دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
نوشتارهایی پیرامون فنون ،فراهم سازی چید مان روان کاوی (بخش پایانی )
برای این که فرآیند بتواند در شرایط مطلوب آشکار شود برخی الزام های خاص باید برآورده شوند. این چیزی است که فروید برای بیمارانش در نظر می گرفت: " به هر بیمار یک ساعت خاص از روز کاری من اختصاص داده شده است. این زمان متعلق به او است و مسئولیت این زمان با وی است، حتی اگر از آن استفاده نکند" او از بیمار می خواهد که روی کاناپه دراز بکشد در حالی که او (فروید) پشت بیمار و...
برای این که فرآیند بتواند در شرایط مطلوب آشکار شود برخی الزام های خاص باید برآورده شوند. این چیزی است که فروید برای بیمارانش در نظر می گرفت: " به هر بیمار یک ساعت خاص از روز کاری من اختصاص داده شده است. این زمان متعلق به او است و مسئولیت این زمان با وی است، حتی اگر از آن استفاده نکند" (129:c 1913). او از بیمار می خواهد که روی کاناپه دراز بکشد در حالی که او (فروید) پشت بیمار و خارج از دیدش ، روشی بهتر برای" بطور مجزا بررسی کردن[1] انتقال" (ه. م.: 134) و همچنین به این دلیل که او دوست نداشت کسی به او خیره شود، می نشیند. به هر بیمار یک جلسه در هر روز اختصاص داده می شد، به عبارت دقیق تر، به عنوان یک قانون، شش جلسه در هفته – گر چه او برخی استثناها را برای این قانون قبول می کرد و مجاز می دانست.
برای موارد خفیف و یا ادامه درمانی که تا کنون به خوبی پیش رفته است سه روز در هفته کافی خواهد بود. هر گونه محدودیت زمانی غیر از این، هیچ سودی نه برای پزشک و نه برای بیمار ندارد و در ابتدای کار تحلیلی این محدودیت به هیچ وجه پذیرفته نیست. (ه. م.: 127)
در رابطه با طول دوره درمانی، فروید احساس کرد که تعیین هر گونه مدت زمان از ابتدای شروع کار درمانی تقریبا" غیر ممکن است. هر بیماری مجاز است درمان را در هر زمانی که مایل است قطع کند. با این وجود برای فروید مهم بود به این مطلب اشاره کند که اگر تحلیل اینگونه قطع شود احتمال وجود دارد که وضعیت بیمار بدتر شود. فروید چندین بار به فشارهایی که برای کوتاه کردن طول مدت درمان روان کاوی بر او وارد می شد اشاره می کند؛ مباحثی که مطرح می شوند زیاد و متنوع می باشند. " به عنوان محصول نبودن بینش درارتباط با آنچه برای بیماران اتفاق می افتد و وجود مکرو فریب در بخش پزشکان،تحلیل در موقعیتی قرار گرفت که از آن انتظار می رود نامتناهی ترین نیاز ها را تحقق بخشد، آن هم در کوتاه ترین زمان" (ه. م.: 128). مسئله کوتاه کردن زمان تحلیل همیشه توسط افراد مختلف مطرح شده است،و فروید نیز پاسخ شوخ طبعانه خاص خود را به آن داده است:وووو
هیچ کس از یک مرد انتظار ندارد که میزی سنگین را با دو انگشت بلند کند چنانکه گویی یک عسلی سبک بوده است، درمقدارزمانی که قرار است یک کلبه چوبی بسازد یک خانه بزرگ بنا کند؛ ولی به محض اینکه مسئله روان نژندی مطرح می شود حتی با هوش ترین انسانها فراموش می کنند که وجود تناسب بین زمان، کار[2] و موفقیت غیر قابل اجتناب است. (ه. م.: 129-128)
درباره ماهیت محرمانه درمان، فروید اظهار داشت که " به بیمار باید ]...[ توصیه شود تحلیلش را به عنوان یک موضوع بین خود و دکترش در نظر بگیرد و بدون توجه به صمیمیت و نزدیکی که با هرفردی می تواند داشته باشد، یا میزان کنجکاوی که در دیگران وجود دارد، اجازه ندهد هیچ کس ازآنچه در درمان در جریان است آگاه شود "(ه. م.: 136). فروید در مورد پرداخت هزینه درمانگر صحبت کرد و اظهار داشت که در رابطه تحلیل گر – بیمار، پول اغلب معنای جنسی ناآگاه دارد؛ او به تحلیل گر توصیه می کند اطمینان حاصل کند که بیمار در فواصل منظم پول خود را پرداخته باشد، به طوری که مبلغ زیادی به عنوان بدهی روی هم انباشته نشود. او برای اولین بار موضوع درمان رایگان را، روشی که خود برای چندین سال به آن عمل کرده بود، مطرح ساخت. اوبراین واقعیت تأکید کرد که درمان رایگان باعث افزایش بیش از اندازه ی برخی از مقاومت ها می شود. او همچنین قابل فهم بودن روان کاوی برای مردم فقیر و آنهایی که به طبقات پایین تر اجتماعی تعلق داشتند به عنوان سئوال مطرح ساخت.
انتقال و انتقال متقابل[3]
فروید اشاره می کند که انتقال رویدادی نیست که بطور اخص مربوط به روان کاوی باشد: انتقال درموقعیت های دیگر زندگی نیز اتفاق می افتد، ولی تنها در بافت روان کاوی است که به اندازه کافی پردازش می شود. او دو نوع انتقال را شرح میدهد : مثبت بر پایه عواطف محبت آمیز،و منفی بر پایه عواطف خصمانه." اگر ما انتقال را از طریق آگاهی دادن[4] به بیمار ’حذف ‘کنیم، صرفا" درحال جدا کردن این دو مؤلفه ی تظاهر هیجانی از شخص پزشک می باشیم." (105 :b1912)
فروید سپس توجه تحلیل گر را به آنچه که وی برای اولین بار آنرا " انتقال متقابل" نامید جلب کرد که درون درمانگر" در نتیجه تأثیری که بیمار بر احساس های ناآگاه وی می گذارد" رخ می دهد (144 :d1910). منظور از انتقال متقابل چه می باشد؟ در این مقاله فروید این اصطلاح را خیلی محدودتر از آنچه روان کاوان پسا فرویدی بعدها در حین گسترش دادن این مفهوم آن را به کار بردند، استفاده کرد: برای فروید این مفهوم بیش از همه چیز به احساس های ناآگاه تحلیل گر که باعث برانگیخته شدن احساس " متقابل" نسبت به انتقال بیمار می شود اشاره دارد، از این جهت اصطلاح " انتقال متقابل" را بکار می برد. این واکنش ها به شخصیت تحلیل گر بستگی پیدا می کند و اگر تحلیل گر بر آنها غلبه نکند برای پردازش انتقال مانع ایجاد می کند به همین دلیل، فروید از تمام تحلیل گران درخواست کرد از انتقال متقابل خودشان آگاه باشند و آنرا کنترل کنند – و این تنها می تواند از طریق تجربه فردی تحلیل شدن که در جریان تحلیل خود[5] ادارک می شود به دست آید.
(ما) متوجه شده ایم که هر روان کاوی صرفا" تا آنجا می تواند پیش برود که عقده ها و مقاومت های درونی وی اجازه می دهند؛ و به تبع آن ما ضروری می دانیم که تحلیل گر فعالیت خودش را با تحلیل خود شروع کند و پیوسته آنرا عمق بخشد در همان حال که مشغول مشاهده ی بیماران خودش می باشد. هر شخصی که در نتیجه گیری از این گونه تحلیل خود با شکست مواجه شود، ممکن است که این فکر یکباره به ذهنش خطور کند که در درمان بیماران از راه تحلیل ناتوان است. (ه. م.: 145)
علاوه براین، بهتر است تمام روان کاوهای احتمالی آینده یک دوره " تحلیل آموزشی[6]" بگذرانند (ه. م.: 145 حاشیه)
فروید بر این واقعیت نیز تأکید می کرد که تمام روان کاوهای احتمالی آینده باید خودشان را به استفاده از فنون خاص روان کاوی عادت دهند تا اینکه بتوانند از خطاهایی از قبیل روان کاوی " وحشی" جلوگیری کنند، که مانند " گفتن بدون ملاحظه اسراری]به بیمار[ که توسط پزشک کشف شده است " در نشست های نخستین مشاوره تعریف شده است (226 :k1910).فروید در مورد وسوسه ای که تحلیل گر ممکن است پیدا کند تا با گفتن تعارض و کمبودهای خود به بیمار بر مقاومت های وی غلبه کند نیز صحبت کرد.
بدون هیچ شک روان کاوهای جوان و مشتاق، برای اینکه بیمار را همراه با خودشان بکشانند و آنها را از موانع موجود درشخصیت بسته شان[7] آزاد کنند ، وسوسه خواهند شد تا بدون قایل شدن هیچ محدودیتی فردیت خودشان را وارد بحث کنند.آنها ممکن است این گونه پیش بینی کنند که این برخورد کاملا" جایز و در واقع سودمند می باشد، با این چشم انداز که هم می تواند مقاومت های کنونی بیمار را برطرف کند،و از سوی دیگر به پزشکان این توانایی را بدهد تا نگاهی سریع به نقص ها و تعارض های روانی خودشان داشته باشد و از طریق ارائه اطلاعات محرمانه و صمیمانه به بیمار از زندگی خصوصی خود، به او کمک کنند و وی را در موقعیت برابر با خود قرار دهند. (118-117 :e1912)
بدین ترتیب ، فروید اذعان می کند تجربه نشان می دهد چنین رویکردی نتایج مورد نظر را ندارد – در حقیقت نتایج آن کاملا" برعکس می باشد.
]بیمار[ تمایل پیدا می کند که موقعیت را وارونه سازد و احساس می کند تحلیل پزشک جذاب تر از تحلیل خودش می باشد. در فرآیند درمان تحلیل مقاومت نیز –یکی از وظایف اصلی درمان– با وجود برخوردی صمیمانه از سوی پزشک سخت تر می شود ]...[ بدین ترتیب من بدون هیچ تردیدی این گونه برخورد را به عنوان یک روش اشتباه قلمداد می کنم. پزشک باید برای بیمارانش مبهم باشد و، مانند آینه، نباید هیچ چیزی به آنها نشان دهد مگر آنچه که به او نشان داده شده است. (ه. م.: 118)
مانند فنون دیگر در پزشکی، روان کاوی را باید از کسی آموخت " که در این روش با تجربه و حاذق شده باشد" (k:1920فروید در سال 1910 و با هدف حفاظت از بیماران، تا حد امکان، از خطرهای ناشی از کار پزشکانی که از روش روانکاوی " وحشی[8]" استفاده می کردند، همانگونه که در مقاله اش به ما خاطر نشان می کند، انجمن بین المللی روانکاوی (IPA) را تأسیس کرد، انجمنی که در حال حاضر به جایگاهی دست پیدا کرده است که درشیوه کنونی درمان معاصر نقش مهمی را ایفا می کند. " اعضا]یش[ تبعیت خودشان را ] از IPA [ با انتشار نامشان نشان می دهند، برای این که قادر باشند از قبول مسئولیت آنچه که توسط کسانی انجام می گیرد که به ما تعلق ندارند و با وجود این رویه های پزشکی شان[9] را "روان کاوی" می نامند امتناع کنند." (ه. م.: 227)
"یادآوری، تکرار ، و حل و فصل "(g1914)
شماره صفحات مربوط به نسخه استاندارد آثار روانشناختی کامل زیگموند فروید: شماره 12 ،صفحات 159-145 می باشد.
این مقاله ی فنی از جهت درک تحلیل انتقال دارای اهمیت حیاتی می باشد. فروید نشان داد که برخی بیمارها ظرفیت به خاطر آوردن آنچه در گذشته شان رخ داده و بیان کلامی این تجربه ها را ندارند. این خاطره ها ظاهرا" فراموش شده دوباره در رفتار آنان ظهور می کند و در اعمال بیمار در رابطه با روان کاو تکرار می شوند. این یک مثال ساده است از آنچه فروید هنگامیکه از تکرار به جای به یاد آوردن صحبت می کند، در نظر دارد. ممکن است بیماری که در کودکی رها شده است این واقعه را به خاطر نیاورد و بدین ترتیب در مورد آن صحبت نکند ولی در بزرگسالی به نظر می رسد بیمار مرتبا" روابط خود را با کسانی که با آنها رابطه نزدیک برقرار کرده است قطع می کند – برای مثال دوست دختر یا کارفرما. بیمار آگاه نیست که این خود وی است که در حین رابطه کاری می کند که به ترک شدن دوباره او منجر می شود ، بدون این که علت آنرا درک کند. ترک شدن الگویی است که خود به خود و بطور مداوم تکرار می شود، ولی بیمار آگاهانه از این حقیقت آگاه نیست که این تکرارهایی هستند که قبلا" در اوایل زندگی تجربه شده اند و هیچ عاملی نمی تواند از تکرار این الگوها توسط وی جلوگیری کند. بیمار دارد چه چیزی را "تکرار" می کند؟ به گفته ی فروید:
او تمام چیزهایی را تکرار می کند که توانسته اند راهشان را از منابع واپس رانده ی شخصیت به شخصیت آشکار[10] پیدا کنند یعنی بازداری ها و نگرش های غیرکارکردی[11] و صفات منش[12] بیمارگونه فرد. او هم چنین تمام نشانه هایش را در طول درمان تکرار می کند. (141g. 1914)
"اجبار تکرار" هم به انتقال و هم به مقاومت مربوط می شود: از یک طرف مربوط است به انتقال تا حدی که به معنای تکرار اعمال گذشته بیمار است که به واسطه ی وجود درمانگر در نقش یک انسان به نمایش در می آید – " خود انتقال یک قسمت از تکرار می باشد" (ه. م.: 151) – و از سوی دیگر تکرار به مقاومت مربوط می شود به حدی که " هر چه مقاومت شدیدتر باشد برون ریزی [13] (تکرار) به طور گسترده تری جایگزین یادآوری خواهد شد " (ه. م.: 151). نتیجه ای که به دنبال می آید این است که روان کاو نباید بیماری را به منزله ی یک رویداد گذشته که بیمار در ارتباط با آن هیچ چیز به یاد نمی آورد تلقی کند، " بلکه به عنوان یک فشار کنونی" باید آنرا در نظر بگیرد تا اینکه به واسطه تحلیل بیمار قادر شود آگاهانه پیوند آنرا با تجارب گذشته بیابد.
فروید به این نکته نیز اشاره کرد که شدت تکرار با کیفیت عاطفی انتقال متناسب است : هنگامی که انتقال مثبت است ، بیمار تمایل دارد که به خاطر بیاورد، در حالیکه اگر انتقال منفی است و مقاومت قوی تر، تمایل برای تکرار از طریق عملکرد برجسته تر می شود. در موردهای افراطی، خود رابطه انتقالی در تکرار به دام می افتد : قیدهایی که بیمار را به درمان مرتبط می کند توسط خودش با اعمالی که تکراری هستند گسسته می شود (ه. م.: 154). به هر حال اگر با انتقال به درستی برخورد شود، تحلیل گر موفق خواهد شد تا "اجبار تکرار را ]محدود کند[ و آنرا به یک محرک برای به یاد آوردن ]تبدیل کند["(ه. م.: 154). برای درمانگر کافی نیست تا " برای مقاومت نامی ]انتخاب کند[" برای اینکه این کار به قطع فوری منجر نمی شود. باید به بیمار اجازه داد تا با مقاومتی که اینک از آن مطلع شده است آشنا تر شود، آنرا حل و فصل کند، به آن غلبه کند ، بی توجه به آن، درمان تحلیلی را مطابق با قانون بنیادین تحلیل ادامه دهد. (ه. م.: 155)
بیمار به زمان نیاز دارد تا بتواند عمل حل و فصل را تحقق بخشد و یکی از عناصر حیاتی درمان وجود تحلیل گری است که به این نیاز وی احترام بگذارد.
"مشاهده هایی پیرامون عشق انتقالی[14] "(]1914[ a1915)
شماره صفحه ها مربوط به نسخه استاندارد آثار روانشناختی کامل زیگموند فروید: شماره 12 ، 171-159 می باشد.
هنگامی که تحلیل گر با عشق انتقالی مواجه می شود بهتر است چه طرز برخوردی پیش بگیرد تا از گسسته شدن ]روند[ درمان جلوگیری کند؟ برای نمونه، بهتر است چگونه یک تحلیل گر به بیمار خانمی که به نظر می رسد عاشق اوشده است پاسخ دهد، ]در حالی که[ این عشق در حقیقت تکرار عشقی است که او نسبت به پدر یا مادرش هنگامی که کودک بوده، احساس کرده است؟ به زعم فروید، بهتر است تحلیل گر نه موضع اخلاقی متعالی بگیرد کند و نگرش بیمار را محکوم کند، نه از او بخواهد که " غرایزش را واپس بزند ]...[" ( 164 : a 1915)، زیرا این نگرش ها بر خلاف رویکرد تحلیلی درمانگر عمل خواهند کرد؛ وی هم چنین در مخالفت با " این ادعا که درمانگراحساس های مبتنی بر شیفتگی[15] بیماررا پاسخ دهد، لیکن همزمان ]...[ از هر گونه تحقق جسمانی این علاقه اش خودداری کند تا آن هنگام که بیمار قادر باشد علاقه اش را به سمت مجراهای مطمئن تری هدایت کند و آن را به سطح بالاتری ارتقا دهد." هشدار داد (ه.م. : 164). این نگرش بدون خطر نیست ، زیرا " تسلط ] ما[ بر خودمان آن قدرکامل نیست که ناگهان روزی از آنچه قصد کرده ایم فراتر نرویم"( ه.م.: 164). خطر چنین نگرشی این است که پیشرفت های بیمار در درمانگر انعکاس پیدا کند؛ در نتیجه " او در برون ریزی، از لحاظ تکرار در زندگی واقعی، چیزی موفق گردیده که باید صرفا" به خاطر آورده شده، به منزله ی ماده روانی بازتولید می شد و در حوزه ی رویدادهای روانی باقی می ماند " (ه.م. : 166). به همین دلیل می باشد که بهتر است درمان با پرهیز از رابطه جنسی پیش برود – عقیده ای که فروید با تفصیل بیشتر در مقاله ای که اندکی بعد به آن می پردازم، بررسی می کند – در حالی که اجازه داده می شود نیاز و اشتیاق بیمار زنده بماند، زیر آن ها نیروهایی هستند که او را به سوی ایجاد تغییر سوق می دهند.
