دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
آیا واقعا زندگی پایان ندارد؟
مولف این کتاب، دانشمندی به نام رابرت لانزا، که نیویورک تایمز او را به عنوان سومین مهم ترین دانشمند زنده اعلام کرده است، اعتقاد دارد چنین چیزی کاملا امکان پذیر است.
فراتر از زمان و مکان
لانزا متخصص پزشکی ترمیمی و مدیر علمی شرکت فناوری سلولی پیشرفته است. او قبل از این که به خاطر پژوهش اش درباره ی سلول های بنیادی مشهور شود، برای آزمایش های موفق شبیه سازی گونه های منقرض شده شناخته شده بود.
با این حال، این دانشمند اخیرا با فیزیک، مکانیک کوانتومی، و اخترفیزیک سر و کار دارد. این ترکیب جالب نظریه ی زیست محوری را ساخته است، که این استاد اکنون به آن مشغول است. زیست محوری به ما می آموزد که زندگی و آگاهی اساس عالم است و این که آگاهی عالم مادی را می سازد، و نه بر عکس.
لانزا ساختار عالم را نشان می دهد و این که چگونه قوانین و ثابت های نیروهای عالم برای زندگی تنظیم شده اند. او اظهار می کند هوش قبل از ماده وجود داشته است.
هم چنین او ادعا می کند زمان و مکان شیء یا چیز نیست، بلکه ابزار درک حیوانی ما است. لانزا می گوید ما در واقع زمان و مکان را با خودمان حمل می کنیم، همان طور که لاک پشت ها لاک شان را به همراه دارند، یعنی ما حتی بیرون از زمان و مکان وجود داریم.
این نظریه حاکی از آن است که مرگ آگاهی امکان پذیر نیست، بلکه فقط یک فکر است، چون آدم ها خودشان را با جسم شان می شناسند. آنها معتقد هستند که جسم دیر یا زود ناپدید می شود و شعورشان با این جسم می میرد.
اگر جسم آگاهی را ایجاد کند، پس آگاهی با جسم می میرد، اما اگر جسم شعور را دریافت کند، همان طور که گیرنده ی تلویزیون کابلی سیگنال ها را دریافت می کند، روشن است که شعور پس از خروج از پوسته ی جسمانی به وجود خود ادامه می دهد. در واقع، شعور بیرون از حد و مرز زمان و مکان وجود دارد. می تواند هر جایی باشد:در جسم و بیرون از جسم. به عبارت دیگر، مانند ساختارهای کوانتومی وابسته به موقعیت نیست.
هم چنین لانزا اعتقاد دارد چند عالم هم زمان وجود دارد. در یک عالم، جسم مرده است در حالی که در یک عالم دیگر هنوز وجود دارد، و شعوری را که به این عالم منتقل شده است جذب می کند. این یعنی فردی که مرده است به بهشت یا جهنم نمی رود، بلکه به جهانی مشابه جایی می رود که قبلا در آن سکونت داشته است. بنابراین این اتفاق بارها و بارها تکرار می شود.
عالم های چندگانه
این نظریه ی جالب حامیان زیادی دارد، از جمله بسیاری از دانشمندان مشهور. آنها فیزیکدان ها و اخترفیزیکدان هایی هستند که درباره ی وجود جهان های موازی اتفاق نظر دارند و این نشان دهنده ی امکان وجود عالم های چندگانه است. آنها ادعا می کنند هیچ قانون فیزیکی ای نیست که از وجود جهان های موازی ممانعت کند.
اچ. جی. ولز، نویسنده ی علمی تخیلی در 1895 برای نخستین بار این ایده را مطرح کرد. 62 سال بعد دکتر هیو اورت آن را بسط داد، و فرضیه ی اصلی اش این است که عالم به بخش های مشابه بی شمار در هر زمانی تقسیم شده است، و این برای تمام عالم هایی که پشت سر گذاشته ایم اتفاق می افتد. در یکی از این عالم ها شما در حال خواندن این مقاله هستید و در دیگری ممکن است در حال تماشای تلویزیون باشید.
اورت می گوید عوامل آغازین این تقسیم عالم، اقدامات ما هستند. اگر ما انتخابی بکنیم، عالم فورا به دو عالم با نتایج متفاوت تقسیم می شود.
آندری لینده، دانشمندی که با موسسه ی فیزیک لبدوف همکاری می کند، نظریه ی عالم های چندگانه را در دهه ی 1980 بسط داد. او اکنون استاد دانشگاه استنفورد است. لینده توضیح داده است که عالم از کره های باد کرده ی بسیار تشکیل شده است، که کره های مشابه را افزایش می دهد، و بعد کره ها را حتی در تعداد بسیار بیش تر تولید می کند، و همین طور تا بی نهایت. این کره ها کاملا مجزا و مستقل از یک دیگر هستند، اما بخش های مختلف یک عالم فیزیکی را نشان می دهند.
این واقعیت که عالم ما منحصر به فرد نیست به واسطه ی داده هایی که با تلسکوپ پلانک به دست آمده است حمایت می شود.
دانشمندان از این داده ها استفاده می کنند تا دقیق ترین نقشه ی پرتوی کیهانی را که از زمان بنیان عالم وجود داشته است ترسیم کنند. آنها هم چنین کشف کردند که عالم حفره های تاریک زیادی دارد.
یک فیزیکدان نظری به نام لورا مرسینی-هاتن، استاد دانشگاه کارولینای شمالی ادعا می کند چیزهای غیرعادی در این منطقه به خاطر این واقعیت است که عالم های اطراف روی عالم ما تاثیر می گذارند، و این حفره های تاریک نتیجه ی مستقیم آن هستند.
تبیین علمی روح
بنابراین بر اساس نظریه ی زیست محوری جدید، مکان های بسیار یا عالم های بسیاری وجود دارد که روح ما پس از مرگ می تواند به آن جا منتقل شود. آیا یک نظریه ی علمی در رابطه با شعور وجود دارد که از این ادعا حمایت کند؟ بر اساس نظر دکتر استوارت همروف، تجربه ی نزدیک به مرگ زمانی رخ می دهد که اطلاعات کوانتومی موجود در دستگاه عصبی جسم را ترک می کند و در عالم پخش می شود.
او استدلال می کند که آگاهی میکروتوبل های (ریزلوله های) سلول های مغز است، که جایگاه اولیه ی پردازش کوانتومی است.
پس از مرگ، این اطلاعات به همراه شعور از جسم بیرون می رود. او معتقد است تجربه ی ما از شعور که حاصل گرانش کوانتوم است، در این میکروتوبل ها اتفاق می افتد.
آیا واقعا زندگی پایان ندارد؟ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست