یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
نگاهی به رمان بوی خوش تاریکی
بوی خوش تاریکی نوشته قاسم شکری، رمانی است که بر مبنای تخیل قوی نویسنده با تکیه بر متون کهن مانند عهد عتیق و اعتقادات مذهبی و خرافی و اغراق در بعضی از حکایتهای عامه که به نوعی در ذهن بسیاری از مردم جهان نهادینه شده بنا شده است. وقتی شروع به خواندن رمان میکنید انتظار این را دارید که مرغ سر بریدهای در خیابان شروع به دویدن کند و یا خون سر بالا از پله بالا برود و البته ناامید هم نمیشوید زیرا سه شبانه روز از آسمان باران گربه میبارد و یا ماری دایه کودکی میشود و زهرش برای طفل بدیل به شیری گوارا میشود.
وقتی خبرنگاری اروپایی از یکی از نویسندگان مشهور آمریکای لاتین در باب رئالیسم جادویی پرسید او جواب داد ما باورها و داستانها و اعتقادات روزمره مردم سرزمین خود را نوشتیم و شما بر آن نام رئالیسم جادویی گذاشتید. قاسم شکری هم در بوی خوش تاریکی همین کار را کرده است. نویسنده در آغاز رمان سعی میکند ستونی از واقعیت برای رمانش بنا کند و راوی اول میگوید که هرچند شاید اتفاقات این رمان برایتان باور پذیر نیست اما اینها ماجراهایی است که در جایی دیگر توسط کس دیگری نوشته شده و من برایتان میخوانم و اصل ریشه در واقعیت داشتن رمان را رعایت میکند در پاره صفر کتاب مینویسد: «صاحب نوشتهها که به حتم بعد از گذشت این همه سال زیر خروارها خاک تنش پوسیده است و جز مشتی استخوان چیزی از او باقی نمانده، نه میشناسم و نه حتا کوچکترین نشانهای...» و دوباره برای تاکید مخاطب به باور ماجراها دوباره در پایانبندی رمان به واقعیت صرف و روایت ماجرا از زبا ن "اکبر شل" و ماجرای ورود به زیر زمین و سربازان و دستگیری برادر را تعریف میکند.
این تکیه بر باورهای بومی و اشعار فولکولوری، استفاده از جغرافیا و به کار بردن اصطلاحات بومی استان فارس و یا گاهی واژهسازیهای نویسنده در زبان فضایی ایجاد کرده است که خواننده با سیر داستان به خصوص تا صد و ده صفحه اول و قبل از شروع پاره پنجم مسخ شده به همراه میبرد و چون بسیار بر دانستههای خواننده از متون کهن و یا باورهایی که همراه با شیر مادر از نسلی به نسل دیگر که در فرهنگ کشور ما و یا حتی اقوامی که با نژاد سامی به هر شکلی از بابت دین و زبان و مشترکات دیگر در ارتباط بودهاند تکیه میکند و میتواند خواننده را کیفور کند و از این صفحات به بعد خواننده حرفهای رمان که دیگر فرم رمان را دریافته و با تکرارهای مکرری که بیشتر به آن خواهم پرداخت روبهرو میشود و دیگر چندان جذابیتی مانند صفحات ماقبل پاره پنجم ندارد و اکثر وقایع قابل پیشبینی و تکراری میشود.
میتوان گفت فرم و شگردی که در ابتدای رمان شمشیری برای فتح اشتیاق خواننده و تعلیق رمان بوده و او را کیفور میکند دو لبه دارد و در بخش دوم داستان بر فرق سر خود رمان فرو میآید و با تکرار مجدد یک واقعه به صورت گسست در روایت از لذت متن میکاهد. بحث بر سر "کهزاد" و "مراد" است با این باور که هر انسانی که به دنیا میآید همزادی دارد که از جنس شیاطین است و یا بر عکس هر شیطانی که به دنیا میآید همزادی دارد که از جنس انسان است. در این رمان زندگی "کهزاد" انسان و "مراد" همزاد چنان در هم آمیخته است که نمیتوان به راحتی آنها را از هم تشخیص داد. گاهی برادر میشوند و شهرزاد خواهر هر دو تایشان است و گاهی از خانوادههایی جدا از هم و همسایه هستند و گاهی با هم یکی میشوند. و گاهی جاهایشان عوض میشود "مراد" نقشی انسانی دارد "کهزاد" و "شهرزاد" تبدیل به شیاطینی میشوند که در زندگی او ورود کردهاند و گاهی برعکس میشود. و این راز روایت راویهای دیگری است که در رمان جولان میدهند و هر به چندی زمام امور حرکت رمان را در دست میگیرند و هر کدام با دید خود قضایا را تعریف میکنند.
لشکری از شخصیتهای انسانی و اجنه و شیاطین هم وجود دارند که بسیاری از وقایع داستان حول محور آنها میچرخد و به حق پرداختی درست بر آنها شده و به هیچ وجه تیپ نیستند. و نظیر هیچ کدام را نمیتوان به آسانی در جایی پیدا کرد. شخصیتهایی که به شدت دست به کار هستند تا آمیختگی و پیوند خیر و شر را در دنیا به تصویر بکشند و هر آن چه و هر آن کس که خیر است همزادی از شر هم دارد. و بیاختیار به یاد آیهای از قرآن خواهیم افتاد که خداوند تمام موجودات را جفت آفریده است. انگشتری که برای حضرت سلیمان است و خیر است و انگشتر دیگری که در دست شیطان است و شر است. هابیل که خیر است و قابیل که شر است. و بسیار اشارت دیگر که دو به دو در رمان یافت میشوند و یا به همدیگر استحاله پیدا میکنند.
بیبی و ابوکردوس قهرمانان افسانه و سلطان بیچون و چرای استحاله در این رمان هستند و به نوعی تمام انس و جن در این داستان با این با اینان در ارتباطند و یا از آنان زاده شدهاند. استفاده از نماد در این رمان به وفور شکل میگیرد و ایجاد مثلثهای شخصیتی در شکلگیری این رمان بیتاثیر نیست. کهزاد، پدر و اسد و مثال دیگر بیبی، شهرزاد و آیلار و سه فرشته به نامهای عزازیل، هاروت و ماروت و دیگر مثلثهای شخصیتی که در رمان شکل میگیرند.
تعدد راویها این گمان را ایجاد میکند که با رمانی چند صدایی رو به رو هستیم. اما به عقیده این قلم این پدیده در رمان شکل نمیگیرد زیرا اکبر شل و راوی اول در بخشهایی جداگانه در رمان وارد میشوند و هر چند راوی اول و یا با کمی شناخت -نقد ژنتیک- از محل کار و خود قاسم شکری این شک را هم ایجاد میکند که نویسنده گاهی کله خودش را میان وزغ و گربه در سر دیو سه سر قرار میدهد اما راوی اکبر شل برای پیرمرد که زاید به نظر میرسد و به نوعی نویسنده سعی کرده خواننده را شیر فهم قضایا کند در کار نمینشیند و جهت دادن مستقیم صداهایی که بر صداهای اصلی رمان اضافه شده است به دلیل رو بودن این اقدام مخاطب را رنج میدهد.
زبان از اطناب به دور است و تاثیر خوانش زیاد متون کهن را در زبان این رمان میتوان یافت و سعی زبان و لحن رمان بسیار در ایجاد فضای بومگرایانه و شگفت رمان تاثیر دارد. نه اینکه با آوردن زیاد اصطلاحات استان فارس و یا نام بردن از بعضی مکانها رمان و اشعار فولکولوری که مردم ناحیه فارس زمزمه میکنند به طور مصنوعی بوم گرایانه شده باشد -که بیتاثیر هم نیست- بلکه فضایی که شکری در کل رمان میسازد محیطی را ایجاد میکند که نمیتوان به عقاید بومی مردمانش -مردمان دنیای رمان- شک کرد و بیاختیار باید با او همراه شد.
نمونهای از این اشعار فولکولور: صل علی سه پایه/ جون از لنگت در آیه/ خواستی پسر نزایی/ تا عروس خونهات نیایه!
نمونههای دیگری مانند این اشعار هست که نویسنده برای ساخت فضای بومی و فریب مثبت نویسنده در پذیرفتن بافت جامعهای که تمام این اتفاقات تعریف شده توسط راویها در آن امکانپذیر است.
اروتیک در رمان هم با اشاره به اعتقادات و نمادهایی شکل میگیرد. مثلا در زیرزمینی که گویی کل منشا آفرینش و سرنخ تمام وقایع رمان از آن جا شکل میگیرد نقاشیهایی وجود دارد که بیان کننده ذهنیت کل رمان و اتفاقهایی است که به مرور در رمان میپردازد و یکی از نقاشیها به آلتی بزرگ مانند خیش اشاره دارد و آلت مراد که بزرگ و مانند خیش است. آلت بزرگ در هنر قدیم نشانه صلابت و قدرت بوده به نوعی که روایت میشود مجسمه اسکندر مقدونی هم در اسکندریه که به دستور عمربنخطاب برای انتقال به مدینه تکه تکه شد هم چنین آلتی داشته و هم چنین مجسمهای که امروزه در آلمان از اسکندر به تقلید از مجسمه مصر ساختهاند چنین است.
باور اینکه انس و جن به معاشقه با یکدیگر میپردازند در داستان نقش به سزایی دارد. تعبیر گربه ماده به شهرزاد، گربهای که کار تمام گربههای نر را راه میاندازد و بعد در آغوش شهرزاد جا میگیرد؛ گربه نر کثیف که لایق مرگ است به اسد. مراد که عاشق کام گرفتن از شهرزاد و آیلار است در حقیقت همان کهزاد است و این استحاله این دو در هم، فضای اعجاب انگیزی است که در بسیاری از مواقع خواننده را مجذوب میکند و مانند دفن کردن کله خروس در قبرستان که قسمتی از وقایع برای مراد اتفاق میافتد و قسمتی برای کهزاد که ناگزیری این موضوع را نشان میدهد که اعمال همزادها بر هم تاثیر میگذارد و سرنوشت یکسان برایشان رقم میزند. اما در پایان رمان که هر روایت اتفاق را یک بار از قول کهزاد و یک بار از قول مراد میشنویم تبدیل به تکرار مکررات میشود که به گسست روایت و آسیب به فرم رمان میانجامد.
وقتی کتاب آفرینش تورات را مرور میکنیم بیشک رد پایش را در بوی خوش تاریکی به وفور مییابیم. اشاره به هابیل و قابیل و گل و رسوب حوض که اشاره به آفرینش انسان از گل است و نافرمانی شیطان و الخ ...
این رمان، رمانی طنز و برای هجو پندارهای تاریخی بشر نیست اما نگاه و لحنی طنزگونه در عین سیاهنمایی و ارایه صحنههای گروتسک در رمان وجود دارد. صحنههای مشمئزکننده رمان با نگاهی خاص که نویسنده در بیان آنها ارایه میدهد برای مخاطب دوست داشتنی میشود و گاهی میتوان چنین فرض کرد که توهم و تخیل قوی نویسنده به مخاطب هم منتقل میشود و او را به فکر میاندازد که واقعا چقدر به زندگی روزمره و روایتهایی که مردم روزگار تعریف میکنند نزدیک است.
این که برای درمان شهرزاد، هر کس راهحلی پیشنهاد میکند و اینکه هیچ کس از دست برد شیطان در امان نیست مانند سید نباتی هم که انگشتری دارد که به انگشتر شیطان میماند و یا حتی شیطانی که ریاضی و منطق میداند و شیطانی که فلسفه میداند و اشارهای است به مخالفت دین با دانایی و معرفت. چنان که شیطان که به تعبیری همان عقل است که میوه معرفت و شناخت را به انسان ارایه کرد و انسان چون زندگی گوسفندوار خود را در بهشت دید از آن جا رانده شد. و روایت مردم از گم شدن اسد که از قسمتهای درخشان رمان است این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد میکند که واقعا حقیقت در این دنیا چیست؟
شک و تردید در همه ارکان این رمان وجود دارد و شاید به همین دلیل است که بر طرف کردن شک در پایان رمان به مذاق مخاطب خوش نمیآید و به فرم رمان ضربه میزند.
اشارات بسیار به بعضی از رمانهای معروف و جملات قصار از بعضی بزرگان این شک را هم ایجاد میکند که در کل راوی پاره صفر داستان هم دروغ میگوید و در حقیقت با این سطح دانایی این خود اوست که تمام ماجراها را شکل داده و به هر دلیلی آنها را به مراد و کهزاد نسبت میدهد. اشاره به ادیپ شهریار و توضیحاتی که درباره بسیاری از وقایع تاریخی میدهد هم گواه بر این ماجرا است و شروع رمان با این جمله که: «گاه آدمی سالهای سال یک دمل چرکین را با خودش به این سو و آن سو میبرد، به میهمانی...» و این جمله هدایت: «در زندگی هر کس دردهایی است که مانند خوره...» بیشک نمیتوان از تاثیر بوفکور بر رمان بوی خوش تاریکی گذشت.
در بوف کور با فرمی روبهرو میشویم که در ابتدا شخصی به بازگویی مسایلی میپردازد که به صورت سورئال و شگفت به مخاطب عرضه میشود و در بخش دوم به نوعی به توضیح رئال ماجرا میپردازد و به نوعی مسایل را باز میکند و چنین فرمی در بوی خوش تاریکی هم دیده میشود.
شباهت زن اثیری به شهرزاد و در جای دیگر شباهت لکاته باز به همین شهرزاد نیز شباهت دیگر این دو رمان است و باز هم میتوان به مشابهتهای بیشتر اشاره کرد که به نظر این قلم حسن این رمان است زیرا از دانشمندی که با ریاضیات اثبات کرد که زمین به دور خورشید میچرخد پرسیدند چطور به این اثبات رسیدی و او گفت: با پا گذاشتن بر شانه بزرگانی که پیش از من بر این ادعا تاکید میکردند.
حال که به بازخوانی دوباره این رمان پرداختهام از رای و اصراری که بر اول شدن این رمان به عنوان یکی از داوران دور پایانی جشنواره رمان متفاوت "واو" داشتم پشیمان نیستم و معتقدم این رمان به حق برنده این جایزه شده است.
سروش علیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست