پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دهشتی ورای توصیف: مرحله ی اخیر جنگ علیه ترور



       دهشتی ورای توصیف: مرحله ی اخیر جنگ علیه ترور
مصاحبه ی پلیکرونیو با نوآم چامسکی برگردان : عاطفه اولیایی

در حال حاضر «جنگ علیه ترور»   جنبه ی جهانی یافته است لیکن هنوز دلایل واقعی ظهور و رشد سازمان های سبعی چون داعش پنهان است. در پی قتل عام پاریس درماه نوامبر، کشور های مهم غرب مانند فرانسه و آلمان در جنگ علیه ترور اسلام گرایان افراطی با آمریکا متحد شدند.    روسیه نیز که خود از گسترش این خطر می ترسد به آن ها پیوست.  در واقع، پس از سقوط شوروی، روسیه در گیر «جنگ خود علیه ترور» بوده است.  در عین حال، نیرو های غربی که علیه تروریسم بین المللی  می جنگند،‌ یاری  مستقسم و یا غیر مستقیم متحدین نزدیک آمریکا را (همچون عربستان سعودی، قطر و ترکیه)‌ به راحتی نادیده می گیرند. پس از سرنگونی هواپیمای روسی توسط ترکیه ،‌این کشور اخیرا ترکیه را « همدست تروریست ها» خواند. بهانه ی این سرنگونی تجاوز به حریم هوایی ترکیه بود ( فراموش نکنیم که ترکیه، خود مرتبا به حریم هوایی یونان تجاوز می کند  مثلا تنها در سال ۲۰۱۴ ، ۲۲۴۴ مورد آن گزارش شده است).  

«جنگ با ترور»  به چه معناست؟  آیا سیاستی مثمر ثمر است؟  مرحله ی فعلی آن با دو مرحله ی قبلیش تحت فرماندهی ریگان و بوش چه فرقی دارد؟ به علاوه، چه نیرویی واقعا از «جنک علیه ترور» منفعت می برد؟ آیا  رابطه ای بین صنایع نظامی آمریکا و درگیری این جنگ ها وجود دارد؟ طی این مصاحبه، نوآم چامسکی، منقد مشهور سیسات خارجی آمریکا نظرات خود را در این زمینه ابراز می کند.

 

پلی کرونیو ( پ) : نوآم، از شما برای  قبول انجام این مصاحبه ممنونم.  در ابتدا  نظرتان  را در باره ی  اقدامات اخیرآمریکا  در  جنگ علیه ترور می پرسم،  یعنی سیاستی که با ریگان شروع شد، سپس با نظریه ی « جنگ صلیبی» ( اسلام هراسی) جرج بوش  با آن همه تلفات انسانی و نادیده گرفتن قوانین بین المللی، ادامه یافت. با ورود سایر کشور ها ( هر کدام طبق برنامه و منافع خود)‌  به این جنگ، وضعیت بسیار حطرناک تر شده است.  اولا آیا با این برآورد موافقید و در آن صورت،  نتایج  اجتماعی، افتصادی و سیاسی یک چنین جنگ دایمی در سراسر جهان را چگونه ازریابی می کنید؟ تاثیرات آن بخصوص برای جوامع غربی چیست؟  

چامسکی (چ):  دو مرحله ی جنگ علیه ترور، به غیر از یک مورد مهم،  بسیار با هم متفاوتند. جنگ ریگان به زودی به قتل عام تبدیل شد و شاید به همین دلیل « ناپدید شد».  این جنگ عواقب  دهشتناکی برای  آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی و خاور میانه داشت. آمریکای مرکزی که مسقیم ترین هدف  بود،‌ هنوز دچار عواقب این جنگ   یعنی آوارگی پناهجویانش است. این وضعبت در مورد مرحله ی دوم جنگ علیه ترور که بیست سال بعد در ۲۰۰۱  اعلام شد نیز صادق است؛  پس از آن،  درون های اوباما، با کشتار  گسترده درسراسر جهان،‌ به جای حل مسأله بر تعداد  تروریست  ها افزوده است.

 امروزه  جهان  آمریکا را بزرگترین خطر برای صلح می داند.  جنگ بوش علیه القاعده بود لیکن از افغانستان،  عراق  تا لیبی،‌  جهادیون توانسته اند جنگ خود را از دهکده ی کوچکی در افغانستان به غرب آفریقا،‌ خاور نزدیک و تا آسیای جنوب شرقی بکشانند و در این بین،‌  نیرویی بس مخرب ترجانشین القاعده  شده است.   در حال حاضر،‌ حکومت اسلامی عراق و شام ( داعش)‌ رکورد حیوان صفتی و خشونت را شکسته است.   اندرو کاکبرن ،‌تحلیل گر نظامی در کتاب زنجیره ی کشتار این روند جایگرینی را بررسی کرده بود. او به طور مستند نشان داد که قتل رهبر، در صورتی که با برخورد با و حل مسایل پایه های یک سازمان همراه نباشد، به جایگرینی رهبر مقتول با فردی جوان تر و معمولا سبع تر می انجامد.  نتیجه ی چنین امری در گیری غرب با جوامع مسلمانان خشمگین از یک طرف و از جانب دیگر محدودیت حقوق بشر، سرکوب  و تحمیل هزینه  های کمر شکن در جوامع غربی است.  اوباما به خواب  خیال های بن لادین و داعش جامه ی عمل پوشانده است. 

  شناسایی گروه های تروریست و یا دول حامی تروریسم  نه تنها کاملا دلبخواهی است، بلکه  در بعضی موارد،  همان طرفی  که به  کارآیی سیاست های آمریکا شک برده  و آن را توجیهی برای سیاست های توسعه طلبانه ی آمریکا می داند، متهم به ترور می شود.

 پ: القاعده و داعش بدون شک  سازمان هایی تروریستی هستند؛ لیکن رسانه ها و سیاستمداران آمریکایی هرگز سخنی از متحدانش یعنی عربستان و قطر و حتی اعضای ناتو مثل ترکیه، به میان نمی آورند. نظر شما در این باره چیست؟

چ: در مورد ریگان و بوش نیز چنین بود.  دخالت ریگان در آمریکای لاتین تحت لوای «جنگ علیه ترور» صورت گرفت.  ریویرا  ای داماس،‌ اسقف سالوادوری که  جای  اسکار رومرو، اسقف اعظم  مقتول را گرفت، جنگ ریگان را ‌« جنگی به منظور نابودی و قتل عام  شهروندان بی دفاع »‌ خواند. در گواتمالا اوضاع بد تر بود و در هندوراس هم وحشتناک! گواتمالا تنها کشوری بود که ارتشی برای دفاع از کشور علیه تروریست های ریگان داشت؛ در کشور های دیگر نیرو های امنیتی ( داخلی) نقش تروریست ها را بازی کردند.

 در آفریقای جنوبی، « جنگ علیه ترور»  سرپوشی  بر حمایت از فجایع داخلی ومنطقه ای بود. گفته می شد  که هدف آمریکا دفاع از  تمدن در مقابل «  یکی از قوی ترین گروه های تروریستی»  جهان یعنی کنگره ی ملی آفریقای نلسون مندلا بود.  خود مندلا تا سال ۲۰۰۸ هنوز در  فهرست تروریست ها بود. در خاور میانه « جنگ علیه ترور»  در واقع کمکی بود  به حمله ی اسراییل به لبنان.  بوش هم از این ادعا برای  حمله به عراق استقاده کرد.  و داستان ادامه دارد...

 آنچه در سوریه رخ می دهد  در توصیف نمی گنجد.  به نظر می رسد کرد ها  که در فهرست تروریست های آمریکا قرار دارند،  مهمترین نیروی زمینی علیه داعش باشند. در هر دو کشور، کرد ها هدف حمله ی  متحدمان در تاتو  یعنی ترکیه قرار دارند،   لیکن  ترکیه  از نیروی  متحد القاعده در سوریه یعنی جبهه ی  النصرت  که چندان با داعش فرق نمی کند،  دفاع می کند.  حمایت ترکیه از النصرت  به حدی است که  نیرو های مخصوص آمریکا را که برای جنگ با النصرت فرستاده شده بودند لو داد و النصرت آن ها را قلع و قمع کرد.  النصرت و احرار الشام مورد حمایت عربستان و قطر نیز هستند و به نظر می رسد از اسلحه های پیشرفته ی سیا  نیز برخوردار می شوند: گزارشده است که از ضد تانک های  TOW دریافتی ازسیا در جنگ علیه نیرو های بشار اسد استفاده می کنند. این خود می تواند بهانه ای برای دخالت روسیه شود. جهادیون مرتبا  با عبور از مرز های  ترکیه  به داعش می پیوندند. ترکیه عضو مهم ناتوست و موقعیت جغرافیایی مهمی دارد. طی دهه ی ۱۹۹۰،  ترکیه در  دهشتناک ترین حملات علیه  کرد ها، از  تسلیحات  آمریکا برخوردار بود. البته در سال ۲۰۰۳ عدم  همکاری ترکیه  با آمریکا در حمله به عراق ( به علت مخالفت  ۹۵ درصد جمعیت ترکیه)، روابط دو کشور را مکدر ساخت.  اخیرا، آمریکا و ترکیه در جنگ علیه داعش به توافقی رسیدند که طبق آن ترکیه پایگاه های نزدیک سوریه را در اختیار آمریکا بگذارد و با داعش نیز بجنگد، ولی در عوض ترکیه به کرد ها حمله کرد.

 عربستان،  سال ها نه تنها  با حمایت مالی  بلکه از طریق مدارس مذهبی، مساجد و روحانیون نظرات افراطی وهابیون را اشاعه داده است.  پتریک کاکبرن ‌« وهابی شدن» اسلام سنی را از خطرات بزرگ این زمان می شمارد.   عربستان  و امارات، علیرغم برخورداری ازامتیازات بسیار در زمینه ی نظامی،  چندان  در جنگ با داعش درگیر نشده اند ولی در یمن به فاجعه ای انسانی دامن زدند و شرایط پیدایش  نسل بعد تروریست ها را تسهیل می کنند.

 دلیل چشم پوشی غرب بر حمایت  برخی کشور های خلیج فارس از داعش، نفت است.

 و اما در مورد سوریه، تغییر سیاست ضروری است.  به نظر می رسد  تنها امید مذاکرات بین نیرو های متفاوت، منجمله افراد فاسدی همچو بشار اسد باشد،‌ البته به غیر از داعش.

پ: شاید بسیاری با این برآورد موافق نباشند، ولی به نظر می رسد روسیه، بر خلاف آمریکا، کمتر متوسل به قهر می شود. در صورتی که با این نظر موافقید، فکر می کنید دلیل آن چیست؟ 

چ:  آن ها ظعیف ترند،  مثلا مانند آمریکا،  در دنیا هشتصد پایگاه نظامی ندارند و مسلما توانایی کشتاری را که  اباما در سراسر جهان  با  درون ها به راه انداخته است  نیز ندارند.  در دوران جنگ سرد هم همین موضوع  صادق بود: در حوالی مرز های خود می توانستند بجنگند ولی نه در هندوچین.

پ: به نظر می رسد فرانسه هدف اسلام گرایان افراطی شده باشد. دلیل این امر چیست؟

چ: در واقع تعداد کشته شدگان در  آفرقا توسط تروریسم اسلامی بیشتر است.  در اروپا فرانسه عمدتا به علت جنک الجزایر مورد هدف قرار گرفته است.

پ: تروریسم داعش مورد انتقاد حمص و حزب الله قرار گرفته است. تفاوت آن ها در چیست؟ خواست واقعی داعش چیست؟

چ: در استفاده از  نام « سازمان های تروریست» باید احتیاط کنیم.  پارتیزان های ضد نازی از ترور استفاده کردند. ارتش جرج واشنگتن نیز چنان وحشتی ایجاد کرد که مردم از آن  فرار می کردند و  بومیان او را «ویران گر شهرها» می خواندند. به سختی می توان یک جنبش رهایی بخش ملی را نام برد که از ترور استفاده نکرده باشد.  حزب الله و حمص در پاسخ به اشغال اسراییل  شکل گرفتند. با هر معیاری بسنجیم، داعش با آن ها  متفاوت است. داعش در پی ایجاد خلافت با دست اندازی بر سرزمین های دیگران است.

 پ: در پی  قتل عام پاریس در نوامبر ۲۰۱۵، اوباما در کنفرانسی مشترک با هولاند اظهار کرد که «داعش باید نابود شود» فکر می کنید این ممکن باشد؟

چ:  البته غرب توانایی قتل عام در زمین های اشغالی داعش را دارد لیکن این به نابودی آن منتهی نخواهد شد، یا این که همان طور که توضیح دادم  گروهی خونخوار تر جای آن را خواهد گرفت.  یکی از اهداف داعش در گیر کردن همه ی مسلمانان  در جنگ است. ما می توانیم در این  فاجعه به آن ها  کمک کنیم،  یا به ریشه ی این مسأله پرداخته و شرایطی ایجاد کنیم که  نیرو های منطقه بر داعش فائق شوند. پیشنهاد ویلیام پولک، پژوهشگر خاورمیانه ( که در تصمیم گیری در سطح دولت نیز با تجربه است) شاید راه گشا باشد. وی مورد حمایت اسکات اتران نیر هست لیکن متأسفانه احتمال مقبولیتش زیاد نیست.

پ: آیزنهاور، با هشدار در باره ی  مجتمع های صنعتی ـ نظامی اظهار کرده بود که قتصاد سیاسی  آمریکا  چنان شکل گرفته که  جنگ را غیر قابل اجتناب می سازد.  به نظر شما چگونه می توان آمریکا را از این سیاست جنگ طلبی دور کرد؟

چ: البته منافع آن بخش از اقتصاد در جنگ طلبی است ولی فکر نمی کنم این دلیل اصلی باشد. منافع سوق الجیشی و اقتصاد بین المللی نیز از اهمیت بسیاری برخوردارند.   بعد ار جنگ جهانی دوم، برنامه های رفاه اجتماعی کشور را از رکود نجات داد.  طبق مقاله ای منتشره در مجله ی  «  اقتصاد این هفته»  در ۱۲  فوریه ی ۱۹۴۹، اگر چه تأثیر  اختصاص بودجه به جنگ و یابه  برنامه های رفاه اجتماعی، به عنوان نیروی محرکه ی اقتصاد یکسان است، لیکن برای  نهاد های بازرگانی، تفاوت های اقتصادی و اجتماعی بسیاری در این دو نوع سیاست اقتصادی وجود دارد. بودجه های مصرفی در صنایع جنگی ساختار اقتصاد را تغییر نمی دهد در حالی که مصرف چنین بودجه هایی  برای برنامه های رفاه اجتماعی،  با ایجاد کانال های جدید تولیدی و مصرفی،‌ درآمد را بازتوزیع کرده و اقتصاد را دگرگون می کند.  در حالی که مصرف بودجه های رفاه اجتماعی  نقش دمکراتیزه کردن دارد،‌  بودجه های نظامی با  بخش همگانی زیاد  سر و کار ندارد و به همین دلیل، اساس برنامه ریزی دولت  می گردد.

پ:  آیا سقوط اشکار تسلط آمریکا بر صحنه ی جهانی، باعث جنگ طلبی بیشتر آن است؟

چ:  نقطه ی اوج قدرت آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم بود لیکن با «از دست دادن چین»، پدیدار شدن رقبای قدرتمند صنعتی، روند ضد استعماری و اخیرا با وجود  تنوع اشکال قدرت رو به سقوط گذاشت.  پاسخ آمریکا به این امر می تواند متنوع باشد: یا مانند بوش  رو به  تجاوز و فتح طلبی  بگذارد یا مانند اوباما سیاست خود داری از استفاده از نیرو های زمینی باشد.   البته امکانات فراوان دیگری نیز هست.

 

 

 

*********
این مطلب بخشی از کتابی است که  به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه  انتشار این مطلب بدون اجازه  کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد  منابع  درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در  شکل  کتاب منتشر خواهد شد.

 

  

******************

پرونده ی امبرتو اکو  در انسان شناسی و فرهنگ:

http://old.anthropology.ir/node/28529

 

پرونده ی برونو لاتور در انسان شناسی و فرهنگ: 

http://anthropology.ir/dossier/858


صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ: 
http://anthropology.ir/oliaiatefe
 *********************