چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
نگاهی به آرا و اندیشههای کاول در باب فیلم، تلویزیون و اپرا (1)
نوشتن در باب فیلم، رج به رج، در تار و پود حیات فلسفی استنلی کاول تنیده شده است: از کتاب «دنیای نگریسته» گرفته، که حدفاصل دو کتاب «آیا منظور ما باید همان گفتههایمان باشد؟» و «معناهای والدن» منتشر شد، تا «جستجوی خوشبختی: کمدی هالیوودیِ قهر و آشتی» (که ملازم کتاب «مدعای عقل» است)، تا جدیدترین اثرش دربارهی فیلم «ستیزه با اشکها: ملودرامهای هالیوودی زنِ ناشناس». در شمار دیگری از جستارها و تحریرات گاه و بیگاه وی نیز، فیلم نقشی بسزا دارد. ضمناً سایر رسانههای هنری نیز، نظیر اپرا و تلویزیون، که شاهد ارتباطی تنگاتنگ با فیلم بودهاند، از سوی او مورد تأمل فلسفی قرار گرفتهاند.
کاول تنها فیلسوف بزرگ آمریکاییست که مبحث فیلم را در کانون توجه آثارش قرار داده است. با این حال در بین بسیاری از فلاسفه، نسبت نوشتههای او در باب فیلم، با نوشتههای آشکارا فلسفیاش، در پردهای از غموض مانده، و به طور عام در بین اهالی مطالعات فیلم، سودمندی بالقوهی فلسفه را به طرزی که او فهم کرده و به عمل درآورده است، بازنشناختهاند. از مدتها پیش یکی از درونیافتهای (Intuition ) راهگشای کاول [در آثارش] این بوده است که وصلت بین فلسفه و فیلم نه تنها امکان، بلکه ضرورت دارد. در طول این سالها، برای من و نویسندگانی، که نوشتههایشان دربارهی فیلم برایم از پربارترینها بوده، بینش او پیرامون چنین وصلتی، منبعِ خللناپذیری از الهامات بوده است. آن چه در ادامه میآید تقریری است ناگزیر، و به مراتب سردستی، از برخی اندیشههای اصلی در سه کتاب کاول دربارهی فیلم، در «امرواقعِ تلویزیون»، در «اپرا و اجارهی صدا» (فصل سوم کتاب «زیر و بمی از فلسفه»)، و در این آخری، «اپرا در فیلم و بهمثابه فیلم». امیدوارم در ضمن فراهمشدن چنین تقریری، بیش از پیش روشن کنم، که چرا کاول سودای وصلتِ فلسفه و فیلم را در سر دارد و چگونه به آن دست مییازد.
«دنیای نگریسته»: تأملاتی در باب هستیشناسی فیلم
«دنیای نگریسته» آمیزهای از تأملات است: از تأملاتی پیرامون مسایل گونهگونِ وابسته به خاستگاههای فیلم گرفته، تا سیر تطور تاریخیاش، ژانرهای مشخصهی آن، اسطورهها و انواع بشری، که ژانرها بر محور آنها پا گرفتهاند، تا قابلیت رسانه (تا همین اواخر) برای به خدمت درآوردن تکنیکهای سنتی ـ که به طوری طبیعی از توان رسانه بهرهبرداری میکنند ـ به شکلی ناخودآگاه، و مانند اینها. گر چه جای جای کتاب «آیا منظور ما باید همان گفتههای ما باشد؟» مملو از ملاحظات فلسفی ریز و درشت است، اما در کتاب کوچک، زیبا و درخشان کاول دربارهی فیلم نیز، فلسفه محوریتی کمتر [ازآن] ندارد. «دنیای نگریسته» اعلام میکند که ممکن نیست بدون فلسفه بتوان دربارهی فیلم جدی اندیشید، و فلسفه را از فیلم اجتنابی نیست.
«دنیای نگریسته» با اذعان به گسستن «رابطهی طبیعی» کاول با فیلمها آغاز میشود. هدف او در طول کاوش در تجربیاتش از فیلم، نه از سرگیری این رابطه با فیلمها است، که باری به شکلی طبیعی حاصل آمده، بلکه حصول یک مناسبات فلسفی جدید با فیلمها، دیگران، و خودمان است.
«دنیای نگریسته» مدلل میسازد که فیلمها بهجای آنکه واقعیت را بازنمایانند، آن را اکران میکنند و نگاشت میدهند، همانطور که (برخی از) نقاشیها این کار را میکنند. تفاوت هستیشناسانهی فیلم با نقاشی درونمایهی مرکزی کتاب است، که با پرداختن به نسبت رازورزانهی عکس با شی، و نیز عکس با شخص درونِ عکس، بسط پیدا میکند.
رازهای عکس، در ظرفیتی نهان است که آنها روا میدانند که اشخاص یا اشیاء خودشان را بدون دخالت بشر برملا کنند. با این حال طرح این نکته گمراهکننده است، همانطور که آندره بازن نیز گرفتار آن شد، که خودانگیختگی (اتوماتیسم) ساخته شدن عکسها آنها را قادر ساخته است تا شیفتگی نقاشی به رئالیسم را برآورده سازند. دلیل این امر دو چیز است: اول، اینکه شیفتگی نقاشی نسبت به واقعیت بوده است، نه واقعگرایی (رئالیسم). و اگر هم بپذیریم که عکاسی این آرزو را برآورده ساخته است، [در اصل] یکی از آرزوهای بشر را (که در غرب از زمان رفرماسیون شدت گرفته) برای دست یافتن به جهان، و رسیدن به فردانیت برآورده کرده است؛ آن هم از طریق گریز از انزوایی متافیزیکی که ذهنیتمان ما را بدان محکوم کرده است. کاول مینویسد که « ارزش هنر را جدا از این سودای فردانیت (و نیز، قبولکردنِ هموارهِ توأمانِ دیگربودگی به یک اندازه) فهم نمیکنم.» دوم، عکس از نقاشی رئالیستیتر نیست. اصلاً رئالیستی در برابر چه؟ فقط آنچه در دنیا وجود دارد را میتوان موضوعی برای جابجاییهای اشیاء و مردم در عکاسی قرار داد. اما این دنیا از پیش مُهر تخیلات ما را بر سینه دارد.
اشیاء و اشخاصی که بر پردهی سینما نگاشت مییابند، واقعی هستند. گرچه (در حال حاضر) وجود ندارند. آنگونه که کاول در «افزون بر دنیای نگریسته» میگوید (بعدالتحریر طویلی که به نسخهی تفصیلی 1979 کتاب اضافه شده است)، نقشی که واقعیت در فیلمها بازی میکند دنیا را در فیلم بدل به انگارهای متحرک از شکاکیت میکند، لیکن این امکان شکاکیت، نسبتی درونی با شرایط معرفتیابی بشر دارد. اینکه ما نسبت به واقعیت معرفتی قطعی نداریم، یکی از حقایق مربوط به معرفت، نزد نوع بشر، است. از آن نباید نتیجه گرفت که نمیتوان نسبت به دنیا، یا خودمان در آن، معرفت یافت.
با این احتساب، برای خواندن “دنیای نگریسته» به روشی که دورنمای فلسفی کاول را باور کیند، باید خود را از بند نظریات پیشداورانهای برهانید، که حکم به چگونگی نگاه در فلسفه میدهند. او در مصاحبهای با جیمز کونانت ذکر میکند که
اگر از فلسفه، چیزهایی از قبیل استدلالآوری صوری را، به منزلهی مسیری منتهی به اعتقادات، کنار بگذارید و از این ایده نیز دست بشویید که هم شواهد علمی، و هم جویندگی شاعرانه به اعتقادات فلسفی میانجامند، آنگاه ذهنتان را همواره باید این پرسش مشغول بدارد که چه چیزی به اعتقاد فلسفی میانجامد...
یکی از اندیشههایی که در آن چه میکنم راهگشا بوده، این حس است که غیر از همین نثر در اینجا، همینای که از برابر چشمانمان میگذرد، چیز دیگری نمیتواند حامل این اعتقاد باشد. به اضافهی... این حس که اگر مکانی وجود داشته باشد تا روح انسانی بر خود روا بدارد که در آنجا خویشتن خویش را به زیر پرسشهایش آورد، آن فلسفه است؛ در حقیقت هر چه که قائل به وقوع یکچنین پرسشگریای باشد، خودِ فلسفه است.
کلید بعدی را در طرد معرفت میتوان یافت، جایی که کاول مشاهده میکند که خوانشهای او به این درونیافتش جامهی عمل پوشاندهاند که نمایشنامههای شکسپیر، مسائل مرتبط با شکاکیت را تفسیر میکنند.
با گذاردن نامِ «درونیافت» بر درونمایهی راهگشای خودم ، آن را از فرضیه مجزا میکنم ... یک درونیافت... به مدرک احتیاج ندارد، یا آن را روا نمیداند، ولی به جای آن (بهتر است بگوییم که) به نوعِ خاصی از فهم محتاج است، یا آن را روا میداند. ... امرسن در «اتکاء به نفس» میگوید: « علم نخستین همانا درونیافت (است)،در حالی که تعلیمات سپسین، جملگی برونیافت هستند»؛ از این رو او را، نه به ناحق، فیلسوفِ درونیافت مینامند. بنا به برخی دلایل معمولاً اعتنایی به این امر نشده، که او در عین حال آموزگار برونیافت (آموزش) است. من او را چنان مورد خوانش قرار دادم که گویی میآموزد که رخ دادن درونیافت در ما، باعث جایگرفتن نیازی در ما شده است، که همانا نیاز به برونیافت است؛ میتوانید این تعبیر را، خواستی برای موضوع قرار دادن فرد در برابر واژگان، خواستی برای فهمپذیر شدن فرد، نام گذارید.
کاول را نیز، مادامی که او را به عنوان آموزگار «برونیافت» از قلم نینداختهایم، بایستی فیلسوف درونیافت نام نهاد. کلیهی نوشتههای او، همچنان که به دنبال مصداق بخشیدن به اهمیت درونیافت هستند، ضمناً در پی یاد دادن سامانهای برای یافتن واژگان هستند، واژگانی که به نوع خاصی از فهم بیانجامند.
یکی از درونیافتهای راهگشای «دنیای نگریسته» این است که وسترنها، موزیکالها، کمدیهای رمانتیک و ملودرامهای آمریکایی دههی 1930 و 1940، در پرداخت نیاز انسان به جامعه و نیازِ همسنگِ گریز از آن، یا در پرداخت خلوت و ناشناختگی، یا در پرداخت تکاپوی [فرد برای یافتن] اجتماع، دست کمی از شاهکارهایی اروپایی نظیر آتلانتیس ژان ویگو، و توهم بزرگ یا قاعدهی بازی ژان رنوار، ندارند. لیکن تا زمان این کتاب، هنوز شماری از درونیافتهای بسیار مهم آثار واپسین کاول در او حلول نکردهاند: مثلاً این که ترکیبِ عوامپسندی و جدیت در فیلمهای آمریکایی دههی 1930و 1940، حاصلی موروثی از دغدغهی جامعه، و دغدغهی روابط انسانی به طور اعم، در آثار امرسن و ثورو نزد آنهاست. ضمناً این میراثداری از دغدغههای آنها نیز کاملاً در او حلول نکردهاند. آن درونیافتها تا منتشر شدن اولین جستار کاول دربارهی امرسن («اندیشیدن به امرسن» که خوانش او از خانم ایو و سنگ بنای جستجوی خوشبختی است، و نیز مدعای خرد به یاد ماندنیاش (همه در سال 1979 ) به تعویق افتادند.
در جستجوی خوشبختی، این درونیافت که فیلمهای هالیوودی وارث «برینانگاریِ آمریکایی» هستند ـ آمیخته با این درونیافت که خود او نیز میراثدار آن است ـ به درونیافتی دیگر میانجامد که رَویهی فلسفی خودِ کاول به شیوهای شکل گرفتهاند که فیلمهای آمریکایی «اندیشه» میکنند. چگونه این فیلسوف که در مکتب سنت تحلیلی «آنگلو-آمریکایی» تعلیمات حرفهایش را گذرانده و مانند همتاهای «قارهای»اش هیچ وقت از نوشتههای امرسن (به سادگی) به عنوان فلسفهی صرف یاد نکرده است، توانسته جدا از نقشی که فیلمهای هالیوودی در تحصیلاتش بازی کردهاند، اندیشه های امرسن را به کل به ارث ببرد؟
بدون رسیدن به دورنمایی از تأمل در نفس، نمیتوان اذعان داشت که «دنیای نگریسته» به چنین دورنمایی نایل شده است. لیکن هیچ دستگاهی نیز برای کسبِ فهمی درخور آن وجود ندارد. توجه دادن به واژههای مطلقاً خاص و دقیق «دنیای نگریسته» («همین نثر در اینجا، همینای که از برابر چشمانمان میگذرد») میتواند بسیار دشوار باشد. بدون روبرو شدن با این دشواری، نمیتوان درک کرد که چه چیزِ این کتاب، به خواندنش میارزد.
در «افزون بر دنیای نگریسته»، کاول اذعان میکند که حتی تحسینکنندگانِ آیا منظور ما باید همان گفتههای ما باشد؟ به او گفتهاند که خواندن «دنیای نگریسته» دشوار است. در تشریح این دشواریِ ویژه، مینویسد: «احساسی را که در پیش گفتار کتاب اظهار شده مصرانه مورد تأکید قرار میدهم، که دشوار بودن کتاب به همان اندازهای که در القائات مبهمِ نگارش آن نهفته، در پوششهای مخصوصِ بیان آن هم جای دارد.» در آیا منظور ما باید همان گفتههای ما باشد؟ رَویههای فلسفهی زبان معمولی با اطمینان تضمین میکنند، که آنچه هر کدام از این اظهارات را القاء کرده است، چیزی نیست جز ابهام. در «دنیای نگریسته» هم، هر اظهاری ادعای مصداق بخشیدن به چیزی را دارد که ما هم در محیط [و شرایطی یکسان با] کاول میتوانستیم بگوییم، یا میبایست میگفتیم. ولی مادامی که خاطرات فیلمها تلقیندهندهی اظهارات او شدهاند، نمیتوانیم خود را به جای کاول بگذاریم. خاطرهها شخصیاند.
کاول در «افزون بر دنیای نگریسته»میگوید: «ابهام بخصوصِ نهفته در این القائات، با آنچه دربارهی فیلم قویاً آرزوی گفتنش را داشتم، بیگانه نیست (و نسبتی بیرونی ندارد)». بایستگی این نکته را میتوان از گشایش پر شور و ابهام «دنیای نگریسته» شاهد بود:
خاطرات فیلمها رج به رج در تار و پود خاطرات زندگیم تنیدهاند. در طول ربعی از یک قرن، که سینما رفتن هر هفته جایگاهی معمول برای من داشت (حدوداً بین 1935 تا 1960 میلادی)، دیگر احساس نمیکردم که باید دربارهی فیلمها قلم بزنم، یا که سرگذشتم را بنویسم. با تکمیل کردن صفحات پیشرو، حس میکنم نوعی شرح حال متافیزیکی را تألیف میکردهام؛ تألیفی که به جای قصهی زندگیام، مشتمل بر تقریر شرایطی است که در برههای از آن متحقق شدند.
آنچه منشأ تلقی این پاراگراف شده، تمامیتِ کتابی است که آغازش این است. کتابی که تکمیل شدنش اعلان شده است. کتابی که نویسندهاش آن را از مایههایی ساخته و پرداخته، که رج به رج، از خاطراتش از فیلمها و زندگی وام گرفته است. القائاتی که به جای پایان کتاب، در آغاز مطرح شدهاند را چگونه میتوان مبهم ندانست؟
آنچه القاگر این پاراگراف شده، منشأ تلقی کلیت «دنیای نگریسته» نیز شده است؛ موضوع کتاب: فیلم. به عبارت دیگر «القائات مبهم» این پاراگراف را نمیتوان فارق از چیزی دانست که کتاب راجع به آن است. «دنیای نگریسته» راجع به سوژهای است استثنایی در ابهام؛ فیلم. راجع به ابهام استثنایی فیلم نیز هست. نمیتوان آنچه را که القاء بخش نگارش آن شده، آنچه را که کتاب راجع به آن است، از آنچه در این نوشته موجود است ـ از دستمایههای ساختهشدن آن ـ جدا کرد. در افزون بر دنیای نگریسته گفته میشود، که این حقیقت در مورد نگارش این کتاب را باید شرح و تقریری بر دشواریِ خاص آن، و بر چالشها و پاداشهای خاص آن به شمار آورد.
کاول در این دفترچه خاطرات متافیزیکی، خاطرات دنیایی از فیلمها و فیلم دیدنها را زنده نگه میدارد که به مرز خاطره فرا غلتیدهاند. پاراگراف پایانی به یکباره کتاب را در مورد«رابطه طبیعی» او با فیلمها تمام میکند و نوشتار را به بالاترین سطحش میرساند. پاراگراف این گونه شروع میشود: «دنیایی که بدون من کامل است و نزد من حاضر، دنیایی است [آکنده] از نامیرایی من. آن نامیرایی «یک اهمیت فیلم است؛ و یک خطر آن.» از بیرون که بنگریم، بهجای آنکه ما وجودمان را در فیلم محصور کنیم، دنیای ناظر به فیلم را مرتباً پیش چشم میآوریم. ولی این پیش چشم آوردن مکرر دنیای ناظر به فیلم، اگر به طرز گستردهای نباشد، که فیلمها درگیر زندگیمان شدهاند، هیچ ضرری به بار نمیآورد.
اگر ما دنیای ناظر به فیلم را همانگونه تمام و کمال، و بدون خودمان، بپذیریم، و آن را به مثابه دنیا مورد پذیرش قرار دهیم، آنگاه در ضمن پذیرفتهایم که دنیایی جز دنیای ناظر به فیلم نیست؛ پذیرفتهایم که این دنیای کامل بدون [حضور] ما، این دنیایی که مکرراً پیش چشممان میآوریم، تنها دنیایی است که موجود است. کاول اعتراف میکند که، بنا بر این علتی دارد که میخواهد «رابطهی طبیعی»اش با فیلمها شکسته بماند، و میخواهد که آن دنیای فیلمها و فیلم دیدنها، که از فقدانش «دنیای نگریسته» ماتم گرفته، به گذشته بپیوندد. شاید بدون به حساب آوردن این اعتراف، واژگان پایانی کتاب جنبهی جدیدی را به ذهن متبادر کنند. «علتی همسنگ نیز وجود دارد که خواستار تأیید این قول باشد که دنیا بدون من انسجام دارد. این امر جزو ذاتی آن چیزی است که من از نامیرایی خواستارم: نجات طبیعت از من. این بدان معنا خواهد بود، که حکم (داوری) رفته بر من، هنوز غایی نیست.»
یکی از هستههای مرکزی «دنیای نگریسته» این است که، آنچه فیلمها همواره وعده میدادند، آن « قول مستقیم به هستی جهان»، همچون همیشه، باز هم به وفور محمل آرزوها باشد. و اینکه هنوز امکان دارد که این قول فیلمها را نگاه داشت تا بگذارند دنیا و فرزندانش به صفا و سادگیشان دست پیدا کنند. او میخواهد که فیلم علیالخصوص تأیید کندکه طبیعت او را نجات داده، و از روگردانیاش از طبیعت، و نیز از دست طبیعت خودش، نجات یافته است. اگر طبیعت، از دست خشونت و خیانتهای او نجات یافته، بدان معناست که طبیعتِ انسانی نیز نجات یافته است. هنوز هم خیلی برای او، و برای ما، دیر نشده که به این دنیا دست یابد و فردانیت را متحقق کند. اینکه چنین امکانی هنوز هم وجود دارد ، به زعم جملات پایانی «دنیای نگریسته»، بدین معناست که «حکم رفته بر من- حکمی که با نگارش این کتاب بر خودش و بر دنیا اعمال کرده، حکمی که دنیا بر خودش روا داشته است- هنوز غایی نیست.» هنوز هیچ قضاوت نهاییای در دست نیست.
در انتهای مصائب ژاندارک، اثر کارل تئودور درایر، ژان بر پای چوبهدار، دستهای از پرندگان را میبیند، که بر بالای سرش چرخ میزنند. به لسان کاول، او میداند که «آنها, آزادانه، انتظار میکشند تا روح او را مشایعت کنند.» ژان با دانستن این امر که پرندگان او را نجات خواهند داد، درمییابد که طبیعت ناجی او خواهد بود. شعلههای آتش پیکرش را دربرمیگیرند، اما او دریافته که آزادیش فرا رسیده است.
سالیان سال سینما رفتن هر هفته جایگاهی معمول برای کاول مانند میلیونها میلیون آمریکایی دیگر داشت. از «دنیای نگریسته» پیداست که شکسته شدن «رابطه طبیعی» من با فیلمها، ظاهراَ بسیار خاص کاول است ، به علت آنکه او تنها کسی است که این فقدان تحریکش کرده است تا این کتاب را بنویسد، و برای فقدانی که ماتم گرفته است به دورنمایی فلسفی دست یازد. او تنها کسی است که اکنون ساکت نشسته تا از این رهگذر اذعان بیاورد که از این نوشته خارج شده، همانطور که از دنیای منقش بر فیلم خارج شده است. بدین معنا که، این کلمات، که تجربه او از فیلمها را به صدا درآوردهاند ، بدون او هم تکمیل، و مستقل، و رها هستند تا به واقعیت امور ناگفتنی اذعان کنند. این است کیش کاول.
Babak.geranfar@Gmail.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست