سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
کتابسوزیهای افراطگرایان
چند روز پیش نیرویهای داعش با حضور در کتابخانه این شهر، اقدام به سوزاندن 8 هزار نسخه خطی کردند که بسیاریشان منحصر به فرد بود. این اقدام داعش اگرچه در راستای از بین بردن هر چیزی که از دید آنان نشانه خداپرستی نیست بود (همچون ویران کردن زیارتگاهها بهعنوان نماد شرک و تندیسهای موزه موصل بهعنوان آثار بتپرستی)، اما ما در اینجا اشارهای کوتاه و گذرا داریم به مباحثی که پیرامون کتابسوزیهای اعراب در ایران شکل گرفته است.
اگرچه افراد بسیاری در سالیان گذشته در اینباره بحث کردهاند، اما دو سر طیف موافقان و مخالفان را باید زندهیاد زرینکوب و شهید مطهری دانست. زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت»، در فصل چهارم که «زبان گمشده» نام دارد و در آن به ممانعت اعراب از به کار بردن زبان فارسی و گویشهای محلی در بسیاری زمینهها و جایگزین کردن زبان عربی میپردازد، حدود دو صفحه را به بحث کتابسوزی اختصاص میدهد. در اینجا بهویژه به نقل قولی از ابنخلدون اشاره میکند که سعد ابن وقاص وقتی با کتابهای بسیاری در ایران روبرو میشود، نامه به عمر، خلیفه دوم مینویسد و درباره آنها کسب تکلیف میکند. خلیفه دوم هم با این استدلال که اگر برای سعادت انسانها باشند که قرآن همه ملزومات سعادت را شرح داده و نیازی به آنها نیست و اگر خلاف سعادت بشر باشد باید از بین بروند، حکم به نابود کردن آنها میدهد (زرین کوب. 1378: 97).
شهید مطهری اما در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» در مقام پاسخ برمیآید و با اشاره به مواردی همچون دور بودن فاصله زمانی ابن خلدون با صدر اسلام و پرسش از اینکه چرا در فاصله این هفت قرن هیچ منبع دیگری در اینباره سخن نگفته؛ و اینکه خود ابنخلدون جملهاش را با «گفته میشود» آغاز میکند که نشان میدهد خودش هم اینها را شنیده و اطمینان ندارد؛ و... به رد این اتهام میپردازد (مطهری. 1380: 312). این بحث از آن زمان به شدت تداوم یافت و هر دو طرف در مقام پاسخگویی به یکدیگر برآمدند که چون در منابع بسیاری (و البته عمدتاً در فضای مجازی) به آن پرداخته شده، دیگر بحث را بیش از این باز نمیکنیم (برای مشاهده نمونهای از این بحثها در دائرهالمعارف کتابخانه و علوم اطلاعات، اینجا را کلیک کنید).
پیش از هر چیز لازم میدانم موضع خودم را اعلام کرده و اعتراف کنم که به باور من، تمدن ایران پیش از اسلام برخلاف بسیاری افراد که آنرا تمدنی عمدتاً شفاهی و فاقد منابع مکتوب میدانند، تمدنی کاملاً مکتوب بوده و گمان میکنم آتشسوزی در هنگام حمله اعراب رخ داده است.
درباره مکتوب بودن تمدن ایران پیش از اسلام، میدانیم که از پیش از دوره هخامنشیان نیز، نوشتههایی از تمدنهای مختلف در ایران باقی مانده است؛ اما در دوره هخامنشیان نه تنها کتیبههای بسیاری در کوهها و صخرههای نزدیک پایتختهای این حکومت نوشته شد، بلکه سی هزار لوحه گلی کشف شده در سال 1934 که اکنون عمدتاً در دانشگاه شیکاگو نگهداری شده و سالهاست محل مناقشه سازمان میراث فرهنگی ایران با این دانشگاه است، خود گواه بر مکتوب بودن این تمدن است.
نکته دوم اینکه در دوره ساسانیان و حتی پیش از آن جریانهای فکری و عقلی در ایران رواج داشته است؛ به گونهای که حکمت خسروانی که پس از اسلام توسط سهروردی به اوج رسید، ریشههایش به پیش از اسلام باز می گردد و نامش را هم از همان گرفته است. همچنین منابع تاریخی مانند الفهرست ابن ندیم، منابع بسیاری زیادی را نام میبرند که در سدههای نخستین اسلام، از فارسی پهلوی به عربی برگردان شدند (ابن ندیم. 1381). از سوی دیگر دستکم این را به یقین میدانیم که در دوره ساسانیان نو افلاطونیان که از فشار یوستینیانوس، امپراتور روم به ایران گریخته بودند، در اینجا با فراغ بال به نگارش و تدریس پرداختند. بنابراین از همه این جریانهای فکری چنین برمیآید که تولید و استفاده از کتاب و آثار مکتوب در ایران پیش از اسلام گسترده بوده است.
نکته سوم نه به کتابسوزی، بلکه به برخورد اعراب مهاجم با اهل علم در ایران اشاره دارد. برای نمونه ابوریحان که خود اهل خوارزم بود و به زبان و دانش در این منطقه توجه بسیار داشت، در آثارالباقیه مینویسد: «قتیبه بن مسلم هر کس را که خط خوارزمی میدانست از دم شمشیر گذرانید و آنانکه از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس میکردند ایشان را نیز به دسته پیشین ملحق ساخت. بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمیشود آنها را دانست ...» (بیرونی. 1363: 57). اگر این خبر درست باشد (که با توجه به آشنایی بیرونی به منطقه خوارزم و نزدیک بودن زمان زندگی وی –سده چهارم هجری- به صدر اسلام، درست به نظر میآید)، بنابراین طبیعی است کسانی که به دانشمندان و نویسندگان رحم نمیکنند، به آثار ایشان هم رحم نکرده و آنان را نیز نابود سازند.
اما در اینجا باید یک تمایز ایجاد کرد؛ بحث رفتارهای اعراب در ایران از سوی بسیاری از مدافعان تاریخ اسلام، بهعنوان بخش ذاتی اسلام قلمداد شده و بنابراین تلاش میشود به هر شیوه ممکن آنرا نفی کرده و یا در پی دفاع از آن بر آیند. این در حالی است که بحث ماهیت و ذات اسلام یک چیز است و بحث رفتارهایی که به نام دین اسلام صورت میگیرد، چیزی دیگر. مهاجمان عرب عموماً به نام اسلام رفتار میکردند نه لزوماً بر اساس آن. در میان مهاجمان عرب در ایران، بیشتر جنگجویانی قرار داشتند که بخش عمده زندگیشان را در میدانهای جنگ گذرانده و بنابراین نه آشنایی کاملی با دستورات اسلام داشتند و نه با زبانی به جز خشونت آشنایی داشتند.
اکنون هزار و چهارصد سال از صدر اسلام میگذرد؛ میزان آگاهیهای مردمان دنیا بسیار افزایش یافته و امکان آشنایی با عقاید دیگران بسیار سادهتر شده است. با این وجود رفتار نیروهای داعش میتواند نمونهای گویا در این زمینه باشد. داعش، گروه بنیادگرا و افراطیای که رفتارش تقریباً مورد تأیید هیچ یک از نحلههای رایج اسلامی نیست و علمای شاخص مذاهب اسلامی عمدتاً علیه آنان و رفتارهایشان موضعگیری کردهاند، اقدام به تخریب و از میان برداشتن هر آن چیزی میکنند که به باورشان با اسلام همخوانی ندارد. این در حالی است که نیروهای داعش عموماً تحصیلکردهاند و آشناییشان با اسلام ظاهرا باید بیش از آشنایی مهاجمان عرب با این دین باشد. رفتارهای مشابهی از سایر گروههای بنیادگرای اسلامی سر زده و ثبت شده است؛ آنچنانکه طالبان در دوره تسلطشان بر افغانستان، مجسمههای ارزشمند بودا در بامیان را با مواد منفجره نابود کردند (کاری که یک سده پیش از آنها، پادشاه بنیادگرای افغان، امیرعبدالرحمان خان انجام داده و بخشی از این مجسمهها را نابود کرده بود) و بسیاری از علوم دانشگاهی را به تعطیلی کشاندند؛ چرا که به نظر آنها در اسلام به آنها نیازی نبود. ضمن آنکه با تحصیل دختران نیز مخالف بوده و هستند.
همه اینها نشان از تکرار تاریخ به شیوهای مشابه دارد؛ مهاجمان افراطی و بنیادگرا، عموماً میانهای با دانشهایی که از نظر آنان دینی نیست ندارند و دست به انهدام منابع و نشانههای آنها میزنند. اتفاقی که به نظر میآید بازسازی رفتارهای پیشین باشد.
منابع:
ابن ندیم، محمد ابن اسحاق (1381)، الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: اساطیر.
بیرونی، ابوریحان (1363)، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: امیرکبیر. چاپ سیم.
زرین کوب، عبدالحسین (1378)، دو قرن سکوت، تهران: سخن. چاپ نهم.
مطهری، مرتضی (1380)، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: صدرا. چاپ بیستم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست