماس های مهم را از دست داده است. این اتفاق همچنین درباره پیغام ها و ایمیل های مهم کاری هم برایش رخ داده بود. در آن زمان ها همیشه با خود آرزو می کرد ای کاش دستگاهی بود تا درست سر بزنگاه به او اخطار می داده است. به این ترتیب کریستینا به این ایده رسید تا انگشتر هوشمندی شبیه انگشترهای عادی بسازد که کاربر با به دست کردن و اتصال آن به تلفن هوشمند از آخرین تماس، پیغام ها و اعلان های تلفنش باخبر شود. به این فکر می کرد که با عملی شدن ایده اش دیگر هیچ زنی تماس هایش را از دست نمی دهد؛ حالا برای آقایان چه باید می کرد؟

تلاش

او حالا دیگر می دانست که چه می خواهد بسازد، اما برای عملی کردن ایده راه نسبتا طولانی در پیش داشت. برای نمونه به مهندس الکترونیک، مکانیک، نرم افزار و صنایع نیاز داشت. از همه مهم تر چون می خواست در بحث بازاریابی و به دست گرفتن بخش عمده ای از بازار، مقتدر ظاهر شود می دانست که باید روی طراحی و تجربه کاربری مانور زیادی بدهد. کاملا به این موضوع آگاه بود که ایده اش فناوری خارق العاده و پیچیده ای ندارد؛ انگشتری که فقط با لرزیدن، اخطارهایی را به صاحب خود می دهد. به همین دلیل کریستینا قصد داشت با زیرکی یک مد و نه یک محصول صد درصد کاربردی را بفروشد.

با علاقه ای که خودش به طراحی و مد داشت به کمک دوستانش به طراحی اولیه ای رسید که به نظرش می توانست هر خانمی را به خرید رینگلی متقاعد کند. با این حال برای ساخت نمونه اولیه و در گام بعدی تولید انبوه آن با مشکل مواجه بود. با توجه به رویه ای که بیشتر سازنده های بزرگ این روزها در پیش گرفته اند، راهی شِنزن در چین شد تا در آنجا آینده ایده اش را بسازد.

آینده

کریستینا با توجه به زمان زیادی که به کمک تیمش روی طراحی رینگلی صرف کرد توانست بخوبی این گجت را به عنوان یک مد صرف نظر از کاربرد مفیدش معرفی کند، طوری که در همان روزهای نخست عرضه بدون کمک گرفتن از سایت های جمع آوری اعانه توانست رینگلی را جا انداخته و تعداد قابل توجهی از آن را بفروشد.

او هم اکنون تیم کوچکی دارد که همگی روی ایده رینگلی کار می کنند و قصد دارد در آینده نزدیک مدل های متنوع تری از این گجت را عرضه کند. ظاهر و برتری طراحی رینگلی همچون یک جواهر برای کریستینا اهمیت دارد و صد البته فناوری و کاربردهای آن هم مهم است. کریستینا می گوید کارآفرینی اقدامی پرمخاطره و ریسک پذیر است، اما بر این باور است که نباید همیشه به عقب و اتفاق هایی که افتاده نگاه کرد.

رینگلی چیست؟

رینگلی چیزی نیست جز یک انگشتر که از لحاظ ظاهر تفاوتی با انگشترهای معمولی ندارد. ویژگی ای که این انگشتر را به گجتی کاربردی بدل می کند، اتصال آن به تلفن هوشمند است که می تواند زنگ ها و پیام های دریافتی تلفن را با ویبره (لرزش) به اطلاع کاربر برساند. برای این کار درون رینگلی یک موتور ویبراتور، باتری و مداری به کار رفته که از سوی استاندارد بلوتوث با کمترین میزان مصرف انرژی به تلفن اندرویدی یا آی.او.اس وصل می شود. تیم رینگلی برنامکی مخصوص هم برای هر دوی این سیستم عامل تهیه کرده که کاربر می تواند با نصب آن و تعریف نیازهایش کاربردهای رینگلی را برای انگشتر تعریف کند.

مدرسه تلاش

اگر تا به حال سعی کرده باشید شرکت خود را تاسیس کنید، پس می دانید برخی توصیه هایی که از دوستان، بستگان و حتی غریبه ها دریافت می کنید، ارزش زیادی ندارند. این توصیه ها ممکن است طیف وسیعی از نصیحت های غیرمفید مانند «به سراغ کسب و کار خودت نرو!»، تا نصیحت های غیرممکن مانند «هر چیزی که داری را پای این کار بگذار!» و نصیحت های خطرناک مانند «مهم نیست چه اتفاقی می افتد، این کار را شروع کن!» را شامل شود. البته اگر از موفق ترین کارآفرینان دنیا نصیحت هایی دریافت کنید این مساله تغییر می کند. این افراد می دانند از چه چیزی حرف می زنند و می خواهند دانش خود را در اختیار شما قراردهند؛ بنابراین برای این دانش ارزنده، خود را آماده کنید.

رامین فتوت

نظرتان درباره این ایده چیست؟ پیشنهادها و انتقادهای خود را درباره تلاش این هفته با ما در میان بگذارید. کلیک حرف های شما را به گوش مارک بلینسکی می رساند. شاید در آینده نه چندان دور یکی از اعضای طرح او شدید! علاوه بر این، کلیک دست افرادی که توانسته اند ایده دانش بنیان خود را در فضای آی. تی به یک کسب و کار تبدیل کنند به گرمی می فشارد. ما را از شنیدن داستان های خود محروم نکنید، کلیک بی صبرانه منتظر شماست!