دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پرتغال و رویای شرق‌(1)



       پرتغال و رویای شرق‌(1)
حميدرضا محسن‌پور

زمان آغاز روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و پرتغال به حدود پانصد سال پیش، یعنی اوایل قرن 16 میلادی، و حضور  آلفونسو آلبو کرک (Alfonso alboquerque) فرمانده و دریاسالار پرتغالی فاتح جزیره هرموز ، باز می گردد  ولی شاید به جرات بتوان گفت که شرق شناسی در پرتغال به مفهوم جدید تر و بدنبال یک سلسله نیات تجاری و استعماری و آمیخته با انگیزه های مذهبی از قرن15 میلادی به بعد مورد بحث قرار گرفت . البته نا گفته نماند که با توجه به سیادت پرتغالیها در شرق و اینکه ابزار قدرت و توان بالای نظامی آنها در دریا و دریانوردی خلاصه می شد ، بیشتر حوزه نفوذ و مداخله آنان در شرق در سواحل ،جزایر و بنادر و نهایتا در نواحی پسکرانه ای شامل می شده است
فهرست مطالب

مقدمه    
فصل اول: مردم و سرزمین پرتغال    
فصل دوم: آغاز شرق‌شناسی در پرتقال     
- شرق در خانه (ورود مسلمانان به پرتغال)    
- پرتغال در جستجوی شرق     
- خانه در شرق (بنیان استعمار پرتغال در شرق)    
فصل سوم: شرق در آستانه ورود پرتغالیها     
- تحولات شرق و انگیزش اروپا در آستانه قرن 16م     
- قدرت‌های سیاسی شرق در آستانه ورود پرتغالیها     
فصل چهارم: ایران و پرتغال     
- آلبوکرک و فتح هرمز     
- شاه اسماعیل صفوی و پرتغالیها     
فهرست منابع    

 
مقدمه:
« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ... »                                                                    قرآن کریم، حجرات، 13
در گذر عمر بشر و گذار سده ها و دوره های تاریخی، بی تردید هیچ گاه ملت ها و اقوام به اندازه امروز نیازمند شناخت متقابل، تعامل و تکامل فرهنگی و تمدنی نبوده اند. چنان که آیه شریفه بالا به زیبایی اشاره دارد، همه انسان ها از یک زن و یک مرد به وجود آمده و اقوام و ملت های مختلف با زبان و فرهنگ های متفاوت و گوناگون تقسیم شده اند تا همدیگر را شناخته و به تکامل برسند.
بدون تردید ایران و پرتغال به عنوان دو کشور دارای پیشینه تمدنی پر مایه و اثرگذار در تاریخ جهان، مناسبات فرهنگی، سیاسی کهن و قدرتمندی با یکدیگر داشته ند .هر چند در مورد آشنایی و ارتباط این دو  فرهنگ قبل از سال 710 میلادی که مصادف با هجوم مسلمانان به شبه جزیره ایبری است تا کنون بصورت جدی پژوهش و مطالعه علمی انجام نشده است .اما برخی شواهد حاکی از  تاثیرات فرهنگی قوی ایران بر پرتغال در دوره های پیش از اسلام و حتی دوره پس از حضور مسلمانان در شبه جزیره ایبری  است که هنوز پس از گذشت چندین سده، همچنان در بخش هایی از تاریخ، فرهنگ، ادب و هنر پرتغال دیده می شوند.
مایکل مک کلین (McClain)،  در کتاب ایران و اسپانیا می نویسد: هنگامی که از روابط میان ایران و اسپانیا و یا تاثیر ایران بر اسپانیا سخن گفته می شود، خیلی ها بی درنگ به فکر عناصر و عواملی می افتند که در دوران سیادت و استیلای مسلمانان به شبه جزیره ایبری آورده شدند؛ در صورتی که واقعیت نشان از این دارد که این روابط سده ها پیش از فتح اسپانیا به دست مسلمانان وجود داشته و پس از محو هلال (اسلامی) از این سرزمین، نیز ادامه داشته است .
همچنین  فرانز کومنت( Cumont)  نوشته است: یک سده پیش از میلاد مسیح، آیین مهرپرستی ایرانی با همه توان در قلمرو امپراتوری روم، از جمله شبه جزیره ایبری ، نفوذ کرد و به سرعت گسترش یافت و در جای جای این امپراتوری تا سده چهارم میلادی، یعنی به مدت پانصد سال، ادامه یافت و در سده سوم میلادی به اوج شکوفایی خود رسید.    پس از چیرگی مسیحیت بر میترائیسم این آیین در مسیحیت باقی ماند و به جای مبارزه و دفع آن، برخی از مراسم مهرپرستی از جمله بزرگداشت روز 25 دسامبر ( از سال 274م ) در رم « سالروز تولد میترای شکست ناپذیر » با نام Natalis Solis Invicti و همین طور « روز خدا»، یعنی یکشنبه از دیرباز به عنوان روز مهر ( El dia del Sol) به شمار می رفت، جشن گرفته  می شد.
آگاهی دقیق درباره تاریخ ورود میترائیسم به پرتغال در دست نیست، اما قدیم ترین معبد میترایی در این کشور، معبد آئوگوستو امریتا (Augusta Emerita) در شهر مریدا است که زمانی مرکز ناحیه لوسیتانیای رم ( پرتغال کنونی ) بوده و به سده دوم میلادی بر می گردد.
در بخش دیگری از تاریخ طبیعی Plinio، کتاب سوم، صفحه های 1، 7 و 8 به نقل از مورخان رومی از جمله مارکوس ترنتینو وارو ( Marcus Terentino Varro) به حضور مهم و گسترده ایرانیان در شبه جزیره ایبری در دوران هخامنشی اشاره شده است.
در واقع باید اذعان کرد که دو ملت ایران و پرتغال، اگر چه از نظر جغرافیایی دور از یکدیگرند، اما به لحاظ  ویژگی های فرهنگی به همدیگر نزدیک اند .  
 زمان آغاز روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و پرتغال به حدود پانصد سال پیش، یعنی اوایل قرن 16 میلادی، و حضور  آلفونسو آلبو کرک (Alfonso alboquerque) فرمانده و دریاسالار پرتغالی فاتح جزیره هرموز ، باز می گردد  ولی شاید به جرات بتوان گفت که شرق شناسی در پرتغال به مفهوم جدید تر و بدنبال یک سلسله نیات تجاری و استعماری و آمیخته با انگیزه های مذهبی از قرن15 میلادی به بعد مورد بحث قرار گرفت . البته نا گفته نماند که با توجه به سیادت پرتغالیها در شرق و اینکه ابزار قدرت و توان بالای نظامی آنها در دریا و دریانوردی خلاصه می شد ، بیشتر حوزه نفوذ و مداخله آنان در شرق در سواحل ،جزایر و بنادر و نهایتا در نواحی پسکرانه ای شامل می شده است .این شرایط در بررسی روابط ایران و پرتغال نیز در آن عصر صادق است و دیپلماسی ایران و پرتغال بیشتر حول محور جزایر و بنادر جنوبی ایران  در خلیج فارس می باشد . ورود پرتغالیها به خلیج فارس در شرایطی است که حکومت ایران در آن برهه زمانی بنا به دلایل خاص خود ، نقش فعال و قابل ملاحظه ای در خلیج فارس ندارد  به همین دلیل در طول مدت زمان حضور پرتغالیها در خلیج فارس و همجواری با ایران که بیش از یک قرن طول کشید هرگز تاثیری عمیق در شناخت متقابل این دو کشور از هم نداشت و نتوانست زمینه آشنایی و ارتباط بهتر و بیشتر فراهم آورد .
 در بررسی مکتب ایرانشناسی در پرتغال نیز به این نکته پی می بریم  که به مساله ایرانشناسی بصورت مستقل کمتر پرداخته شده است و  ایرانشناسی بیشتر به همراه و یا در قلب شرق شناسی و اسلام شناسی مورد بررسی قرار میگیرد .
در این تحقیق که بر پایه منابع کتابخانه ای و برخی پایگاههای اینترنتی گردآوری شده است سعی بر آن است که بصورت خاص به روند آشنایی پرتغال با شرق بپردازیم . این موضوع در قالب 4 فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .
در فصل اول تصویری از مردم و سرزمین پرتغال ارایه می دهیم و  تاریخ آنرا مرور می کنیم . در فصل دوم که خود متشکل از سه بخش مجزاست  ، ابتدا به حضور مسلمانان در شبه جزیره ایبری  تحت عنوان شرق در خانه  ، سپس به ماجرای تلاشهای خستگی ناپذیر و مستمر بزرگ مردان پرتغالی در تحقق رویای دستیابی به شرق تحت عنوان در جستجوی شرق ، و در بخش آخر از فصل دوم  به نحوه استقرار و حضور استعماری پرتغال در اقیانوس هند و خلیج فارس  تحت عنوان خانه در شرق می پردازیم .  در فصل سوم به تفضیل اشاره ای به تحولات شرق  و چگونگی تقسیم قدرتهای سیاسی ، نظامی و تجاری شرق در آستانه ورود پرتغالی ها داریم  . در فصل چهارم ضمن ماجرای فتح هرموز توسط آلبوکرک ،فرمانده و دریاسالار پرتغالی و حضور پرتغالیها در خلیج فارس و جنوب ایران به نحوه شروع روابط سیاسی و دیپلماتیک  ایران و پرتغال می پردازیم و با توجه به شواهد و مستندات  چندی و چونی رابطه بین شاه اسماعیل صفوی و نایب السلطنه مستعمرات پرتغال در شرق و فرمانده پرتغالی فاتح هرموز ، مورد بررسی قرار می دهیم .
امید که این نوشتار آغازی باشد در مسیر بالا بردن کمی و کیفی مطالعات و گفتگوی فرهنگی و تمدنی و تفاهم و تعامل میان این دو ملت بزرگ که در طول تاریخ اثرگذاری های فراوان بر تمدن و فرهنگ بشری داشته اند .


فصل اول:   مردم و سرزمین پرتغال
پرتغال کشوری است کوچک، با تاریخی جالب و مردمی خوش‌پذیرا، که در حاشیة غربی شبه‌جزیرة ایبری یعنی پایین‌ترین بخش جنوب غربی اروپا قرار دارد. اسم نخست آن پروتوکال (portucale)  بود و آن نام شهر کوچکی بود واقع در کنار نهر دورو که در ازمنه قدیم شکوه و رونقی خاص داشت و ناحیه اطراف این شهر (اوپورتوی کنونی) سرزمین پرتغالی           (Terra portucalense) نامیده می‌شد. این سرزمین را می‌توان دنبالة فلات مرتفع مرکزی اسپانیا دانست که هرچه به طرف دریا پیش می‌رود، ارتفاعش کم و کمتر می‌شود. سواحل غربی و جنوبی آن را اقیانوس اطلس فرا گرفته است. این اقیانوس در وجود و بقای ملت پرتغال، عظمت و اعتلای آن، و حتی زندگی روزمرة مردمش تأثیری شایان و بسزا داشته  تأثیری که هنوز هم کاملا محسوس و پابرجاست. متجاوز از چهارصد سال قبل، دریانوران متهور و دلیر پرتغالی، درصدد اجرای نقشة دشوار و خطرناکی برآمدند، و خود را برای کشف آبهای دورافتاده اقیانوس اطلس آماده ساختند. این مناطق تا آن تاریخ مجهول بود، و کسی آنها را نمی‌شناخت. تنها پس از اکتشاف این مردان نام‌آور بود که مفهوم کهن از جهان و دریا، که براساس ترس و خرافات به وجود آمده بود، از میان رفت. راههای دریایی به وسیلة این دریانوردان از جان گذشته کشف و بر روی نقشه ثبت شد. همین راهها بود که سنگ اول بنای امپراتوری مستعمراتی عظیم پرتغال را بنیان نهاد. گرچه امپراتوری بزرگی که با مساعی دریانوردان پرتغال به وجود آمده بود بعداً روی به افول نهاد، آنچه هنوز برجای مانده به حدی است که امروزه دولت پرتغال سومین کشور بزرگ مستعمراتی جهان به شمار می‌رود.
پرتغال از مشرق و شمال به اسپانیا محدود است. هیچ‌گونه مرز طبیعی عمده‌ای بین دو کشور وجود ندارد. تنها ارادة ملت پرتغالی به حفظ استقلال  و تمامیت ارضی خویش است که بزرگترین سنگر محافظ آنان به شمار می‌رود. این ملت به وطن خود فوق‌العاده علاقه‌مند است. مرزهایی که در بدو پیدایش دولت پرتغال به وجود آمده امروز هم به همان حالت ـ یا با تغییراتی مختصر ـ برجا است. مساحت پرتغال 91720 کیلومتر مربع (معادل 18/1 مساحت ایران) است. طول خطوط ساحلی آن، در مغرب از رود  مرزی مینیو (Minho) در شمال تا تخته سنگهای ساحلی و تندانهای مرتفع دماغة سن و نسان(St.Vincent) 640 کیلومتر است، و در جبهة جنوبی، از این دماغه تاکشندان و دهانة رود گوادیانا (Guadiana)160کیلومتراست . کلیة بندرگاههای عمده در مغرب کشور قرار دارند.
بیشتر رشته کوههای پرتغال در شمال رود تا گوس ممتد است. این رشته‌ کوهها را می‌توان امتداد کوههای پیرنه دانست که از اسپانیا بدانجا کشیده شده‌اند. بر ارتفاعات همین رشته‌ها است که روزگاری قبایل سلتیهای ایبری ـ لوزیتانیاییها ـ قلاع و استحکاماتی بنا نهادند و گله‌های بز و گوسفند خود را در آن می‌چرانیدند و در عین حال با هم دست و پنجه نرم می‌کردند.  در نواحی مرکزی تپه‌هایی وجود دارد مستور از جنگلهای کاج، که در قرون گذشته برای متوقف ساختن توده‌های ریگ روان کاشته شده است. از این جنگلها استفاده‌های دیگری هم می‌شود ، و آن تهیة الوار برای ساختن کشتیهایی است که در کارخانجات کشتی‌سازی اوپورتو و لیسبون ساخته می‌شود.
عمده‌ترین رودهای پرتغال رود تا گوس و رود دوئرو می‌باشند که هر دو از خاک اسپانیا سرچشمه می‌گیرند. تاگوس در دشت حاصلخیزی جاری است که محل پرورش دام است (بیشتر گاوهایی که برای مسابقات گاوبازی آماده می‌شوند، از این دشت است).             لیسبون بزرگترین شهر پرتغال و پایتخت آن، نزدیک دهانه این رود قرار دارد. دوئرو رودی است پرجوش و خروش که در دره‌های عمیق جریان یافته و تاکستانهای نواحی کوهستانی اوپورتو را که دومین شهر بزرگ پرتغال است مشروب می‌سازد. قایقهای زیبا و خوش منظر موسوم به رابلوس (Rabelos) با بادبانهای سیاه یا قهوه‌ای خود، در تمام ساعات روز در شاخه‌های این رود رفت و آمد می‌کنند.
وسعت خاک پرتغال نسبت به وسعت سایر کشورهای اروپایی مجاور، اندک است، معهذا آب و هوا، رستنیها، مردم و آداب و رسوم آن فوق‌العاده متنوع است. طول این کشور، از شمال به جنوب، 630 کیلومتر و حداکثر عرضش 217 کیلومتر است.
پرتغالیها عموماً مردمانی هستند کوتاه قد دارای پوستی زردرنگ، چشمانی سیاه و موهایی تیره. در قسمتهای شمالی که تأثیر قبایل ژرمنی زیادتر بوده است، افرادی با چشمان آبی و موهای روشن دیده می‌شوند. دانشمندان نژادشناس در باب اجداد پرتغالیهای کنونی اتفاق‌نظر ندارند. ولی بیشتر عقیده براین است که اجداد آنان همان لوزیتانیاییها یعنی نژاد سلتی ایبری بوده‌اند که روزگاری در برابر حملات رومیان دلیرانه مقاومت کرده‌اند. لیکن، به تدریج و در خلال ایام و قرون، نژادهای دیگری با این اقوام جنگجو که از راه شبانی و شکار امرارمعاش می‌کرده‌اند، در هم آمیخته‌اند. اقوام فینیقی، رومی، ژرمن، و مور هر یک اثری از خود در چهرة این مردمان باقی گذارده است. از اختلاط همین اقوام و نژادهاست که پرتغالیهای امروزی به وجود آمده‌اند.
هر یک از اقوام و قبایلی که در پرتغال تاخت‌وتاز کرده، کوشیده است تا فرهنگ، دین و زبان خود را نیز در آنجا رواج دهد. زبان پرتغالی امروزه به زبان لاتینی رومیها بیش از سایر زبانهای اروپایی شباهت دارد. رومیان در این سرزمین آیین مسیحیت را جایگزین پرستش خدایان قدیم ساختند. این دین حتی در دورة خلفای اسلامی بر پرتغال نیز همواره باقی و برجا بود.
پرتغالیها مردمی هستند خونگرم، خوش ذوق، با احساسات و عموماً فروتن و متواضع. از طبع تند و حاد و متبکر اسپانیاییها به دور و مردمانی صبور و بردبارند. پرتغال دارای ده میلیون جمعیت است که قسمت اعظم آن در کشتزارها، تاکستانها، و جنگلها کار می‌کنند. غالباً خوش‌مشرب و سرخوشند، و رنج کار و خستگی را با شوخی و تفریح می‌کاهند، و دشواریها را برخود آسان می‌سازند. کار روزانه در مزارع پایه و اساس تفریحات و سرگرمیها و حتی جشنها و اعیاد آنان است. نزاکت وآداب دانی و حسن سلوک در همه‌جا، چه در بین شهرنشینان و چه در میان برزگران پابرهنه، دیده می‌شود. بزرگترین سرمایه و نقد حیات آنان عشق به کار و زحمت کشیدن است. در کشاورزی پرتغال هنوز در برخی مناطق تراکتور جای گاو و استر را نگرفته و حتی آسیا کردن، روغنگیری زیتون، شخم‌زدن و درو کردن و خرمن کوبیدن هنوز به همان روشهای قدیم و کهن انجام می‌گیرد.
صنایع عمدة پرتغال عبارت است از ماهیگیری، شرابسازی و مصنوعات چوب‌پنبه‌ای و آمادن غذا و ساردین. کشتیهای ماهیگیری آنان برای صید ماهی تا سواحل نیوفوندلند(یکی از ایالت های کانادا) و ایسلند پیش می‌روند و حداکثر بهره‌برداری را از دریا به عمل می‌آورند. شراب را در سردابهای کارخانجات شرابسازی در اوپورتو نگهداری می‌کنند تا کهنه شود. امروز قسمت عمدة چوب‌پنبه‌ای که در جهان مصرف می‌شود از درختان چوب‌پنبه‌ای که در جنوب رود تاگوس می‌روید، به دست می‌آید.
در بایگانی ملی پرتغال اسناد و مدارک ذیقیمتی در باب نقشه‌ها، جدولها و رهنامه‌هایی که به‌وسیلة دریانوردان جسور قرون گذشته تهیه شده، موجود است. این  اسناد و مدارک همواره مورد توجه مورخان و محققان بوده و با استفاده از آنها به بررسی گذشتة این کشور پرداخته‌اند. پارشمنهایی که در بعضی صومعه‌ها وجود دارد متضمن ماجراها و افسانه‌های کهن و دیرینی است. این افسانه‌ها که مدرک و مبنای چکامه‌های حماسی پرتغال به شمار می‌رود، اکنون کلاً وارد تاریخ گذشتة این کشور شده است.
در خلال تاریخ پرتغال چه‌بسیار اوراق زرین و صفحات درخشان به چشم می‌خورد. ویریاتوس رهبر قوم جنگاور لوزیتانیایی با افراد خود به پاسگاههای رومیان حمله کرده و با این عمل خود نظر و توجه دنیای متمدن آن روز را به خویش معطوف داشت. نجبا و اشراف مسیحی در بحبوحة قدرت دولت اسلامی، یعنی در آن زمان که سپاهیان اسلام تا سواحل رود دوئرو پیش رفته بودند، با آنها دست و پنجه نرم می‌کردند. آلفونسو هانریکوس دلیر نبردهای ملی را متمرکز ساخت و دولت پرتغال را بنیان نهاد و خود اولین سلطان آن شد (1140م) پادشاهانی که پس از وی به سلطنت رسیدند در راه تحقق وحدت کشور بذل مساعی و مجاهدات بسیار به‌عمل آوردند و سرزمین پرتغال را مستحکم ساختند. از جملة این سلاطین سانشوی(Sancho) مستعمره‌گیر، آلفونسوی دوم، معروف به چاق، دینیژ(Dinis) کشتکار و پدروی(Pedro) ستمگر هستند.
در بین مردانی که در قرون وسطا برای تبدیل پرتغال به یک ملت بزرگ دریانورد کمک کرده‌اند باید شاهزاده هانری دریانورد (1395-1460 م) را نام برد. وی، به جای آنکه به زندگی اشرافی و لذایذ و تجملات درباری بپردازد، گروهی از بهترین منجمان، ریاضیدان و دریانوردان عصر را دور خود جمع کرد تا به تحقق و بررسی جهانهای نادیده‌ای که در ورای تمدن غرب قرار داشت، بپردازند.
مساعی او منجر به این شد که دریانوردان نامدار و دلیر پرتغالی از دماغة بوژادور (Bojador) در سواحل افریقا بگذرند. به علاوه دریانوردی به‌صورت رشتة علمی نوین و با اهمیتی درآمد و راه برای تجارت و اکتشاف و استعمار آماده شد. نتایج مجاهدات و کوششهای وی موجب شد که پرتغال چنان ثروت و قدرتی پیدا کند که مدتها پس از مرگ او باقی بماند.
در دوره‌ای که در تاریخ پرتغال به‌عصر زرین شهرت دارد، اکتشافات جغرافیایی مهمی به‌عمل آمد.  بارتولومئو دیاز (Barthelomeude Diaz) تا دماغة امید نیک. یعنی جنوبیترین نقطة قارة افریقا پیش راند (1487م). پس از وی واسکودوگاما (Vasco da Gama)  بزرگترین مکتشف پرتغالی، راههای دریایی هند و شرق را پیدا کرد. کشف وی جاده‌های صحرایی کاروانهای شتر و پر رفت‌وآمد قدیم را از کار انداخت و کار کشتی‌های ونیزی را که از مدیترانه می‌گذشتند کساد کرد و جاده‌های کوهستان آلپ را متروک ساخت و بر ثروت و قدرت پرتغال بیفزود. شبکة عظیم راههای دریایی پرتغال موجب آن شد که این دولت پایگاه‌هایی در ایران، سیلان، چین، ژاپن، و سایر قسمتهای جهان به‌دست آورد. این عصر زرین تا زمانی که یکی از پادشاهان اسپانیا پرتغال را تسخیر کرد، ادامه یافت.
تسلط اسپانیا بر پرتغال 60 سال به طول انجامید. سرانجام پرتغالیها در 1640م  استقلال خود را باز یافتند و دگربار اقدامات سریعی به‌منظور تحکیم پایه‌های سیادت دریایی، که در مدت تسلط اسپانیاییها تا حدی به دست انگلیسیها و هلندیها افتاده بود، به‌عمل آوردند. در همین دوره است که پرتغالیها سرزمین وسیع و پر ثروت برزیل را کشف کردند و آن را مستعمرة خویش ساخته قهوه و شکر و برنج و الماس آن را به کشور خود بردند.
در آغاز قرن نوزدهم آتش جنگ سراسر اروپا را فراگرفت. در 1807 م  نیروهای فرانسه از مرزهای پرتغال عبور کرده مقاومت مردم این سرزمین را در هم شکستند و به لیسبون هجوم آوردند. در مدت اشتغال پرتغال به دست فرانسویها پایتخت به برزیل انتقال یافت. پس از شکست ناپلئون، خاندان سلطنتی و دولت به لیسبون بازگشت. برزیل هم استقلال یافت. رژیم پرتغال پس از انقلاب خونین  1910 م  که منجر به سرنگون کردن رژیم استبدادی آن کشور شد، به یک حکومت جمهوری مبدل شد.
پرچم سبز و قرمز پرتغال، یا سپری که در وسط آن دیده می‌شود، هنوز در مستعمرات دور افتادة این کشور در اهتزاز است و نمایندة پیروزیهای افتخارآمیز گذشتة آن به شمار می‌رود. این مستعمرات عبارتند از جزایری در اقیانوس اطلس، مستعمرات وسیع آنگولا، موزامبیک، و گینه در افریقا. مستعمرات کوچکی هم در هند و جزیرة تیمور دارد. در شرق دور ، مستعمرة کوچک ماکائو به مساحت 15 کیلومتر مربع نزدیک هونگ کونگ در ساحل چین متعلق به پرتغال است.
از زمان روی کار آمدن حکومت جمهوری تغییرات شگرف و عظیمی در کشور پرتغال روی نموده است، و با آنکه اصول کهنة کشاورزی هنوز مرسوم است، کشاورزی تا حد زیادی بهبود یافته، سدهای بزرگی بر روی رودخانه‌ها ساخته شده که از آنها برای تهیة نیروی برقابی در صنعت  استفاده می‌شود.
رئیس جمهور پرتغال برای مدت 7 سال انتخاب می‌شود. وی به اتفاق هیئت دولت امور کشور را اداره می‌کند. در کانون جدید تقسیمات کشوری پرتغال به 18 منطقه یا ولایت تقسیم شده ولی هنوز تقسیم‌بندی قدیم با مرزهایی که براساس وضع طبیعی تعیین شده بود بر روی نقشه‌ها دیده می‌شود. پرتغال ملتی خوشبخت دارد که به کار و کوشش در راه پیشرفت و آبادانی کشور خود علاقه‌مند است.

فصل دوم:آغاز شرق شناسی در پرتغال
بخش اول: شرق در خانه  (ورود مسلمانان به پرتغال)
پس از اینکه دولت قدرتمند گوتها، بر اثر خودخواهی و جاه‌طلبی و سودجویی رهبران آن، رو به ضعف و افول نهاد. مناقشات داخلی آغاز شد و آتش نفاق و اختلاف همه گیر شد. در این هنگام که نه از دولت پرتغال اثری بود و نه از کشور اسپانیا خبری، دولت عظیم و مقتدر اسلامی در سراسر شمال آفریقا بسط و توسعه یافته بود و پیشوایان آن، که هر آن مترصد و منتظر حمله و هجوم به اروپا و تسخیر آن بودند، شروع به دست‌اندازی به سرزمین اروپا کردند. و مسلمانان  توانستند بخش عمده شبه جزیره ایبری را تصرف کنند .
به سال 711 میلادی سپاهیان مورد Moors (اعراب) از مدیترانه عبور کرده در ناحیة اسپانیای کنونی پایگاه‌هایی به دست آوردند. و سپس از آنجا عزم پیشروی به طرف شمال کردند.
پس از فتح مسلمانان، یک‌بار دیگر اختلاط نژادی به وجود آمد و فرهنگ و تمدن جدیدی عرضه شد تأثیر مسلمانان هنوز هم در قسمتهای جنوبی پرتغال دیده می‌شود. خانه‌هایی به سبک بناهای اسلامی به وجود آمد، و اصول و روشهای کشاورزی، بدان‌سان که نزد مسلمانان مرسوم بود، متداول شد. اما بسیاری از قبایل مقهور، معتقدات دینی و آیین عبادات و سنن مذهبی خود را در دوره سلطه مسلمانان محفوظ داشتند.
نیروهای مهاجم اسلامی مشتمل بر اقوام و قبایل مختلف بود و از افرادی با ایمان و متعصب تشکیل می‌یافت که تعالیم و دستورات پیغمبر اسلام را با ایمان کامل و خلوص نیت محض اجرا می‌کردند. قرآن کتاب دینی آنان بود. شامیان، ایرانیان، بربرهای متعصب و تندخو و حتی جماعتی از یهودیان با سپاه  اسلام همراه بودند.
همانطور که گفته شد مسلمانان اول بار در 710 میلادی به شبه‌جزیره قدم گذاشتند و سال بعد با نیروی عظیمی ، از مدیترانه گذشته به تصرف شبه جزیرة ایبری پرداختند. در جنگ خونینی که به منظور جلوگیری از حمله و پیشرفت آنان انجام گرفت، رودریک (Roderick) شاه ویزیگوتها به قتل رسید این شکست مسیحیان را برانگیخت به طوریکه نیروی عظیمتری برای مقابله با مسلمانان آماده ساختند. ولی تلاشها و مجاهدات آنان به جایی نرسید و مقاومتشان بی‌حاصل ماند. مسلمانان به سرعت به قسمت اعظم اسپانیا و نیمی از پرتغال دست یافتند و به پیشروی به طرف شمال ادامه دادند. پس از عبور از کوههای پیرنه، به سرزمینی که اکنون کشور فرانسه است پای نهادند ولی در سال 732م ، براثر جنگی سهمگین، پیشروی آنان در حدود شهر تور(Tours) متوقف شد.
در عملیات نظامی و جنگها همواره ویرانی، جور، قساوت و بیرحمی به حد اعلا می‌رسد؛ ملت مغلوب یا باید تسلیم شود و به خواسته‌های فاتحان تن در دهد یا آنکه کشته شود. قلیلی هم که بتوانند فرار کنند، یا پنهان شوند، با هزاران مصائب و بدبختیها مواجه خواهند شد. فتوحات و پیروزیهای مسلمانان در شبه جزیرة ایبری نیز بیرون از این قاعده نبود. اما باید متذکر شویم که مسلمانان تا حد زیادی جنبة بشردوستی و ملاطفت و رأفت از خود نشان دادند. ساکنان سرزمینهای اشغالی مختار بودند که یا به آیین اسلام بگروند یا در برابر پرداخت مالیاتی (جزیه) به معتقدات دینی خود باقی بمانند و مناسک و اعمال آن را به جای آورند. ساکنان شبه‌جزیرة ایبری اکثر حالت اخیر را پذیرفتند و نسبت به مسیحیت وفادار ماندند. این عده به «مستغرب» معروف شدند.
متصرفات مسلمانان در اسپانیا بعداً از دولت مغربیان که در شمال افریقا بود مستقل شد و به نام خلافت قرطبه معروف گشت. شهر قرطبه مرکز آن بود . در این شهر قصرهای با شکوه و مجلل برای خلیفه ساخته شد و مساجد عظیم و جالبی برای مسلمین احداث شد. در قسمتی که اکنون کشور پرتغال است اقلیتی از مغربیان باقی ماندند که اکثر به کارهای اداری و امور تجارتی اشتغال داشتند.
اکثریت ساکنان شبه جزیرة ایبری بسیاری از رسوم و آیین و فرهنگ و افکار مسلمانان را پذیرفتند. مورها (مسلمانان)روشهای خاص برای آبیاری داشتند که از جمله چرخ چاه مخصوصی بود که آن را «ناعود» می‌نامیدند. طولی نکشید که این رسم در اسپانیا و پرتغال نیز معمول شد. ناعود چرخ بزرگی بود که به‌وسیلة نیروی گاو یا الاغ می‌چرخید. حیوان برمسیری مدور حرکت می‌کرد و چرخ را می‌گرداند و در قسمت بیرونی دورة چرخ ، ظرفهایی تعبیه‌شده که آب را از چاه بیرون می‌آورد و آن را در نهرهای آبیاری یا در آب انبارها و حوضها جاری می‌ساخت. ناعود هنوز هم در آلگاروه وآلنتژو (Alentejo) مورد استفاده است.
اصلاح وضع کشاورزی در قسمتهای جنوبی پرتغال در دروة تسلط مسلمانان به سرعت پیشرفت کرد. برای استفادة بیشتر و بهتر از زمین، آیش مرسوم شد، و برای اصلاح کیفیت میوه و گل پیوند زدن معمول شد. و نخست نهالهای لیمو و پرتقال و انجیر متداول گشت.
طولی نکشید که مردم شبه جزیرة ایبری با پیشه‌ها و آداب و رسوم تازه‌ای خو گرفتند. بسیاری از این رسوم هنوز هم در این منطقه باقی است. نوعی کاشی تزیینی موسوم به آزولژو نمونة بارز آن است. اعراب، پیش از توسعة دولت اسلامی در افریقا، صنعت کاشی‌سازی را از ایرانیان آموختند، و آن را برای تزیین قسمتهای بیرونی و درونی قصرها و مساجد مورد استفاده قرار دادند. در این کاشیها مطلقاً تصویر حیوان یا صورت انسانی دیده نمی‌شد زیرا این کار را قرآن منع کرده است. نقشة‌این کاشیها بیشتر معرف مظاهر زندگی خود اعراب بود و از اشکال طبیعی مایه می‌گرفت. مستغربها نحوة درست کردن این کاشی‌ها و همچنین چگونگی لعاب دادن و رنگ‌آمیزی آن را آموختند. پس از آنکه این سرزمین بار دیگر به تصرف مسیحیان درآمد، کاشیهای آزولژو در سراسر پرتغال رواج یافت. به علاوه صورت انسان و نقش حیوانات نیز بر آن اضافه شد و خاصیت تزیینی آن فزونی گرفت .
شهرهایی که در دست مسلمانان بود به صورت مراکز فرهنگی و تمدن و مرکز مال و مکنت درآمد. مسلمانان در اطراف آنها استحکاماتی به پا ساختند. این مراکز از لحاظ هنر و ادبیات و پیشرفت‌های علمی به زودی از کلیة قسمتهای دیگر اروپای غربی جلوتر افتاد. لیکن طولی نکشید که حسادتها، جاه‌طلبی‌ها و جنگهای خانگی که میان سرداران اسلامی درگرفت قدرت مسلمانان را ضعیف کرد. مسلمانان که قسمت جنوب اروپا را پایگاه کرده بودند، نسبت به قلع و قمع دستجات پراکنده یاغیانی که در شمال اسپانیا و پرتغال به جنگ و گریز مشغول بودند چندان بذل توجهی نکردند. محتملاً مبدا و عامل اساسی بیرون راندن آنها از اروپا همین عده جنگجویان بوده‌اند که تسلیم نشدند و در کوهستانها بطور متفرق به مقاومت پرداختند. بالاخره اینکه پس از حدود 5 قرن حکومت مسلمانان، نهایتاً مسیحیان موفق شدند که حکومت اسلامی را از اروپا براندازند که این میان آلفونسو(Alfonso) موسس و اولین پادشاه پرتغال در شکست مسلمانان و استرداد اراضی سهم عمده‌ای داشته است.
پایان بخش اول – ادامه دارد