پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مجموعه جدید اشعار کوتاه طنز


طنز در اصطلاح ادبیات‌، یکی از انواع ادبی ‌است که شاعر در آن عیب‌ها و مفاسد و ناروایی‌های دردناک جامعه را‌، به قصد اصلاح‌، با چاشنی خنده‌، به گونه‌ای برجسته و اغراق‌آمیز و همراه با اشاراتی به وضع معمول زندگی بیان می‌کند. گلچینی از اشعار کوتاه طنز را به انتخاب گروه فرهنگ و هنر وب بخوانید.


	مجموعه جدید اشعار کوتاه طنز | وب


گزیده شعر کوتاه طنز اجتماعی


چون کاسب کوچه کار می باید داشت

در بالش خود دلار می باید داشت

تا خوش گذرد چو پادشاهان قدیم

صد خانه، هزار یار می باید داشت

~*~*~*~*~*~*~*~*~

افسوس که عمر جاودان رفت از کف

سرمایه شادی جهان رفت از کف

دردا که جوانی ام چه بیهوده گذشت

در دادن قسط و صف نان رفت از کف !

~*~*~*~*~*~*~*~*~


به بانک عشق تو دارم وثیقه

نگاهی کن بر این حسن سلیقه

چو دانستم که فردا روز موزه است

تو را تبریک گفتم ای عتیقه

~*~*~*~*~*~*~*~*~

در زخم زبان، فوق تخصص دارد

یک ریز، کنایه بر سرت می بارد

او جز خود احمقش، کسی دیگر را

یک آدم ساده هم نمی پندارد


	مجموعه جدید اشعار کوتاه طنز | وب


انگار که از دماغ فیل افتاده است

یا از شکم کروکودیل افتاده است

اما ورم قوزک پایش گوید

از روی درخت نارگیل افتاده است

~*~*~*~*~*~*~*~*~

او از همه شکوه و شکایت دارد

از دست خودش فقط رضایت دارد

در گوشه خانه می نشیند تنها

چون جغد به تک نشینی عادت دارد

~*~*~*~*~*~*~*~*~

ساعتی از ته دل می نالید

که بسی زنگ زدم در عالم

خواب سنگین چه فراوان دیدم

اهل بیدار شدن اما کم

~*~*~*~*~*~*~*~*~

از دست زمانه تیر باید بخوری

دائم غم ناگزیر باید بخوری

گفتم به تو عاشقی مکن، کار تو نیست

بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!

~*~*~*~*~*~*~*~*~

شتر در خواب بیند پنبه دانه

کچل را حسرت مو هست و شانه

~*~*~*~*~*~*~*~*~

پیری دیدم قباله ای در دستش

یک تیشه و چمچه، ماله ای در دستش

می آید و باوقار و هشتاد و سه سال !

دست زن بیست ساله ای در دستش !

~*~*~*~*~*~*~*~*~

زان روز که این زمانه افراشته اند !

تخم بدی و جنگ و جدَل کاشته اند !

یک عدّه فقیر زاده اند از مادر

یک عدّه همیشه خورده و داشته اند !

~*~*~*~*~*~*~*~*~

این زندگی پُر غم ما آسان باد !

این سفره ی ما پُر از برنج و نان باد !

یارانه ی ما قطع نماید هرکس

تا آخر عُمر بی زن و تنبان باد !


	مجموعه جدید اشعار کوتاه طنز | وب


كنون رزم
virus و رستم شنو

دگرها شنيدستي اين هم شنو

كه اسفنديارش يكي disk داد

بگفتا به رستم كه ای نيكزاد

در اين disk باشد يكی file ناب

كه بگرفتم از site افراسياب

~*~*~*~*~*~*~*~*~

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود

این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود ؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

~*~*~*~*~*~*~*~*~

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد

عید می آید و اجناس گران خواهد شد

قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس

باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد

و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما

عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد


	مجموعه جدید اشعار کوتاه طنز | وب


هرچند دلش ز غصّه ها خون شد و رفت

صدبار ادراه رفت بیرون شد و رفت

چون دید که افتاده گره درکارش

بادادن رشوه سخت ممنون شد و رفت !

~*~*~*~*~*~*~*~*~

زنی دارم که ناترس و دلیر است

شجاعت هاش خیلی چشمگیر است

نمی ترسد ز سوسک و موش هرگز

تو گویی که ز جان خویش سیر است

~*~*~*~*~*~*~*~*~

عیالوارم عیالوارم عیالوار

به تار و پود این دنیا گرفتار

حقوق آخر برجم سه مثقال

بدهکاری و وامم چند خروار

~*~*~*~*~*~*~*~*~

از دور که می آمد چون کبک خرامان بود

زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود

آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود

چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دیشب به خواب دیدم گر دیده ام گدایی

سرشارم از زر و مال بی هیچ مدّعایی

چون صبحدم رمیدم از خواب ناز دیدم

من هستم و لحافی همراه متکّایی

گفتم خدا چه می شد گرخواب من شدی راست

می گشتمی گدایی بی چون و بی چرایی

~*~*~*~*~*~*~*~*~

دیشب به خواب دیدم آن یار با وفا را

آغوش را گشودم گفتم بیا نگارا

چون صبحدم پریدم از خواب ناز دیدم

دربرگرفته ام من افسوس متّکا را


گروه فرهنگ و هنر ستاره