"خطوط پیشرفت در درمان روان کاوی" (a1919)
شماره صفحه ها مربوط به نسخه استاندارد آثار روانشناختی کامل زیگموند فروید: شماره 17 ، 168-157 می باشد.
در این مقاله، فروید خود را ازاین گفته اش مطرح می کند " درمان تحلیلی باید تا آنجا که ممکن است، در محرومیت خاتمه پذیرد – در حالت پرهیز" 0162 : a 1919). این اصلا" بدان معنی نیست که بیمار را باید ازهر گونه ارضا محروم کرد و این که لازم هم نیست وی از مقاربت جنسی خودداری ورزد؛ ولی دو نوع خطر وجود دارد که ممکن است پیشرفت درمان را مورد تهدید قرار دهد. اولین مرتبط است با تمایل بیمار برای یافتن ] راه های[ ارضاهای جایگزین مانند پیروی کردن از یکی از دوستان که تحلیل گر باید با روش صحیحی آنرا بپذیرد، زیرا ارضای این چنینی این خطر را دارد هنگامی که نشانه ها متوقف شوند، آنها مسلط گردند.خطر دیگرهنگامی است که بیمار به دنبال یافتن راه های ارضاهای جایگزین درخود رابطه انتقالی باشد، به عبارت دیگر با خود تحلیل گر. به همین دلیل است که تحلیل گرباید مطمئن شود " بیمار با آرزوهای برآورده نشده ی فراوان رها شده ] است [" (ه.م. : 146)؛ میزانی از ناکامی باید تحمیل شود حتی اگرگهگاه "پزشک مقید باشد جایگاه معلم یا مرشد را بپذیرد" (ه.م. :165).
در نتیجه گیری مقاله اش، فروید چشم اندازآتی روان کاوی را با حدس زدن تحول هایی فنی که درمان روان کاوانه را قادر خواهد کرد، نه تنها در افراد روان نژند بلکه روان گسیخته نیز به کار رود، مطرح ساخت. او همچنین به این حقیقت اشاره کرد که ممکن است بخش های فقیرتر اجتماع نیز قادر باشند از شکل اصلاح شده ی درمان روان کاوانه کمک بگیرند، مانند درمان هایی که مجانی هستند.
این نیز بسیار محتمل است، که کاربرد گسترده ی درمان ما، وادارمان سازد که طلای خالص تحلیل را بدون هیچ قید و بندی با مس توصیه ی مستقیم[16] فاسد کنیم؛ همچنین ممکن است نفوذ هیپنوتیزم دوباره جایگاهی پیدا کند، همانگونه که در درمان روان نژندی جنگ ]این جایگاه را[ یافته است. ولی هر شکلی که این روان درمانی برای مردم پیدا کند، هر عنصری که به آن افزوده شود، مؤثرترین و مهم ترین اجزای آن مطمئنا" آنهایی باقی خواهند ماند که از روان کاوی محض[17] و بدون جانبداری[18] اقتباس شده اند. (ه.م. : 168- 167).
[1] isolate
[2] work
[3] countertransference
[4] making it conscious
[5] self analysis
[6] training analysis
[7] narrow personality
[8] wild
[9]medical procedure
[10] manifest personality
[11] unserviceable attitudes
[12] character traits
[13] acting out
[14] Transference-love
[15] Fond feelings
[16]direct suggestion
[17] strict
[18] untendentious
بخش اول نوشته:
http://anthropology.ir/node/23857
بخش دوم نوشته:
http://anthropology.ir/node/24833
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست