شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


استادیوم صحنه ای ست که روی آن یک نمایشنامه اجرا می شود


استادیوم صحنه ای ست که روی آن یک نمایشنامه اجرا می شود
«اورهان پاموک»، نویسنده ترکیه ای و برنده جایزه ادبی نوبل ، همزمان با آغاز رقابت های فوتبال جام ملت های اروپا (یورو ۲۰۰۸) در گفتگو با روزنامه اشپیگل، از علاقه خود به فوتبال، باشگاه فنرباغچه و تاثیرات اجتماعی این ورزش پرطرفدار سخن گفته است.
▪ آقای پاموک آیا شما بازی های یورو ۲۰۰۸ را تماشا خواهید کرد؟
- البته که تماشا می کنم و اگر تیم ترکیه ببازد، هم سخت ناراحت می شوم و هم برایم مایه تضعیف روحی است. یادم می آید وقتی که تیم «فنرباغچه» در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل چلسی بازی می کرد، من در نیمه دوم تلویزیون را خاموش کردم چون فنرباغچه نتیجه را باخته بود. وقتی که می دیدم بازیکنان ما مدام مثل بچه ها توپ را از دست می دهند ناراحت می شدم.
▪ واقعا شما یک هوادار باشگاهی هستید؟
ـ دوران بچگی این طور بودم. یکی از عموهای من طرفدار تیم «گالاتاسرای» و آن یکی طرفدار «بشیکتاش» بود. ولی من و پدر و خانواده ام طرفدار «فنرباغچه» بودیم.
▪ پدرتان شما را به ورزشگاه هم می برد؟
ـ بله ولی خیلی کم. اما لحظات زیبای مانده در ذهن من موقع گل زدن نبود بلکه وقتی بود که تمام بازیکنان فنرباغچه قبل از شروع وارد میدان می شدند. می دانید که آن ها را بخاطر پیراهن های زردشان «قناری» می خواندند. آنها مثل قناری از یک دالان وارد میدان می شدند. من این لحظه را خیلی دوست داشتم، مثل شعر می ماند.
▪ حالا چرا طرفدار فنرباغچه بودید؟
ـ مثل مذهب می ماند. چرا ندارد. من هنوز هم می توانم صف و ترتیب قرارگیری بازیکنان فنرباغچه را در سال۱۹۵۹ مثل شعر فرض کنم. البته ما همیشه پیش پولدارها و آدم های کله گنده می نشستیم. آنها مثل سرمایه دارها بودند. مدام سیگار می کشیدند و به شیوه خودشان که به کارگران اهانت می کنند، به بازیکنان هم توهین می کردند که این خیلی وحشتناک بود.
▪ چرا وحشتناک؟ در ورزشگاه های فوتبال که از این اتفاق ها زیاد می افتد؟
ـ چون لحن و ژست اهانت آنها متعلق به تماشاگران ناامید نبود. آنها در اصل علاقه مندان واقعی تیم نبودند. یک دفعه وسط بازی در مورد پول و تجارت حرف می زدند.
▪ علاقه مندی شما تا چه حد بود؟ و آیا خودتان هم فوتبال بازی می کردید؟
ـ من کارت ها و عکس های فوتبالی آدامس ها را جمع می کردم که هنوز هم آنها را دارم. هر دوشنبه مقالات مربوط به فنرباغچه را از جراید می بریدم. همچنین من در خیابان های استانبول بعد از تعطیل شدن مدرسه فوتبال بازی می کردم.
▪ آیا تا به حال به این فکر افتاده اید که در مورد فوتبال در فضای ادبی بنویسید؟
- البته استادیوم صحنه ای است که روی آن یک نمایشنامه اجرا می شود، درست به همان روشی که در یونان باستان رایج بود و روی آن یک صحنه تک پرده ای حماسه های جهانی را به نمایش می گذاشت. فوتبال کاری بصری است در حالی که ادبیات شفاهی و بیانی است. این کار را پیچیده می کند. علاوه بر این من از روش روزنامه ای و داستان های مافیای فوتبالی خوشم نمی آید. من به قصه عادلانه خودم باور دارم و ترجیح می دهم در مورد فساد واقعی فوتبال چیزی ندانم. اما در رمان «کتاب سیاه» من، فوتبال نقش مهمی داشته و در آن به بازی های ترکیه و انگلیس در دهه۱۹۸۰ پرداخته شده است که ترکیه در دو بازی هشت بر صفر به انگلیس باخت.
▪ از فوتبال چه درس هایی می توان گرفت؟
ـ خیلی درس ها. مثلا اینکه کشورهای دیگر با مردمی از نژاد و رنگ های متفاوت وجود دارند. ما همه مردمی هستیم که با هم برابریم و باید به هم احترام بگذاریم. فوتبال به ما می آموزد که افراد بطور منفرد ضعیف هستند اما با حس مشترک می توانند موفق باشند.
یا اینکه می آموزیم که بهتر است هنگام شکست به دیگران حمله فیزیکی نکنیم و به آنها اهانت روا نداریم، این کار اصلا معقولانه نیست.
و یک چیز مهم تر اینکه وقتی آقای «سارکوزی» رئیس جمهور فرانسه ادعا می کند که ترکیه بخشی از اروپا نیست، باید بداند که فنرباغچه ما ۵۰سال است بعنوان یک باشگاه بین المللی بخشی از اروپا بوده است.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید