سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی



      درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی
نازلی فرخی

نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، رزمری تانگ  ترجمه منیژه نجم عراقی، نشر نی چاپ اول،1378.
فمینیسم مفهومی یک بعدی نیست بلکه گویای  طیف گسترده ای از دیدگاه های متنوع و متکثراست که  گاه بسیار از یکدیگر تمایز یافته و مناقشه بر انگیر به نظر می رسند. در مقدمه این کتاب نویسنده تلاش می کند به صورت اجمالی گونه گونی این نظرات را شرح دهد. بعد از این مقدمه ی کوتاه، فصل یک با عنوان "فمینیسم لیبرال" با تعریف مختصری از مفهوم لیبرالیسم آغار می شود. تانگ در این فصل به تاریخچه ی اندیشه های لیبرال فمینیستی از قرن هجدهم تا امروز پرداخته است. این بررسی با نظریات و نوشته های "مری ویلستون کرافت"، "جان استوارت میل" و "هریت تیلور" آغاز شده و نقاط قوت و ضعف آنها بررسی شده و برخی انتقادهای  وارده شده بر آنها نیز بیان می شوند.
یکی از متفکران قرن بیستمی که نویسنده در میان فمینیست های  لیبرال به او  می پردازد "بتی فریدان" است. تانگ،  نظرات فریدان را در دو دوره یکی در دهه شصت میلادی و زمان نوشتن کتاب "زاز زنانه" و دیگری بیست و پنج سال بعد، زمان نگارش کتاب "مرحله ی دوم" بررسی می کند. در ادامه برای بررسی سمت و سوی فمینیسم لیبرال معاصر به تعریف گرایش های "رفاه جو" و "اختیار گرا" می پردازد و  مفهوم " آندوژنی ( به معنای انسان دو جنسیتی)" که فمینیست های لیبرال متاخر برای دستیابی به آزادی، برابری  و عدالت همگانی مطرح کرده اند را مورد بررسی قرار می دهد. و در نهایت، به تشریح دو نقد عمده ای که به فمینیسم لیبرال می شود، نقد جامعه گرایانه و نقد سوسیال فمینیست، می دسد. تانگ در این فصل ضمن در نظر گرفتن نقاط ضعف، تغییرات فمینیسم لیبرال از یک جنبش فرد گرا به سمت یک جنبش با آینده ی انقلابی را نشان می دهد.
در فصل دوم "فمینیسم مارکسیستی" ابتدا طبیعت بشر، نظریه اجتماعی، نظریه اقتصادی و نظریه سیاسی را از منظر سوسیالیستی مطرح می کند. در ادامه، کتاب تاثیر گذار" منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" انگلس، تاثیر آن بر فمینیست مارکسیستی و انتقادهایی که آنها بر تحلیل های نادرست انگلس ارائه می دهند را بیان می کند. استدلال های طرفداران این نحله ی فکری از کار خانگی مزدی، طرح هم ارزی، بیان نظرات مخالفان آنها از مباحث بعدی است که در این فصل به آنها پرداخته می شود. در مجموع، تانگ در این فصل عمده دیدگاههایی که فمینیستهای مارکسیست در خلق آنها نقش داشته اند را بر می شمرد وضمن نوشتن از انتقاداتی که به آنها وارد می شود از تاثیر این فمینیست ها در نشان دادن اینکه چطور تولید سرمایه داری در تعیین مسیر زندگی زنان نقش دارد، می گوید.
"فمینیسم رادیکال و مباحث تولید مثل و مادری" فصل سوم این کتاب است. او با تعریف مفاهیمی چون "تولید مثل"  و "مادری" نشان می دهد که چطور فمینیست های رادیکال با بازتعریف آنها در تعاریف سخت و محکم " ماتریالیست تاریخی" و " تفکیک طبقاتی" شک کردند. رادیکال فمینیست هایی چون "فایرستون" که معتقد به منشاء زیست شناختی ستم بر زنان و مهار ابزار تولید مثل توسط زنان با استفاده از فناوری روز به عنوان راه غلبه بر این ستم، "مارچ پیرسی" و آرمانشهرش "ماتوپوی ست" که در آن کودکان در بچه سازها بوجود می آیند و خانواده طبیعی حذف شده، از جمله کسانی هستند که در این فصل درباره آنها صحبت می شود. تانگ از بررسی استدلال های محکم منتقدان این دو که معتقد به درک قدرت مادر، بیگانگی مردان با تولید مثل  و میل آنها به مهار مقهوم مادری هستند هم غافل نمی شود، آنهایی که قدرت زنان در به دنیا آوردن کودک را یک قدرت مثبت و ایجابی می دانند که به هیچ عنوان نباید با استفاده از تکنولوژی به دست مردان بیافتد. نظریاتی که تعریف مادری را به عنوان هر رابطه ی تیمار داری و پرورشی بسط می دهند، استدلال های مخالفان و موافقان مادری طبیعی، مادری میانجی و قراردادی و استدلال های مخالفان آن که طیف وسیعی از مارکسیست و رادیکال فمینیست ها را در بر می گیرد مباحث پایانی این فصل هستند. در این فصل نویسنده به آن می پردازد که جرا زنان در مفهوم و  گستره مادری شک و بحث می کنند و ضمن این شک مساله قدرت مطرح می شود.
جنس زیست شناختی و جنسیت مردسالارانه اولین مبحثی است که در فصل چهارم "فمینیست رادیکال و مباحث جنسیت و میل جنسی" به آن پرداخته می شود. مساله قدرت و تحمیل مردسالارانه ی جنسیت به انسان ها به ویژه زنان جزو کلیدی ترین بحث های این فصل است. برای بسط آن آرای "مرلین فرنچ" و "مری دیلی" بیان می شود. "مرلین فرنچ" مردسالاری را بهترین سرمشق برای ستم و سرکوب می داند و آرزوی رهایی جهان از تعارض را در سر می پروراند. "مری دیلی" هم در کتاب هایش "فراتر از خدای پدر" ، "زن/بوم شناسی" و " شهوت ناب" باور دارد که مفهوم خدا، زبان و ارزش های مردسالار سرمشق همه ی مردسالاری هاست و می گوید ساخت انسان آندوژن پیش از آنکه زنان "اخلاق قربانی شدن" را ترک نکرده باشند، بی معناست. و در نهایت از مفهوم آندوژنی هم می گذرد و تاکید می کند که زنان باید شیوه های تازه و توانمندی برای خودشناسی بوجود آورند، شیوه هایی کاملن جدا از مردان و خواست آنها. افزون بر اینها، مفاهیمی چون میل جنسی از دیدگاه فمینیستی، هرزه نگاری و اعتراض های فمینیست ها به هرزه نگاری و اقدامات آنها بر علیه آن، قانون مکنینان-دئورکین و هم جنسی خواهی زنان به عنوان الگوی یک میل جنسی زنانه از دیگر مباحث مهم برای رادیکال فمینیست ها هستند که تانگ در این فصل به آنها پرداخته است. بخش پایانی این فصل هم نقد نظرات رادیکال فمینیست ها که طبیعت و عواطف زن را منشا خوبی او می دانستند، ارائه می شود. تانگ در این فصل به ما نشان می دهد که چطور رادیکال فمینیست ها توانستند این بصیرت را که میل جنسی علت اصلی ستم بر زنان است و ستم بر زنان، تنها بدلیل زن بودن، در همه جوامع حتی لیبرال ترین یا مارکسیستی ترین آنها هم رخ می دهد را به حقیقتی انکار ناپذیر بدل کنند.
پنجمین فصل "فمینیست روانکاوانه" با بررسی ریشه های آن آغاز می شود و بعد نقدهای معیار فمینیستی "بتی فریدان"، "فایرستون" و "کیت میلت" را بر نظرات فروید در پی می آورد. در صفحات بعدی  رد زیستی نگری فروید و کاربرد روان کاوی برای مقاصد فمینیستی توسط "آلفرد آدلر"، "کارن هورنای" و "کلارا تامپسون" شرح داده می شود. پدر و مادری اشتراکی نظریه است که فمینیست ها بسیار بر سر آن جدل کردند، طرفداران این نظریه معتقدند که وظایف مادری را تنها بر عهده رنان گذاشتن ، مشکلاتی برای فرد فرد زنان و مردان ایجاد می کند در نتیجه این وظایف باید بین زنان و مردان تقسیم شود. تانگ در این فصل ضمن پرداختن به نظریات "دینرستین"، شش ویژگی عمده ی قراردادهای جنسی ناهنجار مرسوم که به زعم دینرستین الگو و بستر ویرانگری میان مردم را می سازد، را بر می شمرد. آرای "نانسی چودرو" دیگر طرفدار پدر و مادری اشتراکی هم در چند صفحه به بحث گذاشته می شود و سپس در ادامه نقدهای کوبنده ی منتقدانی چون "ریموند" را بر این تئوری بیان می کند. اضافه بر اینها، نظریات "کارول گیلیگان" و "پوکا" له و علیه خلق و خوی زنانه، آرای میچل در دادن وجه مثبت به "تابوی زنا با محارم" و محدودیتهایی که منتقدان او مانند "شری ارنتر" مردم شناس برای تحلیل های او قائل هستند، مبحث های انتهایی این فصل است. این فصل لزوم مبارزه زنان نه در عرصه های اجتماعی،سیاسی و اقتصادی بلکه د عرصه ی پیچیده تر و درونی تری چون  ژرفای درون  و روان را گوشزد می کند.
بعد از پرداخت به فمینیسم مارکسیستی و فمینیسم روانکانه نوبت به "فمیینسم سوسیالیستی" در فصل ششم می رسد. تانگ  این فصل با برسی دو رویکر فمینیستی-سوسیالیستی یعنی "نطریه دو سیستمی" و "نطریه سیستم های وحدت یافته" نشان می دهد که چطور آنها برای غلبه بر محدودیت های نظرات فمینیست های پیشین سعی در ارائه توضیحی کامل برای ستمدیدگی زنان از دو راه متفاوت داشتند. در اولین نظریه، نظریه پردازان می کوشند سرمایه داری و مرد سالاری را همراه با هم و با بهره گیری از مفهومی یگانه نوصیف کنند و در دومی مردسالاری و سرمایه داری را پدیده هایی مجزا می دانستند که باید جداگانه و سپس به عنوان پدیده هایی که با هم رابطه ی دیالکتیکی دارند بررسی شوند. تانگ در ادامه ی فصل به صورت جامع تری به این دو نظریه  و آرای متفکران آنها از قبیل "جولیت میچل"، "هایدی هارتمن"، "آیریس یانگ" و " آلیسون جاگر" می پردازد. و البته فراموش نمی کند که نقدهایی که به هر کدام از اینها وارد است را بیان کند. این فصل به اختصار تلاش فمینیست های سوسیالیست برای کمرنگ کردن تفاوتهای رایج میان  جریان های کنونی فمیینستم را به ما نشان می دهد که در صورت به ثمر نشستن این هم نواسازی شاهد اقتدار و همبستگی ای خواهرانه-فمینیستی خواهیم بود.
در فصل هفتم، "فمینیسم اگزیستانسیالیست" تنها آرای "سیمون دوبووار" در کتاب مشهورش" جنس دوم" مورد توجه قرا می گیرد. در ابتدا "هستی و نیستی سارتر" به عنوان زمینه ای برای جنس دوم در نظر گرفته می شود و در ادامه، مفاهیم "خود" و "دیگری"، تاریخ زنان، سرنوشت زنان، نقد دوبووار به فروید، نقد زن آرمانی از منظر دوبووار و راهبردهای دوبووار برای فرار از آنچه که آن را "درون مانایی" می نامد ، یعنی فرار از محدودیت ها، ضعف ها  ونقش هایی که مردان به زنان تحمیل کرده اند را بیان می کند. در انتها هم مانند سایر فصل ها نقدهای وارد شده بر دوبووار ، نقدهای جامعه گرایانه و فلسفی، را ذکر می کند.
آخرین فصلی که توضیح آرای فمینیستی می پردازد فصل "فمینیسم پسامدرن" است که برخی به آن فمینیسم فرانسوی هم می گویند. در ابتدا آرای این نحله ی فمینیستی با فمیینسم اگریستانسیالیستی، ساخت شکنی و آرای متفکرانی چون "ژاک لاکان" و "ژاک دریدا" مطرح می شود. بعد اندیشه های سه متفکر عمده ی فمینیسم پسامدرن "الن سیکسو"، "لوئیس ایریگاری" و "ژولیا کریستوا" درباره شیوه نگرش و نوشتن مردانه، تقابل های دوتایی، اندیشیدن به زن زنانه و بازی نشانه ای و  نمادین را بررسی می کند. در این نوشتار اختلاف نظر و شیاهت های این سه تن مورد بررسی قرار می گیرد و در انتها نقدهای رابج بر فمینیسم پسامدرن چون انتقاد به مبهم نگاری آنها، نقد اصالت ریست شناختی انسان و هرج و مرج فلسفی آنها بیان می شود.
فصل آخر هم چند صفحه ای درباره نظریات  و تحلیل های شخصی تانگ درباره فمینیسم و شاخه های متفاوت آن است.
در مجموع انسجام و  فصل بندی منظم، شیوایی و سهولت نثر، استفاده ار منابع گسترده و دسته اول، ذکر نقدهای وارد شده بر هر نظزیه در کنار آن، کتاب شناسی و واژه شناسی انتهایی از مزایای  این کتاب است. همچنین ترجمه واضح و شیوای "منیژه نجم عراقی" و تسلط او بر مباحث فمینیستی، تاکید او به نگاه اتنقادی به واژه ها و بکار بستن این نگاه در ترجمه می توانند از دیگر حسن های این کتاب باشند. این کتاب 424 صفحه ای می تواند برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقه مندان به مباحت فمینیستی جذاب و مفید باشد.