شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
انسانشناسی در ترکیه
یکی از انتقاداتی که بر پژوهشهای تاریخ انسانشناسی صورت گرفته این است که تاریخ این دانش بیشتر بر محور کشورهای آنگلوساکسون یا به بیان دیگر سنتهای انسانشناسی انگلیس و امریکا متمرکز شده و توجه کافی به دیگر سنتهای انسانشناسانه نداشته است. از اینرو است که از سالهای پایانی دهه 1990 میلادی به بعد، تلاش در چارچوب سنتهای انسانشناسانه دیگر نقاط دنیا که متفاوت از سنتهای آنگلوساکسونی است شتاب گرفت.
مانند بسیاری از دیگر رویدادهای این کشور، تاریخ دانش انسانشناسی در ترکیه نیز با دوران مشروطیت نخست [۱۸۷۶ـ ۱۸۷۸] آغاز میشود؛ یعنی زمانی که دانشجویان برای آموزش دیدن در رشتههای پزشکی به کشورهای اروپایی فرستاده شدند. در آنجا بود که با دیدگاههای داروین و لامارک آشنا شده، از آنها تأثیر پذیرفته و بهعنوان تکاملگرا به کشورشان بازگشتند. تکاملگرایان دوره عثمانی، توجه و احساس خاصی به دیدگاههای علمی در زمینه تکاملگرایی داشتند. این دیدگاهها بهعنوان اندیشههایی نمایان و شناخته شد که از بحثهای گسترده درباره اصلاحات در زمینه اوضاع نابسامان امپراتوری عثمانی حمایت میکرد. در آن روزگار آنچه بهعنوان مردمنگاری و مردمشناسی (Etnografya/Etnoloji) نامگذاری شده و انسانشناسی اجتماعی/فرهنگی بود، بیشتر پژوهش درباره آنچه از «ملت» [ulus] در ذهنشان داشتند و نیز پژوهش روی دادههایی فرهنگی از مردم ترکیه بود که هدفش بهعنوان یک دانش، گسترش جنبش ترکگراییای بود که در پایان دوره مشروطیت دوم [1912-1910] به وجود آمد.
پس از برپایی جمهوریت در ترکیه، سالهای دهه 1940 را میتوان نقطه عطفی در شکلگیری علوم اجتماعی این کشور دانست و این شکلگیری و گسترش را به دو دوره 40-1920 و 80-1940 بخشبندی کرد. دوره بین سالهای 1920 تا 1940 دورهای است که ملت [ترکیه به معنای مدرن] شکل گرفت و همه نگرانیهایی که درباره این شکلگیری وجود داشت، برطرف شد. در این دوره میتوان از یک علوم اجتماعی هدایتشدهای سخن گفت که مهر تأیید خورده بود. علوم اجتماعیای که به دست دولت در میان توده گسترش یافت، دو هدف داشت: شکلدهی به یک جمهوری مردمی ایدهآل، و بومی [و وابسته] کردن روشنفکران. این علوم تودهایشده بر روی [پایههای] دو نهاد از پیش موجود بنا شد: «انجمنهای ترکی» [Türk Ocakları] و «خانههای مردم» [Halkevleri] که پس از لغو نهاد نخست، جای آنرا گرفته بود.
در دوره نخست، برداشت و درک عمومی از انسانشناسی در واقع «انسانشناسی زیستی» بود. وظیفه انسانشناسی زیستی ثبت ویژگیهای فیزیکی «نژاد» ترک، جدا کردن آن از دیگر نژادها و اثبات دلایل وجود عامل نژادی بهعنوان پایههای تمدنی ترکها از راه پژوهش بود که بهعنوان یک دانشِ یاریرسان به تاریخ بنا شده بود. در کنار این، در زمینه ثبت «فرهنگ ملی» نیز مردمنگاری از زاویه فولکلوریک رواج یافته بود.
به دنبال جنگ جهانی دوم و بهویژه شکست آلمان، دیدگاههای نژادپرستانه نیز از رونق افتاد. بنابراین انسانشناسی (زیستی) هم راه دیگری برای دوام یافتن پیدا کرد. درخت علوم اجتماعی ترکیه در دهه 1940، و البته با شاخصهای بیشتر در دهه 1950 و سپس در دهه 1960 به بار نشست و میتوان از استقلال ظاهریاش در این دوره سخن گفت. در این دوره است که علوم اجتماعی این کشور تحت تأثیر علوم اجتماعی امریکا قرار گرفته و برای مدتی همچون علوم اجتماعی در امریکا عمل میکند. دانشآموختگان علوم اجتماعی در امریکا تحت تأثیر ادبیات اثباتگرایی، تجربهگرایی و بهویژه «توسعه»، عامل انتقال این نگاه علوم اجتماعی به ترکیه میشوند.
بدین گونه است که از سالهای پس از 1940 شاهد پذیرفته شدن مفهوم «توسعهگرایی» در علوم اجتماعی ترکیه هستیم. این اندیشمندان، «عشق به تمدن معاصر» [Çağdaş Uygarlık Serviyesi] کشور را مطرح کرده، بهویژه در جامه عمل پوشاندن به توسعه مناطق دشت و صحرایی، سهم مهمی را ایفا کردند.
همزمان با کودتای 1960 در ترکیه، به اقتصاد با برنامه گذار کردند. در این دوره از این نظر که علوم اجتماعی ارزشمند شد، با یک پیشرفت روبرو هستیم. اندیشمندان اجتماعی دستکم از نظر تئوریکی بهعنوان عناصر اصلی برنامهریزیها شناسانده شدند.
در این دومین دوره از تاریخ انسانشناسی، فولکلور که بهویژه مفهومی نزدیک به دانش عوام را حمل میکرد، از مردمنگاری جدا شد و زیر نامهای جامعهشناسی روستایی [Köy Sosiyolojisi] و مطالعات اجتماع [Community Studies] با جامعهشناسی در آمیخت. بنابراین از سالهای دهه 1950 به بعد، فهم اینکه کدام یک از پژوهشهای انجام شده جامعهشناختی است و کدام یک انسانشناختی، بهصورت مسئله در آمده است. همچنین در میان نوشتههای جامعهشناسان این دوره نیز دشواریهایی به چشم میخورد. در ادبیات علوم اجتماعی این دوره، انسانشناسی بهعنوان «دانش گروههای اولیه» [İlkel Toplımların Bilimi] و یا «دانش متمرکز بر فرهنگ» [Kültür Odaklı Bir bilim] شناخته میشود. در عوض این، مطالعه انسانشناسی اجتماعی/ فرهنگی بهعنوان یک رشته دانشگاهی جداگانه، تنها در «دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیا»ی دانشگاه آنکارا وجود داشت که پژوهشگران انسانشناس که همچنین آگاه به دادههای فولکلوریک هم باشند از آنجا دانشآموخته شدند که از نظر دانشنامهای، بهعنوان مردمنگار به فعالیتشان ادامه دادند.
انسانشناسی ترکیه دستکم تا سالهای دهه 1980 در دو محیط مسئلهدار حضور داشته است. یک کفه ترازو، کوشش معطوف به فرهنگ ملیای بود که از طرف اندیشمندان اجتماعیای که گرایش به ملیتچیها* داشتند تداوم مییافت. این کوششها عموماً به اقوام ترک (یوروک**ها، ترکمنها، تختهچی**ها و...) که در کانون و مرکز جای داشتند، و «دیگران» [Ötekiler] (کرد، چرکس، لاز، یونانی و...) که یا ادعا میشد وجود ندارند و یا [تلاش میشد تا] اثبات شود که ریشهشان ترک است. در مقابل اینها، کفه دیگر پژوهشگرانی بودند که عمدتاً گرایش شدید چپی داشته و وابسته به مکتب «توسعهگرایی» بودند، برای دستیابی به توسعه مناطق دشت و صحرایی اقدام به تولید داده و اطلاعات در این موضوع کرده و با حرکت بر اساس مدل جامعهشناسی امریکایی، بر روی تحلیلهای مربوط به ساخت و تغییر اجتماعی متمرکز میشدند. در اینگونه از پژوهشها درباره «جامعه» [Toplum]، معمولاً یک پدیده خنثی از نگاه فرهنگی را به دست گرفته، ویژگیهای فرهنگی (همچون سنتهای ازدواج، تولد و مرگ؛ باورهای دینی و...) را البته با توجه به نشانههای تغییر، بررسی میکنند.
تا سالهای دهه 1990 در میان علوم اجتماعی هم انسانشناسی بهعنوان یک دانش حاشیهای دیده میشد. همراه با سر باز کردن مسائل مربوط به هویت فرهنگی، انسانشناسی یک بار دیگر ارزشمند شد. تا به آن روز تنها در سه دانشگاه (دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا، استانبول و دانشگاه حاجتتپه که در مقاطع تحصیلات تکمیلی دانشجوی انسانشناسی میپذیرد) دپارتمانهای انسانشناسی/ مردمشناسی از خود فعالیت نشان میدادند که تعدادشان به سرعت افزایش یافت. اکنون در ترکیه در 10 دانشگاه دانشجویان را در دوره کارشناسی آموزش میدهند. در بسیاری از دانشگاهها هم در برنامههای [رشتههای مختلف] لیسانس، دروس انسانشناسی وارد شده است. در سالهای اخیر تعداد بسیار زیادی کتاب انسانشناسی که نگارش یا برگردان شده، منتشر گردیده؛ تعداد بسیار زیادی انسانشناس جوان نیز پایاننامههایشان را بر روی زمینههای مختلف موجود [همچون] گروههای فرهنگی، نظامهای اعتقادی، الگوهای امرار معاش متفاوت، مهاجرت، مسائل شهری و... آماده میکنند.
این نوشتار ترجمهای است از فصل دوازدهم کتاب زیر:
Özbudun, Sibel ve Gülfem Uysal (2015), Antropoloji, 7 Renk Basım Yayım, 3.Baskı. ss: 227-230.
* مفهوم ملیتچی (Milliyetçi) که در ترکیه برای ملیگراهای افراطی به کار میرود، با خود مفهوم ملیگرایی کمی متفاوت است و عمده تفاوت، به همین افراط بیش از حدشان باز میگردد.
** از اقوام ترک ناحیه آناتولی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان چین انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم حسن روحانی جنگ نیکا شاکرمی رهبر انقلاب معلمان مجلس
سیل هواشناسی ایران تهران آتش سوزی باران سازمان هواشناسی اصفهان شهرداری تهران پلیس قوه قضاییه معلم
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار تورم مسکن قیمت طلا بازار خودرو سهام عدالت دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو بانک مرکزی
صدا و سیما مهران غفوریان تلویزیون ساواک سریال موسیقی بی بی سی سینمای ایران عفاف و حجاب دفاع مقدس
هوش مصنوعی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین انگلیس نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور جواد نکونام لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا گوگل صاعقه سوئیس تماس تصویری عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون طول عمر