سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
دردها و رویاهای مشترک
![دردها و رویاهای مشترک](/web/imgs/21/151/lcvvi1.jpeg)
به مناسبت نوروز 1390
بخشی از میراث بزرگی که از احمد شاملو برجای مانده ترجمه و در حقیقت بازآفرینی درخشان شعرهایی از برخی شاعران بزرگ جهان است. تجربیات مشترک آدمی، رنجها و آرزوهایی یکسان در تمامی این کرهی خاکی پدید آورده؛ هرچند در قالب واژگانی بس گوناگون. در روزهای اخیر، بازهم بارها و بارها در خلوت این
اشعار را خواندم و با آن زیستم. در سالی که هر روز خبری تازه از فروخُفتهای دیگر میشنیدیم، شاید این شعرها، در غیاب هر مرهم، آغازبخشی بهاری باشد.
نخست، از ناظم حکمت، شاعر بزرگ معاصر ترک آغاز میکنیم، تا پایفشاریم در آسمانی سرتاسر کبود، در کجا زندگی میکنیم؛ آنجا که میسراید:
مُچ، غرقهی خون
دندانها فشرده به هم
برهنه پای،
این سرزمین که فرشی ابریشمین را ماند
این دوزخ
این بهشت
از آن ما است.
...
آنگاه به سرزمین اسطورههای تا ابد جاری، گام میگذاریم تا از زبان یانیس ریتسوس، شاعر معاصر یونانی، بخوانیم که سپیدهدمان بهاری وطن را چنین آرزو میکند:
تابناک و گشادهدست، فَلَق خُرد بهاری
تابناک و گشادهدست با هزار چشم تو را مینگرد
تابناک و گشادهدست برای تو آرزوی خیر میکند.
...
از زبان ژاک پرهور، شاعر معاصر فرانسوی، سوگنامهای برای رفتگان این سالمان، آنانکه «عاشقترین زندگان بودند»، میخوانیم؛ چنانکه در توصیف آن که رفت میگوید:
...
سیگاری چاق کرد
دودشو حلقهحلقه بیرون داد
خاکسترشو تکوند تو زیرسیگاری
بی این که به من نگاهی کنه،
پاشد کُلاشو گذاش سرش
بارونیشو تنش کرد چون که داشت میبارید
و زیر بارون از خونه رفت
بی یک کلمه حرف
بی یه نگاه.
من سرمو گرفتم تو دستام و
اشکام سرازیر شد.
و زیر بارانِ اشکهایی که شاید این روزها خوشیُمن نباشد، لنگستون هیوز، شاعر سیاهان امریکا، به سراغمان میآید که میسراید:
آی خدا جونم
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
واسه نریختن اشکامه که این جور
نیشمو وا میکنم و میخندم.
آنگاه، از زبان پل الوار، دیگر شاعر بزرگ فرانسه، به یاد آنان که از ما دورند، میخوانیم و عهد میبندیم:
تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانهام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رویاهای خود تو را دیدم
دیگر ترکت نخواهم کرد.
و این بار رویای بهاریمان را از زبان یک هایکوی ژاپنی میخوانیم:
تنها زمانی کوتاه در کنار یکدیگر بودیم
و پنداشتیم که عشق
هزاران سال میپاید.
و با چند سطری دیگر از ناظم حکمت این بهاریه را به پایان میرسانیم تا تصویری از رویاهای بهاریمان باشد، تا فردایی که فریادشان کشیم:
زیستن به سان درختی، تنها و آزاد،
برادرانه زیستن به سان درختانِ یکی جنگل ـ
این است رویای ما!
...
نوروزتان خجسته!
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان ایران چین دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم دولت رهبر انقلاب محمدجواد ظریف مجلس انتخابات
تهران آتش سوزی پلیس قتل هواشناسی قوه قضاییه سیاست شهرداری تهران اربعین سازمان هواشناسی پشه آئدس وزارت بهداشت
واردات خودرو خودرو حقوق بازنشستگان قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو سایپا قیمت طلا برق مالیات بازنشستگان
سعید راد محرم ماه محرم سینمای ایران فضای مجازی دفاع مقدس سینما تلویزیون بازیگر عاشورا کربلا تئاتر
دانشگاه فناوری شرکت دانش بنیان حوزه علمیه دانشگاه تهران سازمان امور دانشجویان
رژیم صهیونیستی جو بایدن کامالا هریس دونالد ترامپ غزه اسرائیل یمن آمریکا فلسطین روسیه ترامپ جنگ غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر المپیک 2024 پاریس سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه استقلال المپیک
همستر کامبت سامسونگ بیماری گوگل فیلترینگ ایلان ماسک سرعت اینترنت مایکروسافت تلفن همراه تلگرام
رژیم غذایی فشار خون سرطان دیابت ویتامین بارداری افسردگی استرس سازمان نظام پزشکی