شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

بیچاره آن که فرهنگ ندارد


بیچاره آن که فرهنگ ندارد

جوان ایرانی تناقض یا واقعیت

همیشه یک برداشت نادرست درون جامعه و میان تک‌تک اعضای آن وجود داشته است که برخی از ما فرهنگ داریم و برخی دیگر خیر. ‌آنها که به ظاهر فرهنگ دارند را می‌توان از شیوه زیست آگاهانه، مدارک تحصیلی که بر دوش می‌کشند (خواه سراسری باشد یا آزاد یا اصلاً از نوع فرنگی آن)، تعداد بیشتر وعده‌هایی که فست‌فود می‌خورند، لباس آنچنانی بر تن می‌کنند و البته از همه اینها مهم‌تر مدام می‌کوشند گذشته زیسته و نوستالژی‌های خود را به فراموشی بسپارند و... به حساب آورد و از دید آنها بیچاره آن‌که فرهنگ ندارد و بی‌فرهنگ است چراکه همه‌اش سنتی زندگی می‌کند.

سیکل یا بیشتر دیپلم دارد و اگر هم به دانشگاه رفته است، حتماً اشتباهی صورت گرفته یا اصلاً تقدیر الهی بوده است، به جای غذای بیرون همین غذاهای خیلی قدیمی خودمان را می‌خورد، لباس‌های خودمانی بر تن می‌کند و اما به گذشته و آنچه از آن به ارث برده احترام می‌گذارد و سعی می‌کند تا آنجا که می‌تواند باورها و ارزش‌های دیروز را که امروز شاید به هر دلیلی دیگر رونق خود را از دست داده‌اند و به گوشه‌ای رانده شده‌اند پاس بدارد. بله جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم مانند هر جامعه دیگری از گروهی افراد تشکیل شده است که از دیرباز با هم و در کنار یکدیگر در این سرزمین به سر برده‌اند و برای خود فرهنگی ساخته‌اند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌ است.

این فرهنگ‌ همه آنچه ما زبان، ارزش، باور، سنت، آداب و رسوم، عقاید و... می‌دانیم را دربر می‌گیرد و روی هم رفته ساختار فرهنگی را تشکیل می‌دهد که خود به دلیل تنوع تاریخی، قومی و مذهبی دارای خرده‌فرهنگ‌های متعدد و متنوعی است. اما محتوای این ساختار فرهنگی هیچ‌گاه ثابت نیست و با اینکه افراد عموماً می‌کوشند تا سنت‌ها، ارزش‌ها و رسوم کهن را حفظ کنند باز در یک دوره زمانی دگرگونی‌های متفاوتی صورت می‌گیرد که اگرچه توجه به ارزش و عقاید نسل پیشین را به کلی از بین نمی‌برد اما با گذشت زمان و دگرگونی‌ در تکنولوژی، مجموعه‌ای از باورها و ارزش‌های تازه‌ای برای نسل جدید پدیدار می‌شود که خود ‌به خود ارزش‌های نسل پیش کمرنگ‌تر شده و اهمیت سابق خود را از دست می‌دهند و نسل جدید و جوان اگر هم بخواهد ارزش‌های پیشین را همچنان حفظ کند و زنده نگه دارد، آنها را بر اساس کلیت فرهنگی امروز خویش تعریف می‌کند و تمامی عناصر فرهنگی از قبیل عادات، سنت‌ها، آداب و رسوم و عقاید نسل گذشته را بر اساس روایت خویش بازخوانی می‌کند، در نتیجه تفاوت‌های فرهنگی میان‌نسلی (نسل گذشته با نسل امروز) شکل می‌گیرد.

گسترش ارتباطات، شکل‌گیری رسانه‌های جمعی با کارکردهای متنوع و همچنین تاثیرپذیری مدام فرهنگ از مسائل تجاری- اقتصادی و مناسبات سیاسی به مراتب تفاوت فرهنگی میان‌نسلی را بیشتر می‌کند. در این شرایط نهاد قدرت برای حفظ سازمان فرهنگی که در آن افراد و گروه‌ها بتوانند در چارچوبی مشخص با یکدیگر به گونه‌ای موثر و کارآمد کنش متقابلی داشته باشند، الگوهای فرهنگی خاصی را در عرصه‌های مختلف و خاصه در میان جوانان ترویج می‌کند به امید اینکه بتواند نقاط و عناصر مشترکی که نسل‌ها را با یکدیگر پیوند می‌دهد زنده و همواره پویا نگه دارد. برای مثال برای نسل جوان نوعی پوشش ارائه و تبلیغ می‌کند که با نوع پوشش نسل‌های گذشته دارای وجوه مشترک باشد.

ترویج این الگوهای فرهنگی خاص می‌تواند در کوتاه‌مدت مورد توجه و از سوی افراد مورد استقبال قرار گیرد اما با گذشت زمان و در بلندمدت با زایش الگوهای فرهنگی از سوی افراد و گروه‌های متفاوت درون جامعه و نفوذ الگوهای فرهنگی دیگر به صورت گوناگون از خارج از مرزها، سبب می‌شود الگوهای فرهنگی ترویج یافته و به تدریج از سوی افراد نادیده انگاشته شود. الگوی فرهنگی‌ای که امروز در میان نسل جوان شکل گرفته است به دلیل فاصله گرفتن از خاستگاه درونی خویش و کمرنگ‌تر شدن پیشینه مستحکم آن، مدام در حال تغییرات سریع و گسترده است؛ تغییراتی که موجب برخورد با ارزش‌ها و عناصر فرهنگی تازه‌ای می‌شود که می‌تواند الگوهای رفتاری متنوعی را برای نسل جوان تعریف کند.

در مجموع می‌توان گفت الگوی فرهنگی که به احساسات، اندیشه و عمل جوانان در بستر زمانی حال سمت و سو می‌دهد، از سویی هم ریشه در اندیشه تاریخی و فرهنگ کهن ایران دارد و از سوی دیگر از دگرگونی‌های مدام فرهنگ معاصر در عرصه جهانی تاثیر می‌پذیرد. این تاثیرپذیری به ویژه سبب می‌شود جوانان دائماً نوع جدیدی از زیست خصوصی و حتی اجتماعی را تجربه کنند.

این تکثر و تنوع شدید در الگوی فرهنگی، این امکان را می‌دهد که در مطالعات فرهنگی و جامعه‌شناختی جوان ایرانی به گونه‌ای تعریف شود که دارای صفات و ویژگی‌های متفاوتی است که دائماً در حال تغییر و دگرگونی است به طوری که گاه الگوهای متناقضی را نیز یکی پس از دیگری تجربه می‌کند، در یک دوره زمانی جامه تجدد بر تن می‌کند، در این دوره ژست روشنفکری به خود می‌گیرد و از نردبان علم مدرن چشم‌بسته و سریع بالا می‌رود، از اصلاح صحبت می‌کند و پیشه مصلح اجتماعی را برمی‌گزیند و گهگاهی در گوشه و کنار از سکولاریسم و انواع دیگر ایسم‌ها صحبت می‌کند.

اصلاً گاهی عاشق می‌شود و از لیلی و مجنون نظامی به رومئو و ژولیت شکسپیر می‌رسد، در دوره‌ای در مسیر سنت گام برمی‌دارد، در برابر سنت‌شکنان یک‌تنه می‌ایستد، به مذهب آری جانانه می‌گوید، از ایمان راستین و واقعی صحبت می‌کند و از برخی سست‌ایمانان نسل خویش به شدت گله و شکایت می‌کند، تکالیف شرعی را تا آنجا که بتواند به جا می‌آورد، روزه هم می‌گیرد و در روزهای عزاداری جامه سیاه بر تن می‌کند و وارد میدان عزاداری می‌شود و به سبک و سیاق خود عمل می‌کند و با خدای خویش به گونه‌ای امروزی‌تر راز و نیاز می‌کند و... جوان ایرانی این همه هست و این همه نیست.

نسل امروز شاید در مقایسه با نسل پیشین با مسائل پیچیده‌تری روبه‌روست؛ مسائلی که هر یک می‌تواند به زندگی او جهت خاصی دهد. جوان امروز در مسیر زندگی خود مدام با حوادث و مشکلات گوناگون کلنجار می‌رود و برای گذر از آنها نیم‌نگاهی به تجربه و اندوخته گذشتگان و پیشینه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خویش دارد اما بیشتر از آن برای حل مسائل به اکنون خود نظر دارد.

دائم در حال حرکت و پیشروی است، از مرز نرم‌ها و هنجارها یکی پس از دیگری گذر می‌کند اما ساختارشکن نیست، به هدف خود ایمان دارد اما به همان اندازه به ایمان خود نیز شک می‌ورزد، می‌‌خواهد در صحنه حضور داشته باشد و در کارها مشارکت کند اما گاهی به اقتضای زمان گوشه‌نشینی و عزلت را نیز می‌پسندد، در تعریف هویت خویش کم و بیش به مشکل برمی‌خورد، به درستی آنچه می‌گوید و عمل می‌کند مطمئن نیست اما باز لحظه‌ای منفعل نمی‌ماند، در برابر تهاجم‌ها می‌ایستد و از داشته‌های خود دفاع می‌کند و برای بهتر شدن آنچه هست و آنچه در رویاهای خود می‌پروراند، کوچک‌ترین درنگی نمی‌کند، از واپس‌گرایی می‌ترسد و از درجا زدن بیهوده می‌پرهیزد، در مسیر تحصیل قدم برمی‌دارد و با تجربه‌هایی که در این راه کسب می‌کند نسبت به خودسازی خود فعال‌تر و برای رسیدن به آرمان‌هایش آگاهانه‌تر عمل می‌کند.

حمیدرضا یوسفی