پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

نقش خانواده در بزهکار شدن فرزندان نوجوان



      نقش خانواده در بزهکار شدن فرزندان نوجوان
پریسا پشین

دوره نوجوانی از مهم ترین مقاطع زندگی هر انسانی است. " این دوره دربردارنده سالهای بحرانی و در عین حال سازنده ای است که طی آن شخصیت آدمی شکل می گیرد و ارزشهای پذیرفته شده در او درونی می گردد” (شاوردی،1383: 11) . بنابراین ”دوران نوجوانی در تمام زمانها و جامعه ها ، مسائل و نیازهای خاص خود را دارد. بسیاری از روانشناسان این دوران را یک دورة انتقالی همراه با بحران می دانند ومی گویند که در این دورة انتقالی به دلیل تغییر و تحولات زیستی ، اجتماعی و درونی ، آنان دارای نیازها ، توقعات و انتظاراتی هستند که عدم درک درست آنها از سوی بزرگسالان مسوول در زندگی آنان ، مشکلات نوجوانان را پیچیده تر می سازد" (ستوده ، 1386 : 127).
" بزهکاری یکی از مسائلی است که بیشتر در این دوره آغاز می شود و در مواقعی در طول زندگی ، تداوم می یابد. بزهکاری نوجوانان  مساله ای است که از دیرباز در جامعة بشری مورد توجه بوده است. این مسئله پدیدة اجتماعی جهانی است ، گرچه جوامع گوناگون برحسب وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود با انواع متفاوتی از آن روبه رو هستند" (نجفی ایرند آبادی، 1378: 25)." آمارها گسترش روز افزون بزهکاری نوجوانان جامعه ایران را نشان می دهد" (ستوده ،1386: 132).
      "عوامل متعددی در ایجاد بزهکاری نوجوانان وجود دارد که عبارتند از 1- خانواده (محدودیت اقتصادی، خشونت ، نازسازگاریهای داخلی ، گسیختگی خانواده ، دور افتادن اعضای خانواده از یکدیگر (طلاق،یتیمی و...)


2- مدرسه (فشار بر افراد، نادیده گرفتن نیازهای آموزندگان،تحلیل ارزشهای غیراجتماعی و غیردینی)3- گروه دوستان (تقلید از همبازیها،همسایگان، هم محلی ها)  4- رسانه های گروهی (تبلیغ و تلقین و ترویج تفکرات نامناسب"(همان : 134)
         خانواده پایه و مبنای رشد نوجوانان است. کاستلان (1986) به نقل از منادی معتقد است "افزایش سطح بزهکاری در جامعه با ساختار کلی اجتماع و خانواده ارتباط مستقیمی دارد" (منادی،1384: 28). یکی از عوامل بسیار  موثر در خانواده رابطه والدین با فرزندان یا   شیوه های فرزند پروری است.
         یکی از مهم ترین عواملی که در خانواده موثر است ، شیوه های فرزندپروری والدین است که در بروز رفتارهای بهنجار و نابهنجار نقش دارد. شیوه تربیت و عملکرد والدین به طور قابل توجهی پیامدهای مهمی را برای رشد و نمو روانی-اجتماعی ، ارتباطات دوستانة آنان و موفقیتهای تحصیلی ، تواناییهای تصمیم گیری و کسب اعتماد به نفس و عزت نفس به دنبال دارد. بامریند (1991) به نقل از نوم ومیوز شیوه های فرزندپروری والدین را تلاشهای تعریف کرده است که جهت کنترل و اجتماعی نمودن فرزندان مورد استفاده قرار می دهند. بامریند(1967) با مطالعه‌ی تعامل والدین با فرزندان در خانه و در آزمایشگاه دریافت که الگوهای متمایز رفتاری والدین با الگو‌های رفتاری کودک ارتباط دارد او سه الگوی رفتاری والدین را در تعامل با فرزندان خود مشخص ساخت ؛ 1ـ والدین قاطع و اطمینان بخش (مقتدر منطقی) 2ـ والدین مستبد و دیکتاتور3) والدین سهل‌گیر (آزادگذار)
          این پژوهش، که در چارچوب رسالۀ کارشناسی ارشد نگارنده به راهنمایی دکتر مرتضی منادی در دانشگاه الزهرا صورت گرفته است, جهت مقایسه بین نوجوانان بزهکار وغیربزهکار از نظر شیوه های فرزندپروری خانواده انجام شده است. روش پژوهش حاضر به صورت کیفی می باشد. به همین منظور مصاحبه های محقق ساخته با 12 نوجوان 17 ساله انجام شد. نمونة نوجوانان بزهکار که 6 نفر بودند را به صورت تصادفی با مراجعه به یکی از کانون های اصلاح و تربیت و همچنین 6 نمونة نوجوانان غیر بزهکار به صورت هدفمند از منطقه 2 شهر تهران انتخاب شدند. سپس مصاحبه های انجام شده پس از پیاده شدن محتوای ، مورد تحلیل قرار گرفت.
         بدون قصد تعمیم نتایج به دست آمده ، نتایج تحلیل محتوای مصاحبه وسپس براساس الگوی بامریند حاکی از شیوه های متفاوت فرزندپروری والدین نوجوانان بزهکار و غیربزهکار است. والدین نوجوانان بزهکار و غیربزهکار دارای شیوه های فرزندپروری قاطع و اطمینان بخش با  اعمال کنترل و ابراز محبت متعادل و  منطقی و والدین   نوجوانان غیربزهکار  شیوه های فرزندپروری سهلگیر و مستبد و آشفته را اعمال می کنند. در مورد شیوه مستبد نکته ای که ضروری ، این است که این شیوه در هر دو مورد خانواده های دارای فرزند بزهکار و غیربزهکار مشاهده شد. تفاوت آن براساس یافته های موجود در میزان محبت ابراز شده از طرف والدین به فرزندان است که در خانواده های دارای فرزندان بزهکار کنترل صرفاً مستبد بدون هرگونه روابط عاطفی خاصی صورت می گیرد در حالی که در خانواده های دارای فرزندان غیر بزهکار ، کنترل موجود با میزان از محبت حاکم است به عبارت دیگر می توان گفت در این گونه خانواده ها میزان محبت حالت متوسطی دارد.
       شیوه فرزندپروری والدین در بزهکار بودن یا نبودن فرزندان موثر است. به نوعی که همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد والدین دارای فرزند بزهکار شیوه های تربیتی سهلگیر و مستبد و به نوعی آشفته هستند. نکته مهم در  این شیوه ها عدم ابراز محبت از طرف والدین و خلاهای عاطفی اساسی موجود در بین فرزندان است. در تنها مورد استبدادی هم به نوعی غیرمنطقی اعمال کنترلی شدید و یکجانبه از طرف والدین صورت می گیرد. می توان گفت در این پژوهش با توجه به موارد مصاحبه شده بین  شیوه های فرزندپروری نوجوانان بزهکار و غیربزهکار تفاوت وجود دارد. نوجوانان غیربزهکار یعنی کسانی که در مدرسه با آنها مصاحبه شد ، شیوه های فرزندپروری والدین آنها قاطع و اطمینان بخش بود در حالی که نوجوانان مصاحبه شده در کانون که بزهکار بوده اند ، شیوه فرزندپروری والدین آنها آشفته ، سهل گیر و مستبد بوده است و این نشان دهنده تفاوت در شیوه فرزندپروری والدین بزهکار و غیربزهکار می باشد.
     در کل می توان گفت نوجوانان بزهکار ، در خانواده های از هم گسیخته بزرگ شده اند که دارای  کمبود روابط عاطفی موجود در خانواده ، تحصیلات ضعیف و پایین والدین ، برخوردهای کنترلی و محبت آمیز غیرمنطقی و ضعیف و فاقد آگاهی در این زمینه ، مشارکت خانوادگی پایین و هرگونه سیستم مشارکتی منطقی هستند.

فهرست منابع :
-    ستوده،هدایت الله ، (1386)،جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران،انتشارت ندای آریانا ، تهران
-    شاوردی، تهمینه، (1386)، ماخذشناسی مناسبات میان نسلها،مرکز مطالعات جوانان و مناسبات نسلی، تهران
-    منادی، مرتضی ، (1384)،تاثیر شیوه های فرزند پروری والدین بر شخصیت اجتماعی و فرهنگی جوانان،فصلنامه خانواده و پژوهش،سال دوم، شماره 2، تابستان 1384
-    منادی، مرتضی ، (1385)،جامعه شناسی خانواده تحلیل روزمره گی و فضای درون خانواده، انتشارات دانژه،تهران