پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)
جعفر بن محمد بن علی بن حسین معروف به امام صادق (ع) امام ششم شیعیان است. او در 17 ربیعالاول سال 83 قمری به دنیا آمد. پدرش امام باقر (ع) و مادرش ام فروه است. امام صادق (ع) در 31 سالگی به امامت رسید و دوران امامتش 34 سال طول کشید. امام صادق (ع) نشر فقه آل محمد (ص) و علوم اهل بیت را مقدّم شمرد تا آن اندازه که امروزه بیشتر احادیث شیعه از امام صادق (ع) است و شیعه به نام جعفریه شناخته میشود. به دلیل دانش گستردهای که ایشان داشت، جلسات درسشان بسیار پررونق بود و افرادی با گرایشهای مختلف در درس وی حضور مییافتند تا جایی که تعداد شاگردان وی را 4000 نفر ذکر کردهاند. آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری به وسیله منصور عباسی مسموم و شهید و در قبرستان بقیع دفن شد.
شاعران بسیاری در عرض ارادت به ساحت این امام همام طبع خود را آزمودهاند و شعرهای بسیاری برای آن جناب سرودهاند. گروه فرهنگ و هنر مجله اینترنتی وب ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت مؤسس مکتب فقه جعفری زیباترین اشعار در باب شهادت امام صادق (ع) را برای شما گردآوری نموده است.
اشعار شهادت امام جعفر صادق (ع)
آن قدر بیصدا و خموش از ترانهای
حِس میكنم شكسته و بیآشیانهای
آقا شنیدهام پِی مركب دویدهای
پای برهنه، نیمهی شب، چی كشیدهای؟
با پنجه زهر بر جگرت چنگ میزند
با لكّههای خون به لبت رنگ میزند
گیسو سفید، قدّ كمان، بین بستری
آقا چه قدر پیر شدی... شكل مادری
اشك فراق در نگهت موج میزند
دلواپس یتیمی موسی بن جعفری
چشم بقیع منتظر مقدمت شده
تو آخرین امانت شهر پیمبری
حالا به یاد خاطره دست بستهات
گریان برای غربت زهرا و حیدری
آتش گرفت خانهات امّا كسی نشد
در بین شعله كُشته دیواری و دری
دشمن برای قتل تو شمشیر میكشید
قلب نبی ز غصه تو تیر میكشید
پیغمبر خدا به كجا بود...كربلا...
آنجا كه خون ز فاجعه تصویر میكشید
وقتی سر حسین به نیزه بلند شد
كلّ سپاه نعره تكبیر میكشید
علی صالحی
**************
از ازل دَرد به پیمانه مردان كردند
دل عاشق شده را كلبه احزان كردند
هركسی را كه به عالم سر حشمت خواهیست
لطف كردند و شبی خادم سلطان كردند
سفره به وسعت صدق تو گشودند به دهر
انبیا را سر احسان تو مهمان كردند
همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را
با وجودی كه همه فضل تو كتمان كردند
در تو دیدند ملائک صفت خالق را
علت این است اگر، سجده به انسان كردند
بر سر سفره دونان نبرم منت نان
من همانم كه به من لطف فراوان كردند
هشتمین آینه وجه خدایی، صد حیف
شش جهت ظلم به تو حضرت جانان كردند
دل شب بود كه گنجینه دین را بردند
عدهای كفـر صفت، سرقت ایمان كردند
پا برهنه عقب اسب دواندند تو را
آسمان را پس ازاین حادثه گریان كردند
همه روضه همین است كه آقای مرا
مدتی گوشه اصطبل به زندان كردند
گر نبودی، اثر از روضه ارباب نبود
خلق با حنجر تو ذكر حسین جان كردند
یاسر حوتی
بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
پا برهنه برُبودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
به خدا بر جگرم زهر جفا مرهم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
محمود ژولیده
**************
تو غیر جود نکردی، ولی جفا کردند
چقدر خون به دلت قوم بیحیا کردند
تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی
شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند
کشند آتش و انگار کارشان این است
درست با تو شبیه سقیفه تا کردند
تو را بدون عبا دست بسته میبردند
میان راه ندانم چه با شما کردند
چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها
مگر رعایت قد خم تو را کردند؟
نصیب تو شده جامی ز زهر، آقا جان
چگونه درد غریبی ت را دوا کردند
قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی
تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند
میثم میرزایی
**************
آسمان است و زمین دور سرش میگردد
آفتاب است و قمر خاک درش میگردد
این قد و قامت افتاده درخت طوباست
این محاسن به خدا آبروی دین خداست
این حرم خانه زهراست خجالت بکشید
این حسینیه دنیاست خجالت بکشید
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
میبریدش، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده ست عصا بردارد
از مسیری ببریدش كه تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟!
پیرمردی كه خمیده ست كشیدن دارد؟!
بگذارید لبش یاد پیمبر بكند
وسط شعله كمی مادر مادر بكند
شعله تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این كوچه زمینش نزنید
شاید این كوچه همان كوچه زهرا باشد
شاید آن كوچه باریک همین جا باشد
شاید این كوچه همان جاست كه زهرا افتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما افتاد
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیه خود روضه مادر دارند
علی اکبر لطیفیان
تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت
جسم و جان دوستان از شعلهاش آذر گرفت
در سرای صادق آل نبی آتش زدند
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد
آنكه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
چون برون از خانه منصور شد دل پر ز خون
حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت
ساخت چون منصور نامنصور مسمومش ز كین
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
زد شرر بر جسم و جانش زهر كین با صد محن
شعلهاش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
دین عزادارست و مذهب شد یتیم و سوگوار
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
خون دل از دیده میافشاند با صد درد و داغ
تا سرِ او را به دامن موسی جعفر گرفت
افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت
علی سهرابی تویسركانی
**************
زین ماتمی كه چشم ملایک ز خون، تر است
گویا عزای صادق آل پیمبرست
یا رب چه روی داده، كزین سوگ جانگداز
خلقی پریش خاطر و دلها پر آذرست
مُلك و مَلك به ناله و افغان و اشك و آه
چون داغدار، حضرت موسی بن جعفرست
خون میرود ز فرط غم از چشم شیعیان
زیرا كه قلب عالم امكان مكدرست
منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین
اما به خُلد، غمزده زهرای اطهرست
او گرچه كشت خسرو دین را ولی به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن در نداد بر ستم و، این كلام نغز
بر پیروان حق و عدالت مقررست:
آزاد مرد، تن به زبونی نمیدهد
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشكبار چشم صفا زین عزا بود
دلهای شیعیان همه از غم مكدرست
دین از تو پدیدار شده حضرت صادق
شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق
از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند
انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق
دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است
از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
تا یاد کنم ظلم پر از کینهی منصور
آن جا بصرم تار شده حضرت صادق
یک لحظه نیاسود مطهر گلِ جسمت
چون دم به دم آزار شده حضرت صادق
آن شب که در راز نشستی بَرِ معبود
دشمن ز تو بیزار شده حضرت صادق
آمد که تو را زخم زند بین امارت
جدّت که تو را یار شده حضرت صادق
لیکن چه گریز از غم همدردی مادر
در کوچه گرفتار شده حضرت صادق
چون فاطمه بنشست به خاک غم و غربت
افتاده به دیوار شده حضرت صادق
آمد نظرش مادر خود گفت سؤالی
او را که مددکار شده حضرت صادق؟
فطرش چو شنیدش غم تو ای گلِ زهرا
عمریست عزادار شده حضرت صادق
گروه فرهنگ و هنر وب
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل آمریکا روز معلم رهبر انقلاب معلمان مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم
تهران فضای مجازی هواشناسی شهرداری تهران سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت خودرو بازار خودرو قیمت دلار دلار قیمت طلا سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم حقوق بازنشستگان
مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس تئاتر فیلم
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه فلسطین چین روسیه حماس نوار غزه ترکیه عربستان اوکراین نتانیاهو
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اینستاگرام همراه اول شبکه های اجتماعی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب کاهش وزن دیابت قهوه فشار خون داروخانه