یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
گفتگو با یدالله موقن :روانکاوی انسان ابتدایی
تصویر: لوسین لوی برول
دربارة کتاب «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده»
از آنجایی که اندیشة لوسین لویـبرول برای مخاطبان ایرانی آشنا نیست، ضروری است که ابتدا بفرمایید او متأثر از چه متفکران و نحلههای فکری است؟
لوسین لویـبرول (1939-1857) فیلسوف و انسانشناس فرانسوی، استاد تاریخ فلسفة مدرن در دانشگاه سوربن و مدیر پژوهشهای فسلفی بود. کسانیکه شایستگی رسیدن به مقام استادی (پروفسوری) را در دانشگاههای مختلف فرانسه داشتند، باید با تأیید مدیر پژوهشهای فلسفی به این مقام ارتقا مییافتند و این سمت را لویـبرول داشت. رمون آرون در کتاب «خاطرات»اش پس از ستایش بسیار از خدمات دانشگاهی لویـبرول، او را پوزیتیویست [تجربهگرای] خردگرا مینامد. اما در حقیقت موضعگیری فلسفی لویـبرول در چارچوب هیچ مکتب فلسفی خاصی نمیگنجد. حتی میتوان ادعا کرد که آثاری که دربارة اخلاق و ذهنیت ابتدایی نوشته است، چارچوب فلسفههای ایدهآلیستی و پوزیتیویستی را درهم میشکنند و مسائل تازهای را در قلمرو جامعهشناسی شناخت مطرح میکنند. گورویچ، از جمله کسانی بود که از آثار لویـبرول در زمینة مطالعة ذهنیت ابتدایی بسیار استقبال کرد، تا آن حد که لویـبرول را بنیانگذار جامعهشناسیِ «چندگانهنگر» دانست که شیوة تفکر چندگانه را ارائه داده است. لویـبرول نگرش جدیدی به مسئلة شناخت داد، از اینرو میتوان کار او را حرکتی انقلابی دانست.
به رغم انتقادهایی که لویـبرول از آگوست کنت و تایلور و جیمز فریزر میکند، بیش از همه تحت تأثیر آنها بوده است؛ و البته با مکتب جامعهشناسی امیل دورکم و اعضای آن ارتباطی نزدیک داشت و اصطلاحات مکتب دورکم را بهکار برد و آنان را پیشگام خود در انسانشناسی قلمداد میکرد. در ارتباط با این موضوع، ارنست کاسیرر نظر جالبی دارد، او معتقد است که نظریات مکتب جامعهشناسی دورکم در آثار لویـبرول به کمال و پختگی رسیدهاند. بنابراین میتوان گفت ذهن لویـبرول از ذهنیت دیگر اعضای مکتب دورکم، فلسفیتر و سیستماتیکتر بوده است.
تأکیدی که لویـبرول بر نقش عواطف و احساسات در ذهنیت ابتدایی دارد او را به فلسفة یاکوبی (فیلسوف آلمانی) و به «روانشناسی اندیشة عاطفیِ» هاینریش مائیر و به «منطق احساساتِ» ریبو نیز نزدیک میکند. اما به این نکته توجه داشته باشید که موضوع تأثیرپذیری این متفکر یا آن فیلسوف از دیگر اندیشمندان، همیشه بحثبرانگیز بوده است، زیرا بیدرنگ این پرسش مطرح میشود که چرا او تحت تأثیر این متفکران قرار گرفته و نه تحت تأثیر کسانی دیگر؟ بنابراین از همان آغاز، خود متفکر باید تمایلاتِ فکری خاصی داشته باشد تا تحت تأثیر اشخاص بهخصوصی قرار بگیرد.
به نظرم آنجایی که لویـبرول به چیستی ذهنیت ابتدایی میپردازد، به فلسفه نزدیک میشود و زمانیکه به گذشته برمیگردد تا زندگی جوامع ابتدایی را روایت کند به قلمرو تاریخ گام میگذارد، و در نهایت وقتی به تحلیل و تبیین مفهوم «ذهن مدرن» با «ذهن پیشمدرن» یا به تعبیر او ذهنیت ابتدایی میپردازد، آشکارا وارد حیطة «فلسفة تاریخ» میشود. آیا در حوزة «فلسفة تاریخ» نیز میتوانیم مشخصاً به فیلسوف خاصی اشاره کنیم که بر لویـبرول تأثیرگذار بوده است؟
در این خصوص کسی به تأثیر فیلسوف ایتالیایی، جامباتیستا ویکو بر لویـبرول اشاره نکرده است. اما میتوان گفت که ویکو بیش از هرکس دیگری پشگام لویـبرول در ارائة شیوههای گوناگون اندیشه بوده است. آیزایا برلین در کتابی که دربارة ویکو نوشته، مدعی است که کمال و پختگی نظریات ویکو را در جامعهشناسی تفهمی ماکس وبر و در فلسفة دیلتای میتوان یافت. اما بهنظر من تکامل اندیشة ویکو را بیش از هر متفکر دیگری، در آثار لویـبرول باید دانست. میگویند که کاسیرر نیز در جوانی خویش آثار ویکو را خواند و تا پایان عمر تحت تأثیر او قرار داشت. کاسیرر، ویکو را کاشف واقعی اسطوره میداند. اما برخلاف ویکو، رهیافت کاسیرر و لویـبرول به اسطوره از طریق مفاهیم عقلانی است. البته فراموش نکنیم که دورهبندی سهگانة آگوست کنت از «تکامل ذهن»، نیز متأثر از ویکو است.
کلود لویـاستروس مفهومی دارد به نام «ذهن وحشی» که در کتابی به همین نام آن را بهکار برده و این مفهوم را در مقابل مفهوم «ذهن علمی» قرار میدهد. به اعتقاد لویـاستروس ذهن علمی به منظور شناخت پدیدههای منفرد و صیقلخورده ازخلال فرایند روش تجربی عمل میکند، در حالیکه ذهن وحشی، بر مواد از پیش تعیینشده تأکید دارد و همین مسئله او را بهسوی تمثیلها و اسطورهها هدایت میکند. در کتاب لویـبرول نیز شاهد هستیم که اصطلاح «ذهنیت ابتدایی» نقش کلیدی در تحلیلِ او از فرایندهای اجتماعی دارد. آیا این اصطلاح قرابتی با اصطلاح «ذهن وحشی» کلود لویـاستروس دارد؟
همانطور که خود لویـبرول بارها در صفحات همة کتابهایش اذعان میکند، اصطلاح «ذهنیت ابتدایی» اصطلاح گمراهکنندهای است. اگر اصطلاح «ابتدایی» را به معنی «بنیادین» و «آغازین» بگیریم، به مقصود لویـبرول از بهکارگیری این اصطلاح نزدیکتر شدهایم. اوانزـپریچارد میگوید که تایلور و فریزر معتقد بودند که چون انسان ابتدایی نادرست میاندیشد، به جادو اعتقاد پیدا میکند؛ اما لویـبرول مدعی است که چون انسان ابتدایی به جادو اعتقاد دارد، همین اعتقاد موجب میشود که نادرست بیندیشد. یعنی عقیدة لویـبرول وارونة عقیدة تایلور و فریزر است. ذهنیت ابتدایی، قوانین طبیعت را مستقل از اردة انسان ها نمیداند و اعتقاد دارد که رفتار انسانها در وقوع حوادث طبیعی نقش دارد؛ مثلاً شکستن محرمات میتواند موجب وقوع زلزله و جاری شدن سیل شود. پس ذهنیت ابتدایی به اموری اعتقاد دارد که مغایر با قوانین فیزیک و زیستشناسی هستند.
