چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

معایب روش مشاهده مشارکتی



      معایب روش مشاهده مشارکتی
امیر هاشمی مقدم

چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، هر روش پژوهش، ضمن داشتن مزایا، معایب خاص خود را نیز دارد و روش مشاهده مشارکتی هم از این قاعده استثناء نیست. در بخش پیشین، به مزایای این روش پرداختیم. در اینجا به چند مسئله این روش که از سوی اندیشمندان بصورت نقد بر آن وارد شده، اشاره می‌کنیم. اولین مسئله، حضور پژوهشگر در میدان است. در بسیاری موارد، مردم تحت مطالعه هیچ تمایلی به اینکه مورد بررسی قرار بگیرند و پژوهشگر در کارهای آنها مشارکت (یا به زعم آنها دخالت) نماید ندارند و چنانچه قادر به جلوگیری از انجام پژوهشش نباشند، آنرا تحمل می‌کنند. در متنی که در قسمت مزایا، از مالینوسکی آوردیم، به خوبی به اینکه نکته اشاره شده بود.
مسئله دوم نیز به حضور پژوهشگر در میدان باز می‌گردد. به‌هرحال نمی‌توان این نکته را از نظر دور داشت که حضور پژوهشگر باعث تغییر شرایط میدان می‌شود. مردم تحت مطالعه، هنگام ورود و حضور پژوهشگر، خود، پدیده‌ها و روندها را آنگونه دستکاری می‌کنند و دگرگون می‌سازند که دوست دارند آنطور باشند. مثلا اگر پژوهشگری دربارة خانواده‌های تهی‌دست یک محله در حال بررسی باشد، افراد این خانواده‌ها ممکن است برخی از لوازم منزل خود را از دید پژوهشگر مخفی نگه داشته تا خودشان را از آنچه هستند، تهی دست‌تر نشان دهند.
سومین مورد به این مسئله باز می‌گردد که ممکن است اطلاع‌رسان یک پژوهشگر میدانی، نماینده افراد تحت مطالعه نباشد. درست است که یک پژوهشگر برای بکارگیری روش مشاهده مشارکتی، معمولا میدانی کوچک و تعداد افراد کمی را بر می‌گزیند و در نتیجه احتمالا با همه یا بسیاری از افراد تعامل داشته باشد. اما برای بررسی ژرفاتر موضوع، ناچار است دست به گزینش زده و از میان افراد بومی، یک یا حداکثر 4ـ 3 نفر را به عنوان اطلاع‌رسان اصلی برگزیند. گاهی پیش می‌آید که اطلاع‌رسان، معرف و نماینده افراد تحت مطالعه نباشد و یا اینکه این نمایندگی‌اش، شدت و ضعف داشته باشد. در همان مثال پیشین، ما ممکن است فردی را به عنوان اطلاع‌رسان برگزینیم که از حد متوسط فقر افراد آن محله، بسیار فقیرتر و یا بر عکس باشد.
چهارمین مشکل، باز هم به اطلاع‌رسان باز می‌گردد. ممکن است شما در دام یک اطلاع‌رسان گرفتار شوید که از روی عمد (و یا حتی غیرعمدی) اطلاعات دروغی به شما بدهد و شما هم با توجه به محدودیت زمان یا دیگر امکانات، قادر به استفاده از اطلاع‌رسان دیگری نبوده و تمام یا بیشتر نتایج کارتان بر اساس همین اطلاعات دروغ استوار شود.
پنجمین مسئله، به تعصبات و تمایلات پژوهشگر باز می‌گردد. یک پژوهشگر هر چقدر هم که دیدگاهی باز پیش روی بگیرد، باز هم نمی‌تواند از بند تعصبات و تمایلات خود بطور کامل رهایی یابد و همین مسئله باعث می‌شود که او این تمایلات را در پژوهشش دخالت دهد. پژوهشگری که دربارة معتادین به مواد مخدر بررسی انجام می‌دهد، ممکن است پدرش معتاد بوده باشد و او از دوران کودکی خود، خاطرات ناخوشایندی را در ذهنش داشته باشد. مطمئنا بررسی این پژوهشگر با بررسی پژوهشگری دیگر که دربارة همین موضوع پژوهش می‌کند، اما پدرش معتاد نبوده، متفاوت خواهد بود. تمایلات و تعصبات پژوهشگر از هنگام انتخاب موضوع آغاز می‌شود، در طول جریان پژوهش همچنان تاثیر گذار است و بالاخره در نوشتن گزارش نیز، خود را دخالت می‌دهد.
ششمین مسئله نیز با مسئله پیشین در ارتباط است. یعنی پژوهشگر در میدان پژوهش، گزینشی عمل می‌کند؛ بدین صورت که برخی از پدیده‌ها، رویدادها، رفتارها و ... را ثبت می‌کند و برخی دیگر را خیر. این امر ناشی از دو مسئله است: یکی اینکه پژوهشگر نمی‌تواند بسیاری از چیزها را تجربه کند یا ببیند و دیگر اینکه وی اقدام به گزینش آنهایی می‌کند که به نظرش مهمتر می‌آیند و در واقع با این کار، سعی می‌کند مواد و داده‌هایی را گردآوری کند که فرضیه‌اش را اثبات می‌کنند. در حالیکه پژوهشگری دیگر، ممکن بود به گردآوری مواردی دیگر بپردازد.
مسئلة هفتم به درک نادرست پژوهشگر از جریانات و رویدادهای میدان باز می‌گردد. درست است که مشاهدة مشارکتی بهترین روش برای از میان برداشتن تفاوت دیدگاه بین پژوهشگر و افراد مورد مطالعه است، اما موارد بسیاری در میدان پیش می‌آید که پژوهشگر هرچقدر هم سعی کند، نمی‌تواند آن پدیده را به گونه‌ای درک کند که یک فرد بومی درک می‌کند و بنابراین ممکن است به ادراکی نادرست از آن پدیده یا رویداد برسد.
هشتمین مسئله روش مشاهده مشارکتی، به محدودیت مشاهده و مشارکت پژوهشگر مربوط است. حتی اگر مردم تحت مطالعه با رویی باز و گشاده از پژوهشگر استقبال کنند، ممکن است به او اجازة بازدید از برخی مکانها ( که ممکن است برای‌شان بسیار مقدس باشد و یا چیزهای آنچنان مهمی را در خود داشته باشد که آنرا از دید دیگران پنهان نگاه دارند)، برخی رویدادها (برای نمونه پژوهشگری که دربارة روابط خانوادگی بررسیهایی را انجام می‌دهد، اجازة آگاهی، مشاهده و مشارکت در بسیاری از موارد شخصی را ندارد)، پدیده ها، گفتگوها، شوخی‌ها و ... را ندهند.
نهم اینکه یک پژوهشگر هنگام مشارکت در میدان، ممکن است دچار تضاد نقش شود. یعنی بین وظایفش به عنوان یک پژوهشگر و رویدادهایی که در میدان باید در آنها مشارکت کند، تضاد بوجود می‌آید. این مسئله بویژه زمانی خود را آشکار می‌سازد که پژوهشگر، نقش پژوهشی‌اش را از افراد تحت مطالعه پنهان نگاه دارد. مثلا اگر پژوهشگری برای یک بررسی، وارد یک گروه جنایتکار شود، تا چه میزان باید (یا می‌تواند) در فعالیتهای آنها مشارکت کند؟ چنانچه برخی فعالیتها را انجام ندهد، باعث سوءظن افراد گروه می‌شود و چنانچه انجام دهد، او نیز همدست جنایتکاران شده است.
دهمین مسئله در ارتباط با مسئله پیشین است. پژوهشگر هنگام نگارش گزارش، باید نقشش را در میدان کاملا توضیح دهد. در مثال پیشین، اگر پژوهشگر فرضی ما در جنایات شرکت کند، گمان می‌کنید مشارکت خودش در جنایات را نیز توصیف می‌کند؟ در حالیکه برای درک بهتر شرایط میدان، پژوهشگر باید تمام ارتباطش با میدان وافراد تحت مطالعه را جزء به جزء شرح دهد.
مسئله یازدهم به میزان مشارکت پژوهشگر در میدان باز می‌گردد. گاهی پژوهشگر آنقدر وارد فعالیتهای میدان مورد مطالعه‌اش می‌شود که فراموش می‌کند پژوهشگر است. از این مسئله با عنوان «خطر بومی شدن» یاد می‌کنند. درست است که هر چه پژوهشگر به افراد تحت مطالعه‌اش نزدیکتر شود، زندگی آنها را بهتر درک می‌کند، اما وی همواره باید تا حدودی از آنها فاصله داشته باشد تا بتواند نگاه پژوهشگرانه‌اش را حفظ کند. (در این‌باره بعدا مفصل‌تر توضیح خواهیم داد).
دوازدهمین مسئله شامل مشکلاتی می‌شود که در میدان برای پژوهشگر غیر بومی پیش می‌آید خطرهایی که بواسطة ناآشنایی با محیط او را تهدید می‌کنند، بیماریهایی که بخاطر مسائلی همچون تغییر شرایط آب و هوایی، زندگی در میحطهای آلوده، استفاده از خوراکیهایی که به آنها عادت ندارد و ... به سراغش می‌آیند، آزار و اذیتهای احتمالی از سوی افراد بومی و ... برخی از این مشکلاتند.
مسئله سیزدهم اینکه اغلب بر گزارشهای میدانی این انتقاد را وارد می‌کنند که آنها کیفیتی «قصه پردازانه» دارند و بیش از آنکه بر معیارهای علمی استوار باشند، فقط خواندنی و جالب توجه‌اند.
و بالاخره آخرین و چهاردهمین مسئله مشاهده مشارکتی که در اینجا به آن اشاره می‌کنیم، تحلیل و تفسیر داده‌های گردآوری شده در این روش توسط پژوهشگر است. بسیاری از منتقدان به این نکته اشاره دارند که تفسیرهای اینگونه پژوهشها، بیشتر مربوط به خود پژوهشگر است تا افراد تحت مطالعه یا در حالت خوش‌بینانه، بیانگر تجربیات و احساسات اطلاع‌رسانهاست و نه مردم تحت مطالعه.
کلیفورد گیرتز، انسان شناسی برجسته آمریکایی که به تازگی در گذشته است، در این باره می‌گوید:
« یک کار انسان‌شناختی، موضوعش هر چه که باشد، بیشتر بیان تجربیات محقق میدانی، و یا به تعبیر درست‌تر بیانگر تأثیر تجربة تحقیقی روی خود محقق است.» (1)
نکته‌ای که باید در پایان به آن اشاره کنیم این است که ذکر مفصل نقاط ضعف برای مشاهده مشارکتی, نه دلیلی بر ناکارآمدی آن، بلکه صرفا برای این است که خواننده محترم با توجه به محدودیتهای این روش, اقدام به استفاده از آن نماید تا بتواند در بهترین نتیجه را به دست آورد. (2)

مشاهدة مشارکتی (1)، اهمیت و انواع کاربرد آن     مشاهده مشارکتی (2) تاریخچه به کارگیری مشاهده مشارکتی (3) مزایای این روش     مشاهده مشارکتی (4) معایب این روش مشاهده مشارکتی (5) انتخاب موضوع و ورود به میدان مشاهده مشارکتی  (7)چگونگی مشاهده در میدان

مشاهده مشارکتی (8) گردآوری داده‎ها

مشاهده مشارکتی: بخش آخر


پانوشتها
1- کولمن و واتسون 1381:44
2- برای آگاهی بیشتر دربارة مسائل و محدودیتهای روش مشاهده مشارکتی، می توانید به کتب نگاشته شده در زمینة روشهای پژوهش در علوم اجتماعی مراجعه کنید. برخی از کتبی که برای نگارش این قسمت از آنها استفاده شد، در اینجا ذکر می شوند.
سیلورمن 145_144 و 1381:22
رفیع پور 104ـ 1381:94
کولمن و واتسون 35،44،45, 1381:34

Peacock 2001:73
Roy 2003:688