چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

طرح واره‌های معنا، ‎درس‌گفتار ۱:‌ هیولا های مخلوق انسان



      طرح واره‌های معنا، ‎درس‌گفتار ۱:‌ هیولا های مخلوق انسان
جردن پیترسون، ترجمه: مانی حمیدی و آران غریب‌پور

با گسسته شدن از گذشته ی اسطوره ای و دینی مان ، چه پیامد هایی در انتظارمان است ؟ آیا عقلانیت ، تجربه گرایی و روش علمی می توانند جایگزین های مناسبی برای پوچی و تهی شدگی جهان به عنوان پیامد "مرگِ خدا" باشند؟ فاشیست های قرن بیستم چه دارند که درباره ی  ساختار و طبیعت ایدئولوژی هایمان بگویند؟ "معنا" چیست؟ اخلاق از کجا آمده است ؟ و داستان ها چه می گویند؟
ما عموما این طور فکر می کنیم که اوج گیری تفکر انسانی ، حاصل از یک پیشرفت بدون گسست به سوی عقلانیت بیشتر ، قدرت بیشتر و وضوح بیشتر بوده است . اما مسائل  انسان مدرن در مورد معنای زندگی به موازات انفصال از باور های دینی و فلسفی قدیم و جایگزینی آن ها با روش تجربی علمی و عقلانیت ،  بزرگ و بزرگ تر شده اند. به عنوان نتیجه ای از این جا به جایی ،  ما از نظر تکنولوژیک به طور فزاینده ای قدرتمند شده  ایم، اما با نگاهی سطحی به تاریخ قرن بیستم درمی یابیم که هیچ نشانه ای از خردمند تر شدن و یا توانا شدمان در تشکیل دولت های استوار و یا دور شدنمان از جنگ های ایدئولوژیکی  وجود ندارد .
به نظر می رسد که حتی اگر در ظاهر بتوان نشان های سطحیِ جهان اسطوره ای را از بین برد، نمی توان این میلِ عمومی را ریشه کن کرد که مردم اجتماعات و نظام های ارزشی-رفتاریشان را بر مبنایی اسطوره ای پایه ریزی کنند. این ساختار ها به شکلی خود به خود و در فرمی جدید  سر بر می آورند، و حتی اگر در اسم دینی نباشند، در نوع ساختار و عمل، این چنین اند.
تثلیث سه گانه ی مارکس ، لنین و استالین که کمونیست های شوروی به عنوان جایگزینی برای تثلیث مقدس  مسیحیت ارتدوکس روسی  برپا  کردند، مثالی جالب است. اما با  از بین بردنِ پیش فرض های اسطوره ای که مدلی  از چگونه رفتار کردن چگونه اندیشیدن ، چگونه تنظیم کردن احساسات و در چه جهت کوشیدن را به ما می دهند ، چه اتفاقی می افتد ؟ این چیز ها به نظر موارد اصلی ای نیستند که یک نگاه عقل گرانه، علمی و ماده  محور بخواهد در باره اش بحث کند. نیچه این تهی شدگی را به شکلی استعاری "مرگِ خدا" می نامد. نیچه پیش بینی می کند که با این مصیبت، دچار چنان "بی جهتی " ای می شویم که احتمالا توضیحی خواهد بود بر شتابان شدن افراد مختلف برای  پذیرش یک قالب ایدئولوژکی،  به خاطر وجود این جای خالی، و تنها برای اعمال یک پیوستگی به جهان و نجات زندگی از بی معنایی، جدا از این که این قالب چه می خواهد باشد و چه کاستی هایی دارد. این قالب های ارجاعی می توانند خود را در مسیحیت عصر نیچه، چپ گرایی در میان دانشجویان در زمانه ی ما، و یا در مثال های افراطی تری مثل نازیسم در آلمان در جنگ جهانی نشان دهند. احتمالا به همین خاطر است که الکساندر سولژنتسین دادگاه های نورنبرگ را به عنوان یک اتفاق محوری تاریخی می بیند که نمایانگر عطشی است برای داشتن یک نظام اخلاقی که ورای استدالات فکری-تحلیلی است. این یعنی اخلاق تنها یک فلسفه ی آشکار و مشخص نیست، بلکه چیزی نا واضح تر است: محصولی است از تولیدات اجتماعی و احساسی  که در طی گذشت زمان بسیار زیادی از تکامل فرهنگی و زیستی شکل گرفته اند و خود را در داستان های مختلف مخفی کرده اند، و بعد ها به شکل دستورات رفتاری مشخص تحت عنوان اخلاق خود را بروز داده اند.

 


What are the consequences of severing ties with our mythological and religious past? Is rationality, empiricism and the scientific method capable of filling the void in the aftermath of the “death of God”? What do fascists of the 20th century teach us about our ideological nature? What is “meaning”? Where does morality come from? And what do stories tell us?

We generally think that the march of human thought has been unbroken progress towards increased rationality, increased power, and increased clarity. Yet problems of meaning seem to have become more paramount for the modern person as we've slowly severed our ties with our religious and philosophical beliefs of the past and substituted it for methods of empirical science and rationality. We have become increasingly powerful technologically as a result of this substitution, but a casual look at the history of the 20th century doesn't seem to suggest that we have gotten any wiser, or any more capable of establishing stable states or avoid ideological warfare. It seems that even if you eradicate the traditional trappings of the mythological world view you can not eradicate the tendency for people to formulate groups and belief systems around conceptions of ways that you should behave. These structures that re-emerge spontaneously are at the very least religious in structure and action, even if not in name. The male trinity of Marx, Lenin and Stalin that Soviet Communists erected as an apparent replacement for the trinity that comprised the essential deities of Russian Orthodox Christianity serves as a very poignant example of this. But what if the mythological presuppositions that we've eradicated served as a model for how to behave, what to think, how to regulate your emotions, and what to strive for?  These matters do not seem to be in the purview of the rationalist, scientific and objective perspective of the world. This unfilled void is what Nietzsche metaphorically speaks of as the "death of God". Nietzsche predicts this will plague us with such disorientation, that perhaps explains the urgency with which individuals rush to claim and support an ideological frame of reference despite all of its shortcomings, just to be able to impose some coherency on the world. Such a frame of reference may be institutionalized Christianity in Nietzsche's era, left wing politics common amongst college students today, or in a more extreme example Nazism in post-war Germany. This is perhaps why Alexander Solzhenitsyn regarded the Nuremberg trials as a pivotal historical event as they demonstrated the need for a moral code beyond the reach of any intellectual argumentation: that genocide is a crime. This suggests that perhaps morality is not an explicit philosophy, but rather something implicit: something produced by emotional and social creatures as a result of long stretches of cultural and biological evolution moulded by feedback through communication that consolidate as stories and exchanged to relay
behavioural imperatives or "morals".

برای ارتباط با مترجمین و طرح سوالات و یا نظرات خود می‌توانید با آدرس ‌mapsofmeaning.farsi@gmail.com مکاتبه کنید.

مطالب مرتبط:

معرفی پروژه طرح واره های معنا‎

فهرست طرح واره‌های معنا
‎درس‌گفتار ۱:‌هیولاهای مخلوق انسان
‎درس‌گفتار ۲:‌ستیز با آشوب
‎درس‌گفتار ۳:‌همچون خدایان شدن
‎درس‌گفتار ۴:‌بازی هایی که باید بکنیم
درس‌گفتار ۵:دست و پنجه نرم کردن با ترس
‎درس‌گفتار ۶:‌تسلیم در برابر نظم
‎درس‌گفتار ۷:‌تاملاتی در باب سفر پیدایش
‎درس‌گفتار ۸:‌تفکر در باره بهشت
‎درس‌گفتار ۹:فرد شدن
‎درس‌گفتار ۱۰:فهم شر
‎درس‌گفتار ۱۱:از دست دادن دین
‎درس‌گفتار ۱۲:حقیقت های مهم
‎درس‌گفتار ۱۳:قدرت درون

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139

 



همچنین مشاهده کنید