شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

صف بندی‌های انتخاباتی در جبهه اصلاحات


صف بندی‌های انتخاباتی در جبهه اصلاحات
بحث انتخابات ریاست جمهوری مدت هاست در جبهه اصلاحات آغاز شده و هم اکنون در مرحله ای قرار دارد که می توان آن را «دوران چانه زنی عمیق درباره خط مشی گذاری استراتژیک» نام نهاد. این دورانی است که تکلیف بسیاری از مسائل در آن روشن خواهد شد و بسته به این که طرف های حاضر در جبهه اصلاحات در گفت وگوهای خود به چه نتیجه ای برسند و احزاب و تشکل های اصلاح طلب کدام استراتژی را برای فعالیت آینده خود برگزینند، می توان سناریوهای از اساس متفاوتی را برای پیش بینی سرنوشت انتخاباتی این جبهه پیشنهاد کرد. این یادداشت صرف نظر از موضع انتقادی نویسنده آن درباره کلیت جبهه اصلاحات صرفاً تلاش می کند توصیفی از مجموعه گفت وگوهای درونی جبهه اصلاحات درباره انتخابات ریاست جمهوری به دست دهد تا به شفاف شدن صحنه فعالیت انتخاباتی کمکی کرده باشد.
بحث درباره رویکرد اصلاح طلبان به انتخابات ریاست جمهوری آینده را می توان از مرور یک گزار کلی شروع کرد که تقریباً تمامی اصلاح طلبان درباره آن اتفاق نظر دارند و همه اختلافات و مباحثات مربوط به مرحله مابعد آن است. آن گزار کلی که می توان گفت تنها چیزی است که هیچ یک از اصلاح طلبان عقیده ای برخلاف آن ندارد، این است که «دولت نهم به هر قیمت نباید تکرار شود».
همه بحث ها در میان اصلاح طلبان این است که چگونه می توان این هدف را محقق کرد و اختلافات همینجاست که خود را نشان می دهد. هر یک از گروه های اصلاح طلب خود را بهترین گزینه جایگزینی دولت نهم می داند و حتی وقتی از ائتلاف سخن می گوید مقصودش این است که دیگران پشت سر کاندیدای او تجمع کنند و در مقابل همراهی خود حداکثر سهمی دریافت نمایند. گروهی از اصلاح طلبان که به طور عمده در دو تشکل حزب مشارکت و سازمان مجاهدین حضور دارند به طور جدی معتقدند سیدمحمد خاتمی تنها کسی است که اصلاح طلبان باید روی حضور او در انتخابات ریاست جمهوری آینده سرمایه گذاری کنند چرا روان شدن از پی خاتمی در صحنه ای چون انتخابات ریاست جمهوری دهم تنها مسیری است که می تواند دوباره آنها را به عرصه مناصب اجرایی کشور بازگرداند. خلاصه استدلال هواداران کاندیداتوری خاتمی اکنون این است که او محبوب ترین چهره اصلاح طلبان نزد مردم است- اگرچه معمولاً استدلال قابل فهمی برای اثبات این نکته عرضه نمی کنند- و همچنان که محسن میردامادی دبیرکل حزب مشارکت، اخیراً در جایی گفته اگر خاتمی در انتخابات آینده موفق به جلب رأی مردم و شکست کاندیدای اصولگرایان نشود، هیچ اصلاح طلب دیگری هم قادر به این کار نخواهد بود. از این رو، دو تشکل مشارکت و مجاهدین معتقدند با وجود کسی چون خاتمی اساساً جست وجو برای یافتن کاندیدایی دیگر- یا حتی بحث درباره آن- اقدامی عبث است و اصلاح طلبان باید به جای هدر دادن نیروهای خود در این کار جملگی تلاش کنند تا اولا خاتمی بر تردیدهای خود غلبه کرده کاندیداتوری را بپذیرد و ثانیا در مرحله بعد زمینه لازم برای پیروزی او در مقابل رقیب فراهم شود.
دیدگاه این دو گروه مبنی بر «غیرقابل جایگزین» بودن خاتمی لااقل از جانب دو طیف درون جبهه اصلاحات به چالش کشیده شده است.
طیف اول که باید آنها را- مطابق ادعای خودشان- مهم ترین منتقدان و سرسخت ترین مخالفان کاندیداتوری خاتمی در انتخابات تابستان ۸۸ خواند به طور عمده در حزب کارگزاران سازندگی مجتمع شده است. اگرچه حزب کارگزاران به طور رسمی اعلام کرده است که «اگر همه اصلاح طلبان روی خاتمی اجماع کنند» از او حمایت خواهد کرد، اما اعضای این حزب چه در تحلیل های درونی خود و چه در نوشته ها و سخنان علنی که هر روزه در روزنامه ارگان حزب قابل ردگیری است معتقدند حداقل به ۴ دلیل، ریسک سرمایه گذاری روی خاتمی بالاتر از حد معقول است و به جای یک سناریوی خاتمی محور می توان برای انتخابات آینده سناریوی کارآمدتری پیشنهاد کرد. از دید اعضای این حزب- که عمدتا به عنوان هواداران و ارادتمندان آقای هاشمی رفسنجانی شناخته می شوند- علت های اصلی به مصلحت نبودن کاندیداتوری خاتمی چنین است،
۱) حزب کارگزاران برخلاف مشارکت و مجاهدین به هیچ وجه عقیده ندارد که خاتمی «محبوب ترین چهره اصلاح طلب» است و حتی در این باره هم تردیدهای جدی دارد که خاتمی در صورت حضور در صحنه انتخابات قادر به رقابتی موثر با حریف اصولگرای خود باشد. کارگزارانی ها بهترین شاهد در تایید نظر خود را سرنوشتی می دانند که برای جبهه اصلاحات در انتخابات مجلس هشتم رقم خورد. در آن انتخابات، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین با این تصور که نام خاتمی بالای سر فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان در تهران - که به عقیده آنها سیاسی ترین رای کشور در آن داخل صندوق ها ریخته می شود - معجزه خواهد کرد، فهرست اصلاح طلبان را «یاران خاتمی» نامیدند و در و دیوار شهر را با تبلیغات درباره آن آراستند. نتیجه اما بی اعتنایی محض مردم به این فهرست بود به گونه ای که در دور اول حتی یک نفر از کاندیداهای آن به مجلس راه نیافت و در دور دوم هم با وجود اینکه نام خاتمی را از صدر فهرست خود برداشتند، باز همان نتیجه تکرار شد. اعضای حزب کارگزاران استدلال می کنند هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض شود اقبال مردم به خاتمی در سال آینده بهتر از چیزی خواهد بود که در انتخابات مجلس هشتم رخ داد و بنابراین اصلاح طلبان نباید خطر کنند و تخم مرغ های خود را در سبد کسی بگذارند که همین اواخر از یک امتحان تمام عیار محبوبیت، ناکام بیرون آمده است.
۲) یکی از نگرانی های اصلی بسیاری از اصلاح طلبان از جمله برخی نزدیکان خاتمی و البته حزب کارگزاران درباره او این است که مراجع قانونی نسبت به صلاحیت رئیس جمهور سابق برای حضور در انتخابات آینده تشکیکی داشته باشند. اگرچه شورای محترم نگهبان هنوز در این باره هیچ اظهارنظری نکرده- و طبعاً تا زمان فرارسیدن زمان مقتضی نخواهد کرد- و علاوه بر این بسیاری از اصولگرایان نیز در کنار انتقادات بسیار جدی خاتمی را همچنان فرزند انقلاب می دانند، اما اصلاح طلبان به دلایل خاص خود نگرانی از این بابت را جدی و قابل اعتنا می دانند. به همین دلیل برخی از آنها عقیده دارند نباید با صرف هزینه فراوان روی کسی سرمایه گذاری کرد که احتمال دارد در دقیقه ۹۰ از دور خارج شود و آنگاه دیگر هیچ کاری از هیچ کس ساخته نباشد.
۳) سومین علت مخالفت حزب کارگزاران با کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی این است که با قدم نهادن او به صحنه انتخابات دهم اصولگرایان حتماً روی یک گزینه اجماع خواهند کرد و به این ترتیب دیگر نمی توان از اختلافات درونی آنها- که ظاهراً اصلاح طلبان امید فراوانی به آن بسته اند- بهره ای برد.
۴) و اما آخرین استدلال این است که در صورت انتخاب خاتمی از جانب اصلاح طلبان به عنوان کاندیدای نهایی در انتخابات سال آینده، آن وقت اصلاح طلبان فقط می توانند به رأی سنتی خود- که در خوشبینانه ترین برآوردها کمتر از ۵ میلیون نفر است- دل ببندند و به جلب آراء اصولگرایان هیچ امیدی نمی توانند داشت. حزب کارگزاران عقیده دارد تنگ کردن دایره و اکتفا به رأی سنتی عملاً امکان رقابت با کاندیدای اصولگرایان را که کف رأی آن چند برابر اصلاح طلبان است از آنها خواهد ستاند و عملاً حضور در انتخابات بامعنی خواهد شد.
در مقابل یک سناریوی خاتمی محور، حزب کارگزاران فرمولی اساسا متفاوت پیشنهاد می کند. اعضای این حزب عقیده دارند کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات آینده باید کسی باشد که
۱) بتواند همه مخالفان وضع موجود اعم از اصولگرا و اصلاح طلب را متحد کند،
۲( نظام به او به اندازه کافی اعتماد داشته باشد و بحث هایی چون رد صلاحیت درباره او اساسا مجال طرح نیابد و
۳) بتواند علاوه بر رای اصلاح طلبان، نظر طیف هایی درون جریان اصولگرا را هم به سمت خود جذب کند. این استراتژی البته از جانب «یاران خاتمی» بی جواب نمانده است. آنها در مقابل می گویند اولا بحث از ائتلاف اصولگرایان و اصلاح طلبان در انتخابات آتی بی معناست و بهترین حالت برای اصلاح طلبان برگزاری یک انتخابات دو قطبی است که یک طرف آن خاتمی باشد و ثانیاً ولو بتوان برای تئوری کارگزاران در مقام حرف یا روی کاغذ ارزش قائل شد، این تئوری امکان تحقق عملی ندارد چون فاقد هرگونه مصداق خارجی است و کسی که هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان درباره او اجماع کنند، فعلاً موجود نیست.
در کنار حزب کارگزاران، یاران مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی نیز کاندیداتوری خاتمی و اساساً استراتژی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین را که بر حذف قطعی همه رقبای اصلاح طلب خاتمی مبتنی است از موضعی کاملاً حزبی به چالش کشیده اند. اگرچه بنابر گزارش های موثق اکنون مهدی کروبی تحت فشار بسیار شدیدی قرار دارد اما حزب اعتماد ملی همچنان بر ضرورت معرفی کاندیدای حزبی در انتخابات آینده تأکید می کند و خصوصاً در این باره که اختیار جریان اصلاحات دوباره به دست «تندروها» بیفتد، هشدار می دهد. اکنون تقریباً تمامی اصلاح طلبان درپی آن هستند که آقای کروبی را متقاعد کنند فاقد حداقل پایگاه اجتماعی لازم است اما او با تکیه بر تجربه انتخابات سال ۸۴ مهم ترین علت ناکامی اش را خیانت دوستان می داند نه عدم اقبال مردم.
در هرحال باید تا زمان حل و فصل نهایی این مجادلات که اصلاح طلبان گفته اند پایان تابستان خواهد بود، منتظر ماند. تصویر آن هنگام شفاف تر خواهد شد.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید