چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گلچین شعر درباره پسرم


شاعر وقتی درباره پسرش شعر می‌گوید که در مقام پدرانه بخواهد او را پند دهد و یا اگر این پسر جوانمرگ شده باشد، در سوگ و رثای او شعری بگوید. باید توجه داشت که اگرچه لفظ پسر در اشعار کهن فارسی پربسامد است، دلالت بر پسر شاعر ندارد. به عنوان مثال مولانا در بسیاری از غزل‌ها و تعالیم، مخاطب را «ای پسر» خطاب می‌کند. شاعرانی که غزل‌های عاشقانه می‌سرودند، گاهی محبوب شعری خود را پسری نوجوان قرار می‌دادند که سعدی از این نمونه است. در مطلب پیش رو گزیده‌ای از اشعار درباره پسرم و آن شعرهایی را که منظور شاعر اختصاصاً فرزند پسرش بوده، بخوانید.


	گلچین شعر درباره پسرم | وب


گلچین شعر کهن درباره پسرم

پدری با پسری گفت به قهر

که تو آدم نشوی جان پدر

حیف از آن عمر که ای بی سروپا

در پی تربیتت کردم سر

دل فرزند از این حرف شکست

بی خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسیار کشید و پس از آن

زندگی گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والایی یافت

حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزی بگذشت و پس از آن

امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمد از راه دراز

نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غایت خودخواهی و کبر

نظر افگند به سراپای پدر

گفت گفتی که تو آدم نشوی

تو کنون حشمت و جاهم بنگر

پیر خندید و سرش داد تکان

گفت این نکته برون شد از در

«من نگفتم که تو حاکم نشوی

گفتم آدم نشوی جان پدر»

منسوب به جامی

✦✦✦✦✦✦

در فراق تو ازین سوخته‌تر باد پدر

بی‌چراغ رخ تو تیره بصر باد پدر

تا شریکان تو را بیش نبیند در راه

از جهان بی‌تو فروبسته نظر باد پدر

بی‌زبان لغت آرات به تازی و دری

گوش پر زیبق و چشم آمده گر باد پدر

چشمهٔ نورمنا خاک چه ماوی گه توست

که فدای سر خاک تو پدر باد پدر

تا تو پالوده روان در جگر خاک شدی

بر سر خاک تو آلوده جگر باد پدر

تا تو چون مهر گیا زیر زمین داری جای

بر زمین همچو گیا پای سپر باد پدر

یوسفا! گرچه جهان آب حیات است، ازو

بی‌تو چون گرگ گزیده به حذر باد پدر

تو چو گل خون به لب آورده شدی و چو رطب

خون به چشم آمده پر خار و خطر باد پدر

با لب خونین چون کبک شدی و چو تذرو

چشم خونین ز تو بر سان پدر باد پدر

غم تو دست مهین است و کنون پیش غمت

همچو انگشت کهین بسته کمر باد پدر

تا که دست قدر از دست تو بربود قلم

کاغذین پیرهن از دست قدر باد پدر

عید جان بودی و تا روزه گرفتی ز جهان

بی‌تو از دست جهان دست به سر باد پدر

خاطرت جان هنر بود و خطت کان گهر

هم به جان گوهری از کان هنر باد پدر

ای غمت مادر رسوا شده را سوخته دل

از دل مادر تو سوخته تر باد پدر

چون حلی بن تابوت و نسیج کفنت

هم چنین پشت به خم روی چو زر باد پدر

زیر خاکی و فلک بر زبرت گرید خون

بی‌تو چون دور فلک زیر و زبر باد پدر

ز عذارت خط سبز و ز کفت خط سیاه

چون نبیند ز خط صبر بدر باد پدر

بی‌چلیپای خم مویت و زنار خطت

راهب آسا همه تن سلسله‌ور باد پدر

ز آنکه چون تو دگری نیست و نبیند دگرت

هر زمان نامزد درد دگر باد پدر

پسری کرزوی جان پدر بود گذشت

تا ابد معتکف خاک پسر باد پدر

در مرثیه فرزند خود رشید الدین

خاقانی

✦✦✦✦✦✦

پسر کو میان قلندر نشست

پدر گو ز خیرش فروشوی دست

دریغش مخور بر هلاک و تلف

که پیش از پدر، مرده بِه ناخلف

سعدی

✦✦✦✦✦✦

گیج شد از تو سر من این سر سرگشته من

تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم

✦✦

یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف

او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد

✦✦

تو را چو عقل پدر بوده‌ست و تن مادر

جمال روی پدر درنگر اگر پسری

مولانا

✦✦✦✦✦✦

پسر کو ز راه پدر بگذرد

ستم‌کاره خوانیمش ار بی‌خرد

فردوسی

✦✦✦✦✦✦

پدر سوخته در حسرت روی پسر است

کفن از روی پسر پیش پدر بگشایید

خاقانی

✦✦✦✦✦✦

تیر و تیغ است بر دل و جگرم

درد و تیمار دختر و پسرم...

جگرم پاره است و دل خسته

از غم و درد آن دل و جگرم

نه خبر می‌رسد مرا ز ایشان

نه بدیشان همی رسد خبرم...

مسعود سعد سلمان


	گلچین شعر درباره پسرم | وب


شعر معاصر درباره پسرم

پسرم روشنی نور دو چشمان منی دوستت دارم

بهترین هدیه‌ای ازجانب یزدان منی دوستت دارم

پسرم تاج سرم ای که تویی مونس تنهایی بابا

روح من، جان من و شادی دوران منی دوستت دارم

پسرم لحظه میلاد تو هرگز نرَوَد از یادم

غنچه نورس من، باغ و گُلستان منی دوستت دارم

پسرم تا که تو باشی دو جهان در نظرم فردوس است

عشق دیرین من و نیمه پنهان منی دوستت دارم

پسرم شادی تو موجب آرامش دنیای من است

شادمان زیست نما،جانی و جانان منی دوستت دارم

پسرم گوهر شیدا همه ایام کند شُکر به درگاه خدا

بودنت خواست خدا بود چو ایمان منی دوستت دارم

محمدتقی گوهری

✦✦✦✦✦✦

سیرم به خدا از همه کس، گل پسرم کو؟

گیرم همه عالم بُوَدَم، تاج سرم کو؟

ای شیر و شکر، قند و عسل، ماه زمینی

از ورطه اندوه تو پای گذرم کو؟

تو بال و پرم بودی و ناگاه شکستی

بعد از تو قفس باز شود، بال و پرم کو؟

بعد از تو در این باغ سر گشت ندارم

آن گل که به او باز بیفتد نظرم کو؟

گیرم که کمر راست کنم در گذر باد

آن سایه آرامش بر روی سرم کو؟

تن بی تو به جان آمد و فریاد بر آورد

ای بخت، دلم کو؟ نفسم کو؟ جگرم کو؟

تلخ است پدر باشی و این داغ ببینی

تلخ است پدر باشی و پرسی پسرم کو؟

احسان اکابری

✦✦✦✦✦✦

پدرم گفت دوستت دارم پس دعا می‌کنم پدر نشوی

مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم

مهدی فرجی

✦✦✦✦✦✦

سال‌ها بعد

که پسرم را در آغوش می‌گیرم

به او یاد می‌دهم دوست داشتن

از سر راه نیامده

اصالت دارد!

یاد می‌دهم از همان کودکی

می‌تواند همه را دوست داشته باشد

اما

آخر سر

عاشق یک نفر بشود

دستانش باید

مرهم دستان ظریفی باشد

که تمام دلهره‌هایش را به او می‌سپارد

باید یادش بدهم

مردانگی را بلد باشد

آن هم نه با سبیل و زور بازو!

بلکه با دوستت دارم گفتن‌های ناگهانی

و زل زدن در چشم‌هایی که تمامش را

از آن خود می‌داند

باید یاد بگیرد

که فردا روزی

برود در خانه عشق‌اش

و در نهایت دوست داشتن بگوید:

بیا برویم

به هم برسیم...

که کال نماند

دوست داشتنش

مریم قهرمانلو


	گلچین شعر درباره پسرم | وب


متن آهنگ جان بابا احسان خواجه امیری

هرجا که دیدی عاشقی

شکوه از یار خود بر زبان داشت

هر جا شنیدی ناله‌ای

از دلی ریشه در عمق جان داشت

از عشق او خواندی

هر دم اشک افشاندی

بر او تنها می‌شدی تسلّی

گاهی با آوازت

با بال پروازت

یارش بودی تا به اوج رویا


جان بابا بشنو از من

زندگی شادی و غصّه دارد


روح و جانش غم نبیند

بر خدا هر که دل می‌سپارد


جان بابا بشنو از من

زندگی شادی و غصّه دارد


روح و جانش غم نبیند

بر خدا هر که دل می‌سپارد


در دوران پیری 
ایّام دلگیری

می‌خوام باشی تو عصای دستم


من موجم تو دریا 
من خاکم تو صحرا

هر جا باشی در بر تو هستم


کاش چون تو بخوانم ترانه

ای خدا حاجتش را بر آور

چون تو نامی شوم در زمانه

این بود لطف داور

ترانه سرا : بامداد جویباری


گروه فرهنگ و هنر وب



همچنین مشاهده کنید