یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

سوژگی تاریخ مند: نگاهی به کتاب اراده به دانستن اثر میشل فوکو



      سوژگی تاریخ مند: نگاهی به کتاب اراده به دانستن اثر میشل فوکو
مهرداد امامی

میشل فوکو فیلسوف و نظریه پرداز فرانسوی به راستی یکی از تأثیرگذارترین چهره های اندیشمند قرن بیستم بود. کتاب اراده به دانستن فوکو که جلد نخست یکی از پروژه های اصلی وی با عنوان تاریخ جنسیت است، حاوی مباحثی تاریخی-نظری در باب موضوع سکسوالیته، شکل گیری تاریخی آن و رد نظریة سرکوب جنسی در تاریخ مدرن غرب است. فوکو با استفاده از روش تبارشناسانة خود و تحلیل گفتمانی نظام های دانش-قدرت در پی آن است تا بنابر گفتة خود، سکسوالیته را به مثابة «سامانه ای تاریخی» در نظر آورد، نه «داده ای طبیعی که قدرت تلاش دارد آن را مطیع و سرکوب کند».
فوکو در یکی از مقالات خود که آن را به زبان انگلیسی نگاشت و ضمیمة کتاب معروف درایفوس و رابیناو با نام فوکو، فراسوی ساخت گرایی و هرمنوتیک (1982) بود، عنوان می کند که مسئلة اصلی وی در تمامی پروژه های تاریخی-نظری اش مسئلة سوژه و شکل گیری تاریخی آن است، نه مسئلة قدرت. اما در این میان، یکی از میانجی های پرداختن به سوژه به درستی از خلال تحلیل مناسبات قدرت و نظام های گفتمانی آن هاست. از این روست که در آثار فوکو همواره با شکل گیری و تکوین شخصیت ها مواجه هستیم، شخصیت هایی طردشده و داغ ننگ خورده (stigmatized) که در حاشیه های نظام های اجتماعی-سیاسی قرار گرفته اند. شخصیت هایی چون شخصیت دیوانه، مجرم، منحرف و غیره. وضعیت این شخصیت ها همواره در طول تاریخ بر اساس دوگانه های (dichotomy) عقل/جنون، قانون/ تخطی و سلامت/ ناهنجاری مورد قضاوت قرار گرفته است. یکی از نقاط حائز اهمیت آثار فوکو دقیقاً همین پرداختن به مطرودان و حذف شدگانی است که در طول تاریخ علاوه بر اِعمال خشونت های عریان بر آن ها، بعضاً مفعول خشونت های پنهان در قالب های هژمونیک نیز بوده اند. به طور مثال با پیدایش کلینیک و نهادهای مراقبتی مربوط به سازمان پزشکی در غرب، دیوانگان از سطح شهرها برچیده شدند و به همراه گدایان در دیوانه خانه ها استقرار یافتند. مثال دیگر وضعیت منحرفین جنسی است که پس از تثبیت روانشناسی و شکل گیری گفتمان روانکاوی تبدیل به ابژه هایی تحت مراقبت شدند و از نظر فوکو، ساختار سنت اعتراف گیری در غرب، این بار در قالب گفت وگوی روانکاو-منحرف و اجبار به سخن گفتن در مورد خاطرات جنسیِ گذشتة فرد منحرف، بازتولید شد.
فوکو تاریخ جنسیت را که سه جلد دارد (جلد اول: اراده به دانستن، جلد دوم: کاربرد لذت، جلد سوم: مراقبت از خود) بین سال های 1976 تا 1984 نگاشت. یک سال پیش از آن، مراقبت و تنبیه: پیدایش زندان را در 1975 انتشار داده بود و در سال 1963 پیدایش کلینیک را نوشت. همچنین در سال 1961 تاریخ جنون در عصر کلاسیک را منتشر کرد. از این رو می توان چنین گفت که پروژة تاریخ جنسیت فوکو چیزی جدای از سایر پروژه های او نیست، بلکه در واقع مکمل و آخرین حلقة مجموعه پژوهش های تاریخی-نظری فوکو در باب شکل گیری و تکوین سوژه در خلال تاریخ غرب از دوران کلاسیک تا عصر کنونی است.

 بخش اول: ما ویکتوریایی هایی دیگر
فوکو در بخش ابتدایی کتاب به ادعای طرفداران نظریة سرکوب جنسی می پردازد. اینکه تا پیش از قرن هفدهم گویا نوعی رُک گویی در رابطه با مسائل جنسی وجود داشته است و هیچ گونه ممنوعیتی در این مورد در کار نبوده است، اما به یک باره با ظهور دوران ویکتوریایی و اخلاقیات متصلب خاص آن، روابط جنسی(س.ک.س) به درون خانه ها می خزد و محبوس می شود. طرفداران نظریة سرکوب بر این باوراند که از عصر ویکتوریایی به بعد، تمامیت روابط جنسی و نظام سکسوالیته دچار سازوکارهای طرد، منع، به زبان نیامدن و در نتیجه سرکوب شده است. در برابر، فوکو نشان می دهد که روابط جنسی نه تنها در جامعة غربی دچار این طرد و منع ها نشده است بلکه «تحریکی فزاینده» یافته است: «... از پایان سدة شانزدهم بدین سو، به گفتمان در آوردن روابط جنسی نه از فرایند محدودیت، بلکه بر عکس از سازوکار تحریک فزاینده تبعیت می کند؛ نشان می دهد که تکنیک های قدرتی که بر روابط جنسی اعمال می شود، نه از اصل انتخاب سختگیرانه، بلکه از اصل انتشار و اشاعة سکسوالیته های چندریختی تبعیت می کند؛ و نشان می دهد که اراده به دانستن در برابر تابویی رفع ناشدنی متوقف نشده است، بلکه-بی شک از طریق خطاهای بسیار- بر ساخت علمی از سکسوالیته اصرار داشته است» (فوکو، 1388: 20).

بخش دوم: فرضیة سرکوب
در قسمت نخست این بخش با نام تحریک به گفتمان ها، فوکو به تحلیل شیوه هایی می پردازد که به واسطة آن ها از قرن هفده به بعد روابط جنسی «به گفتمان در می آید». یکی از این شیوه ها یا تکنولوژی های گفتمانی سنت اعتراف گیری در آیین کشیشی مسیحیت است. سنتی که در آن «نه تنها باید به اَعمال خلاف قانون اعتراف کرد، بلکه باید میل خود را به گفتمان درآورد» (همان، 27). از نظر فوکو آیین کشیشی با این کار به دنبال تولید اثرهایی خاص در مورد میل بود: اثرهای تسلط بر میل و بی علاقگی نسبت به آن. فوکو این بخش را چنین به پایان می برد: «آنچه مختص جوامع مدرن است این نیست که این جوامع روابط جنسی(س.ک.س) را محکوم به در سایه ماندن کرده اند، بلکه این است که این جوامع با بهره برداری از روابط جنسی(س.ک.س) همچون یک راز، خودشان را موظف به سخن گفتن همیشگی دربارة آن کرده اند» (همان، 44). در قسمت دوم این بخش با عنوان اشاعة انحراف، فوکو به بحث پراکندن سکسوالیته ها، تقویت شکل-های متفاوت آن ها و اشاعة متنوع انحراف ها می پردازد و بیان می دارد که «دوران ما بدعت گذار ناهمگونی های جنسی است». از موارد بدعت گذارانه می توان به شکل گیری گونه-هایی از سکسوالیته اشاره کرد. فوکو برای مثال چنین می-گوید: «هم جنس خواهی آن هنگام که از عمل لواط به نوعی دو جنسی درونی، نوعی دو جنسی روح انتقال یافت، به منزلة یکی از شکل های سکسوالیته ظاهر شد. لواط کار یک مرتد بود، اما هم جنس خواه یک گونه است» (همان، 53).

بخش سوم: علم جنسی
در این بخش فوکو حول دو محور اصلی سخن می گوید. از نظر او به لحاظ تاریخی دو روش برای تولید حقیقت روابط جنسی وجود دارد: هنر کامجویی و علم جنسی. مورد نخست در ارتباط با جوامعی مانند چین و ژاپن و روم و جوامع عربی و مسلمان است که در آن، حقیقت از خود لذت به دست می آید و لذت به منزلة عمل و تجربه فهم می شود: «بنابراین در این جوامع دانشی شکل گرفت که باید مخفی می ماند، نه به علت انگ بدنامی که ابژة این دانش بر خود داشت، بلکه به دلیل ضرورت حفظ این دانش با بیش ترین خویشتن داری، زیرا بنا بر سنت، این دانش با افشا شدن، کارایی وخاصیت اش را از دست می دهد. پس رابطه با استاد صاحب اسرار مهم بود» (همان، 68-69). مورد دوم یعنی علم جنسی از نظر فوکو در مقابل سنت هنر کامجویی قرار می گیرد. زیرا در علم جنسی با شکل هایی از دانش-قدرت سروکار داریم که روابط جنسی(س.ک.س) را به هر طریق به زبان می-آورند. مورد اعتراف در اینجا مثال مناسبی در مورد آن چیزی است که فوکو از آن به مثابة تکنولوژی به زبان در آوردن روابط جنسی سخن می گوید. در اینجا فوکو از شیوه-هایی صحبت می کند که اراده به دانش از روابط جنسی به-وسیلة آن ها آیین های اعتراف را در شاکله های قاعده مند علمی به کار می اندازند. این شیوه ها به پنج طریق اعمال می شوند: 1. با رمزگذاری بالینی «به سخن واداشتن» (ترکیب کردن اعتراف با معاینه) 2. با بن انگارة علیتی عمومی و منتشر 3. با اصل نهفتگی ذاتی سکسوالیته 4. با روش تأویل و سرانجام با پزشکینه کردن اثرهای اعتراف.

بخش چهارم: سامانة سکسوالیته
فوکو قسمت روش این بخش را با این جمله می آغازد که «باید شکل گیری نوع خاصی از دانش دربارة روابط جنسی را نه بر حسب سرکوب یا قانون بلکه بر حسب قدرت تحلیل کنیم» (همان، 107). سپس منظور خود را از قدرت مشخص می-کند و می گوید پیش از هر چیز باید قدرت را به منزلة کثرت مناسبات نیرو درک کرد. در ادامه باز هم منظور خود را از قدرت مشخص تر می کند. از نظر فوکو باید تولید انبوه گفتمان ها در مورد روابط جنسی را در حوزة روابط متکثر و چندگانه و متغیر قدرت جا دهیم. چهار قاعده ای که فوکو بدین منظور ارائه می دهد این چنین اند: قاعدة درون بودگی، قواعد تغییرهای مدام، قاعدة مشروط سازی مضاعف و قاعدة چندارزی بودنِ تاکتیکی گفتمان ها. قسمت بعدی این بخش با نام عرصه با تعریفی از سکسوالیته آغاز می شود: «سکسوالیته گذرگاهی است فوق العاده متراکم برای روابط قدرت میان زنان و مردان، جوانان و سالمندان، والیدن و فرزندان، مربیان و شاگردان، روحانیون و عوام و میان دولت و جمعیت» (همان، 120). فوکو عقیده دارد از سدة 18 به بعد چهار مجموعة بزرگ استراتژیک را می توان متمایز کرد که سامانة خاص دانش و قدرت را در مورد روابط جنسی بسط داده اند. این مجموعه ها هیستریک شدن بدن زن، تربیتی کردن روابط جنسی کودک، اجتماعی کردن رفتارهای تولید مثلی و سرانجام روان پزشکینه کردن لذت منحرف هستند. این چهار مجموعه هر کدام شخصیت خاص خود را برای تبدیل شدن به ابژه های ممتاز دانش داشتند: زن هیستریک، کودک استمناءگر، زوج مالتوسی و بزرگسال منحرف که هر یک همبستة یکی از این استراتژی ها است. از این لحاظ از نظر فوکو «سکسوالیته نامی است که می توان به سامانه ای تاریخی داد: نه واقعیتی پنهان که تسخیر آن دشوار باشد، بلکه شبکة بزرگ سطحی که در آن برانگیختن بدن ها، تشدید لذت ها، تحریک به گفتمان، شکل گیری شناخت ها، و تقویت کنترل ها و مقاومت ها به طور زنجیروار و مطابق با چند استراتژی دانش و قدرت به یکدیگر متصل می شوند» (همان، 123).

بخش پنجم: حق مرگ و قدرت اداره کنندة زندگی
این بخش با دو مورد از اساسی ترین مفاهیم فوکو در حیطة سیاست و پزشکی و مناسبات این دو با یکدیگر پیوند خورده است: زیست-قدرت (bio-power) و زیست-سیاست (bio-politic). فوکو در این قسمت نشان می دهد که چگونه «حق قدیمی به مرگ رساندن یا زنده نگه داشتن جای خود را به قدرت زنده نگه داشتن یا سوق دادن به سمت مرگ می دهد» (همان، 159). از نظر فوکو، ادارة بدن ها و مدیریت حسابگرانة زندگی از خلال سیاست های جمعیتی توانست دولت ها را قادر سازد که بر تمامی وجوه زیستی سوژه های تحت انقیادشان تسلط یابند. علاوه بر این، «این زیست-قدرت، بی شک عنصری ضروری در تکوین و توسعة سرمایه داری بوده است؛ سرمایه داری صرفاً به ازای گنجاندن کنترل شدة بدن ها در دستگاه تولید و با سازگار کردن پدیده های جمعیتی با فرآیندهای اقتصادی امکان پذیر شد» (همان، 162). فوکو در انتهای این بخش اشاره می کند که بر همین مبنا می توان اهمیت روابط جنسی به منزلة مسئله ای سیاسی را فهمید، زیرا روابط جنسی از یک سو به انظباط های بدن مربوط می شود، مثل تربیت، تشدید و توزیع نیروها، تنظیم و اقتصاد انرژی ها، و از سوی دیگر با تمام اثرهای فراگیری که تولید می کند، به سامان دهی جمعیت ها مربوط است.

منبع: فوکو، میشل (1388) «اراده به دانستن»، ترجمة نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نی
ایمیل نویسنده: Me_ir_06@yahoo.com        
 

پرونده «میشل فوکو» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/10102