یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بازنگری انقلاب فرهنگی در چین



      بازنگری انقلاب فرهنگی در چین
سولانژ براند ترجمه شروین احمدی

اول اکتبر ١٩٦٦ مراسم دیگری برای بزرگداشت جشن ملی......
وقتی در اکتبر ١٩٤٩، مائوتسه تونگ بنیانگذاری جمهوری خلق چین را اعلام داشت، برکشور خاک مرگ پاشیده شده بود. شصت سال بعد، پس از پستی و بلندی های بسیار و علی رغم جنایت های دولتی، چین جایگاهی بایسته در صف اول صحنه اقتصاد جهانی به خود اختصاص داده است.فقر هنوز باقی است اما گرسنگی محو گشته ، نابرابری ها چشمگیرند اما ٩٠ درصد سواد خواندن و نوشتن دارند...پکن که خود را برای مراسم شصتمین سالگرد انقلاب  آماده می کند، از رشد نارضایتی ها نگرانست و بخشنامه ای برای محدود کردن هزینه جشنها در استان ها صادر کرده. سی سال پیش از این در پایتخت، انقلاب فرهنگی ای آغاز شد که اینک  از سوی مقامات دولتی « فاجعه ملی » ارزیابی می شود.

پکن اول اکتبر ١٩٦٦. هفدهمین سالگرد اعلام  جمهوری خلق چین . یک میلیون  و نیم و شاید دو میلیون(؟) نفر از اعضای گارد سرخ در مقابل جایگاه برپاشده در میدان «تیانامن »، روبروی شهر ممنوعه، رژه می روند تا حمایت خود از انقلاب فرهنگی و «رهبر» آن را به نمایش گذارند. مائوتسه تنگ پا به سن گذاشته ،دوره شده  توسط کسانی که  بعدها آنها را « باند چهار نفره» نامیدند(١) و زیر سوال رفته به خاطر شکست « جهش بزرگ به پیش » (٢) ، نبرد برای تسخیر قدرت با حمایت دستگاه تبلیغاتی و ارتشی که تحت رهبری لین بیائو بود را آغاز کرد. و برای دور زدن حزب و نهادها، از جوانان خواست تا بنام دفاع از انقلاب بر علیه بوروکراسی،انجماد جامعه و بورژوائی شدن امور به مبارزه برخیزند تا « رسوبات » گذشته را محو سازند. برای «رهبر بزرگ» اینکار از جمله برای جلوگیری از هرگونه انحرافی به سبک « شوروی» و تقویت  « مسیر چینی» انقلاب انجام گرفت.

 « حمله به ستاد رهبری !»، چه جوانی می تواند در مقابل چنین شعاری مقاومت کند ؟ چالشی در سطح یک کشور و هم چنین تبلیغات تحریکانه ای  آماده شده بود که به ظرافت  در مقابل رشد انتقادها بر علیه تعدادی از رهبران (٣) بکار گرفته می شد. از همان بهار ١٩٦٦، دانش آموزان و دانشجویان که با شور بسیار فعال شده بودند، صحنه آرائی ای از راهپیمائی ها و شعارها،  همراه با ضرب سنج و دهل را آغاز کردند.رنگ سرخ همه جای شهر خاکستری و مسطح پکن را فراگرفته بود. در ماه اوت، راهپیمائی های عظیمی یکی بعد از دیگری در خیابان « چنگ آن » و میدان «تیانامن» انجام گرفت، جائیکه مائو به هشت مناسبت پذیرای جوانانی شد که از سرتاسر کشور برای تاکید بر ایمانشان به وی جمع شده بودند. کتاب کوچک سرخ، بیانگر «اندیشه های  مائو»، از بر می شد، توسط بصورت دستجمعی و با آواز خوانده می شد و  رفتارها و افکار را هدایت می کرد.

اما روز اول اکتبر  با اینهمه از نوع خود بی همتا بود. بی رژه نظامی، بدون تانک ها و صحنه آرائی های  رنگین:   راهپیمائی  چند ساعته جوانان گارد سرخ ، با بازو بند و کت های کوتاه قهوه ای و یا آبی و پیراهن سفید؛ و در میان آنان زنانی که شلوار برتن داشتند و گیس هایشان را بریده بودند. همه آنها کتاب های سرخ کوچک شان را همراه با ریتم شعار ها بلند می کردند و بدین ترتیب موج سرخی را پدید می آوردند که بر روی آن پرچم ها و پلاکارد هائی به همان رنگ در اهتزاز بوند. برای کسانی که در آنجا حاضر بودند احساس چرخشی بزرگ پدید می آمد.....

و سپس خیلی زود بنام الویت پایگاه اجتماعی زیاده روی ها، افشاگری ها، انتقادها، خشونت ها و هرج و مرج ها آغاز گشت. پس از سال مرگبار ١٩٦٧، ارتش به کمک خوانده شد تا به جنبش پایان دهد. میلیون ها دانشجو ی شهرها به روستاها اعزام شدند تا «کلام حق» را به میان آنها ببرند و خود « از نو تربیت» شوند، در واقع راه حلی برای پایان دادن به آشوب های جوانانی که بعدها آنها را « نسل جوانان با فرهنگ» نامیدند(٤). مهاجرت، خانواده های از هم پاشیده، زندگی های فنا شده ...بعدها این سال ها را « دهه فاجعه» نام گذاشتند.

در سال ١٩٤٩، می بایست کشوری عقب افتاده، از خواب بیدار شده و به چالش هائی در مورد نیازهای اولیه پاسخ داده می شد، و  گرسنگی و قحطی دائمی ای پایان می یافت که بر جمعیتی  که در رشدی شدید قرار داشتند تسلط داشت(٥). بعنوان مثال «پزشکان پابرهنه» کمک کردند که موازین بهداشتی و درمانی اولیه تا قلب روستاها راه یابند.

 کارهای زیادی در زمینه بهداشتی، مبارزه با بی سوادی، آموزش، و برابری حقوق زنان  انجام گرفت. به قیمت سرکوب سیاسی و اجتماعی ای شدید ، رفتارهائی با ریشه عمیق مانند دزدی، قمار، فحشا، فساد مالی تقریبا محو شدند. این چند دهه چین « انقلابی» ( بین امپراطوری ای هزار ساله و تلاشی شدید از پایان قرن بیستم برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت)   نمایانگر یکی از عمیق(رادیکال) ترین گسست هائی است که بشریت به خود دیده، بویژه در چنین مقیاسی.

حدود فقط چهل سال پیش،تنها ٦٠٠ میلیون انسان در میان ملت ها به رسمیت شناخته می شدند(٦). از راهی دور آمده و تکه تکه، تحقیر شده، چین نیمه ای از قرن بیستم را در حالتی رو به مرگ طی کرد و شاهد جنگ داخلی ای بود که چند پاره اش می کرد و توسط قدرت های غربی و ژاپن تحمیل شده بود.این کشور هفده سال پس از استقلال هنوز در جهان دوقطبی در حال نبرد، در انزوا بسر می برد. برای بسیاری میهن پرستی و غرور ملی از نو باز یافته  این کشور  از همین جا توضیح داده می شود. احساساتی گاه افراطی. که مائو نیز به سهم خود از آن سود برد. در هنگام مرگش، حزب کمونیست کارنامه او را « ٧٠ درصد خوب و ٣٠ درصد اشتباه » ارزیابی کرد: جمع بندی ای که امکان می دهد که جانشینانش قدرت  را حفظ کرده و به هرگونه گفتگوئی در مورد حقانیت خودشان پایان دهند.

انقلاب فرهنگی فاجعه ای ملی شناخته شد. رسما مسئولیت آن به گردن « باند چهار نفره» گذاشته شد، امری که امکان داد تا مسئولیت رهبر بزرگ ناروشن باقی بماند.تنگ جیائو پنگ  از این دوران نمونه ای  منفی ساخت و باتکیه برآن سیاست گشایش اقتصاد بازارش را دنبال کرد، تا آنجا که خود وی  با تکیه بر سرکوب با آرمان های نسل بعد مقابله  کرد، البته تا وقتی که این نسل دیگر به تنها شعار حاکم دل خوش دارند:« ثروتمند شوید»(٧)

این مقاله در چارچوب همکاری انسان شاسی و فرهنگ و سایت دوستان لوموند دیپلماتیک منتشر می شود  و در اکتبر 2009 در فرانسه انتشار یافته است.

 

پرونده ی «لوموند دیپلماتیک» در انسا شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007