یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

واقعه كربلا‌ و فرجام دو سپهسالا‌ر


حر بن یزید ریاحی ۳۰ هزار نیروی نظامی را ترك گفته و به اردویی پیوست كه كمتر از یكصد نفر رزمنده داشت! وی به خود گفت: <به خدا قسم به دوراهی بهشت و دوزخ رسیده‌ام اما به خدا قسم هرگز چیزی …

حر بن یزید ریاحی ۳۰ هزار نیروی نظامی را ترك گفته و به اردویی پیوست كه كمتر از یكصد نفر رزمنده داشت! وی به خود گفت: <به خدا قسم به دوراهی بهشت و دوزخ رسیده‌ام اما به خدا قسم هرگز چیزی را بر بهشت ترجیح نخواهم داد، هرچند كه در این راه تنم پاره‌پاره شده و سوزانده شوم>!این وضعیت <حر ریاحی> بود كه هیچ‌گونه سابقه آشنایی و یا نسبت خانوادگی با امام حسین(ع) نداشت.

در مقابل او سپهسالا‌ر دیگری به نام <عمر بن سعد> قرار داشت كه فرزند <سعد وقاص> جنگجوی نامدار صدر اسلا‌م و فاتح بسیاری از سرزمین‌ها و از قبیله قریش و هم‌نسب با امام حسین(ع) بود. وی در آستانه عزیمت امام حسین به سوی كوفه و كربلا‌ به تازگی فرمان والی‌گری سرزمین <ری> و فرماندهی نیروهای آن سامان را از عبیدا... بن زیاد در كوفه گرفته و در تدارك عزیمت به ری بود كه پیامی از عبیدا... دریافت نمود مبنی بر اینكه شرط حكمرانی ری جنگ با حسین بن علی است، ابتدا باید كار او را خاتمه بدهی و سپس عازم سرزمین ری شوی! عمر بن سعد نیز مانند حر از وقتی كه این پیام را دریافت كرد دچار یك جدال درونی جانكاه و فرساینده با خود گردید، كه چه كار كنم! به جنگ حسین بن علی(ع) رفته و با كشتن او حكومت <ری> را به دست بیاورم و یا اینكه از خیر این منصب گذشته و با پرهیز از این جنایت عظیم عاقبت و آخرت خود را محفوظ دارم؟ چنانكه مورخان به نقل از وی نوشته‌اند او فرصتی برای تفكر و تامل در این موضوع طلبید و در آن شب آخر در جدال جانفرسایی با خود درگیر بود و تا صبح نخوابید. اما به هنگام پگاه، پلیدی به همه وجود او غلبه كرد و جانش را شیطان تسخیر نمود و برای رهایی از عذاب وجدان خود را چنین تسكین خاطر می‌داد كه من به كربلا‌ می‌روم و قضیه را به گونه مسالمت‌آمیز با صلح پایان می‌دهم!گویا او نمی‌دانست كه ویژگی باتلا‌ق و لجنزار این است كه به تدریج آدمی را در درون خود فرو كشیده و می‌بلعد، گذاشتن نخستین قدم در باتلا‌ق، مساوی با هلا‌كت حتمی و غرق شدن همه تن آدمی است.

ابن‌سعد دیگر پای خود را در باتلا‌ق فرو برده و وجودش به تسخیر كامل شیطان درآمده بود و دیگر نصیحت، موعظه و سخن حق در او اثر نداشت هرچند كه از زبان امام معصوم جاری شود. این بود كه او حتی وقتی كه در برابر امام حسین(ع) قرار گرفت در مقام ذكر انگیزه‌اش از تن در دادن به این ماموریت شیطانی به حكومت ری و تصاحب <گندم> آن اشاره كرد، در مقابل، امام حسین(ع) فرمود: امیدوارم كه هیچ‌وقت به آن نرسی! اما او با تمسخر و تكبری از سنخ تكبر و قساوت موجود در وجود همه مست‌شدگان ساغر قدرت به امام گفت: اگر به گندم آن هم نرسم به جو آن خواهم رسید!

اینچنین بود كه عمر بن سعد نه تنها آموزه‌های دینی و آیینی خود را به دور انداخت بلكه ساده‌ترین اصول انسانی و اجتماعی را هم زیر پا گذاشت و صله‌رحم و حق خویشاوندی خود را با خاندان پیامبر نیز قطع كرده و علا‌وه بر كشتن امام حسین(ع) و یاران او، خیمه‌ها و پناهگاه زنان و كودكان را آتش زده و بر جنازه‌ها و اجساد شهدا و كشته‌شدگان اسب‌تازی نمود. فرق ابن سعد با حر در این بود كه اولی به شیطان آری گفت و دومی به خرد و وجدان. حر جاودانه شد و ابن سعد عذاب جهنم و نفرین همه تاریخ را برای خود خرید.

ابوالفضل شكوری‌



همچنین مشاهده کنید