پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
گفتگو با ناصر فکوهی: شهر و آئینهای عاشورایی
آئینهای عاشورا از زاویهی نگاه انسانشناسی چون شما، چه مفهومی دارد؟
آئینهای عاشورا در نگاه علوم اجتماعی جزئی تفکیکناپذیر از مجموعههایی به حساب میآیند که در فرهنگ به آنها فرایندهای مناسکی اطلاق میشود و تقریبا در تمام جوامع کنونی و گذشته انسانی وجود داشتهاند. البته با اشکال، محتواها، کارکردها و روابط متفاوتی که هر بار باید به دقت به آنها اشاره کرد. بنابراین نباید نتیجه گرفت که استفاده از مفهوم «مناسک» لزوما ما را در نوعی جهانشمولی در سطح جهانی، در سطح اسلام و حتی در سطح مذهب شیعه قرار دهد. این شاید نقطه اساسی باشد که تفکر اجتماعی را از رویکردهای دینی به موضوع جدا میکند. برای شهرشناسان، فرهنگشناسان، انسانشناسان و جامعهشناسان، این مناسک در کنار مضامین مذهبی و بسیار مورد احترامشان دارای نقشها و کارکردها و جایگاههایی اساسی در نظام اجتماعی هستند.
اگر خواسته باشیم به صورت مختصر به مواردی اشاره کنم، میتوانم به چند فرایند که در مناسکی همچون عاشورا در نظام اجتماعی پدید میآید، در این گفتوگوی کوتاه بپردازم. نخستین فرایند، فرایند تولید و بازتولید حافظه تاریخی است. مناسک از مهمترین عواملی هستند که میتوانند حافظه تاریخی را در سطح فردی ولی از آن مهمتر در سطح جمعی تولید و بازتولید کنند. این حافظه میتواند استناد به وقایعی مستند یا با استناد به وقایعی اسطورهای باشد ولی آنچه اهمیت دارد در واقعیبودن (در معنی دقت در روند و جزئیات رویدادها) و یا اسطورهایبودن (در معنای پر و بالگرفتنهای ذهنی و اخلاقی و نمادین و نشانهشناختی و غیره) نیست، آنچه اهمیت دارد، مفهوم «بازگشت»ی است که مناسسک ایجاد میکند که لزوما بازگشتی تقویمی است چنانکه این مراسم هر سال تکرار میشود و زمینهای را ایجاد میکند که استنادهای تاریخی که به ویژه در بعد ارزشی، اخلاقی و الگو وارشان اهمیت داشته باشند، تکرار شوند.
از همین جا به نقش مهم دیگر مراسم عاشورا و آیینهای مشابه میرسیم، اینکه این مناسک، مناسکی هویتساز هستند؛ یعنی، افراد شرکتکننده در آنها با مشارکت خود و بر اساس بازتولید الگوهای برگرفته از نمونههای آغازین (archétype) به شخصیت خود هویت میبخشند یا این هویت را تقویت میکنند. حال با توجه به آنکه هر جامعهای بدون برخورداری از کنشگرانی که دارای هویتهایی انسجامیافته در سطوح فردی و جمعی باشند، نمیتواند به حیات خود ادامه دهد، اهمیت چنین مناسکی و دلیل پایداریشان را درک میکنیم. با هر بار تکرار مراسم، هویتها، بازسازیشده و انسجام مییابند و کنشگران میتوانند نه تنها در فرایند مراسم، بلکه به ویژه پس از آن در روابطی اجتماعی بر اساس تعاملات رفتاری و ذهنی با یکدیگر مشارکت کنند و به جامعه خود تداوم ببخشند. در کل هر جامعهای از خلال مجموعهای از چنین فرایندهای آیینی میتواند خود را تعریف، الگوهای مرجع خود را ساخته و به حیات اجتماعی خود ادامه دهد. البته این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که رویکرد نسبت به این یا آن مراسم، برای مثال رویکرد نسبت به مراسم عاشورا لزوماً در بین گروههای مختلف اجتماعی یکسان نیست. به عبارت دیگر افراد یک جامعه بر اساس تکثر در آیینها و تکثر در تعبیرشان از هر آیین هویتهای فردی و اجتماعی خود را بازسازی میکنند.
و سرانجام باید به نقش این آیین در بازسازی قالبهای «زمانی / مکانی» در نظام کنش، اشارهای کوتاه کرد، هر آیینی کمک میکند که مجموعه کنشگران یک جامعه بتوانند ظرف یا ظروف زمانی / مکانی خود را بازیابند. تکرار مراسم، تکراری است که زمان و مکان را بازسازی میکند و به فرد و گروه اجازه میدهد خود را در «جهان» بازیابد. در صورت نبود چنین فرایندهایی یا در صورت تضعیف آنها بیشک، چنین ظروفی نیز تضعیف شده و ما با آسیبهایی روبرو خواهیم شد که به دلیل اخلال در تولید و بازتولید فضا و زمان به وجود میآیند.
به نظر شما علت آنچه که این آئینها را در تهران متمایز از سایر شهرهای ایرانی میکند، چیست؟
اگر به موضوع با دیدی که در بالا اشاره کردم نگاه کنید، این مسئله را هر بار میتواند در پهنه فرهنگی جدیدی به صورت متفاوتی مشاهده کرد. به عبارت دیگر تنها مراسم و آیینهای تهران نیست که متفاوت است، بلکه اگر شما به شمال و جنوب و غرب و شرق ایران بروید یا حتی از شهری به شهر دیگر و از روستایی به روستای دیگر بروید، هر بار با شکل و محتوایی ولو اندکی متفاوت روبرو میشوید. تفاوتها گاه نیز بسیار افزایش مییابند. برای نمونه نگاه کنید به مراسم عاشورا در جنوب ایران، مثلا بوشهر و همین مراسم در تهران. دلیل آن است که نظام اجتماعی از خلال مراسم، خود را بازسازی میکند و این خود هر بار در سطح متفاوتی تعریف میشود و هویت یا هویتهای متفاوتی را باسازی میکند.
اما در مورد تهران نکته دیگری نیز وجود دارد. تهران بیش از 200 سال است که پایتخت ایران است همین پایتختبودن، بیشک ظرف فضایی / زمانی را که بالاتر از آن نام بردم، متفاوت میکند. از دوره قاجار به ویژه اهمیت خاصی به تمام مراسمی که در تهران برگزار میشد، داده میشد به خصوص مراسم دینی و از همه آنها مهمتر مراسم ماه محرم، شبیهخوانیها و غیره. دلیل این امر روشن است، پایتخت به مثابه مرکزیت باید به سایر نقاط پهنهای که بر آن سلطه خود را اعمال میکرد الگوهای لازم را ارائه میداد و هویت مرکزی باید با شدتی بسیار بیشتر از هویتهای پیرامونی شکل میگرفتند.
البته این امر نه صرفا شامل دوره تاریخی گذشته میشود و نه صرفا شامل مراسم دینی، هنوز هم تهران در بسیاری از زمینهها از سبک زندگی گرفته تا سیستم معماری الگویی برای سایر شهرستانهاست و به همین دلیل نیز توجه و آسیبزدایی از تهران نه امری صرفا محلی بلکه امری است که باید آن را ملی به شمار آورد.
اگر خواسته باشم به صورت دقیقتر درباره عاشورا در تهران سخن بگویم باید بر این نکته تاکید کنم که از زمان قاجار تا امروز این مراسم، به خصوص از خلال فرایندهای رسانهای و نمایشی نظیر شبیهخوانیها یا تعزیه، نقشی بیمانند در شکلدادن به هویت تهرانی داشتهاند. این هویت از لحاظ فضایی / زمانی در گروهی از مناسک شکل میگیرد که برخی از آنها مذهبیاند نظیر مراسم محرم و صفر، ماه رمضان و نیمهشعبان، برخی دیگر نیز ملیاند که مهمترین آنها نوروز است ولی به مراسمی چون شب یلدا و غیره نیز میتوان اشاره کرد. در مورد تهران مرکزیت مذهبی که با تشعشع خود ایجاد هویتهای گسترده میکرده است در بازار آغاز میشده است، هنوز نام و حافظه تعزیههای بازار در اذهان مردم وجود دارد و هنوز هم بازار یکی از مهمترین مراکز برگزاری برنامههای مربوط به محرم است، اما همانگونه که گفتم مرکزیت فضای شهری که ابتدا در بازار تعریف میشد، در شهر مدرن به کل شهر سرایت میکند و امروز به صورتی بسیار گسترده برپایی نقاط عزاداری و نذر را در سطح شهر میبینید که به ایجاد هویتهای محلی گاه بسیار خرد در سطح هیئتها منجر میشود. این پدیدهها، پدیدههایی هویتی است که اهمیت زیادی برای شناخت یک جامعه دارد و نمیتوان آنها را با عناوینی نسبتا سطحی چون «فرهنگ عامه» مسائلی پیش پا افتاده دانست. به نظر ریشههای تاریخی و تحول مراسم و مناسکی چون عاشورا در سطح شهری چون تهران یکی از بهترین مولفهها برای درک تاریخ فرهنگی این شهر و کنشگران آن به حساب میآید. از طریق دنبالکردن این تاریخ و به خصوص جزئیات مراسم، بررسی شباهتها و تفاوتهای آنها، با روشهای تطبیقی و ساختاری، نمادین، نشانهشناختی و زبانشناختی به گمان من میتوان به درک و شناخت و تحلیلهایی عمیق از جامعه ایرانی و از شهر تهران رسید که تحلیلها و رویکردهای کلان به هیچ عنوان قادر به انجام آنها نیستند و عموما تصاویری انحرافیافته و دستکاریشده را جایگزین واقعیتهای اجتماعی که دیده نشدهاند میکنند و تمایلی وسواسگونه به آن دارند که تفسیرهایی برآمده از ذهنیتهای شکلگرفته در فرهنگهای دیگر را با واقعیت اجتماعی خود انطباق دهند که البته ناممکن است.
آئینهای عاشورا، چه نسبتی با انسانشناسی شهری، آنهم شهری با ویژگیهای کلانشهر تهران دارد؟
گمان میکنم بخش بزرگی از آنچه در بالا گفتم بتواند به عنوان پاسخی برای پرسش شما به حساب بیاید، اما اگر خواسته باشم به صورت دقیقتری بر موضوع انسانشناسی شهری و عاشورا تاکید کنم خواهم گفت، مراسم عاشورا به دلیل مشارکت گستردهای که اقشار بسیار متفاوتی از مردم از گروههایی با سرمایههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی متفاوت در آن دارند یکی از بهترین موقعیتها را برای مطالعات مردمنگارانه؛ یعنی، نزدیکشدن کامل و مشارکت بسیار نزدیک در محیط شهری با کنشگران اجتماعی و فرایندهای کنش شهری به وجود میآورد که به ندرت میتوان در نظامهای اجتماعی به دست آورد. برای رسیدن به موقعیتهایی نظیر عاشورا یا دقیقتر بگوییم دهه محرم که یک فرایند طولانی مدت (10 روزه) از مشارکت گسترده و عمیق اجتماعی است، ما باید بسیار در فرهنگهای دیگر و حتی در فرهنگ خودمان جستوجو کنیم. سطح «درام اجتماعی» به اصطلاحی که ویکتور ترنر برای این گونه مراسم به کار میبرد، به حدی بالاست که در زندگی روزمره جز در موقعیتهای بسیار بحرانی و آن هم به مدتی بسیار کوتاه نمیتوان به آن دست یافت. هم از این رو به گمان من، یکی از بخشهای میراث فرهنگی بسیار پر ارزش ما این مراسم و تکرار سالانه آنهاست که در طول برگزاری خود امکان مطالعات گستردهای را در سطوح مختلف و فرهنگهای گوناگون این سرزمین که تکثر بیپایانی از لحاظ فرهنگی دارد، فراهم میکند. این کار متاسفانه تاکنون بیشتر محلی یا نقطهای انجام گرفته است، اما به گمان من، ما باید بیشتر در ابعاد و با روشهای تطبیقی که رویکرد اصلی انسانشناسی هستند، انجام بگیرند. افزون بر این، مراسم عاشورا تاکنون بیشتر از بعد دینی یا مناسکیشان مورد بررسی قرار گرفتهاند که آن را باید در چارچوب انسانشناسی دینی یا نمادین طبقهبندی کرد، در حالی که مطالعات شهری در این زمینه بسیار اندک هستند. دقت کنید که زمانی که از مطالعات شهری صحبت میکنم منظورم این نیست که بر این مراسم «در» شهرها کار نشده است بلکه منظورم آن است که بر این مراسم به مثابه «پدیدههای شهری» مطالعه نشده است. حتی از این نیز باید پیشتر رفت و گفت بر این مراسم به مثابه پدیدههای «مدرن» کار نشده است، زیرا پیشفرض آن بوده که این مراسم و مناسک پدیدههایی «سنتی» و نوعی میراث «موزهنگارانه» هستند (التبه این دیدگاهی بوده که علوم اجتماعی مطرح میکرده که ربطی به ارزش بالای دینی مراسم ندارد) این در حالی است که به نظر من، مراسم کنونیای که ما با آنها روبرو هستیم، بیشتر از آنکه صرفا قابل تحلیل از دریچه روابط و ریشههای سنتیشان باشند، قابل تحلیل از طریق روابطشان با نظامهای مدرن شهری و جهانیشدن هستند.
• این گفتوگو در «قانون» نیز بدین نشانی منتشر شده است:
• http://www.ghanoononline.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=13958.
پرونده «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/9132
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست