پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مهدی عج و مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه


مهدی عج و مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه

در نهج البلاغه در بحث ضرورت حجت در عالم, بر عنصر خلافت الهی در زمین تكیه شده است نوشته حاضر سعی نموده است تا جلوه ای از سیمای پر فروغ حضرت مهدی عج را در آینه نهج البلاغه نشان دهد

اشاره

نهج البلاغه آینه ای است كه سیمای پر فروغ قائم آل محمّد(علیهم السلام) در آن گرچه اندك، ولی زیبا، پرجاذبه، نویدبخش، دل انگیز و تحرّك آفرین تجلّی كرده و همچون جام بلورینی است كه زمزم سخنان علوی درباره فرزندش مهدی موعود(علیه السلام)در آن ریخته شده است.این مقاله در جهت طرح و تحلیل آن كلمات تنظیم گردیده است.

مقدّمه

در عصری كه جهالت مدرن، عالم و آدم را به سراشیب سقوط نزدیك نموده و بی عدالتی، ستم سالاری، معنویت ستیزی، اخلاق گریزی و هزاران فاجعه هولناك دیگر در جهان بیداد‌می كنند و آینده بشر هر روز تاریك تر شده، وحشت و ناامیدی رو به افزایش است، بحث از مهدویت از هر زاویه كه انجام شود در حقیقت بحث از نویدها، سعادت ها، شادكامی ها، پیروزی معنویت، اخلاق، عدالت، تقوا، ترسیم آینده درخشان برای بشر و از جمله خواست‌های الهی و انسانی است. بنابراین، بحث و تحقیق درباره حضرت مهدی(علیه السلام) از ضروری ترین و مهم ترین رسالت‌های دین پژوهان در عصر كنونی محسوب‌می شود. و چون نام نهج البلاغه برای همگان، بخصوص نسل پویا و نواندیش و جوان، زیبا و دل انگیز است، طرح بحثی تحت عنوان «مهدی (عج) و مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه» ضروری‌می نماید و برای عاشقان حضرت مهدی (عج) مفید و پرجاذبه خواهد بود.

نوشته حاضر سعی نموده است تا جلوه ای از سیمای پر فروغ حضرت مهدی(عج) را در آینه نهج البلاغه نشان دهد.

●مهدویت و استمرار خلافت الهی

از جمله مسائل مهم و اساسی در بحث مهدویت، جریان خلافت الهی است; زیرامسئله خلافت الهی در زمین، كه خدای سبحان در قرآن كریم فرمود:(إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهًٔ) (بقره: ۳۰)

همچون داستان سفینه نوح و یا كشتی حضرت موسی و خضر(علیهما السلام) و مانند آن ها نیست كه یك موضوع شخصی و معینی بوده و سپری شده باشد، بلكه جریان خلافت یك فیض متصل و فوز مستمر است كه از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده است، به گونه ای كه اصل خلافت از قلمرو نبوّت و رسالت فراتر رفته و به امامت رسیده است. به این دلیل، در بحث مهدویت، جریان استمرار خلافت الهی در زمین از مباحث ظریفی است كه نمی توان از كنار آن به سادگی گذشت.

از این رو، در نهج البلاغه در بحث ضرورت حجت در عالم، بر عنصر خلافت الهی در زمین تكیه شده است و حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در كلام مبسوطی در این باره‌می فرماید: «اللّهمَّ بلی، لاتخلوا الارضُ مِن قائم لِلّهِ بحجهٔ، اِمّا ظاهراً مشهوداً و امّا خائفاً مغموراً، لئلا تبطل حججُ اللّهِ و بیّناتُه. و كم ذا؟ و أین اولئكَ؟ اولئك و اللّهِ الاقلّونَ عدداً و الاعظمونَ عِندَاللّهِ قدراً. یحفظُ اللّهُ بِهم حُجَتُه و بیّناته... اولئكَ خلفاءُ اللّهِ فی ارضِه و الدّعاهُٔ الی دینه. آه! آه! شوقاً الی رؤیتهم.»۱ حضرت در این فراز نورانی، كه بخشی از كلام مبسوط ایشان است،‌می فرماید: آری خداوندا، زمین هیچ گاه از حجت الهی كه برای خدا با برهان روشن قیام كند، خالی نیست، یا آشكار و شناخته شده است، یا بیمناك و پنهان، تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نروند، تعدادشان چقدر است؟ و در كجا هستند؟ به خدا سوگند كه تعدادشان اندك است، ولی نزد خدا بزرگ مقدارند كه خداوند به وسیله آنان، حجت ها و نشانه‌های خود را نگاه‌می دارد... آن ها جانشینان خدا در زمین و دعوت كنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم.

در كلام پربركت امیرمؤمنان(علیه السلام) بر این نكته تأكید شده كه بر اساس سنّت قطعی الهی، زمین از وجود خلیفه خدا و حجت حق خالی نیست، گرچه حجت الهی گاهی آشكار است و همگان حضور او را درك‌می كنند، گاهی شرایط ایجاب‌می كند كه از نظرها پنهان بوده و مردم به طور مستقیم از درك محضر او محروم باشند. این نكته همان حقیقتی است كه در مكتب اهل بیت(علیهم السلام) مورد عنایت ویژه قرار گرفته است. امام صادق(علیه السلام)‌می فرماید: «لو بقیتِ الارضُ بغیرِ امام لساخت»;۲ اگر جهان لحظه ای بدون امام و انسان كامل باشد از هستی ساقط‌می گردد.

امام محمّدباقر(علیه السلام) نیز‌می فرماید: «لو اَنَّ الامامَ رُفِعَ مِن الارضِ لَماجَت بِاَهلِها كَما یَموجُ البحرُ بِاَهله»;۳اگر حجت الهی لحظه ای از زمین برداشته شود زمین همانند دریا دچار موج طوفان‌می گردد.

این گونه كلمات ائمّه اطهار(علیهم السلام)، بعدها زمینه مباحث ظریفی را در آثار بزرگان اهل حكمت فراهم نمود. شیخ اشراق با الهام مستقیم و صریح از كلام امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره ضرورت انسان كامل در عالم، با اصرار فراوان گفته است: «و لا یخلوالارضُ عن متوغّل فی التألّهِ ابداً، بل قد یكونُ الامامُ المتألّهُ مستولیاً ظاهراً مكشوفاً، و قد یكون خفیّاً، و هو الّذی سمّاهُ الكافّهُٔ بالقطب، فله الرئاسهُٔ و اِن كانَ فی غایهِٔ الخُمول.»۴حكیم نام برده در این بیان بر همان نكته ای اصرار ورزیده كه در كلام ائمّه هدی(علیهم السلام) بدان عنایت شده است; گفته: هیچ گاه زمین بدون انسان الهی و ربّانی نیست، اگرچه آن پیشوای متألّه گاهی حاضر و آشكار و زمانی از نظرها پنهان است، و او همان كسی است كه نوعاً در عرف، از او به قطب یاد‌می شود و او پیشوای همگان است، گرچه در نهایت خاموشی باشد.

از مجموع آنچه گفته شد، بخصوص سخنان امیرمؤمنان(علیه السلام)، به خوبی روشن‌می گردد كه وجود حضرت مهدی موعود(علیه السلام) در عالم به عنوان حجت الهی و استمرار خلافت او در زمین ضرورتی انكارناپذیر دارد و جزو حقایق حتمی و قطعی نظام آفرینش است، به ویژه آنكه در روایات یاد شده، جریان ضرورت حجت الهی فراتر از مسائل شرعی و مدیریت اجتماعی مطرح شده و به عنوان نیاز قطعی نظام تكوینی به شمار آمده است; زیرا انسان كامل واسطه فیض الهی در عالم است و عالم و آدم در پرتو او، فیض الهی دریافت‌می كنند.

●حضرت مهدی (عج) و عدالت جهانی

بی تردید موضوع تأمین «عدالت» عمومی ترین و شورانگیزترین مسئله در بحث مهدویت است و چون واژه «عدالت» در فرهنگ و اصطلاح نهج البلاغه، بلكه در تمام كلمات علوی بیت الغزل سخنان امیرمؤمنان(علیه السلام) است، از این رو، در بحث مهدویت نیز بر عنصر عدالت تكیه نموده و از پدید آمدن عدالت در ابعاد گوناگون در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)خبر داده است;‌می فرماید: «و سیأتی غدٌ بما لا تعرفونَ یأخذ الوالی من غیرِها عمّالها علی مساوی اعمالها... فیُریكم كیفَ عدلَ السیّرهٔ»;۵ فردایی كه شما را از آن هیچ شناختی نیست خواهد آمد، زمام داری كه غیر از خاندان حكومت‌های امروزی است، (مهدی) عمّال و كارگزاران حكومت ها را به اعمال بدشان كیفر خواهد داد... بدین روی، روشی عادلانه در حكومت حق به شما‌می نمایاند.

و در جای دیگر‌می فرماید: «الا و مَن ادركَها منّا یسری فیها بسراج منیر، و یخذوفیها علی مثالِ الصالحین لیحلَّ فیها رِبقاً و یعتقَ رقاً و یصدعُ شُعباً و یشعب صدعاً»;۶ بدانید آنكه از ما (مهدی) فتنه‌های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گام‌می نهد و بر همان سیره و روش صالحان (پیامبر و امامان(علیهم السلام)) رفتار‌می كند تا گره ها را بگشاید، بردگان و ملت‌های اسیر را آزاد سازد، جمعیت‌های گم راه و ستمگر را پراكنده و حق جویان را جمع آوری‌می كند.

ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، كه از علمای بزرگ اهل سنّت است، در ذیل این كلام حضرت‌می گوید: امیرمؤمنان علی(علیه السلام) یادآوری نموده است كه مهدی آل محمّد(علیهم السلام) در تاریكی فتنه ها با چراغ روشن ظهور‌می كند و مردم را از بردگی و اسارت رهایی داده و مظلومان ستم دیده را از دست ستمگران نجات‌می دهد.۷

در سخنان حضرت سه نكته اساسی به خوبی مورد توجه قرار گرفته اند:

اول. حضرت مهدی(علیه السلام) وقتی در برابر فتنه ها و بی عدالتی‌های اجتماعی قرار‌می گیرد با چراغ پرفروغ حكمت و درایت الهی وارد عمل شده، در پرتو دستورات وحی آسمانی و قرآن كریم، به ایجاد عدالت و خاموش نمودن شعله‌های بی عدالتی‌می پردازد.

دوم. تمام ستم دیدگان عالم توسط حضرت مهدی(علیه السلام) از قید اسارت‌های گوناگون و بی عدالتی رهایی یافته، زندگی همراه با سعادت و شادكامی برای آنان فراهم‌می گردد.

سوم. سیره عملی حضرت مهدی(علیه السلام) همان سیره صالحانی است كه حضرت امیرمؤمنان در نهج البلاغه درباره آن ها فرموده: «اللّهمَّ انّك تَعلمُ انَّه لم یكن الّذی كانَ منّا منافسهًٔ فی سلطان و لا التماس شیء مِن فضول الحطام و لیكن لنَرُدَّ المعالمَ من دینكَ و نُظهر الاصلاحَ فی بلادِكَ فیأمَن المظلومونَ مِن عبادِكَ و تُقام المعطَّلهُٔ مِن حدودِك.»۸

در این كلام، بر خطوط كلی روش و عملكرد ائمّه اطهار(علیهم السلام)كه حضرت مهدی آخرین پرچمدار آن هاست، توجه داده شده، حضرت‌می فرماید: «خدایا تو‌می دانی آنچه از ناحیه ما (اهل بیت(علیهم السلام)) صورت‌می گیرد برای به دست آوردن قدرت و حكومت و ثروت دنیا نیست، بلكه‌می خواهیم نشانه‌های حق و دین تو را به جایگاه خودش بازگردانیم و در سرزمین تو اصلاح پدید آوریم تا بندگان ستم دیده ات از محرومیت نجات یافته، با امنیت زندگی كنند و قوانین فراموش شده ات بار دیگر اجرا گردند.

بدین سان، معلوم است كه از نظر نهج البلاغه، تأمین عدالت در همه ابعاد زندگی بشر، یكی از اهداف بزرگ دولت كریمه حضرت مهدی(علیه السلام) است و جهانیان در سایه حكومت الهی عدل گستر جهانی قائم آل محمّد(علیهم السلام)، از هرگونه ستم و اسارت و بردگی نجات یافته، طعم شیرین عدالت را به خوبی خواهند چشید; چنان كه در جای دیگر آمده است: روزی حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در اندیشه بود، شخصی از ایشان سبب تفكرش را جویا شد، حضرت در پاسخ فرمود: «تفكّرتُ فی مولود یكونُ من ظهری، الحادی عشر من وُلدی، و هو المهدی یَملأُها عدلا كما مُلئت جوراً و ظلماً»;۹ درباره فرزند یازدهم خود مهدی‌می اندیشم كه روزی ظهور خواهد كرد و زمین را از جور و ستم پاك نموده، لبریز عدالت خواهد كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.