اما توجه داشته باشید که ذهنیت هر انسانی، اعم از ابتدایی و فرهیخته، اعم از شرقی و غربی، حاصل بازنماییهای جمعی جامعة اوست. برخلاف نظر کندیاک، ذهن بشر لوحة سفیدی نیست که بهتدریج بر آن چیزی نقش ببندد. ذهن انسان از همان آغاز اجتماعی شده است، یعنی بازنماییهای جمعی گروه اجتماعی آن را شکل و فرم داده است. من و شما ایرانی هستیم، و خواهناخواه تصورات مشترکی داریم که این تصورات یا بازنماییهای مشترک را جامعة ایرانی در ذهن من و شما حک کرده است. من و شما با همین تصورات یا بازنماییهای جمعی است که میاندیشیم. اگر این بازنماییها به سطح ایدهها یا مفاهیم انتزاعی رسیده باشند، تفکر من و شما مفهومی یا انتزاعی خواهد بود و اگر این بازنماییهای هنوز به سطح مفاهیم انتزاعی نرسیده باشند و مفاهیم تصویری باشند، یعنی هنوز هم کانکریت [عینی و ملموس] باشند، تفکر من و شما نه کاملاً ابتدایی است و نه کاملاً مفهومی و انتزاعی. بهنظر من تفکر در جامعة ما در چنین وضعیتی قرار دارد. همینطور نیز بر ذهنیتی که آن را ابتدایی مینامیم، بازنماییهای جمعی حاکماند که این بازنماییها با عواطف و احساسات شدید عجیناند و ذهن ابتدایی بهجای مفاهیم انتزاعی، بازنماییهای جمعی و نیز پیوندهای میانشان را در اختیار دارد. این بازنماییها، سرشتی عرفانی دارند؛ به این معنی که هر چیزی را احاطهشده در نیروهای مرموز و جادویی و نامریی ارائه میدهند. سلطة مطلق این بازنماییها، که جمعیاند و نه فردی، و سلطة مطلق پیشـپیوندهای میانشان، و پیشـادراکها و پیشـداوریها، همه سبب میشوند که سمتگیری ذهن انسان ابتدایی با ذهن انسان فرهیختة غربی متفاوت شود.
اما دربارة ارتباط اندیشه لویـاستروس با لویـبرول میتوانم به نظرادموند لیچ استناد کنم که شارح اندیشة لویـستروس در انگلستان است. او معتقد است که بحثهای لویـاستروس دربارة «منطقـاسطوره» و «ذهن وحشی»، حتی اگر هم بهطور غیرمستقم باشد، متأثر از لویـبرول است. اما لویـاستروس برخلاف لویـبرول تفاوت «ذهن وحشی» با «ذهن متمدن» را در محتوا میداند نه در فرم و نوع.
چه عاملی موجب شد که لویـبرول به چنین تقابلی میان ذهنیتها هدایت شود؟
لویـبرول در سال 1903 از چینشناسی به نام شاوان، ترجمة اثری تاریخی از پژوهشگری چینی را دریافت میکند. لویـبرول به هنگام خواندن این کتاب از این موضوع شگفتزده میشود که اندیشههای نویسندة چینی بههیچوجه به هم مرتبط نمیشوند و انسجام ندارند. این موضوع او را به این پرسش اساسی رهنمون کرد که آیا منطق چینی همانند منطق اروپایی است؟ اگر یکی نباشند وظیفة فلسفی بسیار مهمی خواهد بود که علل این تفاوت منطقی را بررسی کنیم. میبینیم که مسئلة مطرح شده مسئلهای صرفاً مربوط به قبایل آفریقایی یا بومیان استرالیا یا سرخپوستان آمریکا نیست، بلکه فرهنگهای پیشرفتهای مانند چین و هند را نیز دربر میگیرد. ای. اچ. فرانکفورت همین مسئله را در متون دینی و تاریخی مردمان خاور نزدیک مشاهده کرده است که در کتابم « لویـبرول و مسئلة ذهنیتها» به آن اشاره کردهام.
وقتی لویـبرول «دو نوع» انسان را از هم تمیز میدهد و میگوید «انسان ابتدایی» و «انسان فرهیخته»، بهنظر میرسد که او وجه ممیز بین این دو نوع انسان را نگرش آنها نسبت به رویدادهای محیط پیرامونشان میداند. بر طبق این مرزبندی، انسان ابتدایی در فهم رویدادها دچار «آمیختگی» میشود یعنی علت و معلول یک چیز را با علت و معلول چیز دیگری خَلط میکند. در صورتیکه انسان فرهیخته علت و معلول هر چیزی را در چارچوب خود درک و فهم میکند، یعنی هر رویدادی برای او دارای «منطق» است.
