سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

درباره ی"گذشته" ساخته اصغر فرهادی /زنی در کما



      درباره ی"گذشته" ساخته اصغر فرهادی /زنی در کما
محمد رسول موسی پور

پایان فیلم های فرهادی هیچ اطلاعات خاصی به لحاظ روایتی ارائه نمی دهند و در واقع روایت تمام نمی شود و البته این بی پایانی لطمه ای به فیلم نمی زند،  چرا که آنچه که اهمیت دارد نه سرانجام ماجرا بلکه "وضعیتی" است که خلق شده، در آثار فرهادی معمولا با سینمایی مواجهیم که ارائه وضعیت می کند  به عبارتی در درباره الی آنچه اهمیت ندارد این است که بر سر الی چه آمده و در واقع آنچه برای الی رخ می دهد بهانه ای برای خلق یک وضعیت است که بواسطه این وضعیت آنچه انگار سالهاست در گلوی روابط گیر کرده و سرکوب شده فوران می کند و تناقضات نهفته در روابط به سطح می آیند و ظهور می کنند و مخاطب را با سطح دیگری از روایت مواجه می کنند، در گذشته هم شاید آنچه اهمیتی ندارد دلیل خودکشی و حتی زنده ماندن یا مرگ سلین است و آنچه مهم است وضعیت ناشی از آن اتفاق است، وضعیتی که در آن هر کس با شبهه شراکت یا عامل بودن در مرگ یک انسان رو به روست، به عبارتی آنچه از این وضعیت حاصل می شود بر خلا ف فیلم های "شرلوک هلمز" بیش از آنکه این باشد که "مقصر کیست"، در واقع پرسشی است مبنی بر اینکه "مقصر چیست!" از این نکته که بگذریم گذشته فرهادی با همه ی نقد های خوب و بدی که به آن نسبت داده می شود و فارغ از اینکه چقدر با انتظاری که از فرهادی در این بازه زمانی و شرایطش می رفت فاصله دارد از جهاتی قابل توجه است، که شاید در سینمای ایران کمتر دیده شده است. فیلم گذشته در واقع یک ویژگی شاید حتی بتوان گفت به نوعی مشترک با سایر آثار فرهادی دارد، آن هم حضور عنصری در فیلم است که به نظر می رسد فرهادی همیشه به آن توجه داشته و کاملا به جا از آن در فیلم هایش استفاده کرده و یقینا سهم عمده ای از جذابیت های اکثر آثارش از جمله چهارشنبه سوری، کنعان (نوشته فرهادی)، درباره الی و دایره زنگی ( البته اگر جزو آثار فرهادی حساب کنیم) حتی جدایی نادر از سیمین را به نوعی مدیون آن است که در"گذشته" البته به اوج خود رسیده است. این عنصر، کارکتر "زن" و در واقع عنصر "زنانگی" است. زن در آثار فرهادی همواره نقطه ی مجهولی است که تعادل منطقی روایت مردانه را به هم می زند. این مجهولیت و دشواری و حتی ناتوانی در رمزگشایی منطق آن در واقع شاید اصلی ترین ویژگی زنانگی در سینمای فرهادی است او در واقع با شناخت دنیای زنانه اصلی ترین و ناب ترین ویژگی دنیای زنانه را شناخته و زن را در ناب ترین شکل خودش در "زنانگی" به تصویر می کشد.

زن ها در آثار فرهادی جذابیت زنانه ای بیش از جذابیت های جنسی و بصری(مطلوب مردانه و البته سرمایه داری) زنان سینمای هالیوود دارند، در واقع سینمای فرهادی آلترناتیو دیگری از زن و زنانگی در مقابل زن هالیوودی ارائه می دهد، شخصیت هایی چند لایه ، عمیق و مرموزی که انگار همواره چیزی ناگفته از جنس امر واقع لکانی در خود دارند که در مقابل نمادینه شدن و شناسایی شدن مقاومت می کند. آن چیزی که شاید این ویژگی زنانگی را در خود دارد و تولید می کند "منطق ویژه ی زنانه " ایست که در واقع " منطقی" نیست! به عبارتی "نامنطقی" که بر خلاف مفهوم مردانه ی "منطق" کاملا شناخته نمی شود و به نظم نمادین تن نمی دهد، چیزی که رابطه ی "دال و مدلول" و "کنش و واکنش" از پیش تعیین شده را مخدوش می کند. این نامنطق زنانه است که زنانگی و کنش زنانه را تولید می کند، همچون کنش ها و تصمیمات به ظاهر عجیب و در واقع غیر منطقی "مینا" در کنعان، یا رفتار به ظاهر غیر منطقی "مژده" بر اساس شواهد و استدلال های غیرمنطقی در چهارشنبه سوری _و جالب اینکه در نهایت این استدلال های "غیر منطقی" مژده است که بر تمام شواهد و استدلال های "منطقی" روایت پیروز می شود _ و یا درخواست و اصرار غیر منطقی "سیمین" برای طلاق در حالی که دیالوگ ها و سکانس ها در جریان فیلم حاکی از این است که درخواست طلاق در واقع به هیچ وجه به معنای "درخواست طلاق"  و به قصد طلاق نبوده است! این رفتارو کنش زنانه و در واقع مفهوم زنانگی را زمانی بهتر می توان فهمید که این کارکترها و کنش های آنها را با کارکتر و کنش های زنان درسایر آثار سینمایی ایران به طور خاص مقایسه می کنیم در این بررسی چیزی که معمولا به چشم می خورد شخصیت های سطحی فاقد ویژگی های اصیل زنانه است حتی در فیلم هایی که به ظاهر در جهت نمایش دنیای زنانه و حقوق زنان ساخته شده اند، همچون دیوار و تصفیه حساب،علی رغم حضور تمام و کمال زنان و قهرمانان زن در سکانس های مختلف، در نهایت آنچه شاهد آن هستیم نه حتی کنش های سطحی زنانه بلکه کنش های مردانه و بازتولید مردانگی در کارکتر زنان و نهایتا خلق آثاری مردانه است! این در حالی است که زنان سینمای فرهادی پیش از هر چیز واجد ویژگی های عمیق زنانه اند.

اما "گذشته" در واقع فیلمی به شدت زنانه است، نه فقط از این بابت که کارکترهای زن فیلم نسبت به مردان بیشترند یا فضای بیشتری از فیلم را اشغال کرده اند و در سکانس های بیشتری حضور دارند، نه به این خاطر که فضای آشپزخانه به عنوان فضای زنانه سهم زیادی از فضاهای فیلم دارد، بلکه به این خاطر که فیلم حول "کنش های زنانه" شکل می گیرد، و اساسا محصول کنش زنانه است! در واقع فیلم روایت گذشته ایست که در دنیای زنانه گیر کرده،  شاید سکانس احمد در آشپزخانه لحظه ای که در حال تعمیر ظرفشویی، در حال تمیز کردن داخل سیفون ظرفشویی است بهترین استعاره از این وضعیت است، ظرفشویی به مثابه شیء جنسیتی شده در آشپزخانه به مثابه فضایی جنسی و جنسیتی شده ی زنانه همواره چیزی از تاریخ مکان ( آشپزخانه) و در واقع تاریخی از جنس زنانه در خود دارد. تقریبا در تمام طول فیلم شاهد کنش های زنانه ی زنان فیلم در مقابل انفعال، بهت و حیرت مردان فیلم و به عبارتی ناتوانی و دشواری هضم این کنش ها و آن چه گذشته و می گذرد در دستگاه منطق مردانه هستیم، در حقیقت تمام "وضعیتی" که در "گذشته" با آن مواجهیم محصولی از همین کنش های زنانه است، در این دنیای زنانه واقعیت به شدت متزلزل، نامعین و مشکوک است و هر چیزی لزوما آن طور که به نظر می رسد نیست، مثلا اگر ظاهرا ماری از احمد می خواهد تا برای طلاق به فرانسه برگردد در واقع به خاطر انجام رسمی طلاق و جدایی شان نیست، یا دلیل اینکه لوسی با ازدواج ماری مخالف است آن طور که اول اعلام می کند در واقع به دلیل ازدواج مادرش برای بار سوم نیست یا اگر ماری در کنش هایی عمیقا زنانه مثل قرار دادن فواد و احمد در یک اتاق، تقاضا کردن از احمد برای متقاعد کردن لوسی برای موافقت با ازدواج ماری، عنوان کردن بارداری اش و یا بی خبر گذاشتن احمد از رابطه جدیدش با سمیر، به شکلی کاملا زنانه سعی در آزار احمدِ به ظاهر خونسرد دارد در حقیقت به خاطر علاقه ی شدیدی است که او به احمد و رابطه گذشته شان دارد! در سکانس های پایانی فیلم از معدود کنش های مردانه ای که در فیلم شاهد آن هستیم، سکانس تلاش "منطق" مردانه برای حل منطقی موضوع است، سکانسی است که احمد تلاش می کند علت بازنگشتنش را برای ماری "توضیح " بدهد!

زنان سینمای فرهادی مثل حفره هایی در دل روایت انگار همیشه چیزی از روایت را ناگفته می گذارند، همچون "الی"، "سپیده"،"مژده"،"مینا"،"ماری" و در شاید در کمال یافته ترین حالت،"سلین" به مثابه کارکتری غایب، موجودیتی زبان بسته و در واقع زنی در کما !

 

پرونده ی «اصغر فرهادی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10808