جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
جای پا (مجموعهء شعر سیمین بهبهانی) (خرداد 1335)
امروز اغلب شعرای نو پرداز ما یا کسانیکه خود را جزو این عده میدانند، در مقدمهء کتاب خود و یا مقالاتی که مینویسند از روابط غیر قابل انکار هنر و اجتماع و جنبهء اجتماعی هنر بحث میکنند و حتی هنرمندان طرفدار مکتب هنر خالص را بباد انتقاد تخطئه میگیرند، ولی چقدر باعث تعجب میشود وقتی کتاب آنها را باز میکنیم و اثری از آنچه در مقدمهء کتاب خود گفتهاند نمییابیم و اگر هم به کسانی بربخوریم که بمطالب اجتماعی و غیر
جای پا
مجموعهء شعر سیمین بهبهانی
(ناشر: معرفت ، 179 صفحه ، 60 ریال)
در مقدمهای که شاعر بر کتاب خود نوشته «آرزو کرده است که در آینده بتواند در ردیف هنرمندان موثر قرار گیرد».
اشعار مندرج در این کتاب بخصوص آنچه متعلق بچند سال اخیر است (که کاملا از دیگر قسمتهای کتاب باز شناخته میشود) نمودار چنین جهد و سعی از طرف شاعر است.
قبل از همه چیز شاعر در شروع کتاب خویش بحثی دربارهء تاریخ شعر و تحول آن در ایران نگاشته که اصولا معلوم نیست چرا این بحث را در مقدمه کتاب آورده است.
اگر بگویم ذکر این مطالب در اول کتاب از قدر آن کاسته است دورغ و گزافه نگفتهام. اینگونه مطالب را میشود مستقلا آنهم نه آنقدر سطحی و ابتدائی، تحلیل کرد.
اما مقالهء «بحثی در این کتاب» بانوی شاعر نظریات زیبائیشناسی و عقاید هنری خود را بیان داشته است. دربارهء این نوشته میتوان بتفضیل بیشتری صحبت کرد زیرا طبیعی است اشعار بعدی تراویدهء احساس و فکر و ذوق هنرمندی است با چنین نظریاتی دربارهء هنر و شعر.
امروز اغلب شعرای نو پرداز ما یا کسانیکه خود را جزو این عده میدانند، در مقدمهء کتاب خود و یا مقالاتی که مینویسند از روابط غیر قابل انکار هنر و اجتماع و جنبهء اجتماعی هنر بحث میکنند و حتی هنرمندان طرفدار مکتب هنر خالص را بباد انتقاد تخطئه میگیرند، ولی چقدر باعث تعجب میشود وقتی کتاب آنها را باز میکنیم و اثری از آنچه در مقدمهء کتاب خود گفتهاند نمییابیم و اگر هم به کسانی بربخوریم که بمطالب اجتماعی و غیر شخصی و فردی پرداخته باشند اغلب مفاهیم مجرد و صحنهها انتزاعی و بدون ارتباط و منطقی است.
خانم بهبهانی جزو این دستهء دوم است و بی شک جزو کسانی است که صادقانه خواسته است هنرش اجتماعی و بگفتهء خودش «موثر» باشد اما باید بگوئیم که در این تمایل خویش چنانکه باید موفق نشده و این عدم توفیق معلول دو چیز است. نخست اشتباه در درک نقش و تاثیر هنر در اجتماع و روابط آنها و نیز دربارهء نظریات زیبائیشناسی و دوم در مورد انتخاب صحنهها و «چهرهها» و نتیجه گیری از آنها. خانم بهبهانی صراحتاً ذکر میکند که هنرمند ساخته و پرداختهء محیط اجتماعی است اما چند خط پائینتر باین جملات برمیخوریم:
«بدون شک دگرگونیها و انقلابهای عظیمی که در سراسر تارخ جهان با آن روبرو میشویم مرهون کوششها و زحمات طاقت فرسای هنرمندان است و بطور قطع و یقین قلم شعرا و نویسندگان و قلم مو و چوبدستی (!) نقاشان و موسیقی دانان بیش از شمشیر و نیزهء جنگاوران در بوجود آوردن قوانین و نظامات تازه موثر بوده است» این جمله متباین با نظریات قبلی و بی شک معلول یک درک نادرست علمی و اجتماعی است . ممکن است هنرمندان در تغییرات جامعه بیش ازجنگاوران موثر باشند اما جنگاوران که باصطلاح مشهور خدا نیستند و اصولا «تاریخ را جنگاوران نمیسازند» که بیش از آنها موثر بودن افتخاری برای هنرمندان باشد.
اگر خانم بهبهانی نمیخواستند چنان قدرتی بدهند که «جامعه را از حضیض ذلت باوج رفعت میرساند» و بهمان تاثیر متقابل هنر در اجتماع در حد خود و سایر عوامل اکتفا میکردند مسلماً نظریات ایشان صحیحتر و استنباطشان دقیقتر میشد.
از خانم بهبهانی که صادقانه میخواهند جزو هنرمندان موثر باشند و به ارتباط هنر و اجتماع و بالنتیجه جنبهء اجتماعی هنر ایمان دارند تعجب آور است که از شاعر نمی خواهند «احساسش منطبق بر عقل و منطق باشد» و معتقدند شاعر نباید اصراری داشته باشد که همه با او همعقیده شوند.
متاسفانه خانم هنرمند این تعبیر غلط اصالت احساس را تا حدود زیبائی شناسی نیز توسعه دادهاند: «من در وجود کرم های نفرت انگیز، نالهء شوم جغد ، سیاهی بالهای کلاغ پروی سنگ گورستان ، دندان چندشآور مردگان، چهرهء زشت و بی حیای زن دلاله و مرد بدکار، در همهء آنچه زشتش میپندارند، زیبائی سراغ دارم».
چه بسا چیزها که اجتماع امروز بغلط زشتش می پندارد و در آن زیبائی وجود دارد اما تعمیم شناختن زیبائی در همه چیز!... نه، این یک تعبیر دور از واقعیت است.
نمیشود هر طفیلی و کاسه لیسی را بنام عصیان و قیام علیه قراردادهای زیبائی شناسی و ارزشهای موجود تبرئه کرد.
درست است که نباید به آنچه «زشتش میپندارند» تمکین کرد ولی نباید هم این عدم تمکین را تا آنجا تعمیم داد که دلالهء بدلکاری را که دختری را برای پول بآغوش مردی می افکند، تبرئه ساخت. مطلقاً در چهرهء این دلاله و مقیاسهای بزرگتر او چیز تبرئه کنندهای وجود ندارد و نباید حس ترحم خوانندگان را نسبت به تیپهائی نظیر او برانگیخت.
آیا گذراندن «زندگی» بهرنوع و از هر راه صرفاً بخاطر اینکه وسیلهء ارتزاق است مجاز است؟
دیو درون نهیب بمن زد
کاین زر ترا وسیلهء نان است
در کیسهاش نهفتم و گفتم:
زیرا زر است و بسته بجان است (ص 16)
آیا خانم بهبهانی میخواهند همدردی خانندگان را نسبت باین موجود و کسی که «هدیهء نقره» را بوجود میآورد بیک اندازه و یک نحو برانگیزند؟ اینکه خیلی دور از انصاف است. پرداختن به چهرههای واقعی برای یک هنرمند بسیار خوب است اما انتخاب چهرههای واقعی نیز مسئلهای است. خانم بهبهانی بعنوان چهرههای واقعی دلاله – فاحشه- کفن دزد و جیب بر را انتخاب کردهاند.
تابلوهائی که خانم بهبهانی برای چهرههای حقیقی انتخاب کردهاند درست همانهائیست که صدق چوبک نیز بخودی خود ارزش داشت ولی از حدود یک تابلو تجاوز نمیکرد. چنین وضعی در اشعار خانم بهبهانی هم بچشم میخورد با این تفاوت که چوبک سعی در نتیجه گیری نکرده بود ولی خانم بهبهانی اغلب خواستهاند از صحنه های خود نتیجهء مورد نظر را هم بگیرند. اما این نتایج گاهی اشتباه، زمانی نامربوط به مقدمه و اغلب شعار مانند است.
ایشان اولا خیال میکنند که بدکاری کرده اند وارد قلمرو نویسندگان رئالیست شده اند، در حالیکه اگر شاعری در زمینه شعر خود رئالیست باشد نه تنها عیبی ندارد بلکه سراپا حسن است . اما این رئالیسم باید واقعی باشد نه رئالیسم بدلی. برای نمونه در شعر گورکن می خوانیم:
بچنگ آرد گر این زر میتواند
که سیمی در بهای اوستاند
وزآن پس کودک بیمار خود را
پزشکی آرد و دارو ستاند
یعنی صرفاً احتیاج است که او را وادار به نبش قبر و درآوردن دندان طلای مرده میکند اما چند سطر پائینتر:
دگر این، او نبود و حرص او بود
که میکاوید شب، در گور تنگی
بدیترتیب خواننده متوجه میشود که احتیاج محرک گورکن نیست، بلکه حرص است که باید تصدیق کرد با احتیاج دنیائی فاصله دارد.
در قطعهء «افسانه زندگی» معلوم نیست پیش درآمد و فینال «هم نفس! هم نفس! مشو نزدیک» برای چه آمده و چرا همنفس نباید نزدیک شود و ارتباط مقدمه و موخرهء شعر با شرح زندگی گوینده چه تناسبی دارد و اصولا آخر سر شعر چرا باینصورت شعار مانند درآمده است.
آتشم، آتشم که آخر کار
خرمن جور را بسوزانم
همین اشکال در شعر «تسکین» با شدت بیشتری بچشم می خورد. مردی نیمه شب در بستر خود از رنج بی همبستری مینالد و آتش شهوتش گل میکند و طبیعتاً حسرت میبرد و ناگهان:
داور اندیشهء مغشوش او
پیش او، بنوشته طوماری نهاد
***
واندر آن طومار، نام آنکسان
کز ستمها کامرانی میکنند
دسترنج خلق میسوزند و خویش
فارغ از غم زندگانی میکنند
خوانندگان، متوجه میشوند که چه عدم ارتباطی بین منظره سازی اولی و نتیجه گیری آخری وجود دارد و علاوه بر این بانوی شاعر برای نمایاندن کینهء طبقاتی مسئلهء جنسی را برگزیده و تقریباً آنرا محدود ساختهاند.
گفتیم نتیجه گیریها اغلب شعار مانند است برای نمونه شعر «بستر بیماری» را ذکر میکنیم که بیماری در بستر افتاده است و پس از تشریح حال بیماری و بیان ناراحتیها یکمرتبه:
همبندهای خسته و رنجورم
پوسیدنی است بند شما دانم
فردا گل امید بروید باز
در قلب دردمند شما، دانم (صفحه 71 بستر بیماری)
متاسفانه در «چهرههای واقعی» از این نمونهها فراوان میبینیم. باید توجه داشت که ساختمان یک اثر هنری اعم از شعر یا نثر آنقدرهاهم بی بندوبار و بدون منطق و ارتباط نیست و حتماً باید بیک دستی و همآهنگی یک اثر توجه داشت. البته شاعر یا نویسنده میتواند هرچه دلش بخواهد در دهن قهرمانانش بگذارد اما نباید توجه داشته باشد که آیا کلمات، این حرفها و این مفاهیم با وضع و خصیصهء قهرمانانش میخورد یا نه؟
از این چند نکته که گفته شد بگذریم به اشعار با ارزشی در مجموعهء جای پا میرسیم که بنظر من استعداد شاعرانهء خانم بهبهانی در آنها تجلی کرده است. در آنها اغلب اثری از درک و استنباط صحیح دیده میشود برای مثال قطعات «هدیهء نقره» و «بسوی شهر» و «میراث» را ذکر میکنیم که اولی بیان تداعی مانوس و واقعی است و دومی یک تابلو حقیقی از بیخانمانی دهقانان و هجوم آنان به سوی شهر. در این آثار گرایش شاعر بطرف «واقعیت»های زندگی و بخصوص زندگی ما دیده میشود و جوانههای رئالیسم بروی همین نهالها زده شده است.
