یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

زمان تصمیم


زمان تصمیم

پرونده هسته ای ایران اکنون در مرحله ای قرار دارد که می توان آن را «مرحله تصمیم» خواند اعضای گروه ۶ بعد از کنفرانس تلفنی روز پنج شنبه خود روایت های متناقضی از محتوای جلسه به دست دادند که در حداقلی ترین تفسیر ممکن, علامتی از بروز اختلافات شدید در میان آنهاست

پرونده هسته ای ایران اکنون در مرحله ای قرار دارد که می توان آن را «مرحله تصمیم» خواند. اعضای گروه ۶ بعد از کنفرانس تلفنی روز پنج شنبه خود روایت های متناقضی از محتوای جلسه به دست دادند که در حداقلی ترین تفسیر ممکن، علامتی از بروز اختلافات شدید در میان آنهاست. پیش تر هم البته معلوم بود که وقتی کار به مرحله «تصمیم» برسد، بازی خنک اتحاد و اجماع در هم خواهد ریخت و بالاخره هر کدام از طرف های درگیر در این ماجرا ناچار خواهد شد به شفاف کردن مرزهای خود با طرف های دیگر بپردازد و تصمیم بگیرد که با کدام شرایط و تا چه حد حاضر به هزینه کردن برای تداوم این پروژه است. از سخنان روز شنبه روس ها و اظهارات ملایم چین و اروپا، به سادگی می توان فهمید که هیچ طرفی در گروه ۶ -حتی امریکا- علاقمند به از دست رفتن فرایند مذاکراتی که اکنون در حال شکل گیری است، نیست.

جناح معتدل گروه ۶ گمان می کند ظرف مذاکراتی را به هر قیمت باید حفظ کرد، صرف نظر از اینکه چه چیزی درون آن قرار داده می شود. علت هم این است که گمان می کنند تا زمانی که مذاکرات ادامه دارد و امکان یافتن یک راه حل مذاکراتی منتفی نشده، دیوانگان، دیوانگی خود را به تعویق خواهند انداخت و آنها مجبور نخواهند شد بار دیگر هزینه نابخردی دیگران را تأدیه کنند.

در ایران البته نه در سیستم تصمیم گیری و نه در میان مردم، کسی به اختلاف درونی گروه ۶ امید نبسته است. این موضوع مدت هاست آشکار شده که تمامی کشورهای حاضر در این گروه، مخالف ظهور یک قدرت هسته ای به نام ایران هستند و مسئله ای اگر هست صرفا در این جاست که برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقی چه میزان هزینه باید پرداخت. یک جناح تندرو در گروه ۶ معتقد است دامنه هزینه کردن در این باره را باید حداکثری دید اما جناح دیگری هست که عقیده دارد جهان پیش از این با برنامه هایی به مراتب مسئله ساز تر از برنامه هسته ای ایران کنار آمده، پس حالا چرا نتواند برنامه هسته ای ایران را تحمل کند؟ اصیل ترین نظریات درباره «آشتی پذیر بودن ایران هسته ای» را می توان درون خود امریکا یافت. کسانی مثل زی بیگنیو برژینسکی و برنت اسکوکرافت دو مشاور سابق امنیت ملی امریکا اخیرا به صراحت گفته اند که عقیده دارند امریکا باید جمود ایدئولوژیکی را که از سپتامبر ۲۰۰۱ جایگزین عقلانیت و واقع گرایی در سیاست خارجی خود کرده کنار بگذارد و به این نکته توجه کند که برخی از متحدان فعلی امریکا به مراتب خطرناک تر از هر دولت دیگری در جهان هستند.

با این وجود، یعنی با وجود علم به این اختلافات، سیستم مدیریت کننده پرونده هسته ای در ایران آموخته است که هیچ یک از قدرت های جهانی در مسیر کمک به تثبیت حق هسته ای ایران قابل اعتماد نیستند و کاملا محتمل است که هر کدام از آنها در چارچوب یک چانه زنی متقابل با طرف های دیگر و به محض دریافت حد نصابی از امتیازات پشت ایران را خالی کند. تنوع و استحکام مولفه های قدرت ملی ایران نیز آن را از تکیه کردن به این و آن در دنیایی که هر کسی به دنبال حداکثر کردن نفع خویش است و طبعا از ظهور رقیبان جدید استقبال نمی شود بی نیاز کرده است.

با این حال توجه به این نکته مهم است که اگرچه انتظار کمک از جانب هر یک از اعضای گروه ۶ اشتباه محاسبه ای بیش است، اما این هم حقیقتی است که همان علت هایی که امریکا و صهیونیست ها را به عجله برای رسیدن به یک معامله وادار کرده -یعنی نزدیک شدن زمان تغییر دولت در امریکا و همچنین به هم ریختگی سیاسی درون سرزمین های اشغالی به اضافه نگرانی های روزافزونی که از ناحیه بازار جهانی انرژی و امکان وقوع اتفاقات غیر منتظره- بقیه طرف ها را به تردید انداخته و خصوصا آنجا که پای همراهی با امریکا برای تشدید فشار به ایران در میان است، سست و بی تحرک ساخته است. نمونه چنین تردید را می توان در مانور اخیر اتحادیه اروپا دید که رسانه های غربی و برخی دنباله روهای داخلی آنها سعی می کنند از آن به عنوان «اعمال تحریم های جدید» علیه ایران یاد کنند. واقعیت اما -که اگر به متن مصوبه اتحادیه اروپا مراجعه شود کاملا روشن است- این است که هیچ تحریم جدیدی در کار نیست و اروپایی ها فقط قصد دارند قطعنامه ۱۸۰۳ را -که از ماه ها پیش لازم الاجرا بوده- اجرایی کنند. به بیان ساده تر، اروپا در مقابل فشار امریکا برای برداشتن قدمی علیه ایران تنها کاری که کرده این است که وعده داده کاری را که ۵ ماه پیش باید انجام می داد، بالاخره عملی کند. تازه این هم در حالی است که اقدام جدید عجالتا جز مصوبه ای بر روی کاغذ نیست و اجرایی شدن آن خود داستان دیگری است. قصه وقتی جالب تر می شود که توجه کنیم آنچه امریکا می خواست در واقع بسیار فراتر از اینها بود به طوری که امریکایی ها امیدوار بودند اروپا روز دوشنبه گذشته از قطعنامه های شورای امنیت فراتر برود و همگام با اقدامات یکجانبه امریکا، تحریم هایی اضافه تر از درخواست های شورای امنیت علیه ایران تصویب کند. علت اینکه اروپایی ها اکنون حاضر نیستند چیزی بیشتر از برگ های سوخته قبلی به امریکا پیشکش کنند، همان است که روس ها و چینی ها را درباره تداوم اقدامات خصمانه علیه ایران به تردید انداخته است. همه منتظرند ببینند نوامبر آینده در امریکا چه اتفاقی خواهد و طرف حساب اصلی آنها کیست. پیداست که تا آن موقع کسی علاقمند نخواهد بود خود را با درخواست های دولتی در واشینگتن هماهنگ کند که تا چند ماه دیگر به کلی از میان خواهد رفت و احتمالا کسانی به جای آن خواهند نشست که سیاست هایی از اساس متفاوت را دنبال می کنند.

با تمام این اوصاف، منطق دیپلماتیک ایران با موفقیت راه خود را به جلو گشوده است به گونه ای که اکنون می توان دید فرایندی که از حدود ۴ سال پیش در مورد ایران آغاز شد، در آستانه رسیدن به یک مرحله فرجامین قرار گرفته و بازیگران مرتبط با این موضوع «به مرحله تصمیم» وارد شده اند. ضابطه مرحله تصمیم این که در آن مجموعه ای از سوابق مذاکراتی و اقتضائات سیاسی تجمیع شده وجود دارد که دستیابی به یک راه حل را اجتناب ناپذیر می کند. ایران به نوبه خود در نامه ای که دکتر سعید جلیلی مسئول پرونده هسته ای برای اعضای گروه ۶ نوشت نشان داده است که در دستیابی به یک راه حل کاملا جدی است. به طور کاملا مشخص می توان جدیت ایران را در تلاشی که برای ترسیم «حد و مرز یک راه حل» به خرج داده مشاهده کرد. ایران اکنون مایل است دو اصل برای غرب کاملا شفاف باشد:

۱) امید به گرفتن تعلیق از ایران در ازای بسته ای از مشوق ها یک سوءتفاهم کامل است و هرگز محقق نخواهد شد و

۲) در صورتی که غرب بتواند یک بار برای همیشه تکلیف خود را با موضع تعلیق -چه به عنوان پیش شرط مذاکرات و چه به عنوان مرحله ای در میانه مذاکرات- روشن کند بی تردید افق جدیدی برای پیشبرد امور فیمابین در آینده گشوده خواهد شد. ورود به این فاز مستلزم این است که غرب خود را از دام کلیشه های فعلی برهاند و راهی را که در Non paper سولانا به طور نصفه و نیمه طی شده -یعنی حذف تعلیق به عنوان پیش شرط مذاکرات- کامل کند. در غیر اینصورت تنها اتفاقی که خواهد افتاد این است که ارتکاب اشتباه های جدید از جانب غربی ها منجر به بروز مشکلات جدید شود که بعید نیست حل آنها دیگر هرگز ممکن نباشد.

امریکایی ها باید یاد بگیرند که عقل چیز خوبی است و می ارزد که هر از گاهی از آن استفاده کنند. برتراند راسل جایی ابراز تعجب کرده است که در حالی که امکان ارتکاب اشتباهات جدید وجود دارد چرا بعضی اصرار دارند همان اشتباهات گذشته را تکرار کنند! حالا ظاهرا حکایت امریکایی هاست.

مهدی محمدی