شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

جامعه باز و جامعه بسته در اندیشه پوپر



      جامعه باز و جامعه بسته در اندیشه پوپر
مهدی محمدطاهری

پوپر فيلسوف علم و معرفت كه در ابتدا عقايد سوسياليستي داشت، اما به تدريج به ليبراليسم گرايش يافت؛ و جزء انديشمندان اين مكتب شد. او پير و مهندس اجتماعي است. يعني هر عمل بايستي جز به جزء يا گام به گام پيش رود."مهندسی اجتماعی ...عبارت است از اطلاعات لازم مبتنی بر امور واقع برای ساختن یا دگرگون سازی نهادهای اجتماعی بر حسب خواستها و هدف های ما.( پوپر،1364، 51). پوپر كساني چون افلاطون، ارسطو، هگل و ماركس را به چالش کشیده؛ و آنان را مسببين ايجاد جامعه بسته مي داند. «اگر در اين كتاب پاره اي سخنان سخت درباره برخي از بزرگترين رهبران فكري بشر گفته شده است اميدوارم انگيزه ام استخفاف و تحقير ايشان نبوده باشد اين امر از اين اعتقاد راسخ من سرچشمه مي گيرد كه اگر بنا باشد تمدن ما به هستي ادامه دهد بايد عادت به دم فرو بستن و سر فرود آوردن در برابر مردان بزرگ را از خويشتن دور كنيم مردان بزرگ خطاهاي بزرگ مرتكب مي شوند و چنانكه در اين كتاب كوشيده ام نشان دهم  بعضي از بزرگترين پيشوايان گذشته، پيشينيان، حمله هميشگي به آزادي  و عقل کرده اند» (همان، 11).

مهم ترین علت روان شناختی و جامعه شناتی توتالیتاریسم در گریز توده ها از وحشت آزادی و مسئولیت ناخواسته و تمنای آنان برای امنیت است پس از خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته و آغاز سنت انتقادی شرایط و نیازهای جدیدی رخ نمود که اظطراب و تنش های عمیقی در انسان به وجود آورد به نحوی که آرزوی بازگشت به رحم امنیت از دست رفته در او بیدار شد در جامعه مدرن سنت و سلسه مراتب و دین به منزله پشتیبانان امنیت فردی فرو می ریزند امکان نقد و بررسی و انتخاب راه های گوناگون و بی سابقه زندگی فراهم می شود و در مسلمات کهن تردید پدید می آید جامعه بر اثر فشارهای تمدن به گسیختگی تمایل می یابد و فرد و جامعه از آزاد اندیشی به جزم اندیشی و از آزادی به امنیت پناه می برندریشه گرایش به جامعه بسته که از دیر باز در مقابل گرایش تمدن به آزادی و انتقاد پدید آمد همین است تمنای مدینه فاضله امن و امان تمنای جامعه ای بسته و دور از دسترس آزادی فکر و انتقاد.( بشیریه،1381، 68).

جامعه بسته  در نظر پوپر جامعه اي است كه در آن حقايق كلي از پيش كشف شده باشد، به عبارتي ديگر از هم اكنون آينده را شناخت در حالي كه علم با توجه به ابطال پذيري مستقر مي شود، كساني جامعه بسته را به وجود آورده اند كه آينده را پيشگوئي كرده و روزي را نويد می دهند كه در آن انسان  به تمام خواسته هاي خود خواهد رسيد.

اگر بتوانيم فرآيند تاريخ را بدانيم، پس از هم اكنون علم در اختيار ماست در حالي كه علوم فقط از راه ابطال پذيري اثبات مي شوند.« وقت يك متفكر به نظر پوپر نبايد صرف اثبات درستي يك نظريه شود بلكه بايد در رد آن بكوشد و به تجربه هايي بپردازد كه نادرست بودن آن نظريه را نشان دهند فقط زماني يك نظريه از نظر علمي درست به حساب مي آيد كه در مقابل همه اين آزمايشها مقاومت كرده باشد و تازه اين نظريه تا زماني قابل قبول مي ماند كه نظريه ديگري جايگزين آن نشده است نظريه اي كه به نوبه خود تحت آزمون قرار خواهد گرفت. علم اين چنين پيش مي رود فقط آن چيزي خصلت علمي دارد كه بتوان آن را رد كرد. آنچه باطل نشدني است فقط در حيطه جادو و عرفان امكان پذير است» (گي شرمان،1374، 261).

درست بودن يك نظريه زماني است كه در مقابل احكام ابطال پذير، مقاومت كرده باشد ونظريه اي جديد جايگزين آن نشده باشد.«از دید پوپر نظريه ها هر چند هرگز تحقيق پذير [= اثبات بردار]نيستند ولي بایستی علي الاصول تكذيب پذير[= ابطال بردار] باشند به گفته او در انتخاب بين دو نظريه دانشمندان بايد آن يك را برگزينند و به كار گيرند كه تعداد و نتايج يا استنتاجهاي قابل ابطالش در تجربه بيشتر باشد چرا كه اگر چنين نظريه اي از آزمون تجربه جان به در ببرد سزاوار اطمينان بيشتري است.» (ايان باربور، 1362، 181).

حال باید پرسید منظور پوپر از ابطال پذيري چيست؟

« مراد پوپر از گزاره هاي ابطال پذير اين است كه شأناً و منطقاً صورتاً به شكل ابطال پذير بيان و عرضه شود و عملاً به ابطال نرسد اگر نظراً و صورتاً ابطال پذير باشد و در عمل هم ابطال پذير باشد يعني به نحوي عقلي – تجربي ابطال شود كه مورد حمايت پوپر يعني جهان علم و علم جهان نيست و نمي تواند باشد پس مراد او گزاره هايي استكه صورتاً و شأناً و تدويناً ابطال پذير باشد اما عملاً ابطال نشود و تا زماني كه ابطال نشود مقبول است... . مراد از ابطال پذير باطل نيست حتي ابطال پذير ممكن است اثبات پذير از آب در آيد» (خرمشاهي،1377، 662).

نظر اصلی او نفی روش استقرا در علوم تجربی است که بر طبق آن فرضیات علمی با مشاهدات مثبت تایید می شوند به طور کلی پوپر مدافع آزادی سیاسی و رقابت آزاد، مهندسی اجتماعی تدریجی (جز به جز)، مدافع جامعه باز و مخالف تاریخ گرایی و هر گونه ایدئولوژی انقلابی و یوتوپیایی است هم چنین تعابیر مناقشه آمیز و جدید پوپر از اندیشه های فلاسفه سیاسی قدیم به ویژه افلاطون و هگل او را در جرگه شارحان نام دار فلسفه سیاسی در آورده است.(همان، بشیریه، 60).

پوپر بیان می دارد گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند خود موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند كه در آن نه از آزادي خبري است و نه از دموكراسي و برابري بلكه تمام امتيازات انسان از بين رفته و چيزي بر آن حاكم نيست.

پوپر جبر گرایی علمی را که شدیدترین وجه آن در نظریه لاپلاس مطرح شده بود سخت ترین و جدی ترین مشکل در راه توضیح آزادی خلاقیت و مسئولیت انسان و دفاع از آن ها تلقی می کند وی جبرگرایی علمی را نظریه ای تعریف می کند که به موجب آن ساخت جهان چنان است که اگر ما توصیف کاملاً دقیقی از وقایع گذشته در دست داشته باشیم و به کل قوانین طبیعت واقف باشیم در آن صورت هر واقعه ای به طور عقلی و به اعلی درجه دقت قابل پیش بینی است اما چنیننظریه ای هم آزمون ناپذیر و هم ابطال ناپذیر است جبر گرایی امکان هر گونه خلاقیت و آزادی را نفی می کند.(همان، 65).

پوپر را مدافع تساهل لقب داده اند چرا كه براي آدمي خطاپذيري را قائل است.«اذعان به اين مسئله كه انسان خطاپذير است پشتوانه تئوريك اين نوع از تساهل است كارل پوپر را مي توان بزرگترين مدافع، نظريه پرداز از نظريه تساهل تئوريك در دوران معاصر دانست حقيقت امر دست نيافتني نيست بلكه فرض بر اين است كه همواره مي بايست در باب شناخت مطلق يك حقيقت شك روا داشت و در واقع از طريق تساهل توري هاي خود را تا آنجا كه ممكن است از قوت و استحكام بيشتري برخوردار نمود» (لاك،1378، 40).

پوپر بعد از آنكه نقد كلي را به انديشمندان پيرو جامعه بسته وارد مي نمايد، از جامعه «باز»خود صحبت به ميان مي آورد .« خاطر پوپر در گرو آزادي فرد و ديگر خواهي است در مورد اولي او به انديشه كانت اشاره مي كند در خصوص» آن نوع حكومت كه از طريق تدوين قوانين به نحوي كه آزادي هر كس بتواند با آزادي همه ديگر كسان همزمان وجود داشته باشد بيشترين آزادي ممكن را براي افراد بشر تأمين مي كند در مورد دومي [يعني ديگر خواهي] پوپر به« آموزه محوري حكمت عملي كانت » ارجاع مي دهد كه مي گويد و هميشه بدان كه افراد انسانی [ هر يك في نفسه] غايتند و از ايشان صرفاً همچون وسيله اي براي رسيدن به غايات خود استفاده مكن».

«... در فصل بيست و چهارم جامعه باز بحث پوپر درباره آنچه ممكن است شالوده برتري اخلاقي خوانده شود عبارت است از بيان مجدد بستگي كانتي آزاد با عقل بر اساس گفت گو راجع به رابطه آزادي و ديگر خواهي....به  نوشته او خودگرايي پيوند نزديك دارد با خواست سياسي مهندس اجتماعي عقل يعني البته مهندس تدريجي يا جز به جز – به معناي بشر دوستانه و با مطالبه عقلاني شدن جامعه و برنامه گذاري براي آزادي و براي كنترل آن به وسيله عقل يعني نه به وسيله «علم» و نه به وسيله مرجعيت افلاطوني شبه عقلي بلكه به وسيله عقل سقراط واري كه به حدود خود آگاه است و بنابراين به ديگران احترام ميگذارد و هدفش مجبور كردن ايشان ولوبه خوشبخت شدن نيست»( جرمي شي يرمر،1386،  144- 143).

پوپر آزادي را آنچنان مي بيند كه جان استوارت ميل بيان مي كند بارها گفته است كه آزادي من تا آنجا ادامه دارد كه دستم در فضا به صورت كسي برخورد نكند از سوي ديگر وي معتقد است نظام دموكراسي مي تواند باعث آزادي شود هر چند كه اين نوع سيستم كامل و مطلوب واقعي انسان نيست اما در مقايسه با ساير نظام هايي كه تاكنون خلق شده اند از وجه بهتري برخوردار است او نظريه جديدي را درباره ي دموكراسي ارائه مي دهد:

«اما همه اين دشواري هاي نظري به راحتي قابل رفع است اگر كه ما به عوض اين پرسش قديمي كه در چه كسي باید حكومت كند. اين مساله علمي تازه را مطرح سازيم كه: چگونه مي توانيم به بهترين نحو از بروز شرايطي كه در آن يك حاکم بد و دردسرافزا مي شود جلوگيري به عمل آوريم؟ وقتي كه مي گوييم بهترين راه حلي كه در اختيار ما قرار دارد تدوين يك قانون اساسي است كه اجازه مي دهد حكومت  با استفاده از راي اكثريت كنار گذارده شود.مقصودمان اين نيست كه اكثريت همواره بر حق است حتي اين را نيز نمي گوييم كه اكثريت معمولاً بر حق است تنها مي گوييم كه اين روش غير كامل بهترين چيزي است كه تاكنون ابداع شده است...هر كس كه تا به حال تحت نوع ديگري از حكومت را زندگی کرده باشد يعني تحت يك حكومت ديكتاتوري كه نتوان بدون خونريزي تغييرش داد – مي داند كه نظام دموكراسي هر چند كه با يك نظام
كمال مطلوب فاصله زيادي دارد اما اين ارزش را دارد كه آدمي را در راه استقرارش مبارزه كند و حتي جان خود را در اين راه بگذارد البته اين نظر شخصي من است فكر مي كنم كه كار درستي نباشد كه بخواهم ديگران را بدان ترغيب كنم»(جيانكارلو بوزتي،1378، 158- 157).

پوپر در زمينه آزادي اقتصادي معتقد است كه دولت بايد در امر اقتصاد دخالت كند، به نحوي كه به آزادي اقتصادي منجر شود؛ ولي نبايستي اين دخالت ها از حد بگذرد و دچار تغييرات در بازار شود كه خود نقض آزادي را در پي خواهد داشت مهم ترين هدف زندگي سياسي «آزادي» است پس شرايط اقتصادي مي تواند در عرصه آزادي مهم جلوه نمايد.

از حیث سیاست های اقتصادی پوپر هوادار نوعی سوسیال دموکراسی است از نظر او آزادی اقتصادی بی حد و حصر مخل آزادی و دمکراسی است پوپر از دولت رفاهی و ایجاد موسساتی برای حمایت از طبقات پایین و مداخله دولت در اقتصاد دفاع می کند... به هر شکل در سرمایه داری پیشرفته آزادی کامل بازار متصور نیست زیرا اگر دولت هم مداخله نکند انحصارات شرایط رقابت کامل را از بین می برند.(همان، بشیریه، ص 77).

باید مراقب و هوشیار باشیم و نباید بیش از آنچه برای حفظ آزادی ضروری است به دولت اختیار بدهیم.(همان، جرمی شی یرمر، ص 82).

پوپر را يك فيلسوف علم گرا مي دانند و گروهي معتقدند كه او چهره بارز و نمونه اين مكتب در جهان محسوب مي شود او كه از استبداد و توتاليتاريسم آسیب ديده بود به هنگام حمله هيتلر به اتريش رفته و اقدام به نگارش كتاب جامعه باز نمود و به طريقي سعي کرد بيان دارد عقايدي هست كه منجر به پيدايش جامعه بسته مي شوند كه از آن جمله مي توان به متفكران اشاره كرد كه در عقايد آنان نوعي از مباني ماركسيسم نهفته است.

جامعه بسته، در نگاه پوپر جامعه اي است كه قوانين در آن كشف شده باشد و انسان بتواند فرآيند تاريخ را پيش بيني كند و با این عمل بر علوم احاطه یابد در حالي كه علم از راه ابطال پذيري استقرار پيدا مي كند؛ نظريه اي را مي توان پذيرفت كه در مقابل حكم ابطال پذيري مقاومت از خود نشان داده و نظريه جديدي جايگزين آن نشده باشد.

« پوپر هرگز به آنچه خود « علم گرايي» مي خواند موافق نبود او به اين باور همگاني و ماده گرايانه كه علم فرا شد گردآوري داده هاي عيني ( اثباتي) است و از راه استقراء مي توان به نتايجي كلي دست يافت انتقاد كرده است پوپر هرگز نپذيرفت كه علم مي تواند از ارزشگذاري ها و پيش داوريهاي مستقل و رها باشد» (احمدی، 1373، 131).