همچنان که به درستی اشاره کردید، «آمیختگی» از اصطلاحات کلیدی لویـبرول برای تبیین ذهنیت ابتدایی است. ذهنیت ابتدایی برخلاف ذهنیت منطقیـعلمی، پایبند اصل امتناع تناقض نیست؛ مثلاً اعضای قبیلة سرخپوست بورورو سرسختانه ادعا میکردند که طوطیان سرخ هستند، یعنی هم انسانند و هم طوطی. آنان به این تناقض یا «ناسازگاری»، یعنی یکی بودن انسان با طوطی، اعتنایی نمیکردند. این اینهمانی، اینهمانی علمی نیست بلکه عرفانی است. سایة انسان، تصویر یا مجسمة او با خود او یکی هستند و هر آسیبی که به یکی از اینها برسد، به خود انسان نیز میرسد. مثلاً در آفریقای جنوبی اگر کسی را در حین فروبردن سوزن در سایة شخصی دستگیر میکردند، بیدرنگ اعدام میشد، زیرا کار او به معنای فروبردن سوزن در بدن آن شخص محسوب میشد که نتیجةاش مرگ فرد بود. این نمونهای از قانون آمیختگی است که بر کارکردهای ذهنی انسان ابتدایی حاکم است. در میان قبایل سرخپوست در آمریکای جنوبی، نیز میان پدر و کودکش آمیختگی احساس میشود. مثلاً اگر کودک بیمار شود، دارویی را که پزشک برای درمان کودک تجویز کرده است نه کودک بلکه پدرش میخورد، زیرا این سرخپوستان میپندارند که پدر و کودک یکی هستند پس هر تأثیری که دارو بر پدر کودک داشته باشد، بر خود کودک نیز خواهد داشت. این اعتقادات از نظر ما مردودند چراکه برای ما فیالمثل عکس یا تصویر همان عکس یا تصویر است. در صورتی که توهمات ذهنی انسان ابتدایی مانع از این میشود که امور ذهنی را از امور عینی تمیز دهد. برای او هر چیزی پر از خواص عرفانی و قدرتهای جادویی است؛ بنابراین از نظر او تمثال، مثلاً تمثال ملکة انگلستان، میتواند موجب شیوع بیماری مرگبار یا خشکسالی یا برعکس جاری شدن سیل شود. حرام بودن نقاشی و مجسمهسازی نیز در بعضی از ادیان ریشه در چنین اعتقادی دارد. اگر در مناسک و شعایر مرتبط با کشت و زرع، مرد مقدسی حضور یابد، بر اثر قانون آمیختگی تقدس او به بذرها و زمین نیز انتقال مییابد و موجب خیر و برکت میشود و محصول فراوانی به بار خواهد آمد.
بهنظر من لویـ برول بدون توجه به فرایند تکاملی جوامع، یعنی بُعد زمان و مکان، بر آستانة امروز ایستاده و، با منطق آن، گذشته را نقد میکند. برای تبیین بهتر گفتهام از چارلز تیلور کمک میگیرم: تیلور معتقد است هستة مرکزی هر نقدی بر عقلستیزی، «ناسازگاری» است. به این معنا که هر امری که در چارچوب منطق ما نگنجد، غیرمنطقی و، در نتیجه، غیرعقلانی است. در اینجا تیلور سؤال مهمی را مطرح میکند: آیا معیاری برای عقلانیت وجود دارد که برای همة فرهنگها معتبر باشد؟ لویـبرول در کتابش پاسخ روشنی به این سؤال نمیدهد، در صورتیکه محور اصلی کتاب او بر مدار این سؤال میچرخد.
اگر منظور شما این است که جوامع بشری در مراحل تکاملی متفاوتی قرار دارند و از اینرو ساختار ذهنیت گروههای اجتماعی متعلق به آنها با یکدیگر تفاوت دارد، سخنی مخالف لویـبرول نگفتهاید. او هم کوشیده است تا ساختار تفکر حاکم بر جوامعی را کشف کند که ابتدایی یا عقب مانده نامیده میشوند. علاوه بر این، نظریة لویـبرول فقط شامل کارکردهای ذهنی در جوامع واپسمانده نمیشود، بلکه موضوع فراگیرتری را مطرح میکند که عبارت از این است که ذهن انسان چگونه کار میکند، خواه انسان ابتدایی باشد خواه انسان فرهیخته. آنچه را او ذهنیت عرفانی مینامد، در انسان فرهیخته نیز وجود دارد، اما ذهنیت غالب نیست. حتی میتوان مدعی شد که ذهنیت عرفانی در متفکرانی مانند قدیس آگوستین و قدیس آکویناس و فیلسوفانی مانند مارکس و هایدگر بسیار پررنگ بوده است. بنابراین به نظر من نمیتوان گفت لویـبرول بر آستانة امروز ایستاده است و با منطق آن، گذشته را نقد میکند. جوامعی که ذهنیت ابتدایی همچنان برآنها حاکم است، امروزه هم وجود دارند و چیزی متعلق به گذشته نیستند. ذهنیت غیرعقلانی دوباره در حال سربرکشیدن است و چهبسا در خود جوامع غربی مجدداً دست بالا را پیدا کند. سخنانی مانند سخن تیلور، نشانة این است که متفکران غرب به قعر غیرعقلانیت سقوط کردهاند و روشنگری را به گورستان فرستادهاند. اما سخنان تیلور حتی از نظر خود او نیز پوچ و بیمعناست، زیرا اگر جناب پروفسور چارلز تیلور بیمار شود، مسلماً یکی از جادوگران قبایل سرخپوست کانادا را بر بالین خود احضار نمیکند، بلکه پیش حاذقترین پزشک خواهد رفت و بهترین و مؤثرترین داروها را مصرف خواهد کرد. بنابراین تیلور حداقل در محیط خودش میداند که چه تصمیمی عقلانی است و کدام تصمیم غیرعقلانی. اما آنجایی که او میخواهد ژست روشنفکری بگیرد و در قلوب روشنفکران جهان سومی برای خود جایی بازکند، چنین سفسطههایی میکند. شاید بگویید بله او در قالب فرهنگ غربی میداند چه کاری عقلانی است و چه کاری عقلانی نیست، اما در دیگر فرهنگها چطور؟ پاسخ من این است که امروزه علم غربی، جهانیشده است. متون درسیِ ریاضیات و علوم تجربی در همة کشورهای جهان همانندند و بشریت بر سر اینکه علوم تجربی غربی از اعتباری جهانی برخوردارند، به توافق رسیده است؛ پس عقلانیتی که شالودة این علوم است نیز اعتباری جهانی دارد و در این میان عقلانیت علمی، معیاری است که همة فرهنگها پذیرفتهاند. علاوه بر این، با نفوذ و گسترش ارزشهای سکولار فرهنگ غربی، امروزه مردمان همة کشورهای جهان ازجمله عقبماندهترین آنها، آرزو دارند که پزشک متخصص و داروهای خوب در دسترسشان باشند، و از امکانات مساوی برای تحصیل و کسب درآمد بهره ببرند. این ارزشهای مدرن، کم و بیش، در همة فرهنگها حتی دینیترین آنها پذیرفتهشدهاند و میتوانند به عنوان معیار عقلانیت به کار روند. به نظرم چارلز تیلور در مورد وجود میعارهای عقلانی که مورد پذیرش همة فرهنگها باشد خود را به تجاهل میزند. لویـبرول و ارنست کاسیرر نیز تفکر علمی و عقلانیت آن را معیار سنجش شیوههای اندیشه قرار دادهاند، و برخلاف پندار بسیاری کسان، نسبیگرا نبودند، آن دو به برتری اندیشة علمی بر دیگر فرمهای اندیشه باور داشتند؛ ولی در عینحال، طرفدار سلطة مطلق اندیشة علمی بر فرهنگ نیز نبودند.
نکتة اصلی بر سر درک جهان پیرامونمان براساس آن چیزی است که «هستند»، نه درک آنها براساس فُرم و شکلی که آنها بر ما ظاهر میشوند یا بر مبنای امیال شخصی ما.
کانت میگوید که اشیا، فینفسه، «چیستند»، برای ذهن بشر ناشناخته میماند، زیرا شناخت انسانی ما در محدودة پدیدارهاست. ولی این پرسش که آیا این شناختی که ما از جهان برون به دست میآوریم از حواس یا مثلاً از آن چیزی که کانت «ترکیبی از پیشی» مینامد ناشی میشود، سبب پیدایش مکتبهای فلسفی متخاصم شده است. آنچه لویـبرول کوشید تا نشان دهد این بود که انسانهای ابتدایی جهان پیرامون خود را مانند انسان غربی درک نمیکنند، پس فلسفة پوزیتویسم و حسگرایی متزلزل میشوند، زیرا معتقدند که شناخت ما از حواس مان ناشی میشوند. انسانهای ابتدایی به اموری سرسختانه اعتقاد دارند که به حواس بشر درنمیآیند و نامرییاند. پس نوع سمتگیری ذهن انسان و نوع ذهنیت او در شناختش از پیرامون خود، نقش اساسی دارد.
لویـبرول در فصل هفتم کتاب تأکید میکند که اگر میخواهیم رسمها و عادتهای انسانهای ابتدایی را بفهمیم، باید آنها را به ذهنیت پیشـمنطقی و عرفانی ارجاع دهیم. از اینرو بر روی عملیات جادویی که شکارچیان قبل از شکار انجام میدادند متمرکز میشود. به عقیدة او چنین رسمهایی نشان میدهند که ذهنیت اقوام ابتدایی با ذهنیت انسان مدرن متفاوت است. نکتة کلیدی در تحلیل لویـبرول نتیجهگیری نهایی اوست: به عقیدة وی اگر مثلاً علت مرگ فردی بر اثر نیش مار باشد، ذهنیت جامعة مدرن میگوید سَم وارد خون فرد شده و در نتیجه ایست قلبی موجب مرگش شده است. اما ذهنیت اقوام ابتدایی علت مرگ را نه بر اثر نیش مار که به نیرویی عرفانی یا جادویی منتسب میکند. این نوع نتیجهگیری لویـبرول در تعیین تحلیل ذهن مدرن با ذهن پیشـمدرن است که مخالفاتهای زیادی را با او ایجاد کرده است.
مثالی که شما آوردهاید، نقش مقولة علیت را در ذهن علمی و ذهن ابتدایی روشن میکند. انسان ابتدایی وقتی در جستوجوی علت است، این علت برایش نه علت طبیعی است و نه علت روانی یا مکانیکی یا اجتماعی یا آماری، بلکه علت برای او از نوع عرفانی است. انسان ابتدایی در پس هر حادثهای دستی غیبی میبیند و بیشتر مواقع تصور میکند که شخص یا اشخاصی در پشت حادثه هستند. علت مرگ نه نیش مار بلکه جادوی جادوگر بوده است. پس باید جادوگری که این کار را کرده است شناخت و مجازات کرد. ممکن است منتقدی ایراد بگیرد که اگر انسان فرهیختة غربی پیرو یکی از ادیان توحیدی باشد او نیز علت مرگ را نه نیش مار بلکه ارادة خدا خواهد دانست. پس در این امر نیز میان انسان ابتدایی با انسان فرهیخته غربی هیچ تفاوتی نیست؛ هر دو، علت مرگ را بر اثر ارادة یک شخص میدانند. البته لویـبرول معتقد بود که کلیسا و کنیسه بقایای ذهنیت عرفانی هستند. اتفاقاً بررسی این نوع علیت یکی از نقاط قوت نظریة اوست. آنچه منتقدان بر آن ایراد میگیرند این است که لویـبرول مدعی میشود که انسان ابتدایی کلاً جهان پیرامون خود را متفاوت با ادراک انسان غربی درک میکند؛ و میگویند که لویـبرول در این خصوص مبالغه کرده است. اما آنچه دستاورد لویـبرول را جاودان میکند، این است که او نشان داد که ذهن خرافهپرست نیز قوانین خود را دارد و ذهنی آشفته و لگامگسیخته نیست. او با این کار نشان داد که ذهن بشر چگونه کار میکند. ذهن بشر هم امور عقلانی را میآفریند و هم امور ضد عقلانی را؛ ذهن بشر هم خرافات را میآفریند و هم علم را. بنابراین لویـبرول نشان داد که ذهن هر انسانی از دو جزء «منطقی» و «عرفانی» تشکیل شده است. در غرب این ذهنیت «منطقی» است که دست بالا را دارد اما در جوامع غیر غربی، ذهنیت «عرفانی» غالب است.
این گفتوگو نخستینبار در روزنامة شرق /شمارة 1063/ پنجشنبه 25 شهریور 1389 منتشر شده و برای تجدید انتشار به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست