سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آنچه خود داشت!



      آنچه خود داشت!
نسترن انوشا – آرش فرحی مقدم

تصویر: نراقی
برای گشودن دریچه ای جهت فهم یا نقد کتابی که نراقی نوشته است،  راه های گوناگونی وجود دارد. فصل مشترک تمامی این راه ها اما، از خلال باز تعریف پروژه ی نراقی در تمامیت آن می گذرد. مردی که در میان سالی به سمتی مهم در سازمانی بین-المللی (معاونت امور جوانان سازمان یونسکو)  دست یافته و همان گونه که در اسناد ساواک نیز آمده (و تا پایان عمر وی نیز مشهود است)؛ عطشی سیری ناپذیر برای نزدیکی با قدرت                                                                                                          
نراقی،احسان، آنچه خود داشت(1355)، تهران: موسسه ی انتشارات امیرکبیر.
برای گشودن دریچه ای جهت فهم یا نقد کتابی که نراقی نوشته است،  راه های گوناگونی وجود دارد. فصل مشترک تمامی این راه ها اما، از خلال باز تعریف پروژه ی نراقی در تمامیت آن می گذرد. مردی که در میان سالی به سمتی مهم در سازمانی بین-المللی (معاونت امور جوانان سازمان یونسکو)  دست یافته و همان گونه که در اسناد ساواک نیز آمده (و تا پایان عمر وی نیز مشهود است)؛ عطشی سیری ناپذیر برای نزدیکی با قدرت دارد. کنار هم قرار گرفتن این دو (دسترسی به اسناد و مطالعات مهم بین المللی در حوزه های فرهنگی و میل به استقرار در جایگاه مشاور قدرت) شرایطی را فراهم می آورد که می تواند تمام برنامه ی کاری و پژوهشی یک شخص را متعین نماید.
البته در اینجا قصد تقلیل تمام آثار و شاید از آن مهم تر؛ تمام فعالیت های نراقی در حوزه ی مدیریت دانش را به چارچوب ارائه شده در بالا نداریم. اما برای ارائه ی مقدمه ای جهت نقد آثار وی (در اینجا، "آن چه خود داشت") ناگزیر از توجه به نشانه هایی از این دست خواهیم بود. چه آن که خود نگارنده در پیشگفتار کتاب(غیر مستقیم) به این مساله اشاره می نماید که این کتاب در نسبتی معین با کتابی که دو سال قبل تر از وی منتشر گردیده است ، یعنی" غربت غرب"، قرار دارد.
نراقی در "غربت غرب" با وسواسی قابل توجه،  با کنار هم گذاشتن آمارهایی از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی که به دلیل جایگاهش در یونسکو به آن ها دسترسی دارد و از همین رو دست اول به حساب می آیند، سعی در برجسته ساختن بحران عمیقی دارد که این کشورها در سطوح و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی از قبیل آموزش، خانواده، مسایل جوانان، نظام قضایی، امور مربوط به محیط زیست و... با آن ها دست به گریبان اند. آن گونه که نراقی خود بیان می  کند، پس از انتشار این کتاب، وی دست به کار نگارش "آنچه خود داشت" می شود با این امید که ابعاد نظریه ای را بررسی و روشن کند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
از آن جا که قصد ارائه ی یک خلاصه یا یک معرفی صرف از این کتاب را نداریم، خود را محدود به فصل بندی و ترتیب بیان مطالب در کتاب نمی کنیم. بلکه در عوض، سعی در بازخوانی غیرخطی و شاید حتی باز سازی کار نراقی خواهیم نمود. این موضوع از آن جهت ضرورت دارد که اکنون پس از دسترسی به تمام آثار و فعالیت های  نراقی(که نمی توان نقش وی را در لحظه ی شکل گیری اولیه ی علوم اجتماعی در ایران نادیده گرفت) ملزم به واکاوی آرا ی وی و تمام هم قطاران او بوده و ناگزیر از بررسی اثرات این آرا بر آن  چه اکنون نام علوم اجتماعی را برخود دارد.از این رو برای بررسی این اثر  دست به ارائه ی صورت بندی خود از آن خواهیم زد و درون همان صورت بندی، تمام کتاب را بازخوانی خواهیم کرد. تردیدی نیست که صحت و کفایت این صورت بندی باید توسط خوانندگان، سنجیده شود.
در بخش چهارم کتاب که عنوان آن،" شناخت هویت فرهنگی ایران" است، نگارنده، هرچند غیر برجسته، در دو بعد بحث می-کند. بعد اول، ناظر بر نگاهی نقادانه به مطالعات شرق شناسانه است. در این بخش، سعی شده با تاسی از دیدگاه های منتقد شرق شناسی(که البته ارجاع مستقیمی در این باره در متن وجود ندارد)، بر منطق این نوع مطالعات خدشه وارد شود. به عنوان مثال؛ با اشاره به موارد معینی، عدم توجه متولیان این مطالعات(در اینجا ایران شناسی) به زمینه ی فرهنگی و تاریخی ایران، مورد نقد قرار می گیرد. این نقد، متوجه ایرانیانی نیز می شود که با فراگیری روش های مطالعه ی غربیان، به بازسازی تاریخ فرهنگی ایران می زنند. نگارنده، ایشان را به دلیل آن که فرهنگ ایرانی را به مثابه ی شئ، تجسم کرده و از این رو به مطالعه ی این فرهنگ به شکل پاره پاره و غیر منسجم میپردازند، سرزنش می کند.( نراقی، 1355: 169-155)
درست در همین بخش از کتاب، نراقی به نکته ای تعیین کننده در بحث خود اشاره می کند. وی معتقد است غرب به دلیل برتری فنی و تکنولوژیکی که در طول قرون اخیر به آن دست یافته، جایگاهی برای خود متصور شده است که گویی می تواند تمدن(فرهنگ) غرب را  در جایی فراتر از تاریخ(زمان) قرار داده و به تبع آن ماموریتی برای خویش تعریف نماید که عبارت است از اشاعه ی این فرهنگ در تمام (فضای) کره ی زمین. نراقی معتقد است وظیفه ی اهالی فرهنگ و اندیشه  در ایران در چنین شرایطی آن است که علاوه بر" فراگیری علوم و فنون غربی"، باید با توجه به زمینه  تاریخی و فرهنگی کشور خود و فهمی که مردمان این سرزمین از آن فرهنگ و نمادهایش دارند، سعی در بازتعریف و بازسازی هویت فرهنگی ایرانی نمایند.(پیشین: 187-162)
تا اینجا فقط ذکر بعد اول بخش چهارم کتاب آمد که به نظر می رسد به لحاظ منطق درونی بحث، خللی به آن وارد نیست. در واقع مستقل از آن که با این روایت نراقی از مطالعات انجام شده توسط غربیان بر ایران، موافق و هم دل باشیم یا خیر، بحث وی از انسجام کافی برخوردار است. در ادامه ی این بخش اما، نراقی مسئله ای دیگر از جنسی متفاوت را بیان می کند. وی با ارائه ی شواهدی، سعی در بحرانی نشان دادن وضعیت فرهنگی کشورهای غربی دارد.(همان گونه که در "غربت غرب" به این موضوع می پردازد.) در ضمن اشاره به این بحران، وی درصدد ارائه ی راه کارهایی نیز برای دور ماندن از این قبیل مسایل ارائه برمی آید، اما در این مورد چندان پیش روی نکرده و این بخش در حد توصیه هایی کلی باقی می ماند.
چارچوب دو گانه ای که در خلال بخش چهارم کتاب به آن اشاره شد، تمام ذهن و پروژه ی نراقی را شکل می دهد. در واقع نراقی به صورتی شماتیک با چنین وضعیتی روبروست: نیاز به باز تعریف هویت فرهنگی ایرانی و در عین حال دوری از دخالت دادن نگاه از بالای غربی در این بازتعریف، به ویژه در دوره ای که تمام شواهد و آمارهای خود غربیان از وضعیت کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، حاکی از به بن بست رسیدن مسیری است که آن ها در مسیر تاریخی خود پیموده اند. اینجا دقیقا نقطه ی مشترک پروژه ی فکری نراقی با جایگاه شخصی وی است؛ غوطه وری روزانه در آمارهای بحران به دلیل فعالیت شغلی(کار در یونسکو) و هم زمان، قرارگیری در جایگاه مشاور دولت باز هم به دلیل فعالیت شغلی(عضویت در بنیاد فرح پهلوی و نزدیکی به مقامات دربار و حتی شخص شاه).
نراقی این وضعیت را به یک تقابل تمام عیار بدل می کند. تقابلی که می توان گمان برد به قدر سال های پس از پرسش عباس میرزا* در پی مواجهه با غرب قدمت دارد. در همه ی سال های پس از این پرسش، پاسخ های گوناگونی برای آن "دست و پا" شده است. موقعیت کاری و سابقه ی خانوادگی تکینه ی نراقی اما، او را به پاسخی تکینه می رساند. او اولا به مطالعات و پژوهش های دست اولی دسترسی دارد که با ارائه ی مشاهدات و گزارش هایی دقیق، خبر از فاجعه ای عمیق درون فرهنگ غربی می دهند و ثانیا به دلیل موقعیت پدرش که یک روحانی صاحب نام بوده است، با منابع سنتی و عرفانی فرهنگ ایرانی نیز آشنا است. این موارد تعیین کننده در کنار مسایل دیگری که در این نوشتار جای بحث از آن ها نیست، نراقی را به سمت تصمیمی بازگشت ناپذیر سوق می دهند. او به ناگاه تمام صورت مساله را به شکل باژگونه بازسازی می کند.
برای این باژگون سازی، او خطی منطقی را بدیهی بازمی نماید. اولا این تقابل را به تمام تاریخ و فراتر از آن تعمیم می دهد و ثانیا آن را به کمک مفاهیم خیر و شر،  بازنویسی می کند. او که تا این لحظه نقد مرکزی خود را ناظر بر نگاه خطی غربیان به تاریخ و تلاش آن ها جهت طبیعی و ازلی نشان دادن فرهنگ خویش، سازمان داده بود، اکنون خود نیز به شکلی افراطی اسیر همین منطق می شود. وی که در" غربت غرب"، تقابل شرق(خیر) و غرب(شر) را به پیش از حتی خلقت زمین نسبت داده بود(نراقی، 1354: 10-9) حالا سخن از" قربت شرق" می گوید و معتقد است نه تنها راه بازیابی هویت برای ایران و تمام کشور های شرقی که راه برون رفت غربیان از بن بست نیز، بازگشت به اصل و ذات شرقی انسان است. این رویکرد، همان چیزی است که جلال العزم  نام آن را" شرق شناسی وارونه" می نهد. منطق شرق شناسی و شرق شناسی وارونه همسان-اند.چه هر دو در پی شناخت "خود" از خلال برائت جویی از "دیگری" که در حکم ناظر فرضی ایفای نقش می کند، هستند.(بروجردی، 1384:27-25)
از طریق همین صورت بندی نیز می توان به بازخوانی کل کتاب پرداخت. نگارنده در بخش اول به تمامی و در نیمی از بخش دوم، به عریان ساختن بحران در زندگی اجتماعی کشورهای غربی و نشان دادن شکاف های منطقی در تلقی های آنان از اموری مانند دانش و آموزش و پیشرفت و تکنولوژی و... می پردازد.در نیمه ی دوم بخش دوم و تمام بخش سوم کتاب نیز به بررسی و روشن ساختن واکنش های کشورهای جهان سوم(عمدتا افریقایی و در بخشی، مسلمان) در برابر این طرز تلقی ها و در مواردی، بازسازی هویت فرهنگی توسط روشنفکران این کشورها دست می زند.در بخش چهارم نیز همانگونه که گفته شد، به ارائه ی راه کارهای نه چندان روشنی می گذرد که نگارنده جهت دوری جستن از نگاه شرق شناسانه برای بازیابی هویت فرهنگی ایرانی تجویز می کند. در بخش پایانی نیز که بسیار کوتاه است، نگارنده دست به ارائه ی خلاصه ای از تمام گفته های خود در بخش های پیشین می زند.
با نگاهی دقیق تر به این روند کلی می توان دریافت که نگارنده در تمام کتاب در حال رفت و آمد میان نشان دادن بحران در غرب و سخن گفتن از ذاتی منزه در شرق است. این کار را در بخش چهارم کتاب یک بار به شکل جزئی نیز انجام می-دهد.(دلیل این مساله می تواند آن باشد که این بخش در واقع متن سخنرانی نگارنده در یک همایش است و در واقع به کتاب الصاق شده) حتی عنوان کتاب نیز بر همین مبنا شکل گرفته است بر اساس شعری از حافظ.** نظریه ای که در ابتدا گفته شد نراقی مدعی بررسی ابعاد آن در کتاب است، همانا الزام در هم آمیزی قدرت تمدن غرب که در(( واقعیت)) ریشه دارد با شکوه و جلال تمدن شرق است که ریشه در ((حقیقت)) لایزال دارد. رد تمام آن چه گفته شد را می توان امروز نیز در ایده های ((بومی سازی)) و ((علوم اجتماعی غیر غربی)) جستجو و مشاهده کرد.همان طور که در ابتدا گفته شد، از این جهت است ضرورت بازخوانی آرا و آثار ایده پردازان اولیه ی این نوع تلقی از علم اجتماعی.
*ارنست ژوبر که از سوی ناپلئون بناپارت در ایران ماموریت داشت در گزارشی از سفر به ایران از قول عباس میرزا می-نویسد: نمی دانم این قدرتی که شما(اروپایی )ها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما شده... مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما، به ما میتابد تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟...بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار بکنم.
**سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد     آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد...
منابع:
بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب(1384)، ترجمه ی جمشید شیرازی، تهران: نشر فرزان.
نراقی، احسان، آن چه خود داشت(1355)، تهران: موسسه ی انتشارات امیرکبیر.
نراقی، احسان، غربت غرب(1354)، تهران: موسسه ی انتشارات امیرکبیر.
 


آدرس صفحه در انسانشناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/26440

 

 آدرس ایمیل نویسندگان:

nastarananoosha@gmail.com

 farahimoghadam@gmail.com

 

 

 

دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:
0108366716007

 شماره شبا:
 IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:
6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان