یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مرغابی ات را صورتی رنگ کن! : پسا مدرنیسم به زبان ساده



      مرغابی ات را صورتی رنگ کن! : پسا مدرنیسم به زبان ساده
هدی بصیری

پسا مدرنیسم را میشود نوعی بازیگوشی در برابر مدرنیته دانست. به نوعی شوریدن علیه ساختارهای سخت مدرنیته،که عقلانیت خشک و خالی رو پیشنهاد می دهد.اگر می خواهید مدرنیته در ذهنتان حک بشود به این نمونه ها توجه کنید  .کتاب رمان 400صفحه ای که یک فصل آن 30 صفحه و یک فصل آن یک پاراگراف است.قرار گرفتن توالت فرنگی وارونه در نمایشگاه هنرهای معاصر ،درب ورودی یک ساختمان که به شکل لوزی و اطرافش سرشار از رنگ های تند است .نمیشود برای پسا مدرنیسم یک نقطه ی شروع و پایان تصور کرد. چرا که مدرنیته شناور است نوعی حال و هوا نوعی ساختار شکنی  که معتقداست که  تا کنون گذشتگان ما همه چیز را تجربه کرده اند پس  میدان  تازه ای برای ابداع نمانده است. بنابراین باید یا از گذشته اقتباس کنیم یا ان را  به سخره بگیریم و یا گذشته و نو رو ترکیب کنیم.هیچ پدیده ای دارای اصالت نیست .همه چیز قابل ترکیب با یکدیگر است و از هر چیزی می شود در راستای چیز دیگر و یا علیه ان استفاده کرد...پسا مدرنها معتقدند در همه چیز حتی وجود خداوند احد میشود چرایی آورد. به خود اجازه می دهند ساختارها رو بشکنند و از این کار ترسی ندارند.اگر می خواهیم پسا مدرنیته رو خوب درک کنیم لازم است که  از پیش مدرنیته را به نحو واضح و روشنی درک کرد.برخی پسا مدرنیته رو در مقابل مدرنیته قرار می دهند. برخی نیز آن را  انتقاد  به مدرنیته و برخی نقطه ی تکامل یافته ی مدرنیته تلقی می کنند.یعنی اوج پیشرفت و پاره کردن قید و بندها.در این میان صاحبنظرانی هستند که مدرنیته و پسا مدرنیسم را در گفتگوی با یکدیگر و نه در رد با یکدیگر تصور می نمایند.
پیشرفت ، خوش بینی ، عقلانیت و تلاش برای دست یابی به حقیقت مطلق را اگر مفاهیم اساسی مدرنیته بدانیم .پسا مدرنیسم  اغلب به صورتی بدبینانه به این مفاهیم می نگرد :مصرف بی رویه،بدبینی،عدم عقلانیت نا امیدی و سر خوردگی از ایده ی شناخت مطلق درست نقطه مقابل مفاهیم پیش اند.به همین رو می توان انسان شناسی علم را نتیجه طبیعی تفکران پسامدرنیسم تلقی کرد. زیرا در این گستره انسان شناسی علم به دنبال زیر ذره بین نهادن همه ی عواملی است که در جریان تولید علمی دخیل اند که به جهان عرضه می گردد و همه آن را حقیقت مطلق می پندارند.انسان شناسی علم معتقد است با تغییر شرایط در آزمایشگاه علم تولید شده نیز فرق می کند.

معماری مدرن:
بلوکهای ساختمانی یک دست با ظاهر شبیه به هم که تمایل به جدایی کامل از  گذشته  و سنتها دارند.ماشینی شدن عصر جدید کاملا در ظاهر این ساختمان ها نمایان هست.به نظر معماران مدرن زیبایی این ساختمانها در سادگی و کاربردی بودن آنهاست برای همین نه در نمای ظاهری و نه در داخل اثری از تزئینات وجود ندارد.این معماری رو می شود عقلانی و منطقی دانست که صرفا بر اساس کارایی طراحی شده است.

معماری پسا مدرن:
 این نوع معماری عکس العمل شدید نسبت به این نوع معماری و ساختار شکنی در آن را پیش گرفت.معماری پسا مدرن مجموعه ای از سبکها ی سنتی مدرن و یا فراتر از این دوست.در واقع برای خود هیچ محدودیتی قائل نیست.مانند میدان تره بار موجود در مرکز شهر پاریس که دیوارهای آن از شیشه  و شفاف هستند تمام جزئیات داخلی رو می توان مشاهده کرد، از لوله ها گرفته تا سیم کشی ها ی داخلی و ...معماری پسا مدرن یک جور زیبایی ناموزون که سرشاراز نشاط و سر  زندگی و ابهام و طنزاست.

ادبیات مدرن:
این ادبیات مخصوص نخبگان است و هر کسی نمی تواند اون را مطالعه کند و حتی در این مجال قلم فرسایی نماید.چرا که دارای دارای قواعدی ست که باید رعایت بشود.شکسپیر، دانته ، تی اس الیوت، کافکا از جمله نویسندگانی اند که خواسته و ناخواسته قوانین مدرنیته رو رعایت کرده اند و به همین رو مورد حمایت نویسندگان مدرن هستند.در واقع باوری که در ورای قواعد سخت نویسندگی در مدرنیته وجود دارد این است  که ما نخبگان مشخص می کنیم چه چیزی نوشته بشود ، چه چیز خوانده بشود یعنی ما مسیر  آگاهی مردم رو تعیین می کنیم.سبک نوشتاری نویسندگان پسا مدرن  اصلا احساساتی و پر آب و تاب نیست برای همین کمتر عامه پسنده می باشد.نویسندگی در این سبک رو میشود بالا رفتن از برج عاج دانست.ابتذال و احساسات در این سبک راه ندارد چون می خواهد یک جامعه ی متعالی و پیشرفته بوجود آورد.

ادبیات پسا مدرن:
بازهم ساختار شکنی ، نقد و گفتگوی دوباره با سبکهای قبلی در این عرصه به چشم می خورد.پسا مدرنها نویسندگان مدرن و سبک آنها رو اشیایی خاک گرفته می دانند که حالا دیگر فقط به درد  موزه می خورد.پسا مدرنها نوعی ادبیات خستگی رو تقدیم می کنند به این معنی که همه سبکها از پیش آزموده شده و دیگر سبک جدیدی برای ابداع نمانده است پس یا ساختارها را بشکنیم یا سنتی و جدید رو ترکیب کنیم  تا به سبکی جدید دست  بیابیم و یا اصلا بازگشتی به سنتها داشته باشیم.
فراداستان یک سبک خاص پسا مدرنیسم است که می توان آن را اوج ساختار شکنی ادبی دانست.فراداستان عمدتا قواعد و قراردادهای داستان را آشکارا در معرض دید قرار می دهد .مثال:
"رمان از یک ایستگاه قطار شروع می شود....دود زیادی قسمت اول پاراگراف را می پوشاند."خواننده در عمق داستان و تصویر سازی به ناگاه با این ضربه ی ادبی بر می خورد که به او یاد آور می شود آنچه می خواند چیزی جز ترکیب پارگرافها نیست.با این جمله رمان بودن رمان به خواننده یاد آوری میشود.علاوه بر این این سبک زمان پریش است و تسلسل زمانی در
آن رعایت نمی شود.

هنر مدرن (با تاکید بر نقاشی):
نقاشی های پابلو پیکاسو، این دقیقا اوج هنر مدرن است  که فقط تمام قواعد نقاشی را رعایت کرده و کاری به اصل زیبایی شناسی ندارد. چون معتقد است "هنر برای هنر" است نه برای زیبایی یا تصویر سازی یا روایت و یا هر چیزه دیگری.ناب بودن و اصیل بودن ساده و بی پیرایه بودن  ویژگی های  هنر مدرن می باشد.کسی می تواند ز این هنر لذت ببرد که کاملا با اصول مدرنیته در هنر و نقاشی آشنایی داشته باشد در غیر این صورت چون فاقد احساسات است لذتی هم نخواهد برد.

هنر پسا مدرن:( با تاکید بر نقاشی)
دقیقا نقطه ی مقابل این هر چیزی را وارد هنر و نقاشی می کند تا معنایش را القا نماید و در این راستا هیچ محدوددیتی قائل نیست.چاپ تصاویر هنری روی تی شرتها یا استفاده از برچسب در نقاشی ها یا مجسمه ی ناموزون وسط میادین اصلی شهرکه هر رهگذری می تواند برداشت متفاوتی از آن داشته باشد.
پسا مدرن را می توان مجموعه ای از ساختار شکنی ها، زیر سؤال بردن ها و بی حد و مرزبودن تلقی کرد که خود در نهایت به مجموعه ای از قواعد تبدیل می گردد که هر که خواهان وارد شدن در این عرصه است باید ضابطه هایی را رعایت کند که در نتیجه ی بی ضابطه گی حاصل شده است.پسا مدرن حتی به شما اجازه می دهد فراتر از حدود طبیعی و آنچه حقیقت تلقی می گردد مرغابی نقاشی ات  را صورتی رنگ کنی!
پرونده ی «پسا مدرنیسم» در انسان شاسی و فرهنگ

پرونده ی «پسا مدرنیسم» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/4711


صفحه ی نگارنده در سایت انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/7710