چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

خانه؛ تجربه آتمسفر (3)



      خانه؛ تجربه آتمسفر (3)
پُل جی جی پنارتز برگردان نازنین دلنواز

مهمترین و اولین موضوع غالب در تجربه ی دلپذیری " برقراری ارتباط با یکدیگر" عنوان شده است. پرسیده شده است که بیشترین زمان دلپذیری در خانه چه وقت است، و مادری پاسخ داده، " خب، من فکر می کنم ... وقتی که بچه ها از مدرسه به خانه برمیگردند... ما همیشه برای مدتی گپ می زنیم... بنابراین دلپذیری اغلب مانند اون احساس می شه." در خانواده های دارای بچه های بزرگتر زمان دلپذیری متفاوت است، اما فعالیت، تحت

معیار های اجتماعی روان شناختی

مهمترین و اولین موضوع غالب در تجربه ی دلپذیری " برقراری ارتباط با یکدیگر" عنوان شده است. پرسیده شده است که بیشترین زمان دلپذیری در خانه چه وقت است، و مادری پاسخ داده، " خب، من فکر می کنم ... وقتی که بچه ها از مدرسه به خانه برمیگردند... ما همیشه برای مدتی گپ می زنیم... بنابراین دلپذیری اغلب مانند اون احساس می شه." در خانواده های دارای بچه های بزرگتر زمان دلپذیری متفاوت است، اما فعالیت، تحت تجربه ی موقعیت یکسان است. پدری توضیح می داد، "منظورم این است که،  شما کل روز را سرکار هستید... منظورم دور از یکدیگر و وقتی عصر با مشکلاتتان به خانه برمی گردید...و یکی این را و دیگری آن را انجام داده است ... پس این برایم دلپذیر است... "  

زمان معنادار می شود چرا که فعالیت در آن جریان دارد. عصرگاه، به طور خاص، یک زمان دلپذیر است، اما این ذاتا عصرگاه نیست. اغلب به یک عصر خاص اشاره شده است، مثلا جمعه شب، و در بعضی موارد شنبه شب. هنگامی که توسط دختری تصریح شد: "من فکر می کنم زمان دلپذیر شب ها و آخر هفته هاست... وقتی که ما همه در کنار هم هستیم... جمعه شب." و مادری اضافه کرد، " و معمولا ما با بچه ها بازی می کنیم... میدونی، ما بازی کردن رو دوست داریم."  بازی کردن ممکن است به نظر فعالیتی پیش پا افتاده باشد، اما بازیکنان با یکدیگر تعامل داشته اند.            

با ارجاع به دلپذیری اتمسفر، تماشا کردن تلویزیون اغلب از اوقات فراغت کنار گذاشته می شود. به نظر می رسد داشتن تعامل با یکدیگر از بین برود، همانطور که پدری در کلماتش بیان می کند:  "تلویزیون در خانه... بله، وقتی که تنهایی یا فقط دو نفر هستید، خیلی بد نیست... اما تلویزیون همیشه یک تناقض است، من فکر می کنم... اگر یک فیلم برای دیدن وجود داشته باشد... همه باید خفه شوند."

به نظر می رسد الزاما تماشای تلوزیون و با یکدیگر صحبت کردن فعالیت های دو به دو انحصاری هستند. از این رو، همه ی برنامه ها تاثیر زیان بار بر فضا ندارند. اولویت دادن برای یک برنامه خاص، حداقل برای برخی از مردم، به نظر می رسد کمتر از محتوای برنامه به پیکربندی اجتماعی تنها بخشی از آنچه تماشا می کنند، وابسته است. به نظر می رسد تماشای تلویزیون دلپذیر بوده، اگر فرصتی برای برقراری ارتباط وجود داشته باشد. در همه ی قسمت های مصاحبه به نظر می آید تجربه ی دلپذیری با رخ دادن ارتباطات واقعی تغییر می کند. بنابراین، "برقراری ارتباط با یکدیگر" به عنوان یک موضوع، مشارکت کردن در تجربه ی فضایی دلپذیر در نظر گرفته می شود، اما این تنها جنبه نیست.

دومین موضوع را "در دسترس یکدیگر بودن" نامیده ایم. برخی از فعالیت ها وجود دارد که افراد در آن فعالانه با یکدیگر مشارکت ندارند، اما ظاهرا این مشارکت ها به نحوی به تجربه ی فضایی دلپذیر کمک می کند. مادری بیان کرده، " با یک موسیقی زیبا در رادیو... من به چیز دیگری نیاز ندارم و یک کتاب خوب یا یه چیزی بر می دارم... اما سپس فکر می کنم نکنه گناه باشه که خودم رو در آن کتاب گم کنم... در حالی که که خیلی خوشی ها در اطراف من هست...  من نمی تونم خودم را برای انجام آن کار وادارم... وقتی ما به آرامی کنار هم هستیم نیز خیلی دلپذیر است، عصرهای یکشنبه، همین طور شنبه شب ها..."   

ممکن است لزوما بک ویژگی فضایی نباشد (کنار یکدیگر بودن به معنای دقیق) که مشخص می کند آیا تجربه ای دلپذیر هست یا نه. وقتی مردم به نحوی مشغول هستند، ویژگی مشترک دیگری وجود دارد. به طور مکرر اشاره شده است: "کاملا خوب است وقتی که بچه ها اینجا هستند، همه با هم می پلکند." کنار هم بودن لزوما به معنی بودن در یک اتاق نیست. وقتی همه ی افراد در خانه هستند، حداقل فرصتی برای با یکدیگر بودن وجود دارد. به عنوان مثال پدری اظهار داشته: "من فکر می کنم... مردم بعضی وقت ها...دوستانشان را می خواهند: میای ورق بازی کنیم؟ من فکر نمی کنم شنبه شب بیرون رفتن خوشایند باشد... این یک عقیده است، شنبه شب همه ی ما باید در خانه باشیم. ... به این معنی نیست، که آن ها، به طور خاص پسر بزرگتر ما، باید اینجا طبقه پایین باشد... ، وقتی او پایین می آید و ما آنجا نیستیم، فکر نمی کنم جالب باشد.... عقیده این است که ما باید با هم باشیم."           

ظاهرا، نه تنها رفتار واقعی، بلکه رفتار ممکن نیز، به تجربه و معنی از فضای دلپذیر مرتبط است. بنابراین، مهمتر، بودن با یکدیگر در مفهومی فضایی نیز ممکن است به معنی میل به نزدیک یکدیگر بودن باشد. دلپذیری و اتمسفر اتفاق نمی افتد بلکه باید خلق شوند، چرا که آن ها ناشی از کنش یا رفتار عمدی هستند. کیفیت فضا اساسا به کیفیت روابط بین فردی بستگی دارد، به طور خاص تر به میزانی که مردم تلاش می کنند به یکدیگر نزدیک شوند. 

روابط ضعیف در رفتار قابل مشاهده و فضایی نیز بیان شده است، چرا که رفتار عمدی است. زنی به یاد می آورد: "من بیشتر وقت ها در خانه نبودم، با والدینم صمیمی نبودم... چون ازدواجشون خوب نبود و من تمایل به اجتناب از بودن در خانه داشتم... به خاطر آن دوره ها... نصف یک سال، اوه خدا، هیچ چیز نبود، آن ها هیچ چیز به یکدیگر نمی گفتند... خب، سر شام 'میشه سیب زمینی ها را بخورم؟' ... و در بقیه ی زمان مکالمه از طریق بچه ها بسط داده می شد، من و برادرم... نه، با ما، اتاق واقعا خوشایند نبود... این اتمسفر است، صرفا اتمسفر... ممکن است در یک اتاق عریان بنشینی و هنوز در آن جا اتمسفر باشد."

ظاهرا جهت گیری منفی مردم نسبت به یگدیگر تاثیر زیان باری بر اتمسفر دارد. تجربه ی فضای دلپذیر آشکارا با میزانی که مردم در دسترس یکدیگر هستند، متفاوت می شود.  

 

خانه؛ تجربه آتمسفر (1)

خانه؛ تجربه اتمسفر (2)

 

صفحه شخصی نازنین دلنواز در انسان‌شناسی و فرهنگ