نکتهء دیگری در آثار خانم بهبهانی قابل ذکر است و آن جنبهء واقعاً زنانه آثار ایشان است. ذکر لغت واقعاً تصادفی نیست زیرا بنظر من جنبهء «زنانگی دوروغی و بدلی» نیز وجود دارد که در آثار برخی از شعرای زن ما دیده میشود و دو عبارت از برگردان همان احساسات و کلمات شعرای مرد است که در اشعارشان و در آثارشان کمتر یکنوع لطافت زنانه خاص زنانه دیده میشود. در آثار خانم بهبهانی چنین نیست. توجه بمسائلی که مخصوص جنس ایشان است و یکنوع پاکی و معصومیت مادرانه بچشم میخورد. محرومیت زن در آثار خانم بهبهانی یک محرومیت جنسی، شهوانی نیست و مرد بعنوان موجودی که یک زن باید دق و دلیش را بر آن خالی کند تظاهر نمیکند. محرومیت زن در اشعار ایشان محرومیت حقیقی، اجتماعی و حتی سیاسی است. «زن» ایشان نمیخواهد زنجیر اسارت ازدواج را مثلا پاره کند تا زنجیر اسارت شهوات را بگردن بیفکند. درد او دردی است همگانی و تسکین آن جز با حل مسائل اساسی اجتماع امکان پذیر نیست:
بندی که من بگردن خود دارم
دیگر سرش بگردن ایشان است
شاعر در بین تمایلات مختلف نوسان میکند. گاهی احساسات اصیل و واقعی او را بخود میکشد زمانی موضوعات «مد روز» او را مسحور میکند وقتی غزلیات عاشقانه میسراید، زمانی هم نثر حجازی را بنظم میکشد. اما این نوسان نه میتواند و نه باید مدت درازی ادامه یابد و چه بهتر که با قطع این علفهای زائد بآن دانهء واقعی و حقیقی و اصیل امکان رشد داده شود.
ما در آثار پروین اعتصامی چیزی مییابیم که در آثار دیگران نمیبینیم. این زن شاعر با تمام خصائص زنانهء خود در اشعارش تجلی میکند، صاحب آن رقت قلبی است که در بیشتر زنان دیده میشود، این زن حتی اغلب ابزار شعر خود را زنانه انتخاب میکند؛ «سوزن و نخ» و امثال آنها. در دیگر شعرای زن ما هم باید چنین باشد. نه اینکه همه بسراغ نخد و لوبیا بروند، نه، بسراغ آنچه در وجودشان اصیل است بروند و آنچه را بیان میکنند بیان خودشان باشد نه برگردان آثار شعرای دیگر.
در آثار خانم بهبهانی هم وضع بهمین منوال است، هرجا که درک اصیل خود را بیان داشتهاند شعر جالب از آب درآمده و هرجا که پیرو مد روز شدهاند شعر دچار شکست و ضعف شده است.
در قطعهء «این زن» بانوی شاعر آرزو میکند که زند بخانهء شو راه پیدا کند و بر سرنوشت خویش خدا باشد. آن محرومیت که زنان امروز دارند محرومیت از حقوق اجتماعی و این درد است که آنها را در شمار مجانین و سفها درآوردهاند.
بدینترتیب هنرمند درک میکند هم جنسان او در چه وضعی بسر میبرند، درد مشترک آنها چیست، هدفشان کدام است و چه زنجیری بپای همهء آنها بسته است و در عین حال اینرا هم درک میکند که زنان در مقابل مردان قرار ندارند و این «مردان» نیستند که زنجیر بپای آنها بستهاند بلکه قراردادهای موجود اجتماعی است و مقصر حقیقی را باید جای دیگری جستجو کرد. در اغلب قطعات کتاب بانوی شاعر برخلاف برخی دیگر از همجنسان خویش دم از همگامی با مردان زده و طالب اتحاد با آنهاست.
قطعات کتاب «جای پا» نمودار خوبی از نوسانات روحیهء شاعر است. اگر کار هنرمند فقط این باشد که هنرمند را بما بشناساند ما ازخلال این کتاب بخوبی تغییرات احساساتی خانم بهبهانی را درک میکنیم. چه بسا شده است که ایشان یک احساس آنی ، زودگذر و نپختهء خود را بیان داشتهانند و درین میان دنبال مد رو رفتهاند. زمانب از تنهائی شکایت کرده، دوستان را بجرم بیوفائی بباد انتقاد گرفته آنها را ظاهر بین و خود را نشناختنی میشمارد در قطعهء «موریانه غم» و زمانی شیفتهء درد و رنج میشود و خود را تا حد یک مازوخیست میرساند:
با من مورز مهم و مکن یاری
من از تو جز شکنجه نمیخواهم
دیوانهام چه چاره کنم؟ دل را
جز دردمند و رنجه نمیخواهم
گر زآنکه خواهمت نه ترا خواهم
خواهم که خون بساغر دل دیزم
افکندمش به پیش رهت زین روی
تا خاک درد بر سر دل ریزم قطعهء «بازیچه»
خواننده کتاب «جای پا» بلافاصله تضاد این طرز فکر را با طرز فکر شاعری که قطعهء «باتوام» را با آن نظر وسیع و انسان دوستانه ساخته است درک میکند. اگر شاعر طالب شکنجه است، پس چرا میخواهد درد و شکنجه را از دیگران دور کند. بی شک یکی از این دو طرز فکر بدلی، دروغی و مصنوعی است بهمین جهت بود که فوقاً گفتم باید علفهای هرزه را بدور انداخت تا بجوانههای اصیل شعر و هنر امکان رشد و نمو داده شود.
آخرین نکتهای که باقی میماند قسمت غزلیات کتاب «جای پا» است که بنظرمن خانم شاعر در همهء آنها تلفیق بیشتری یافتهاند و رویهمرفته غزلیات ایشان از حیث استحکام و بیان و حتی اندیشهها و نازک کاریهای شاعرانه بمراتب بهتر از قطعات دیگر است.
اطلاعات مقاله:
مجموعه انتقاد کتاب، خرداد ماه 1335، ضمیمه کتاب مردی که زیر زمین زندگی میکند، کتاب ششم، صفحات: 9 تا 15
ورود به صفحه مقالات قدیمی
anthropology.ir/old_articles
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل رئیس جمهور دولت سیزدهم مازندران سیدابراهیم رئیسی توماج صالحی دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی مجلس تعطیلی شنبه ها وزیر کشور
سیل مشهد سیل مشهد هواشناسی تهران خراسان رضوی پلیس فضای مجازی سازمان هواشناسی بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران
خودرو مالیات قیمت خودرو چین قیمت طلا قیمت دلار مسکن بازار خودرو ایران خودرو دلار تعطیلی شنبه بانک مرکزی
لیلا حاتمی زری خوشکام علی حاتمی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران کتاب رسانه تلویزیون سریال سینما موسیقی
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان ترکیه یمن لبنان
فوتبال ایران پرسپولیس استقلال تراکتور بارسلونا لیگ برتر سپاهان جام حذفی لیگ برتر انگلیس بازی باشگاه استقلال
هوش مصنوعی مغز گوگل آیفون اپل باتری سونی سرعت اینترنت تبلیغات عیسی زارع پور
بارداری پوست سازمان غذا و دارو دیابت کاهش وزن آلزایمر