سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

اندر بایستنی های امپراتوری قدرت و اعتبار


اندر بایستنی های امپراتوری قدرت و اعتبار

محرک اصلی من در انتخاب این متن علاوه بر جزبه هایی که نویسنده ای در ابعاد نوآم چامسکی می تواند داشته باشد, برخورد فوق العاده و غیر قابل وصف چنین گفتمانی با گفتمان ارگانهای حقوق بشر ایرانی در نشریات و رادیوها و اساسا رسانه های ایرانی اگر در این محدوده ایران و ایرانی باقی بمانیم و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی حتی در طیف چپ سنتی و خردگرا با دعاوی مارکسیستی, حداقل در طول پنج سال یا دهسال و یا پانزده سال اخیر است تصور من بر این است

محرک اصلی من در انتخاب این متن علاوه بر جزبه هایی که نویسنده ای در ابعاد نوآم چامسکی می تواند داشته باشد، برخورد فوق العاده و غیر قابل وصف چنین گفتمانی با گفتمان ارگانهای حقوق بشر ایرانی در نشریات و رادیوها و اساسا رسانه های ایرانی (اگر در این محدوده ایران و ایرانی باقی بمانیم) و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی حتی در طیف چپ سنتی و خردگرا با دعاوی مارکسیستی، (حداقل) در طول پنج سال یا دهسال و یا پانزده سال اخیر است. تصور من بر این است

ما در اینجا با یک انفجار بسیار عظیم در سطوح مختلف روبرو هستیم و پس از خواندن این متن و زمانی که به چشم انداز پانزده سال گذشته و تمام اخباری که شنیده ام و یا خوانده ام فکر می کنم، براستی خودم را روی تله ای از ویرانه می بینم.

اگر چه غالبا مداخلات نظامی ایالات متحدۀ آمریکا را به انگیزه های بشر دوستانه نسبت می دهند، ولی در پشت ابرهایی که رسانه های جهانی را استتار کرده است، طرحهای دیگری در شرف تکوین بوده که جملگی حاکی از سیاستهای اقتصادی و نظامی آمریکا می باشد.

سقوط بلوک شرق سوسیالیستی به فرمانروایی بی رقیب ایالات متحده در عرصۀ بین المللی فرجامید.

در محدودۀ نظم نوین جهانی بایستی صنایع آمریکا و خصوصا صنایع نظامی و تکنولوژی بازاندیشی می شد و علاوه براین دشمنان تازه ای اختراع می کردند تا به این بهانه آمریکا در هر کجایی که پیش از این غیبت داشت حضور بهم رسانده و نیروهایش را بدانجا گسیل کند. یکی از این بهانه های جاری و ساری نیز بنام حقوق بشر و مداخلات بشردوستانه همواره مهر تأیید خورده است. ولی در واقع به خاک و خون کشیدن جهان همان طرحی ست که در چشم انداز این امپراتوری دیده می شود. تحقق بخشیدن به چنین طرحی ایالات متحدۀ آمریکا را ملزم می ساخت تا جهت گسترش واحدهای نظامیش از کوچکترین فرصتی برای نمایش اعتبار خود استفاده کند.

در طول بحران کوزووو رهبران ناتو با رأی واحد دائر بر تأکید روی اهمیت حفظ «اعتبار اتحادیه ناتو» اتخاذ تصمیم برای شروع بمباران در ۲۴ مارس را ضروری دانستند. طی مقاله ای در واشینگتن پست در بررسی حوادثی که به منازعات کزووو انجامید، رهبران سیاسی و مفسرین پیوسته روی حفظ « اعتبار ناتو » تأکید کرده اند.

در این باره بارتون گلمن (۱) نیز در نوشته هایش خاطر نشان می کند که : «تقریبا تمام پیشنهادات و راه حلهایی که دائر بر صرفنظر کردن از بمباران بود، منزوی گشته و مشکل برانگیز ارزیابی شده اند، زیرا آنرا تحقیری برای ناتو بحساب می آوردند.»(۲)

ساموئل برگر(۳) یکی از دیپلماتهای اروپایی اضافه می کند: « اگر هیچ کاری انجام نگیرد، خسارت زیادی به اعتبار ناتو در پنجاهمین سالگرد تأسیسش وارد خواهد آمد. تونی بلر(۴) در پارلمان بریتانیا اعلام می کند که « اگر امروز عقب نشینی کنیم، ناتو اعتبارش را از دست خواهد داد.

و اما در مورد نظریات کلینتون(۵) یکی از مقامات کاخ سفید به نقل از او اظهار داشت : «از همان روز اوّل، او گفت که در این امر خاص به هیچ عنوان نمی توانیم شکست را بپذیریم. و چنین امری به دلیل نتایج آن برای ایالات متحده و ناتو کاملا روشن بود. و چنین موضوعی برای خود رئیس جمهور نیز بعنوان فرماندۀ کل قوا قابل قبول نبود.»

بلر هاردن(۶) خبرنگار نیویورک تایمز در تفسیری طولانی از طرح کاخ سفید (۷) می نویسد : « ناتو هیچ انتخاب دیگری بجز بمباران گسترده و مؤثر ندارد.» مقالۀ دیگری در نیویورک تایمز به نقل از دبیر دفاع ویلیام کوهن(۸) طی گردهم آیی خصوصی وزرای دفاع کشورهای عضو اتحادیۀ ناتو در اکتبر ۱۹۹۸ دربارۀ چگونگی تصمیم کاخ سفید به تفصیل گزارش می دهد.

در این دوران، اتحادیه (ناتو) جزء مسئولیت اعضای خود دانسته تا به جنایات صربها رسیدگی کنند که در طول ماههای اخیر به بهانۀ تسلط ارتش آزادیبخش کوزووو (۹) روی چهل درصد از اراضی کوزووو بوقوع پیوسته است .

کوهن طرح کلینتون برای بمباران هوایی را معرفی کرد و به همقطاران خود هشدار داد که طرح دیگری را برای اتحادیۀ نپذیرند : « اگر تحت چنین شرایطی ناتو نتواند در مقابل میلوسویچ عکس العمل نشان دهد، پس این اتحادیه به چه کار خواهد آمد؟»

تهدید به بمباران خیلی زود با موضوع اعتبار اتحادیۀ ناتو در سطح بین المللی گره خورد، مضافا بر اینکه پنجاهمین سالگرد تأسیس آن نیز قریبا فرا می رسید که در اطراف پایان ماه آوریل بود. در این مدت اشتباهات و انشعاباتی که از افتضاحات کاخ سفید بر می آمد تلاشهای دیپلماتیک را با شکست مواجه می ساخت.

جان کیگان(۱۰) کارشناس بریتانیایی در تاریخ نظامی، دربارۀ مراجعات عاطفی بلر و آنهایی که دلسوزی و همدردی بریتانیاییها را فرا می خوانند، بر این عقیده است که نباید چنین تمایلاتی را نباید جدی گرفت. زیرا بحران جدی ست و موضوع به « اعتبار اتحادیه ای مربوط می شود که در طول پنجاه سال گذشته ضامن حیات ما بوده است.»(۱۱)

اغلب مفسرین آمریکایی نیز از همین نظریه دفاع می کردند. بر این اساس از همان آغاز ویلیام پفاف(۱۲) می نویسد : «مسئله اینجا نیست که آیا مداخلۀ نظامی بهترین راه حل می باشد یا نمی باشد. آنچه که در وحلۀ نخست حائز اهمیت بتظر می رسد سرنوشت ناتو و نقش آمریکا بعنوان ابرقدرت جهانی ست.»

و ادامه می دهد : «اگر ناتو علیه صربها پیروز نشود، باید پایان ناتو را اعلام کرد. تنها راه حل برای نیروهای اتحادیۀ ناتو عبارت است از بیرون راندن نیروهای استقرار یافتۀ صرب در کوزووو و سرنگون کردن دولت فعلی در صربستان.» (۱۳)

پس از قرداد صلح ۳ ژوئن، رهبران و مفسرین از نتایج کار چندان رضایتی نداشتند، ولی همگی بر این عقیده بودند که عملیات در یک مورد اساسی کاملا کامیاب بوده است : « اعتبار ناتو تضمین شده بود.»(۱۴)

جهت درک مفهوم چنین گفتمانی اندر باب کسب افتخار پیروزی در مأموریتی که با کامیابی تحقق یافته بود، طبق معمول ضروری ست تا به تعبیر آن بپردازیم.بادی دانست که وقتی کلینتون، بلر و همپیمانانشان از «اعتبار ناتو» حرف می زنند، به هیچ عنوان منظورشان اعتبار ایتالیا یا نروژ نیست، بلکه بطور مشخص به برتری ابزار نظامیشان اشاره دارند.

هر رئیس مافیایی می تواند مفهوم کلمۀ «اعتبار» را برای شما توضیح دهد. وقتی تاجری از پرداخت حق حساب به رئیس مافیا امتناع می ورزد، گانگسترها به سروقتش می روند و در چنین صورتی تنها به گرفتن پول او اکتفاده نکرده و پشت سر خود مزرعه ای از مین بجا می گذارند تا برای دیگران نیز درس عبرت باشد. بنابراین جای تعجبی نیست که رؤسای مافیای جهانی از همین ساز و کار در مذاکراتشان استفاده کنند.

بر خلاف تصور عمومی ، نه به این علت که رئیس مافیا حتما به پول فرد تاجر نیازمند بوده، و یا آنطور که به اذهان عمومی تلقین کرده اند چنین مداخلاتی آنهم از نوع نظامی حتما اهداف بشردوستانه داشته است، زیرا کوزووو درآمد ناچیزی داشته و طعمۀ جذابی برای غرب بحساب نمی آید . چنین قضاوتی مطمئنا حاکی از عدم آگاهی به داده های مقدماتی خط مشی سیاسی عصر حاضر خواهد بود.

آیا ایالات متحده در رابطه با کشورهایی که در این سالهای اخیر طعمۀ خشونت بوده اند، مثل گوآتمالا، هندوچین، کوبا ، نیکاراگوئه و تعداد دیگری از کشورها، در پی منافع اقتصادی بوده است؟

البته، بعضی اوقات منقدین از این جهت که فورا نتیجه بگیرند، به منابع قلع و کائوچو در هندوچین و غیرو اشاره کرده اند، ولی در چنین مواردی با اطمینان کامل آنها را مطرح نکرده اند. در برخی موارد محتمل است که منافع خصوصی در خط مشی سیاسی تأثیر گذار باشد ( بعنوان مثال، اتحادیۀ میوه (۱۵) در گوآتمالا) ولی چنین مواردی بسیار نادر بوده و در واقع تعیین کنندۀ اصلی نیستند. در تمام موارد دلایلی دیگری در کار بوده است.

مسئلۀ «اعتبار» همواره یکی از مسائل پر اهمیت بوده و هر آنگاه که « بز جربی» در گله پیدا می شود این مسئله نیز بشکل حادتری مطرح می گردد زیرا بیم آن خواهد رفت که ویروس استقلال به تمام گله یعنی کشورهای دیگر سرایت کند و «بز جربی» خصوصا اصطلاحی ست که در زبان فنی استراتژهای غربی کاربرد دارد.

در این مورد می توانیم روشنفکرانی را یادآور شویم که در اطراف جان کندی در مورد نظریۀ کاسترو می گفتند « می توان به سرنوشت خود حاکم شد».

موضوع « اعتبار» را می توانیم بشکل دائمی در مرکز تمام مداخلات و منازعات، حتی در متن جنگ سرد از آغاز آن یعنی سال ۱۹۱۷ مشاهده کنیم : روسیه همان «بز جربی» بحساب می آمد که ترس ناشی از این امر حداقل تا سالهای شصت سیاست غرب را تحت تأثیر قرار داده بود، یعنی تا پیش از اینکه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی وارد مرحلۀ رکود شود که البته هیچگاه نیز از این رکود سر بر نیاورد.

کنترل منابع طبیعی و به همین منوال دیگر منافع اقتصادی همواره نقش پر اهمیتی دارند، ولی چنین خصوصیاتی در انتخاب آنها بعنوان هدف تیر به ندرت تعیین کننده هستند ( بعنوان مثال کشورهای تولید کنندۀ نفت و حتی هندوچین در سال ۱۹۵۸).

از طرف دیگر تصمیم‌گیری در زمینۀ مداخلات غالبا رابطه ای کاملا حاشیه ای با مسائل جنگ سرد داشته اند، و این موضوعی ست که تا حدود زیادی عرف عملی را توضیح می دهد که تا چه اندازه در قبل و بعد و در طول جنگ سرد بشکل ثابت رایج بوده است. گاهی اوقات پرونده های سرّی اینگونه موارد را به صراحت تأیید می کنند : بعنوان مثال، در سال ۱۹۵۸ در شورای امنیت ملی، آیزنهاور (۱۶) و دالس(۱۷) سه بحران عظیم جهانی را چنین بر شمرده اند : سه نطقۀ بحرانی عبارتند از اندونزی، آفریقای شمالی و خاور میانه که وجه مشترک آنها این است که به جهان اسلام تعلق دارند، ولی در عین حال و بخصوص تولید کنندۀ نفت نیز می باشند. بر اساس اسناد محرنامه، آیزنهاور روی فقدان مداخلات شوروی حتی در اشکال غیر مستقیم تأکید می کند.

روشن است که اعمال خشونت همیشه به آن شکلی که انتظار می رود مؤثر واقع نمی گردد ولی استراتژها و بازیگران صحنۀ نبرد بخوبی می دانند که قادر به تشدید اعمال زور هستند. در هر صورت چنانکه ضرورت ایجاب کند همواره می توان کشور یاغی را به سرنوشت کارتاژ (۱۸) دچار کرد. یک مانور کوچک در هندوچین برای متقاعدکردن هر صدای معترض و آنهایی که هنوز در قدرت آنها تردید می کنند کافی خواهد بود. چنین پیامی برای مناطق تعیین شده و آنهایی که قصد خارج شدن از گله را دارند، می بایستی کاملا روشن باشد. چنین گفتمانی شواهدی را بر می شمارد که همواره حاکی از ضرورت تضمین اعتبار است.

اعمال خشونت در بالکان علاوه بر این دارای مزیت دیگری نیز بود. زیرا صربیها از این جهت که واشینگتن کاملا بر قارۀ اروپا سیطره پیدا کند مانع و مزاحم بشمار می آمدند. اگر چه درآمد منطقه بالکان ارزش خاصی برای آمریکا نداشت ولی از نقطه نظر استراتژیک نه تنها در رابطه با اروپای غربی و شرقی، بلکه در رابطه با خاور میانه حائز اهمیت بود.

در زمان اردوی ضد شورش پس از پایان جنگ جهانی در یونان، هدف اصلی تحت نظارت داشتن نفت خاورمیانه بود، و در همین سال نیز بود که ایالات متحده جریات دموکراسی در ایتالیا را دچار اختلال کرد. از نقطه نظر تقسیم بندی دولتی، یونان تا سرنگونی دیکتاتور فاشیستی که از پشتیبانی آمریکا برخوردار بود جزء خاورمیانه بحساب می آمد. همین سیاست تا حدودی در خط مشی فعلی در مورد آسیای مرکزی برقرار است و می توانیم پایگاه واشینگتن در ترکیه بعلاوۀ اسرائیل در منطقه را جزء لاینفک این طرح بدانیم. این مقاله به تحلیلهای مشاور دولت مادلن آلبرایت و مشاورین دیگر می پردازد.

تا زمانی که صربستان به منطقۀ تحت نفوذ آمریکا نپیوسته است، کاملا منطقی ست که نافرمانی صربها سزاوار تنبیه و مجازات باشد. علاوه براین چنین مجازاتی می بایستی بشکلی تماشایی به اجرا گذاشته شود تا هشداری باشد برای دیگران که ببینند و درس عبرت بگیرند، تا در صورتیکه خیال پیروی از خط مشی صربها را به ذهنشان راه دهند چه به روزگارشان خواهد آمد. در سال ۱۹۹۸، بحران کوزووو به روندی دامن زد که بدون هیچ تردیدی می توانستیم نتایج بعدی آنرا پیشبینی کنیم، همانطور که در مورد کوبا و دیگر کشورهای یاغی به اجرا گذاشته شده بود، یعنی روندی که می بایستی به تسلیم و یا سرکوب صربستان بیانجامد.

و از این جهت که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند، بنابر مقتضیات روز اصطلاحاتی نظیر « غلبه کردن بر تأثیرات شوروی» یا «ارتقای دموکراسی» را مطرح می کردند. ولی تنها آنهایی که بشکل داوطلبانه نمی خواستند چیزی بدانند به این گفتمان باور داشتند.

مزیت دیگری که در اعمال چنین سیاست خشونت آمیزی مشاهده می شود، افزایش تولیدات و فروش اسلحه است.

براساس وال استریت ژورنال (۱۹) « بطور کلی احتمالا جنگ موجب افزایش مخارج نظامی خواهد شد» ، این موضوع بیشتر مربوط است به سیستمهای تکنولوژیک پیشرفته .

کارخانۀ ریتئون (۲۰) به تنهایی معادل یک میلیارد دلار سفارش دریافت می کند تا موشکهای توما هاک(۲۱) و دیگر سلاحهایی را که برای تخریب اهداف در بالکان ضروری هستند آماده سازد.

بدون شک این رقم شامل تمام سفارشات دیگر کشورهای عضو پیمان ناتو نمی باشد . فینانسیال تایمز(۲۲) در سرمقالۀ خود می نویسد « برندۀ اصلی جنگ» صنایع نظامی هستند. مقالۀ مذکور در مورد چشم انداز بالاروندۀ صنایع هوا فضا و بویژه محصولاتی که از تکنولوژی پیشرفته و پر هزینه استفاده می کند بتفصیل می نویسد : تجهیزات بکار رفته در زمینۀ برنامه ریزی رایانه ای معادل نصف بهای یک هواپیمای جنگی نوین است، بهمین علت بخش تکنولوژی پیشرفته از موقعیت ممتازی برخوردار می شود. بر این اساس خوانشگران جراید اقتصادی به توضیح بیشتری نیاز نداشتند. هزینه های نظامی زمینۀ اصلی مداخلات بخش دولتی در بخش تکنولوژی پیشرفته را در بر می گیرد، یعنی زمینه هایی که اساس برتری آمریکا بشمار می آید : رایانه و الکترونیک، تولید، ارتباطات، انترنت و بخشهای اقتصادی که در حال گسترش هستند. این موضوع را می توانیم در منشاء و پیدایش آغازین نظام تولید انبوه در آمریکا مشاهده کنیم، اگر چه تولیدات عظیم به پس از جنگ دوّم جهانی مربوط می شود. بخش دولتی نقش قابل توجهی در گسترش کشاورزی داشته است و از هم اکنون رویکردهای بیولوژیک را مشاهده می کنیم : که همانند هر صنعت پیشگام دیگری که به گسترش اجتماعی نیاز خواهد داشت و جهت هزینه ها و مخاطراتی که در بر دار می بایستی که روی حمایت اقتصادی دولت تکیه کند ( در این زمینه ها می توانیم به حمایت از مالکیت خصوصی فکری و تحمیل اشکال دیگری از مداخله در بازار به حمایت از مجتمعهای بزرگ صنعتی اشاره کنیم).

در زمینۀ حمایت نظامی، دبیر هواپیمایی، استوآرت سمینگتون(۲۳) در سال ۱۹۴۸ قانون بازی را به این شکل تعریف کرد که : «نباید گفت [کمک مالی] بلکه بطریق اولی باید گفت [ امنیت ].

صنایع تکنولوژیک پیشرفته تنها برندگان جنگ نبودند، بلکه شرکتهای بزرگ آمریکایی در صنایع ساختمانی

(Brown and Root, Halliburton, Bechtel)

آمادگی خود را برای بازسازی جاده ها و پلهایی اعلام می کنند که توسط همکارانشان در صنایع تکنولوژی پیشرفته به مخروبه تبدیل شده بودند. در بخش انرژی، شرکتهای غربی خواهان بازسازی شبکه های برق شدند. بریتانیاییها می ترسند که مبادا دوباره مثل دوران بعد از جنگ خلیج رقبای آمریکایی و اروپائیشان گوی را از دستشان بربایند و سرشان بی کلاه بماند. وزیر امور صنعتی و تجاری عهده دار هماهنگ ساختن تلاشهای شرکتهای بریتانیایی می شود که برای بازسازی کزووو اعلام آمادگی کرده اند : برای سه سال آینده ، حجم بازار پر رونق را مبلغی بین دو تا سه و نیم میلیارد دلار تخمین زده اند (۲۴).

بنابراین جنگ برای سلامت دولت امری حیاتی بنظر می رسد، همانطور که راندولف بورن(۲۵) می گوید، ولی به این شرط که دولت را تنها به عملکردهای دولتی محدود نسازیم. مزیت دیگر اعمال خشونت در منازعات تبدیل کردن ناتو به اتحادیه ای خشن، یعنی امری که برای کنترل اروپا ضروری ست ولی به هیچ عنوان قابل اطمینان نیست. استراتژهای آمریکایی با چشم تردید به سیاست دفاعی مستقل اروپاییها برای انجام مأموریتهای حفظ و حراست از صلح نگاه می کنند . و این موضوعی ست که باید معنای آنرا کشف کنیم.

بر اساس این نکتۀ آخری، به مطالبی بازمی گردیم که تاریخشناس و تحلیلگر مسائل نظامی جان کیگان مطرح کرده بود یعنی موضوع جنگی که با پیروزی خاتمه یافته بود : « پیروزی برای نظم نوین جهانی» که ژرژ بوش پس از جنگ خلیج اعلام کرده بود و پس از بمباران هوایی بالکان اضافه می کند که با توفیقی که در ضربت هوایی بالکان حاصل آمده «نظم جهانی بهتر از گذشته تأمین شده است». رئیس جمهور کلینتون در سخنرانیش بمناسب بزرگداشت پیروزی، جهت اطلاع مردم آمریکا، روی این نکته تأکید داشت که این پیروزی بما اجازه خواهد که از این پس در جهان مطمئنتری زندگی کنیم»(۲۶).

چنین قضاوتی تنها در صورتی قابل قبول خواهد بود که بخش عظیمی از جهان را ندیده بگیریم. در واقع آن بخشی در امنیت زندگی می کند که در اصطلاح فنی آنرا « جامعۀ جهانی » می نامند : مناطق ثروتمند و صاحب امتیاز شرکتهای صنعتی غربی و به همین منوال شرکاء و همکاران کشورهای دیگر.

علاوه بر این مطالبی که کیگان دربارۀ جنگ خلیج مطرح کرده است باید مورد بررسی ما قرار گیرد، چرا که او نیز پیروزی « جامعۀ جهانی » را تبریک گفته و جهت مشخص ساختن وجه بارز این پیروزی شکوهمند در طی سخنرانی پر شوری اعلام کرد که از این پس دوران تازه ای در روابط بین المللی به منصۀ ظهور رسیده است که بر اساس اخلاق بنیانگذاری شده است. ولی همانطور که اینجا و آنجا برخی از منتقدین غربی اشاره کرده اند، سیاست خشونت آمیز ایالات متحده و بریتانیا تنها مورد حمایت اقلیت کوچکی در جهان بوده است .

پااولو اواریستو آروس(۲۷) کاردینال اسقف اعظم در سائوپولو در برزیل به سال ۱۹۹۱ در یکی از نوشته هایش دربارۀ کشورهای عربی بشکل موجز و روشنی، در بیرون از کشورهای ثروتمند و صنعتی، احساس عمومی را بیان می کند : « دولت ثروتمندان غالبا دولت آمریکاست در حالی که میلیونها از مردم بینوا طعمۀ خشونت نظامی هستند.» در تمام کشورهای جهان سوّم «ترس و نفرت حاکم است و همه از خود می پرسند چه زمانی به سراغ ما خواهند آمد و به چه بهانه ای؟» حتی کشورهایی که در خدمت آمریکا هستند نمی توانند احساس آرامش داشته باشند. مجلۀ نیمه رسمی مصر که در ماه آوریل در کوران جنگ کوزووو و به مناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس ناتو مقاله ای تحت عنوان « مفهومی تازه برای استراتژی» بچاپ رساند. از نظر کریم القاهری، چنین واقعیتی به این مفهوم است که از این پس« تمام درها برای هر مداخله ای و به هر دلیلی باز است.»

گفتمان ناتو دربارۀ «تهدیدات نوین علیه صلح و ثبات اروپا- آتلانتیک» می تواند حتی کشورهایی که از الطاف اروپا برخوردار بوده اند را نیز نگران سازد. افزایش خشونت بنام اخلاق از سوی ایالات متحدۀ آمریکا تنها تداعی کنندۀ خاطرات امپراتوری برای بریتانیاییها نیست. از نقطه نظر کشورهای حاشیۀ پیمان آتلانتیک، بعنوان مثال جهان عرب، این مقاله حاکی از کابوس فردای آنها ست. زیرا بینش و مفهوم دفاع برای ناتو در مورد امنیت و ثبات مدیترانه و در فراسوی آن متداعی کنندۀ خاطرات و دروس قدیمی و تجربیات طولانی نزد آنهایی ست که خارج از دولتهای روشن بین «جامعۀ جهانی» رسمی قرار دارند.

مجله ال اهرام در ادامه این بحث می نویسد نگرانی در زمینۀ «عبور و مرور منابع حیاتی» و «ثبات» بمفهومی که امروز به ذهن مسترد می سازد یکی از ابیات تکراری بوده و آشنایی دیرینه ای با آن داریم. و یاد آوری می کند که در سالهای اوّل پایان جنگ جهانی دوّم همین نگرانیها سر منشأ مداخلات آمریکا در یونان و حتی در ایتالیا بود. ولی پرونده ای که به آن شاره می شود شامل تازه های افراطی ست، هر چند که از واشینگتن بر آمده باشد و امضای ۱۸ کشور دیگر از اعضای اتحادیه ناتو را بر خود داشته باشد، حاکی از این امر است که امروز می توانند در هر کشور نافرمانی که در اطراف منطقۀ اروپا و آتلانتیک واقع شده باشد بنام ناتو مداخله کنند. واین موضوعی ست که به شیوۀ سلطه جویی آمریکا در جهان بعدی تازه می بخشد، در هر صورت به این شرط که اروپا همچنان فرمانبردار باقی بماند.

برگردیم به مضمونی که برای همگان قابل توجه می باشد یعنی « کشورهایی که بحساب نمی آیند»، ال قاهری بخصوص روی این نکته تأکید می کند که «نقش شورای امنیت در سازمان ملل متحد برای حفظ صلح در جهان، در پروندۀ ناتو صرفا جنبۀ صوری دارد». چنین امری حاکی از این واقعیت است که از این پس ناتو بشکل یک جانبه عمل خواهد کرد و بر اساس بینش استراتژیک جدید به قدرتها اجازه خواهد تا بر اساس منافع خاص خود، حقوق بین الملل را تعبیر و تعریف کنند. در اینجا نیز ما با یکی از ابیات تکراری مواجه هستیم که بخوبی آنرا می شناسیم که به عملکردهای سنتی اختصاص داشته و زیر بیرق بشردوستانۀ جدید و فاتح گسترش می یابد.

در اسرائیل، آموس ژیلبوآ(۲۸) افسر قدیمی سرویس سری ارتش و ناظر میانه رو و معتبر در زمینۀ مسائل امنیتی و دفاع، تلاشهای غیر منطقی ناتو و ایالات متحده در تحمیل قوانین بازی جدید را قویا محکوم کرد، ولی به دلایل دیگری.

او در کمال حسن نیّت نکتۀ مهمی را زیر علامت سؤال برد : این قوانین « احتمالا مسابقۀ تسلیحات اتمی را تسریع خواهد کرد». دلیل چنین احتمالی خیلی ساده است. کشورهای دیگر از خود خواهند پرسید : « اگر بلگراد بمب اتمی در اختیار می داشت، آیا بازهم ناتو حتی برای یک لحظه فکر بمباران یوگوسلاوی را بخود راه می داد؟»

نتیجه کاملا روشن است، کشورهای دیگر سعی خواهند کرد برای مقابله با باجگیری ابرقدرتی که به هیچ قانونی احترام نمی گذارد، خود را به توان بازدارندگی مؤثری مجهز سازند.

«قواعد بازی جدید» نزد ایالات متحده و «هم پیمانان ثروتمند غربی» آنها بشکلی که در یوگوسلاوی دیدیم، بر اساس « حق دخالت نظامی و تحمیل آنچه که تنها بنظر آنها عادلانه می باشد» بنیانگذاری شده است.

«مثل دوران کلونیالیسم، عصر حاضر نیز حق دخالت نظامی را تحت پوشش اخلاق و عدالت مجاز می داند.»

زمانی که سخنگوی ناتو درکمال آرامش بمباران و ویرانی ناشی از آنرا علیه مردم غیر نظامی تشریح می کرد،« به سختی می توانستیم باور کنیم که چنین اظهاراتی متعلق به نمایندۀ دولتهایی ست که به روشن بینی و قانون مداری معروف هستند». اگر چه طبیعتا چنین دولتهایی که مدعی روشن بینی و قانون مداری هستند نگرشی دیگری نسبت بخود دارند، یاد آور دوران استعمارات در طول تاریخ هستند.

قرن بیستم با سیاستهای توپچیهایی از نسل جدید خاتمه یافت، همانطور که پایان قرن گذشته مصادف بود با «جنگ بین قدرتهای استعمارگر غربی، و دورانی که همین قدرتها به مدد پیشرفتهای عظیم تکنولوژیکشان ملتهایی را که توان دفاع از خود را نداشتند به زانو درآورده بودند»(۲۹).

آموس ژیلبوآ نتیجه می گیرد که کشورهای دیگر چاره ای ندارند بجز اینکه به سلاحهای کشتار دسته جمعی دسترسی پیدا کنند. جنگ کوزووو نشان خواهد داد که تا چه اندازه مشوق گسترش سلاحهای کشتار جمعی به هدف دفاع از خود نزد کشورهای دیگر بوده است.

نوآم چامسکی

برگردان حمید محوی

زیر نویسها

Barton Gellman -۱)

Barton Gellman and William Drozdiak, The Washington Post Weekly, ۲۹ mars ۱۹۹۹ -۲)

Samuel Berger- ۳)

Tony Blair- ۴)

Clinton- ۵)

Blaire Harden- ۶)

The New York Times (NYT), ۸ juin ۱۹۹۹- ۷)

William Cohen- ۸)

UCK- ۹)

ارتش آزادیبخش کوزووو گروه شبهه نظامی آلبانی که در سال ۱۹۹۰ برای استقلال کوزووو از یوگوسلاوی مبارزه می کرد.

مقامات یوگوسلاوی و کشورهای غربی این گروه را تا پیش از سال ۱۹۹۹ تروریست می دانستند. بسیاری از آلبانیها ارتش آزادیبخش کوزووو را بعنوان ارتش آزادیخش پذیرفته اند هر چند که این گروه به کشتار غیر نظامیان صرب و همکاری با میلوسویچ متهم می باشد.

John Keegan -۱۰)

۱۱)

Eliane Sciolino et Ethan Bronner, <<How a président, distracted by scandal, entered Balkan>>, NYT, ۱۸ avril

۱۹۹۹

William Pfaff- ۱۲)

John Keegan, The Daily Telegraph, ۲۱ mai; William Pfaff, The Boston Globe, ۱۲ avril ۱۹۹۹.-۱۳)

Jane Perlez, << For Albright’s mission, more problems and risk>>, NYT, juin ۱۹۹۹.۱۴)

United Fruit-۱۵)

Eisenhower-۱۶)

Dulles-۱۷)

۱۸) دچار کردن حریف به سرنوشت کارتاژ اصطلاحی ست که از دوران منازعات امپریالیسم رم و کارتاژ بین سالهای ۲۸۴ پیش از میلاد تا ۲۰۲ پیش از میلاد رواج داشت. در این دوران هانیبال هدایت ارتش کارتاژ را بعهده داشت. در این منازعات کارتاژها مجبور به امضای قرارداد های تحقیر آمیزی می شوند و کار بجایی می رسد که هانیبال در سال ۱۸۳ پیش از میلاد خود کشی می کند.

Wall Street Journal -۱۹)

Raytheon-۲۰)

Tomahawk-۲۱)

Financial Times-۲۲)

Stuart Symington-۲۳)

Daniel Pearl, WSJ, ۴ juin ; Charles Pretzlik, FT,۶ juin ۱۹۹۹.-۲۴)

Randolph Bourne-۲۵)

Mary Leonard, « Victory for a safer word », BG, ۱۱ juin ۱۹۹۹-۲۶)

Paulo Evaristo Aros-۲۷)

Amos Gilboa-۲۸)

Amos Gilboa, « NATO is a danger to the word », Maariv, ۹ mai ۱۹۹۹-۲۹)

Zeev Schiff-۳۰)

The Indu, ۱۲ mai ۱۹۹۹-۳۱)

Times of India-۳۲)

The Hindu-۳۳)

Editoriaux, The Times of Indu, ۸ mai ; The Hindu, ۹ avril et ۲۲ avril ۱۹۹۹-۳۴)

Foreign Affairs-۳۵)

Samuel Huntington-۳۶)

STRATCOM -۳۷)

United States Strategic Command

Lee Butter-۳۸)

Moshé Sharett-۳۹)

۴۰) اساسا اصطلاح کشورهای جهان سوّم همزمان با جنبش کشورهای غیر متعهد در سالهای ۱۹۵۰ رایج شد.

G۷ -۴۱)

G۱۵-۴۲)

CNUCED-۴۳)

تبصرۀ مترجم : نوآم چامسکی در مورد بمبارانهای ناتو در بالکان به موضوع استفاده از بمبها و موشکهای اورانیوم رقیق شده اشاره ای ندارد، که البته موضوع او در اینجا نیست، ولی تصور می کنم که یادآوری آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا ابعاد آلودگی به اورانیوم رقیق شده خصوصا در بمبارانهای بعدی در افغانستان و عراق، می تواند بعنوان آغاز ژنوسیدی تعبیر شود که از این پس تمام جامعۀ بشری را تهدید می کند.

نوآم چامسکی : اندر بایستنی های امپراتوری، قدرت و اعتبار

ترجمه : از فرانسه بفارسی حمید محوی

برای کارگاه روزنامۀ هنر و مبارزه

Noam Chomsky

Puissance et crédubilité, nécessités de l’Empire.

In Violences impériales et lutte de classes

Sous la direction de Jérôme Alexande Nielqberg

Ed : QUADRIGE/PUF.۲۰۰۴

ارسال به فرهنگ توسعه توسط مترجم؛ آقای حمید محوی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.