كارل ماركس در تحليلهاي خود بيان مي دارد كه روند تاريخ روزي به سوسياليست ختم مي شود كه آدمي در آن  به آزادي و حقوق خود دست مي يابد در حالي كه اين خود نقض آزادي است اگر تاريخ به سوي مسيري مشخص در حركت است آزادي و اختيار انسان در اين فرآيند چگونه معنا مي يابد. پوپر با چنين ديدگاهي جامعه بسته خود را بيان مي دارد كه افرادي چون افلاطون، ارسطو، هگل و ماركس در به وجود آمدن آن نقش مهمي داشته اند اما در جامعه باز او آدمي مي تواند در سايه دموكراسي و علم به آزادي دست يابد در چنين جامعه اي انسان براي خود زندگي مي كند نه از استنتاج و نه از استنباط نهایي خبري است.

« نظريه و قياسي عالمانه است كه به قول كارل پوپر ابطال پذير باشد زيرا شناخت علمي را نمي توان به قطعيت و نهايت رساند علم با ابطال پذيري نظريه ها رشد مي كند و آزمايشهاي پي در پي زمينه ساز تحول فكري مي شود يكی از ويژگيهاي جوامع باز نيز خصلت نهايي نكردن استنباط و استنتاج است» (سريع القلم، 1380، 137).

پوپر از جمله فلاسفه اي كه نه تنها در عرصه فلسفه داراي عقيده و صاحب نظر است بلكه در زمره متفكران علم شناخته مي شود او در زمينه آزادي از جان استوارت ميل پيروي و بر انديشمندان بعد از خود تاثير گذار بود. پوپرسالهاي پاياني خود را در توجيه برتري دموكراسي و ليبراليسم نسبت به ساير سيستمهاي حكومتي گذراند و در همين رابطه همايش هاي بسياري را برگزار نمود او با طرح پرسش جديد در واقع قصد داشت هدفي تازه را براي پيروان دموكراسي ايجاد نمايد.

 نام پوپر براي هميشه در زمره پيروان ليبراليسم به يادها خواهد نشست او عمر خود را صرف علم و فلسفه نمود تا آنكه با خلق تئوري جديد پنجره اي تازه را گشود. نگارش كتاب جامعه باز و دشمنانش كمك شاياني به اهل علم و معرفت در باز شكافي خلق جوامع بسته نمود وي در اين كتاب اهل كاروان كل نگر را مسبب ايجاد جامعه بسته معرفي و به طريق فلسفی و علمی كه تا به آن روز سابقه نداشت بر آنان تاخت.

 

منابع

1-      احمدي، بابك، "مدرنيته و انديشه انتقادي"، 1373، چاپ اول، تهران، نشر مركز.

2-      باربورايان، "علم و دين"، 1362، چاپ اول، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، تهران، نشر دانشگاهي.

3-      بشريه،حسين، "درسهاي دموكراسي براي همه"، 1381، چاپ دوم،تهران، نشر نگاه معاصر.

4-      بوزتي، جيانكارلو، "درس اين قرن"، 1378، چاپ دوم، ترجمه علي پايا، تهران، نشر طرح نو.

5-      پوپر، كارل، "جامعه باز و دشمنان آن"، 1364، چاپ اول، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر خوارزمي.

6-      خرمشاهي، بهاء الدين، "فرار از فلسفه"، 1377، چاپ اول، تهران، نشر جامي.

7-      سريع القلم، محمود، "روش تحقيق در علوم سياسي و روابط بين الملل"،1380، چاپ اول، تهران، نشر فروزان روز.

 

8-      شرمان، گي، "انديشمندان راستين زمان ما"، 1374، چاپ اول، ترجمه ويدا ناصحي، تهران، نشر آروين.

9-      شي يرمر، جرمي، "انديشه سياسي كارل پوپر"، 1386 ، چاپ اول.، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهي.

10-   لاك، جان،"نامه اي در باب تساهل"، 1378، چاپ اول، ترجمه کریم شيرزاد گلشاهي، تهران، نشر ني.