سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مبانی نشانه- معناشناسی دیداری (5)



      مبانی نشانه- معناشناسی دیداری (5)
حمید رضا شعیری

این بخش آخرین قسمت از سلسله مباحثی است که در هفته‌های گذشته پیرامون مبانی نشانه- معناشناسی دیداری منتشر گردید.
مطالعه بافتار در نظامهای دیداری

گاهی بافتارها به گونه‌ای هستند که قابلیت تبدیل شدن به فرم را ندارند. یعنی اینکه ما با بافتاری کلی مواجهیم بدون اینکه بتوانیم بر آن عنوانی اطلاق کنیم.

این بخش آخرین قسمت از سلسله مباحثی است که در هفته‌های گذشته پیرامون مبانی نشانه- معناشناسی دیداری منتشر گردید.
مطالعه بافتار در نظامهای دیداری

گاهی بافتارها به گونه‌ای هستند که قابلیت تبدیل شدن به فرم را ندارند. یعنی اینکه ما با بافتاری کلی مواجهیم بدون اینکه بتوانیم بر آن عنوانی اطلاق کنیم.و این امر به دلیل فاصله‌ای است که بین ما و نشانه‌ها ایجاد می‌گردد. گویا که قابلیت و حساسیت حسی- ادراکی  ما نسبت به این نشانه‌ها از بین می‌رود. شاید عدم توانایی در تفکیک عناصر و یا یکپارچگی و ادغام همة آنها با یکدیگر به دلیل فاصلة بسیار زیاد ما با آنها این مسأله را به وجود می‌آورد. فاصلة معنا دار فاصله‌ای است که سبب می‌گردد تا نشانه‌ها قابلیت تفکیک و شناسایی توسط بیننده را پیدا کنند. به‌گونه‌ای که ما با یک کل مبهم و غیر قابل خوانش مواجه نباشیم. اگر ما در فاصلة مناسب نسبت به نشانه‌ها قرار نگیریم، نشانه‌ها گم می شوند و هیچ راهی برای شناسایی و یا تفکیک آنها از یکدیگر وجود ندارد. اما نباید فراموش کنیم که گاهی نشانه در پرده‌ای از ابهام قرار می‌گیرد و این عمل هوشیارانه و با نیت مشخصی از سوی گفته‌پرداز صورت می‌گیرد. شاید یکی از علل ابهام سازی، کمک به رشد قدرت تخیل بیننده باشد.
در هر حال، در مقابل این عملیات کلی‌گرا و ابهام‌ساز، شگرد‌های دیگری وجود دارد که سبب برجسته سازی یک نشانه و تجزیه بافتاری و شکل‌گیری یک فرم مشخص در کنار فرم‌های دیگر می‌گردد.
ریتم : آنچه که تشکیل بافتار می‌دهد ریتم است. به دیگر سخن، از نحوة شکل‌گیری نشانه‌ها یا اشکال حضور متفاوت آنها در یک بافتار ریتم به‌وجود می‌آید. یک بافتار دارای نشانه‌هایی است که ویژ‌گی های متفاوتی از نظر شرایط و نحوة حضور دارند. به عنوان مثال از ترکیب ویژگی‌هایی مانند تکرار، فاصله (دور/نزدیک)، برجستگی (حضور/غیاب) که عبارت است از میزان کمترین و ضعیف‌ترین حضور یا بیشترین و قوی‌ترین حضور، ریتم تحقق می یابد. در مجموع، ویژگی‌های زیر را می‌توان مهمترین عوامل تحقق‌بخش ریتم در یک متون دیداری دانست.
فشاره/گستره : ضعیف‌ترین حضور حضوری است که دارای گسترة بالاست. یعنی بی‌نهایت بسط یافته است. تا جایی که به ابهام تبدیل شده است. به‌طور معمول تصاویر افقی تصاویری هستند که سبب بسط فضا و شکل‌گیری گسترة دیداری می‌گردند. و قوی‌ترین حضور حضوری است که بی‌نهایت نزدیک به بیننده است و در کمتر‌ین فاصله نسبت به بیننده قرار گرفته. به‌طور معمول تصاویر عمودی تصاویری هستند که فضا را محدود نمود و نشانه را از نزدیک و با فشارة بالا نشان می‌دهند. چنین حضوری که نوعی حجیم شدن، تراکم یا انباشتگی موضوع دیداری را در پی دارد،  حضور فشاره‌ای یا منقبض نامیده می‌شود. اما در بسیاری از تصاویر فشاره و گستره در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند. از رابطة فشاره و گستره نوعی ریتم تنشی در تصویر شکل می‌گیرد که سبب تنوع عناصر دیداری و سیالیت نشانه‌ها می‌گردد.
حضور/غیاب : گاهی در تصویر نشانه‌ای نشانة دیگری را که غایب است حاضر می‌‌سازد. و گاهی نیز نشانه‌ای حاضر تحت‌ سلطة نشانه‌ای دیگر قرار گرفته و آنقدر کم‌رنگ می‌گردد که تا مرز محو‌شدگی پیش می‌رود. رابطة حضور و غیاب نیز نوعی ریتم‌بخشی به تصویر است. چرا که نشانه‌ای نشانة دیگری را به‌عقب رانده تا خود بهتر خود‌نمایی کند. گاهی نیز نشانه‌ای می‌آید تا نشانه‌ای دیگر را زنده نماید. حضور و غیاب رابطه‌هایی مانند پنهان/هویدا، کم‌رنگ/پررنگ، نزدیک/دور، پر/خالی، ... را می‌سازند که همة‌ اینها سبب ریتم‌پذیری تصویر می‌گردند.
مرکز‌گرایی/مرکز‌زدایی : ممکن است در متن دیداری گاهی نشانه‌ای در مرکز قرار گیرد و بسار واضح باشد  و نشانه‌ای دیگر در حاشیه قرار گرفته و به صورت بسیار مبهم نشان داده شود. گاهی نیز ممکن است نشانة متعلق به حاشیة تصویر بسیار واضح و نشانة واقع در مرکز بسیار مبهم باشد. از این رابطة مرکز و حاشیه نیز نوعی ریتم به‌وجود می‌آید. ریتمی که نگاه ما را از صریح تا مبهم و یا از مبهم تا صریح هدایت می‌کند.
وحدت/تکثر : یکی دیگر از عناصری که می‌تواند در متن دیداری ریتم‌آفرین باشد رابطة وحدت/تکثر در موضوع دیداری است. تعدد و تکثر عناصر دیداری تضمین کنندة پویایی، حرکت و زایش است. و وحدت عناصر دیداری سبب آرامش‌خاطر، گریز نگاه از بستر محدود خود و عمق بخشی به آن می‌گردد. بهترین مثال برای چنین رابطه‌ای متن معماری مسجد است. در درون مسجد با تکثر عناصر دیداری مواجه هستیم. در حالی که در نهایت همة‌ این عناصر نگاه ما را به سمت گنبد مسجد و سپس نقطه‌ای واحد که به بالا و به سوی آسمان راه می‌یابد هدایت می‌کنند.
کاهش/افزودگی : ممکن است از میان همة ‌عناصر مرتبط با یک حوزة دیداری عنصری بسیار کامل و پررنگ نشان داده شود تا جایی که با نوعی اغراق در به تصویر کشیدن آن عنصر مواجه شویم. اما ممکن است عناصر دیگری آنقدر کم‌رنگ نشان داده شوند که دیگر حتی قابل تشخیص و رؤیت نباشند. خانه‌ای را درنظر بگیرید که در تصویر درب آن بسیار بزرگ و حجیم نشان داده شده باشد در حالی‌که خود خانه و حتی دیوارهای آن به صورت مبهم و در هاله‌ای از ابهام نمایان شوند. کاهش و افزودگی نیز ریتم‌آفرین است. چرا که بیننده را از نزدیک‌ترین به دورترین نقطه در خیال هدایت می‌کند.
جز/کل : رابطة جز با کل نیز یکی دیگر از روابط نشانه‌ای است که به متن دیداری ریتم می‌دهد. یک نشانه می‌تواند به صورت یک کل مطلق ظاهر شود و به این‌ترتیب ما را با گونه‌ای مستقل مواجه سازد. و این کل می‌تواند در ارتباط با کل‌های دیگر قرار گیرد. اما یک کل می‌تواند دارای اجزا باشد و عناصر یا نشانه‌های دیگری را در درون خود قرار دهد. به این ترتیب، رابطه‌هایی مانند رابطة کل با کل، کل با جز، جز با جز و جز با کل شکل می‌گیرد.  
 در نمونة ارایه شده (تصویر تبلیغی گلف)، رابطة بین فشاره/گسترة، وحدت/تکثر، افزودگی/کاهش، مرکز/حاشیه، نزدیک/دور، سیال/منجمد و ... به خوبی مشاهده می‌گردد.
در این تصویر که تبلیغ اتومبیل گلف ‌می‌باشد، خود اتومبیل غایب است و تنها از طریق نشانه‌ای طبیعی یعنی گردو و متن کلامی (کلمة گلف) حاضر شده است. یکبار گردو برجسته و پررنگ و یکبار نیز کم‌رنگ‌تر حاضر شده است. گردو به صورت متمرکز و گردو‌شکن به صورت قطعات پراکنده ظاهر شده‌ است. پراکندگی حکایت از وضعیت تضعیف شدة گردو‌شکن دارد. علاوه بر این، رابطة تکثر و وحدت نیز در همین تصویر تحقق یافته است. گردو به صورت واحد ظاهر شده است. در حالی که گردو‌شکن متکثر تجلی یافته‌است. آیا این امر نشان‌دهندة این نکته است که قدرت در حضور واحد نشانه ‌است ؟ رابطة مهم دیگری که در این تصویر شکل گرفته است رابطة دور و نزدیک است. تصویرگردو هم در دورترین فاصله از ما و هم در نزدیک‌ترین فاصله به ما قرار گرفته است. همچنان‌که شاهد هستیم، تصویر مورد بررسی تصویری افقی است. در تصویر افقی نشانه‌ها فرصت می‌یابند تا به صورت گسترده و رها شده در فضا تجلی یابند. این رهاشدگی نشانه‌ها نگاه بیننده را نیز نامحدود نموده و به آن منظر(perspective) می‌بخشد. در این نمونة دیداری، گردو یک‌بار به عنوان یک کل مطلق و مسلط ظاهر شده است. و یک‌بار هم به عنوان جز در درون کل دیگری قرار گرفته که این کل همان متن کلامی (گلف) است. اما گردو‌شکن به صورت اجزایی پراکنده ظاهر شده است. این امر نشان می‌دهد که گردو‌شکن نتوانسته است به صورت یک کل واحد تجلی یابد و همین مسأله او را در موقعیت ضعف به تصویر می‌کشد. اما گردو به دلیل حفظ کلیت واحد خود در موقعیت قدرت قرار دارد. شاید به دلیل همین برتری و پیروزی در رقابت با گردو‌شکن است که گردو توانسته است به درون واژة گلف نفوذ کند و در آن استقرار یابد؛ به ‌گونه‌ای که به یکی از اجزای اجتناب‌ناپذیر گلف تبدیل می‌گردد. به‌ دیگر سخن، ابتدا تثبیت موقعیت شکل می‌گیرد و سپس نفوذ و اختصاص جایگاهی به خود.
رابطة مهم دیگری که در همین تصویر با آن مواجه هستیم رابطة افزودگی و کاهش است. در واقع، گردو یک‌بار با قرار گرفتن در بالاترین نقطة فضا و سایه‌افکندن بر کل فضای نشانه‌ای و متنی بسیار نزدیک به ما و به گونه‌ای اغراق‌آمیز نشان داده شده است. در صورتی که همین گردو یک‌بار دیگر در وضعیتی ترکیب قرار می‌گیرد و به عنوان جزیی از متن کلامی از وضعیت کلان‌- نشانه به وضعیت خرد- نشانه تغییر جایگاه می‌دهد. شاید بتوان گفت که در وضعیت کل مطلق گردو سخت- نشانه است، چراکه در ژانر اصلی خود یعنی گردو بودن ظاهر شده است. این امر یعنی حفظ هویت اصلی و ریشه‌ای خود. و شاید به همین دلیل است که گردو‌شکن را مغلوب نموده است. اما در حالت خرد- نشانه‌ای گردو جانشین یکی از حروف زبانی شده و هویت جدیدی به خود گرفته است. در این وضعیت جدید گردو در خدمت ژانر دیگری تحت عنوان ژانر کلامی و یا متنی است و نقش یک نرم- نشانه را ایفا می‌کند. سیالیت نشانه‌ای گردو را می توان بر اثر همین تغییر ماهیت نشانه‌ای اثبات نمود. گردو یک‌بار وظیفة گردو بودن دارد و یک‌بار هم وظیفة کمک به نظام نشانه‌ای دیگری (کلامی) را به‌عهده می‌گیرد. عبور از وضعیت اولیه به وضعیت ثانوی سیالیت گردو را تضمین می‌نماید.