شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

وحید: علت میهمان‌گریزی ما خانه‌هایمان است



      وحید: علت میهمان‌گریزی ما خانه‌هایمان است
زهرا غزنویان

عکس: نمایی بیرونی از خانه مذکور که ابعاد کم و حیاط مسقف آن‌را نشان می‌دهد.
وحید، مردی 25 ساله است. دیپلم فنی برق دارد و از 2 سال پیش، یک فروشگاه مواد غذایی و شوینده به راه انداخته و به اداره آن مشغول است. از کارش چندان راضی نیست و دوست دارد درنهایت، امکان زندگی در یک روستا و پرداختن به کشاورزی و شیلات را داشته باشد. این آرزوی همیشگی اوست و از این‌که مجبور است در شهر زندگی کند و خانواده‌اش پایگاهی در هیچ روستایی ندارند گله‌مند است. سربازی و ازدواج خود را همزمان طی کرده و حالا هم پدر یک پسر چند ماهه‌ است. عاشق شکار و ماهی‌گیری و کوه است و به آرامش رسیدن در طبیعت، تمام خواسته‌ایست که از زندگی دارد. اندیشه‌اش در زندگی، بیش از آن‌که پیشرفت و مدرن شدن باشد ثبات و آرامش و سنت است. خانه‌اش ملکی کوچک در حاشیه شهر است که بلافاصله بعد از ازدواج و با استفاده از تسهیلات بانکی خریداری کرده است. خانه او جمعا 50 متر مربع مساحت دارد که از این میزان، بخشی نیز به حیاط اختصاص یافته است اما مستقل و شخصی است. نوساز و مردمی‌ساز است و در انتهای کوچه‌ای بن‌بست واقع شده و به سرعت دارد از پیشینه روستایی خود فاصله می‌گیرد. زمین‌ها و املاک این منطقه به تازگی صاحب سند شده و تا پیش از آن با قولنامه معامله می‌شدند. آسفالت کوچه نیز به تازگی ریخته شده و بافت اطراف رو به رشد و با شتاب درحال ساخت است. در ورودی خانه به یک حیاط کوچک باز می‌شود، حیاطی که ساکنین فعلی آن، در بدو ورود خودشان با ایرانت روشن مسقفش کرده‌اند تا از امنیتی و بصری مطمئن‌تر شود. در گوشه حیاط، توالت واقع شده و کاسه دستشویی در کنار آن در فضای آزاد جای گرفته است. موتور سیکلت مرد خانه، بند رخت لباس‌ها و جاکفشی در گوشه حیاط قرار می‌گیرند. با باز شدن در اطاق، فضای حمام در مقابل قرار گرفته که داخل خود دارای یک جامه‌کن جداگانه است. از قسمت بالایی این فضا نیز با آویز کردن پرده‌ای به عنوان انباری استفاده می‌شود.  کنار حمام، آشپزخانه‌ای اوپن با نورگیری سقفی قرار دارد و از فضای مجاور آن به عنوان هال و پذیرایی توامان استفاده می‌شود. تنها اطاق این خانه، سابقا به عنوان محل قرارگیری کمدها و وسایل استفاده می‌شد که از زمان تولد فرزندشان، با قرارگیری تخت و کمد مربوط به نوزاد، حالت اطاق نوزاد را پیدا کرده ولی این خانواده از این اطاق برای خواب استفاده نمی‌کنند و بیشتر زمان روزانه‌شان در فضای هال و پذیرایی و آشپزخانه می‌گذرد. مصاحبه با او در ادامه آمده است.

اگر بخواهیم دوگانه‌ای برای خانه تشکیل دهیم، ذهن شما آن‌را در مقابل چه واژه‌ یا مفهومی قرار می‌دهد؟

خانه در برابر محیط کار... البته شاید هم بهتر باشد بگوییم خانه در برابر بیرون. از بچگی وقتی از ما می‌پرسیدند کجایی؟ و خانه نبودیم، جواب می‌دادیم: بیرون! خانه‌ام، بیرونم.

خانه از نظر شما کجاست و چه تعریفی برای آن دارید؟

خانه، فضایی آرام است که می‌توانی شب در آن بخوابی، میهمانی‌هایت را در آن برگزار کنی، استراحت کنی، غذا بخوری. خانه، جایی است که همه این کارها را می‌توانی در آن انجام دهی.

دوست دارید چه فعالیت‌هایی را بتوانید در خانه انجام دهید؟ برهمین مبنا خانه باید چه فضاهایی را در اختیار شما بگذارد؟

دوست دارم شنا کنم و خانه‌ام استخر داشته باشد. دوست دارم بتوانم موتور سیکلتم را بریزم روی زمین و دوباره جمعش کنم؛ یعنی محیطی کارگاهی داشته باشم که بتوانم داخل آن، ابتکار کنم، برق، موتور، مکانیک. دوست دارم در خانه بتوانم ورزش کنم، طناب‌بازی، تاب‌بازی، دولی در خانه فعلیم فقط امکان درازنشست وجود دارد و بس. دوست دارم پنجره‌ای رو به طبیعت داشته باشد که بتوانم جلوی آن بنشینم و نقاشی بکشم.

حال خانه‌تان چگونه است؟ آیا فعالیتی هست که دوست داشته باشید انجام دهید ولی امکانش را به شما ندهد؟

ما همه فضاهایمان یکی است: از اطاق خواب و پذیرایی  و میهمانی و تنهایی. گاهی که میهمانی داریم و آن‌ها در پذیرایی می‌خوابند و ما مجبوریم در اطاق خواب بخوابیم من حس می‌کنم تمام وسایل دارند به سمتم هجوم می‌آورند و نمی‌توانم بخوابم. این‌جا برای بعضی کارهای ساده‌تر هم فضا نداریم، مثلا نمی‌دانم کهنه‌شوی پسرم را کجا بگذارم؟ باید نزدیک حمام باشد ولی در حمام، جایی برای آن نیست و در جامه‌کن، پریز برق نداریم. در آشپزخانه هم جایی برای تخلیه نیست. مثال دیگر، رختخواب‌هاست. الان آن‌را بالای تخت پسرم می‌گذاریم که فعلا از آن استفاده نمی‌کند و هر روز مجبوریم از آن بالا برش داریم و با سختی بگذاریم سر جایش. فضای لباس‌هایمان خیلی کم است و همیشه جا کم داریم چون این خانه، کمد دیواری ندارد. در حیاط باید موتور را نگه داریم و لباس‌های خیسمان را هم پهن کنیم که همه این کارها را با هم در حیاط نمی‌شود انجام داد.

به نظر شما آیا افراد خانواده در خانه خود نیازمند فضایی شخصی هستند؟ چرا؟

آره، فضای شخصی را دوست دارم. من عاشق جاهای خلوت و تاریکم. گاهی دلم می‌خواهد خلوت کنم. آدم به فضای خلوت نیاز دارد تا تمرکز کند، مثلا برای فکر کردن به خودت، کارت و... شاید همسرم بخواهد تلویزیون ببیند و من بخواهم کار فکری کنم.

این فضا الان چگونه است؟

نه اطاق خوابمان به درد می‌خورد و نه حیاط چون فضا خیلی کوچک است و در هر کدام این فضاها بروم صدا می‌آید. خانه ما امکان استفاده از فضای شخصی را نمی‌دهد. خانه ما کوچک، دلگیر و خفه است. کمد، دراور، مبل و وسایل پسرم همه چیز دوروبرمان است. این همه شلوغی، امکان تمرکز و فکر کردن را به آدم نمی‌دهد. اطاق خواب ما عملا انباری است و هیچ فایده دیگری ندارد.

آیا خانه نیازمند فضایی برای دور هم نشستن اعضای خانواده هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟ چگونه هست؟

دوست داشتم فضای خانوادگی‌مان فضای شادی بود، مثلا پنجره‌ای به بیرون داشت، به یک منظره قشنگ که چند دقیقه یک بار نگاهش می‌کردی. نمی‌دانم چرا نسبت به فضای خانه‌مان این قدر زده شده‌ایم. اوایل این‌طور نبود ولی الان حس بدی به ما می‌دهد، شاید به خاطر آنست که دیگر تکراری شده است. خانه خودمان خیلی زود عصبانی می‌شویم، ساعت 2 می‌شود 3 و پسرم هنوز نمی‌خوابد و بدقلقی می‌کند دیگر به هم می‌ریزیم در صورتی که خانه مادرم یا جاهای دیگر این‌طور نیستیم. از در و دیوار این خانه انگار خستگی می‌بارد و نمی‌دانم دلیلش چیست.

آیا خانه نیازمند نیازمند فضایی برای  روابط خارج از حوزه خانواده (فامیلی، کاری، دوستانه و...) هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟

دوست داشتم فضای میهمانی‌مان جدا بود چون الان خیلی وقت‌ها برای میهمان، آمادگی ندارم و وقتی کسی می‌خواهد بیاید تمام اعصابم به هم می‌ریزد. در صورتی که من واقعا میهمان رفتن و آمدن را دوست دارم، اگر که یک فضای آماده و مرتب همیشه داشته باشم، جایی که چیزهای ابتدایی میهمان را همیشه داشته باشی، نور، گرما و سرمای به موقع، مرتب و تمیز بودن. این فضا اصلا باعث شده ما از میهمانی زده شویم.

این فضا الان چگونه است؟

نه، همان‌طور که گفتم این‌جا همه فضاهای ما یکی است. با این‌که فضای ساده و خلوت دوست دارم اما در همین فضای کوچک مجبور شدم یک دست راحتی بخرم تا بتوانم یک فضای رسمی برای پذیرایی ایجاد کنم.

برخی معتقدند خانه، بخش‌های خصوصی‌ای دارد که نباید در معرض دید و دسترس دیگران باشد. آیا شما موافقید؟ این فضاها کدامند؟

بعضی‌ها دوست دارند عکس‌هایی از دوران نامزدی یا ازدواجشان را به دیوار بزنند که خوب شاید نخواهند جلوی دید بقیه باشد ولی ترجیح بدهند که هر روز خودشان نگاهش کنند. اطاقی که این عکس‌ها را بر خود دارد فضای خصوصی محسوب می‌شود. بعضی‌ها که کودک درونشان هنوز بیدار است و دوست دارند عروسک نگهداری کنند، شاید اگر فضای عروسکشان جلوی دید بقیه باشد مورد مسخره قرار بگیرند. پس فضای عروسکی‌شان یک فضای محرمانه است. برای بعضی هم کامپیوترش یا کتاب‌هایش می‌توانند چنین جایگاهی را داشته باشند. الان ما در خانه‌مان اصلا چنین امکانی برای فضاهایی از این دست نداریم.

دوست دارید ارتباطتان از نظر دیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

دوست داشتم منظره طبیعت را ببینم، دریا، رودخانه، گل، بلبل و گنجشک‌هایی که این‌ور و آن‌ور می‌روند. هیچ جایش را و شاید هم فقط در را. من مشکلی ندارم که بخش‌هایی از فضای خانه‌ام دیده شود، مثلا حیاط ولی به شرطی که آرامش و راحتی ما را از بین نبرد. خانه‌های شمال را دیده‌ای که؟ حیاطشان اصلا دیوار ندارد، چند تا درخت است که محوطه را مشخص می‌کند و همه می‌توانند بخش بیرونی را راحت ببینند.

این ارتباط الان چگونه هست؟

چون این‌جا توالتش داخل حیاط است و ما مجبوریم مدام داخل حیاط شویم، ایرانت‌های دورتادور را کشیدیم که داخل، دیده نداشته باشد. البته مسئله حفظ گرما، خیس نشدن موتور زیر باران و... هم مطرح بود. از وقتی ایرانت کشیدیم گرچه دید دیگران به داخل خانه‌مان از بین رفت ولی دید خودمان به بیرون هم از بین رفت و دیگر هیچ جا را نمی‌بینم.

دوست دارید ارتباطتان از نظر شنیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

دوست دارم صدای رودخانه را بشنوم، گنجشک و پرنده را و نه صدای شهر را. دیگران از ما صدایی نمی‌شوند. دوست هم ندارم که بشنوند. چه لزومی دارد؟ اگر قرار باشد بشنوند، تمام نقشه‌های کاریمان لو می‌رود... (می‌خندد)

این ارتباط الان چگونه هست؟

صدای ریل قطار و شب‌ها هم ترمز ماشین‌های جاده را می‌شنویم.

دوست دارید ارتباطتان از نظر بویایی با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

بوی طبیعت و روستا را دوست دارم، گل و گیاه و رودخانه، بوی پهن و... حس خوبی دارد.

این ارتباط الان چگونه است؟

ما هیچ بویی از بیرون را حس نمی‌کنیم. دیگران شاید بوی توالتمان را حس کنند ولی کنار خانه‌مان فضای آزاد است و کسی هم رفت‌وآمد نمی‌کند که باعث آزارش شود.

آیا ورود و خروج شما بین داخل و خارج خانه به راحتی صورت می‌گیرد؟

دوست دارم خانه طوری باشد که اول وارد حیاط شوی و بعد اطاق‌ها. با ماشین بتوانی وارد حیاط شوی ولی این‌جا این امکان را ندارد و حتی موتور سیکلتم به سختی داخل حیاط جا می‌شود و اگر با سر وارد شوم باید با ته خارجش کنم. جایی برای دور زدن نیست.

آیا مایل به تعویض این خانه هستید؟ چرا؟

این خانه را درهرحال تا دو سه سال دیگر باید عوض کنیم چون پسرم می‌خواهد راه رفتن را یاد بگیرد و این‌جا اصلا فضایی برای راه رفتن نیست. از هر طرف که برود به دیوار می‌خورد. شاید اگر بزرگتر بود می‌توانستیم یک اطاق به همین‌جا اضافه کنیم و زندگی کنیم ولی برای راه رفتن، امکانی برای بچه وجود ندارد.

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294